اشنایی بامرحوم محمدباقراحدیان



/**/

ازمیان خاطرات

 

مرحوم احدیان یک فرهنگی اصیل زنجانی



 

 

آقای محمدباقر احدیان، این فرهنگی و دبیر دبیرستانهای امیرکبیر، شریعتی (پهلوی سابق) و دبیر دبیرستانهای دخترانه از میان ما پرواز کرد و روح و روان بزرگش در ملکوت اعلا به جاودانگی پیوست.


مجلس تشییع و خاک‌سپاری این بزرگوار در میان چهار نسل از همکاران، همسالان و شاگردان به انجام رسید و تابوت سفر آخرت روی شانه و دوش یاران و همکاران حمل گردید تا در درون خانه همیشگی آرام گیرد تا روزی دیگر و تاریخی دیگر دوباره از این گل گلهای دیگری شکوفا شود.


این وارسته افتاده، خود گلی بود در میان هزاران گل که مردمان امروزی این دیارمان می‌باشند. او طبع و مزه و طعم دیگری داشت که در کمتر کسی می‌توان سراغ گرفت. آنچه او را از مردمان امروزی جدا می‌کند منش و روش و خصلتهایی بود که در عصر مدرن امروز به خاطر تحولات شگرف تاریخی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و دگرگونیهای بزرگ اجتماعی کمتر می‌توان یافت و به خاطر گسترش یا گستره همگانی به قول هابرماس عصر اتمیزه‌شدگی، دیگر مشاهده نمی‌شود. در مجموع شخصیت و کاراکتر او را در دو مورد می‌توان برشمرد:


1)بیرونی (آموزش در کلاس درس، رفتار، گفتار، کردار)

(2 درونی (فروتنی، حیای باطن، خجالت و افتادگی)

 

این بنده کمترین در کلاس هفتم دبیرستان امیرکبیر با مدیریت چیت‌ساز و سایر همکاران (دبیران)- ناصرخان بیات دبیر تاریخ و جغرافیا، امیر بشیری دبیر زبان فرانسه، محمدباقر احدیان دبیر ریاضیات، غلامعلی عصفوری دبیر ورزش، فروغی کاردستی ، عبداله قزلباش دبیر ادبیات و یوسف قزلباش دبیر زبان، شاگرد این استاد بوده است.


استاد با صبر و بردباری و حوصله کلاس را اداره می‌کرد و مشغول آموزش ریاضیات سیکل اول دبیرستان بود و ما دانش‌آموزان بی‌خبر از همه جا در نیمکتهای کلفت چوبی ساخته استاد ابوالفضل یا ناصری می‌نشستیم و با هزار ترس و لرز و هراس و دلهره دل به درس می‌سپردیم و گوشمان به حرف استاد و چشممان به تخته‌سیاه بود.


اما بازی‌گوشیها و یا شیطنتهای کودکانه فرصتی را برای یادگیری نمی‌داد و ما همیشه منتظر زنگ تفریح بودیم که از این فضا رها شده و خود را در نرمای نسیم آزادی حیاط دبیرستان رها کنیم و هوایی تازه را به جای فضای گرفته کلاس در نفس کشیم.


این استاد بزرگ در پای تخته‌سیاه مشغول حل مسائل ریاضی بود (جبر و هندسه)، گرد و خاک می‌خورد، گچهای معلق در هوا را نفس می‌کشید و خستگی‌ناپذیر تا پایان زنگ‌تفریح، مشغول حل مسائل ریاضی می‌شد. شاید از میان 60 تا 70 نفر دانش‌آموز آن روز عده کمی در زنجان باشند، شاید کسانی در زیر خروارها خاک خفته باشند و یا در دیاری دیگر نفس بکشند. آنچه از آن کلاس گوشه جنوب‌غربی امیرکبیر در خاطرم مانده این نامهاست:


ابوالفضل شورجه، حسین چلوئی، حسین اسدی، محمدی، لاهوتی، بدلخانی، پرنیان، مجید اسعدی، فقیهی، طهماسبی، تقوی، آقاخانی، مرادی، شجری، حدائق‌پرست و دیگر هم‌کلاسان.


در آن زمان مقارن 42- 43 نه وایت‌بورد بود، نه ماژیک، نه دستگاههای مدرن مثل power point نه حتی گچ پلیکان کاغذ‌دار باندرول شده، آنچه که بود گچ محلی ساخته شده در کارخانه‌های قدیمی با ناخالصی زیاد بود که مستخدم این گچ را با آب مخلوط می‌کرد و روی تخته صافی می‌ریخت و با چاقو خطوطی را به طور عمودی و افقی بر آن می‌کشید و بعد از مدتی خشک شدن برای استفاده دبیران در اختیار آنها قرار می‌داد و این گچها با داشتن ناخالصی بعضی مواقع تخته‌سیاه را خط خطی می‌کرد و یکدستی و یکنواختی را از آن می‌گرفت و آموزگاران را در نوشتن به زحمت می‌انداخت.


در این گیر و دار درس و مشق و مدرسه، مخصوصاً‌ تدریس ریاضی آقای احدیان که هر یک از ماها در خیال بازی بودیم با هزار آرزوی کام نیافته، استاد غرق در حل مسئله ریاضی بود از اتحادهای مختلف، مزدوج، ناهمگون تا مجهولات که کی معلوم گردد و مسئله پرتقال‌فروش ما و ما و نصف ما نصفه‌ای از نصف ما تا 17 شتر را میان سه پسر به نسبت یک دوم و یک نهم و یک سوم و هزاران c-b-a-x و ضربها، تقسیمها، جمع جبری و معلومات یک طرف و مجهولات یک طرف و =x عدد معلوم تقسیم ضریب مجهول که هر کدام داستانی است پر از آب چشم. گاه بدون پایان یافتن حل تمرینات، با صدای زنگ، دانش‌آموزان کلاس را با هیاهو و جنجال ترک می‌کردند و استاد با فراخناکی دانش‌آموزان را در ترک کلاس مخیر می‌گذاشت و دوباره تمرین برای درس آینده کلاس بود که بچه‌های تنبل کلاس از شاگردان زرنگ و درس‌خوان می‌پرسیدند و باز کلاس درس بود و آقای احدیان و مواردی که استاد دلگیر می‌شد و به دانش‌آموزان سخت می‌گرفت تا از درس عقب نیفتند و دفترهای تمرینات ریاضی را تک به تک نگاه می‌کرد تا ببیند دانش‌آموزان تکالیف خود را به درستی انجام داده‌اند یا نه. مخصوصاً‌ تأکید می‌کرد و می‌گفت دو عدد مداد داشته باشید مشکی و قرمز و نکته‌های اساسی را با رنگ قرمز مشخص و هر کدام از تمرینها و مسئله‌ها را با مداد قرمز جدا کنید.


استاد به خاطر قدبلند و رشیدی که داشت، سر و بدن خود را خم می‌کرد و این عادت افتادگی و خم‌شدگی که تا آخر عمر همیشه با او بود، شاید استاد را به درد گردن و درد کمر مبتلا کرده اما بعد از تمام‌شدن کلاس استاد وارد دفتر می‌شد و ما دانش‌آموزان از لای در و از دریچه تنگ هرازچندگاهی شاهد دیدار غیر از کلاس دبیران در حالت خوردن چای و گرم گفت‌وگو و خنده، مي‌شدیم و پیش خود می‌گفتیم آیا دبیر هم می‌خندد. ترس از درس بخصوص از ریاضی (درس حساب و هندسه، هر سه بلای مدرسه) و شاید ریاضی که از ریاضت آمده باشد که ناظر بر سخت‌کوشی، ایستادگی و پیگیری است. ترس از معلم، ترس از مدیر دبیرستان، ترس از پاسبان، ترس از پدر و مادر همواره یار دیرین ما بود که این ترس با ما بزرگ و بزرگتر شد و ما از همه چیز ترسیدیم و در کنار این ترس با فقر و جهل هم ساختیم و کم‌کم پا به سن گذاشتیم، از 20 سالگی به 30 سالگی از 30 سالگی به چلچلی، از 40 به 50 و از 50 به 60 و اینک این غم با موهای سپید و صورتی چروکیده در میان خیل دوستداران و همکاران و همسالان محمدباقر احدیان، این آموزگار بزرگ، در این هوای ابری در گورستان پایین غرب زنجان، تمام خاطرات دوران کودکی را از ذهنم می‌گذراند. یک‌باره دبیرستان امیرکبیر، دبیرستان قدیمی با آجرهای زرد، گلخانه ورودی با گلهای شمعدانی و محمدی، حوض بزرگ آب، آقا باقر مستخدم مدرسه، مشهدی‌قربان سرایدار، آقای حکیمیان دفتردار دبیرستان و ضمناً داروساز، داروفروش نبش کوچه سیدبرهان و درختان خیار ردیف در کنار هم در ضلع جنوبی دبیرستان، زمین والیبال و بسکتبال، سالن آزمایش، سالن تنیس، توالتها، زنگ مدرسه، چه شد و کجا رفت آن نان تنور، عدس، زنجان کوچک با چهار تا خیابان با مردمان اندک.


آقای احدیان مردی از این اهالی بود، از اهالی معصومیت و مظلومیت، از اهالی پاک‌دامنی و معرفت سنتی‌ و ما دانش‌آموزان گم شده در انبوه سنتها، تکایا، مساجد، سینه‌زنیها، قمه‌زنیها و بازیهای دوران کودکی (یولداش سنی کیم آپاردی) رفیق کجا رفتی یا بازی پالان پالان، هامیسی یالان.


بتاز، بتاز، خواهی دید که دروغ از آب در خواهد آمد، همه دروغ است و یا قصه یکی بود، یکی نبود، غیر از خدا هیچ‌کس نبود. دبیران زیادی در مراسم تشییع این پیر فرهنگ شرکت کرده‌اند که در اینجا مجال بازگویی نام تک‌تک آنها نیست. دلم می‌خواست در میان جمعیت فریاد بزنم و بگویم که او علاوه بر دبیر ریاضی، فرهنگی و انسان بزرگی بود. دلم می‌خواست بگویم که او در غربت زیست، بگویم اگر در خیابان یا در جایی به او سلام می‌کردی سر خم می‌کرد و جواب سلام تو را با ادب می‌داد، می‌خواستم بگویم که قدرش را ندانستیم مثل دیگران، می‌خواستم بگویم که در همان خانه قدیمی زینبیه زیست، زندگی کرد و با زندگی وداع گفت. خیلی حرف داشتم بگویم اما هیچ‌کدام نشد و تنها بغض بود که در گلویم ماند، چه مومنانه سر بر خاک سایید چه ساده زیست، ساده پوشید، او اهل این دیار بود، دیار پاکان و نیکان. سر فرود می‌آوریم و به احترام او تعظیم می‌کنیم و کلاه از سر برمی‌داریم. دلم می‌خواست کسی داوطلب شود و 5 ،6 دقیقه از او بگوید اما همه اینها از ذهن و خیالم می‌گذشت.شاید هر کدام از آنها مشکلی داشته باشند که من نمی‌دانم، شاید فقر فرهنگیان را زمین‌گیر کرده، محتاط بار آورده، شاید هم می‌خواهند به کار و زندگی‌شان برسند... دریغ.


غضنفر سفیدگری

روزنامه مردم نو

ظهور و سقوط فرقه دمکرات اذربایجان(زنجان - خمسه) قسمت دوم

ظهور و سقوط فرقه دمکرات اذربایجان (زنجان - خمسه)


قسمت دوم 


                                                                                   فرج الله داودی



 

الحاق حزب توده شعبه زنجان به فرقه دمکرات اذربایجان :


در دوازدهم شهریور ماه 1324 (شش ماه مانده به موعد مقرر تخلیه ی ایران و خمسه از سوی ارتش سرخ) با صلاحدید میرجعفر باقروف (رئیس جمهور اذربایجان قفقاز) و با اشاره استالین ، فرقه دمکرات اذربایجان (نهضت خود مختاریت مدنی ) با صدور بیانیه ای و با اعلام مرام نامه سازمانی ، رسما به رهبری سید جعفر پیشه وری (رهبر سابق حزب کمونیست ایران ، زندانی زمان رضا شاه ، مدیر روزنامه اژیر) تاسیس می شود ، که به گفته برخی منابع به اصطلاح گوشمالی دادن ایران به سبب دست خالی فرستادن کفتارادزه (معاون امور خارجه شوروی) از ایران در جهت اخذ امتیاز نفت شمال بود. طبق برنامه می باید کمیته ایالتی حزب توده اذربایجان در منطقه بر چیده و تمام اعضای ان به فرقه می پیوستند. مهاجرین عضو حزب توده زنجان به سبب داشتن روحیه ی شونیستی ،وناسیونالیسم کور خواهان الحاق حزب توده شاخه زنجان به فرقه دمکرات اذربایجان بودند. خبر تاسیس فرقه به مورخه 21/6/24 در زنجان پخش شد و متعاقب ان به جهت زیر فشار قرار گرفتن جهان شاهلو ازسوی برخی از مسئولین فرقه دمکرات اذربایجان و افسران امنیتی شوروی(سرهنگ ولی اوف) ، و امدن چند باره عباس علی پنبه ای از شهر میانه   دائر بر لزوم ادغام حزب توده زنجان به فرقه دمکرات اذربایجان ، عاقبت با اشاره رهبران کمیته مرکزی حزب توده ایران دکتر جهان شاهلو با حذف نام حزب توده از تشکیلات زنجان ونام گذاری ان به فرقه دمکرات کمیته ولایتی خمسه موافقت می نماید و به این ترتیب کل مجموعه ی تشکیلاتی حزب توده ناحیه زنجان به فرقه دمکرات اذربایجان ملحق می شود. (64) بر طبق شواهد و قرائن و روایت سالمندان ومورخین زنجان ، با وجود مخالفت های اولیه از سوی صدر حزب توده زنجان مردم زنجان شب خوابیدند وصبح دیدند که،  در و دیوار شهر با اعلا میه های تر کی و فارسی فرقه دمکرات اذر بایجان تزئین یافته است . بیشتر خواسته های فرقه معقو ل و منطقی به نظر میرسید:  تشکیل انجمن های ایالتی ،تدریس به زبان ترکی ،توسعه ی صنایع و مدارس ،مبارزه با بیکاری،تامین احتیاجات دهقانان و ایجاد راه و .... از جمله در خواست های فرقه چی ها بود.(65) در تاریخ 21/6/24 شمسی تعدادی از اعضای وهواداران حزب توده زنجان درحدود (600نفر) با اجتماع در میدان پهلوی (انقلا ب ) وبا حمل پرچم و پلا کا رد های مختلف تبلیغا تی ،رسما الحاق حزب توده را به فرقه دمکرات  اذربایجان اعلام داشته و طی مراسمی  امیر خسروخان دارائی و رحمت اله جواهری (تاجر بازار ی) از رهبران حزب توده شعبه زنجان ،تا سیس فرقه دمکرات را تهنیت گفته و در ادامه مراسم دکتر جانشاهلو در حضور اقای ذوالفقاری سخنرانی می کند!! .(66)


خاندان قجر(دارایی)  – در زمان حمله چنگیز و امیر تیمور گورکانی طایفه قاجار از مراکز اسیای مرکزی به سوی صفحات ایران کشیده شدند و در قیام شاه اسماعیل صفوی یکی از هفت ایل قزلباش ها به شمار می رفتند ... بعد از بنیان گذاری سلسله قاجاریه از سوی اقا محمد خان و کشته شدن وی ، بابا خان معروف به فتحعلی خان در سال (1212ه.ق – 1176ه.ش) به پادشاهی ایران رسید و در( 1250ه.ق – 1213ه.ش ) فوت کرد. عبد الله میرزا دارا( جد پدری دارایی های زنجان) فرزند یازدهم فتحعلی شاه قاجار در سیزده سالگی (1224ه.ق) به حکومت زنجان منصوب شد و تا زمان حیات پدرش بر این مسند بود و در 1263ه.ق در تهران از دنیا رفت. او مردی شاعر و دانشمند بودو در شعر به دارا تخلص می کرد و خانواده دارایی نام خانوادگی خود را از تخلص او گرفتند. عبد الله میرزا دارا در عمران و ابادانی زنجان تلاش کرد: مسجد سید – بازار قیصریه – حمام شازده و ...

 عبد الله میرزا  را سی فرزند بود پسر پنجم او خلیل الله نام داشته که جد امیر خسرو خان دارایی می باشد. امیر خسرو دارایی (برهان السلطنه) از خرده مالکان منطقه طارم و مردی شاعر پیشه و نویسنده مبارز و سیاسی بود که تخلص وی خسرو و ملقب به برهان فرزند خسرو میرزا پسر خلیل الله میرزا پسر عبدالله میرزا دارا است که به عنوان بزرک خاندان دارایی معاصر از او یاد می شود. امیر خسرو دارایی بعد از تولد در بنارود طارم و طی تحصیلات مکتب خانه ای عازم زنجان شد و ادامه تحصیل داد و با بزرگان علم و اندیشه نشست و برخواست کرد و توشه ای گران بها به دست اورد. در جوانی چند سالی در کادر جدیدالتاسیس نظام سپری کرد و همچنین دو و نیم سال به عنوان نایب الحکومه طارم (منطقه ای با موقعیت جغرافیایی و استراتژیکی خاص) پا به عرصه ی سیاست گذاشت و با سردار موید حاکم زنجان که ( برادرش شجاع الدوله مراغه ای در سال 1330ه.ق به زنجان حمله کرد و باعث مقاومت امیر جهان شاه خان افشار شد) همراهی کرد.(67) او با درایت و کاردانی خود بر منطقه طارم و زمین های موروثی خود مدیریت داشت و با همراهی خانواده سلطانی (که در زمان قاجاریه به نام قوم عمارلو به زنجان و طارم تبعید شدند و بعد از سازماندهی و تشکیل دسته جات مسلح محلی بخش وسیعی از طارم را تصاحب کردند که سر اغاز تنش های بعدی در کل منطقه گردید) در بیشتر نهضت ها و حرکات سیاسی تاریخ معاصر شرکت داشته و در انقلاب گیلان (میرزای جنگلی) و اتحاد طارم و گیلان و ... که در تضاد با منافع ملاکین بزرگ خمسه بود حضور فعال داشت. (برهان السلطنه پدر بزرگ مادری سلطانی های زنجان می باشد) با نامه نگاری میرزا کوچک خان به خوانین طا لش و طارم دارایی ها و سلطانی ها به سوی انقلاب جنگل کشیده شدند که در سوی دیگر اسعدالدوله ذوالفقاری و جهانشاه خان امیر افشار در معیت دولت مرکزی در صدد نابودی انقلاب جنگل بودند!!! بعد از مرگ میرزا و نابودی اتحاد جنگل انها مدتی با گوشه نشینی و در حاشیه به سر بردند ولی با جلوس رضا شاه به قدرت انها به عنوان زمین داران محلی خدشه وارد گردید و به منظور حفظ توازن قدرت در منطقه و حفظ موقعیت و املاک خود با حکومت مرکزی به نوعی سازش کرده و به منطقه ابا و اجدادی خود برگشته و به  کار زمین داری و مرتع داری خود ادامه دادند. تضاد های ناشی از افکار و عقاید و اختلافات ملکی با دیگر ملاکین منطقه خمسه گاهی اوقات باعث بروز درگیری های مسلحانه و اژان کشی و کشت و کشتار می شد و گاهی اوقات متنفذین محلی و دولتی با تغذ یه ی راهزنان و یاغیان محلی و لمپن ها ی شهری و روستایی دردسر هایی در منطقه طارم و کل خمسه تولید می کردند بطوریکه در بعد از حوادث شهریور ماه 1320یکی از این اجیر شدگان محلی به نام علی درامی شرارت هایی در منطقه طارم انجام داد که باعث درگیری بین او و سواران خسروخان دارایی شد و بزرگان منطقه هنوز هم از ان یاد می کنند.(68) (جای پای علی درامی یاغی محلی طارم در حوادث فرقه دمکرات اذربایجان وخمسه و همسویی او با دار و دسته ی بختیار وگماشتگان ذوالفقاری و همراهی او با ارتش شاهنشاهی در سرکوبی حکومت فرقه دمکرات دیده می شود. بعد از سپری شدن دوران فرقه دمکرات علی درامی به توسط داماد خود و ژاندارم های منطقه بنا به روایت ریش سفیدان طارم با گلوله کشته شد.) 

بین سا لهای ( 1315ش -  1309ش) با انتشار روزنا مه پروین خمسه ازسوی میرزا عیسی قا نونخواه زنجانی(ناصرالمله)، مرحوم خسرودارایی به همراه فضل الله طغرل خان(مزین السلطان)وعلامه فقید حاج میرزا ابوعبدالله ضیایی (زنجانی) وشیخ ابراهیم قزلباش زنجانی مطا لب ادبی وعلمی واجتماعی دران جریده می نوشت!!(69) شاید این حرف استدلال علمی نداشته باشد ولی خاندان دارایی و سلطانی به مفهوم واقعی کلمه به عنوان فئودال های عمل گرا و عافیت جو و سیاست باز در روابط عمومی مردم زنجان به دلیل داشتن عقبه علمی و دانش پژوهی و ستیز با استبداد و مقاومت در برابر فئودال های وابسته به حکومت مرکزی منطقه ی زنجان شناخته نمی شدند و بر همین اساس مورد احترام طبقات مختلف جامعه خمسه بودند و این مسئله در فرمول بندی و کالبد شکافی سیستم ظالمانه فئودالیته یک نقص تمام عیار برای یک زمیندار صاحب قدرت ورعیت  محسوب می شود !!!. به دین سبب مقابله و حرکت رو به جلوی انها در مقابل هیئت حاکمه و حامیان انها و خاندان های وابسته به دربار دلیل مدعای اولیه می باشدکه در تمام حرکات ازادی خواهانه (انقلاب گیلان- نهضت دموکراتیک مردم اذربایجان- نهضت ملی شدن نفت و.... ) ، انها یک پای جریان بوده و در این راه بدون سازش و عقب نشینی تا پای زندان و اعدام هم رفتند و با افشار ها و ذوالفقاری ها و بیگدلی ها دست اتحاد ندادند و در این پروسه ضرباتی هم متحمل شدند.!!

با سقوط رضا شاه و اشغال شهر از سوی ارتش سرخ شوروی و پیدایش ازادی های سیاسی و تشکیل دستجات و احزاب، خاندان دارایی وسلطانی و اصانلو و مقدم مثل سابق در قطب مخالف امیر افشار و ذوالفقاری و ...قرار گرفتند و به جهت مقام علمی و وجهه سیاسی و ریشه دار بودن خانواده جهانشاهلو به طور رسمی و غیر رسمی در جهت بسط ازادی به سوی حزب توده و فرقه دمکرات کشیده شدند ودراین راه خسروخان دارایی نقش به سزایی در شکل گیری تشکیلات کارگری و اتحایه های دهقانی و هسته های انقلابی داشت و عوامل حزب توده و روس ها با استفاده از فقر فرهنگی واقتصادی در منطقه و اختلا فات قومی و ملکی دیرینه در ناحیه خمسه ،خاندان قجر (برهان السلطنه) را به سبب داشتن پیشینه علمی و ازاد اندیشی و محبو بیت عمو می و روشن فکری به سوی خود جذب کردند و بسیاری از خرده مالکان وروشن فکران به تبعیت از دارایی بسوی حزب توده و فرقه دمکرات جذ ب شدند و دراین راستا خا ندان دارایی به رهبری برهان و فرزندان وی جهانگیر و منو چهر و جهان سوز و بهین دخت و ازاده دارائی که همگی دانشمند و نویسنده وشاعر بودند و طا یفه ی سلطانی با حضور رضا خان وعلی خان سلطانی و .... با حضور فیزیکی خود برای مقابله با خا ندان ذوالفقاری و دیگران با پخش اسلحه و شرکت دادن رعیتهای مسلح  خود وارد عمل شدند .(70)





مرحوم مغفورامیرخسرودارایی

 دردوران حکومت خودمختار فرقه چی ها درزنجان ، مدنیت ائوی – خانه فرهنگ (درخانه و باغ محمد اعظام السلطنه ذوالفقاری) ریاست و صدر کمیته شاعرلر مسکنی (دانشسرا) به خاطر وسعت معلو مات و اثار مکتوب نثر و نظم و سوابق مبارزاتی و سیاسی و مقاومت در برابر عمده مالکان خمسه و یاغی های اجیر شده و مقبولیت د ر بین طبقات مختلف جامعه ، به امیر خسرو خان دارایی ( برهان السلطنه)واگذار شده بود .که بعد از سقوط فرقه دمکرات ، خانه فرهنگ هم محکوم به سقوط گردید و به تاریخ پیوست .(71) از ایشان اثار ماندگار زیادی از جمله شکر ستان و دیوان 27 هزار بیتی باقی مانده است و به تبعیت از او بیشتر نواده های خاقان (فتحعلی شاه ) یعنی شازده های زنجانی (دارائی ها و سلطانی ها) از خرد کلان در عرصه علم و هنر شعر و فرهنگ فعالیت مستمر داشته و دارند . استاد الشعرای زنجان بعد ازتحمل چند سال زندان به خاطر ( مجازات همکاری با حزبی ها!!) در شهریور ماه 1332 شمسی به رحمت ایزدی پیوست و بنا به وصیت خودش در اتاقیکه از مادر متولد و ازدواج کرده بود دفن گردید و پسران او هم بعد از انقلاب اسلامی در تهران وزنجان فوت کردند . (72) 


 ماجرای مسجد سید  زنجان

                                                                                                                    

بعد از اجرای مراسم ادغام واعلام رسمی شکل گیری فرقه دمکرات در زنجان ،ژنرال اتا کیشی اوف (رئیس سازمان امنیت اذر بایجان شوروی )در باغ ملی واقع در دروازه ارک ،با دکتر جهانشاهلو رئیس فرقه  دمکرا  ت دیدار کرده و قول مساعدت و همکاری می دهد . (73) در تاریخ 10/7/24 نخستین کنگره ی خلق فرقه دمکرات اذر بایجان با شرکت 247 نفر از شهر های مختلف اذر بایجان و زنجان در تبریز تشکیل می گردد  پس از در هم امیخته شدن حزب توده و فرقه دمکرات و اغاز حکومت یکساله فرقویان در زنجان ،عده ای از اشراف و ثروتمندان شهر ،همراه با خانواده های خود و اشیای قیمتی ،از شهر خارج و در تهران وشهرهای دیگر مستقر شدند و به طور  پنها نی در طول یک سال حکومت دمکرات ها از چریکهای محلی دولت خواه پشتیبانی می نمودند ،اما تعدادی از مالکان خمسه هم راه سازش با فرقویان دمکرات را انتخاب کردند .در شرایطی که هر دو جریان یعنی نیروهای محلی دولت خواه و فرقویان درزنجان قدرت قابل توجهی داشتند و حضور سالدات های روسی باعث برتری فرقه چی ها شده بود ، با امدن یک روحانی از سوی حزب دمکرات  ایران (وابسته به سید ضیا ء)از تهران به زنجان و تماس او با مخالفین فرقه ،که ظاهرا در پی گرفتن حکم جهاد علیه دمکرات ها از سوی مجتهدان شهر بود ند،عاملی شد تا طرفداران ذو الفقاری به مقر فرقه زنجان حمله کرده وسوار بر درشکه ها در خیابانهای زنجان تظاهرات کنند.  از سوی دیگر،فرقه چی ها مقابله به مثل نکرده و اعضای اتحادیه کارگری و هوا داران را به شرکت در یک میتینک دعوت می کنند . فرستاده سید ضیا ء و ملاکین و مسئولین محلی ،مردم را به یک مجلس سخنرانی در مسجد سید دعوت می کنند و به این طریق ترفند فرقویان کمیته محلی زنجان را خنثئ میکنند . به گفته شاهدان عینی طرفداران دولت مرکزی جهت دفاع از خود با شمشیر و قمه در مسجد حاضر شده بودند. در حین سخنرانی فرستاده سید ضیا در مسجد سید که مخالفین فرقه از جمله مرحوم توفیقی،حسن خان امینی،شجاعی نظام ،رضا فهیمی (فرماندار)برادران ذوالفقاری،حسینعلی صدیقیان و عده ی کثیری از مردم شرکت داشتند بامساعدت نصرت باقروف (رئیس کمیندانی شوروی) که قبلا گشتیهای روسی را در حوالی سبزه میدان گمارده بود . دو تن از کهنه مهاجران زنجان ( زلفعلی قلی زاده گاریچی- قربان کچل )مسلحانه از درب شمالی مسجد وارد شده و اقدام به تیر اندازی هوایی کرده که باعث بهم خوردن مراسم و خروج مردم از دربهای شرقی و غربی مسجد می شود .دراین ماجرا حسین علی صدیقیان (ازرجال خوش نام زنجان )و رضا فهیمی توسط زلفعلی و قربان مورد ضرب و شتم قرار می گیرند  ومرحوم شجاعی  نظام (پدر حسن خان امینی) مانع ضرب و جرح اقای محمود ذو الفقاری می شو د!! بلافاصله طی تلگرافی به تهران – این دو نفر به جرم حمل سلاح بدون جواز ،تیراندازی و کتک کاری و دخالت در امور انتظامات شهری،به حکم دادستانی مورد تعقیب قرار می گیرند .کلا نتری روسیه در زنجان عاقبت انها را به نظمیه تحویل داد  و جهت خنثئ سازی حمله احتمالی فرقه چی ها به نظمیه!! ،این دو شخص برای محاکمه به تهران فرستاده شدند.(74)


درباره زلفعلی قلیزاده :


بعد از سقوط شهر توسط فدائیان فرقه و دستگیری بر خی از مسئولین ادارات  ورجال شهر، فهیمی(فرماندار)که 13 روز در زندان فرقه چی ها بود ،با این دو نفر (قربان مهاجرو زلفعلی) معاوضه  می شود(75) ویولداش زلفعلی از مهاجران رانده شده از شوروی که به شغل گاریچی گری مشغول بود به دستور جها نشاهلو درراه اهن زنجان مورد استقبال هم قطاران خود قرار گرفته وبا سلام وصلوات وگل وشیرینی  وباصدور حکمی رسمی وبا اشاره جهانشاهلواز سوی کمیته محلی زنجان به عنوان رئیس شهربانی زنجان منصوب می شود!!که به علت کم سوادی بعد ازمدتی،اقای برهان السلطنه دارایی به جای وی منصوب میگردد و به گفته یکی از بازماندگان فرقه زنجان ، رفیق زلفعلی قلی زاده قهر کرده و به شغل سابق خود گاریچی گری برمی گردد(76) و به روایتی در اواخر عمر حکومت فرقه سر از تبریز در اورده و در جلوی عمارت عالی قاپوی تبریز (مرکز حکومت) با مشاهده ماشین جعفر کاویان وزیر جنگ حکومت اذربایجان با لنگه کفش کهنه ای به اتومبیل وی ضربه ای زده و به این دبدبه ها و کبکبه ها اعتراض می کند!!!(77)

 

 

 

در زنجان بعد از سقوط حکومت فدرالیته اذربایجان (خمسه) زلفعلی(رئیس وقت شهربانی حکومت دمکرات در زنجان) هم به مانند دیگر دمکرات ها دستگیر و زندانی شد ولی به سبب نمک خوردن و نمکدان نشکستن و حکایت هایی که در رابطه با جلوگیری کردن او از غارت منزل ذوالفقاری از او یاد می شود و همچنین دلایل بی شمار دیگر ، زلفعلی بعد از مدت کوتاهی از زندان ازاد شد و به روایتی به حضور محمود خان ذوالفقاری هم رسید. او پیر مردی دنیا دیده و در عین حال لطیفه گو بود و فی البداهه جملاتی دلنشینی بر زبان می راند که هنوز هم افراد کهن سال زنجان از ان ها یاد می کنند. او سه پسر به نام رضا بالا وعلی بالاوحاجی بالا داشت که یکی از انها سالها بعد از سقوط فرقه دمکرات به شهربانی زنجان احضار و بازداشت می شود. زلفعلی به حضور محمود خان رفته و در مورد خلاصی پسرش از وی کمک می جوید که ذوالفقاری با طعنه به وی می گوید که مگر خودت رئیس شهربانی زنجان نبودی پس خودت باید پسرت را ازاد کنی و این جواب محمود خان ذوالفقاری به مزاق زلفعلی خوش نمی اید واو جواب ویران کننده ای می دهد: اگر من رئیس شهربانی نمی شدم و شهر را تسخیر نمی کردم تو هم بهانه ای برای جنگ باما و قهرمان ملی شدن نداشتی!! پس من تورا سلطان محمود خان ذوالفقاری کردم!!!وبه همراه برادرانت به عنوان نماینده مجلس شورای ملی به بهارستان فرستادم!!(78)


سقوط شهر میانه از سوی فرقه دمکرات :

 

 از 19 تا 29 ابانماه 1324 سلسله تجمعات ازپیش تعین شده ای در شهر برگزار شد که در پایان یکی از این راه پیمائی ها و در میان هیجان عمومی هواداران فرقه،با نظر کمیته ولا یتی زنجان ، اقایان دکتر جهانشاهلو ،عماد خمسه(میرزا نعمت الله پسر میرزا عبادالله برادر زاده ی نایب صدر ضیائی) و محسن وزیری به عنوان نمایندگان فرقه دمکرات ناحیه خمسه ،برای شرکت در مجمع ملی اذر بایجان که قرار بود در 24 ابان ماه 1324 در تبریز برگزار شود ،انتخاب شدند ،مجمعی که با شر کت 734 نفر قرار بود تشکیل بشود(79) (در6 اذر 1324 یعنی 2 روز بعد از شروع حاکمیت فرقه چی ها در زنجان ،طی انتخاباتی ،دکتر جهانشاهلو، معرفت اله صفائی و هلال ناصری به عنوان نمایندگان زنجان در مجلس ملی اذر بایجان برگزیده شدند.(80)



در گرما گرم چرتکه اندازی دمکرات ها که علنا از تقسیم اراضی صبحت می کردند و"وطن دیلی"را به عنوان محور خواسته های مدنی و اجتمای خود قرارداده بودند ،در 26 ابان 1324 شهر میانه با همراهی وابسته نظا می شوروی ها (سروران نوروزاف)و غلام یحیی دانشیان و عباس علی پنبه ای و سازمان کارگر ی سقوط می کند و کلیه تدارکات لشکر 3 تبریز بدست فدائیان افتاده و طی ان عده ای پاسبان و افسر شهربانی به طرزفجیعی کشته می شو ند .(81)

جهت استقرار نظم در میانه ،ستونی از قوای نظامی بسوی اذر بایجان  حرکت می کنند که در شریف اباد (منطقه ی  بین تاکستان و قزوین )ارتش شوروی مانع پیشروی نیرو ها ی دولت مرکزی می شود . خبر سقوط شهر میانه توسط نصرت با قروف به اطلا ع جهانشاهلو (صدر فرقه زنجان )می رسد و محمود ذوالفقاری در جهت جلوگیری از حادث شدن اتفاقات میانه در زنجان ،تعداد تفنگداران خود را افزایش می دهد .(82)با هماهنگی مسئولان فر قه دمکرات اذر بایجان و حاکمان باکو ،در بین ماه های ابان تا اذر 1324ش ،تعدادی افسر شورشی ارتش شاه که عضو سازمان نظامی حزب توده بودند وبعد از قیام افسران خراسان(28/5/24) از ایران خارج و در شاه اولان باکو زندگی می کردند ،جهت سازماند هی و اموزش فدائیان وکمک در سقوط شهر ها و پادگانهای اذربایجان وتشکیل قشون خلق حکومت خود مختار محلی به طور مخفیانه وبا اسامی مستعار وارد تبریز شدند . که تعدادی از انها به نامهای سرهنگ اذر،سروان مرتضوی،سروان نظری، سرهنگ اسد الهی ،سروان رصدی، سروان حاتمی و..... مدتها ی مدید در جرگه ی فرقیون زنجان بعد از سقوط شهر ،در قا لب فر ماند هان نظا می (ارتش خلقی -   قوای قزلباش)فعا لیت داشتند(83) و بعد از سرنگونی حکومت ملی  و گردانهای فداییُ ُ اذربایجان برخی از انها به همراه زعمای رژیم پیشه وری به شوروی پناهنده شدند!!! که بعدها خا طرات خود از ایا م رژیم خود مختاریت را بصورت کتاب چاپ ومنتشر کردند.


سقوط مراکز اداری ،نظامی و عمارت ذوالفقاری از سوی فدائیان :


با بحرانی شدن جوعمومی شهرزنجان وصدور دستورات لازم از سوی رهبران کمیته ولایتی به اعضاءوهواداران وکارگران راه اهن وکارخانه کبریت سازی مبنی برنافرمانی درمقابل مدیران وکارفرمایان مربوطه وهمچنین اگاه شدن صدر فرقه از احتمال دستگیری عنقریب فرقیون زنجان از سوی دولتیان وعوامل انها،کارگران فدایی راه اهن !! با هماهنگی های صورت گرفته،پیش دستی کرده وکلانتری راه اهن زنجان را خلع سلاح نموده وسپس انجا را اشغال می کنند.

در 4 اذر ماه 1324 شمسی فرقه چی ها با مشارکت اعضای اتحادیه کارگری راه اهن زنجان و نیروهای صادراتی از میانه که در بیرون شهر منتظر بودند ، پاسگاه پلیس راه اهن را به تصرف خود در اورده و پرسنل ان را به همراه سرگرد سخنی (رئیس پاسگاه ) و سرگرد زند (معاون پاسگاه) خلع سلاح و دستگیر می کنند. فرقیون با اسلحه های مصادره ای پاسگاه راه اهن ، شهر را محاصره نموده و با دستگیری سروان میرفخرایی (رئیس گروهان ژاندار مری زنجان) قرارگاه امنیه چی های زنجان را هم اشغال می نمایند. وژاندارم ها،روانه روستاهای خود می گردند!!.ومیرفخرایی به مانند سخنی وزند بازداشت وزندانی میشود!!(84)

به دستور جهانشاهلو ، دادستان شهر (مهد یقلی شاهرخی) ، توسط یداله میرزاده (مسئول باربری شهر و عضو فرقه) بازداشت می شود. و باز هم اسلحه ی بیشتر به چنگ دمکرات ها می افتد و جهت تسخیر مرکز انتظامات شهر (شهربانی زنجان) فدائیان در گل دسته های مسجد سید موضع می گیرند و پاسبان های نظمیه هم به همراه سرهنگ فاطمی (رئیس نظمیه) در داخل شهربانی و پشت بام نظمیه سنگربندی می کنند. حدود یک ساعت به صورت فورمالیته تعدادی گلوله میان دوطرف رد و بدل شده و عاقبت با دخالت (نصرت باقروف روسی) جنگ مختومه اعلام می شود  در این میان سرهنگ فاطمی برای تحویل نظمیه رسید می خواهد!!! که عاقبت شهربانی زنجان عملا به دست فرقه چی ها می افتد و جهانشاهلو و غلام حسین خان اوصانلو با همکاری افسران جوان باکوئی با لگد درب چوبی دو لنگه شهربانی را باز می کنند...!!(85) مردم نکته سنج زنجان با مشاهده ی دخالت روس ها در این قضایا به مشکوک بودن عمل کرد فرقویان پی می برند و این که یاری رساندن روس ها به فرقه ، بدون چشمداشت نخواهد بود. و شاید یکی از عوامل اصلی ریزش بعدی هوادارن فرقه در زنجان همین موضوع می تواند باشد.

درهمین شرایط محل فرمانداری زنجان هم به دست  پیشمرگان حکومت دمکرات زنجان سقوط کرد و بعد از ساعتی به عنوان مقر کمیته مرکزی فرقه دمکرات خمسه (مرکز حکومت) مورد بهره برداری قرار گرفت و رضا فهیمی (فرما ندار) به طور موقت دستگیر نشد!! و بعد از چند روز زندگی مخفی وبر حسب یک اتفاق ساده از سوی یک تیم گشتی شبانه فدائیان دستگیر و به زندان حکومت خلقیون هدایت گردید!!.  رضا روزبه ، مرحوم علی اکبر توفیقی و دیگر افراد متشخص شهر به عناوین مختلف  دستگیر وروانه زندان شدند.(86)


عمارت ذوالفقاری - که در تاریخ معاصر زنجان پستی و بلندی های زیادی به خود دیده است و در این مورد ما به عینه به موارد دوران مشروطیت ، اشغال روس ها  ، فرقه دمکرات ، انقلاب اسلامی و...  می توانیم اشاراتی داشته باشیم. به دنبال اشغال دوایر نظامی و اداری شهر توسط فدائیان فرقه ، بنا ی ذوالفقاری اخرین سنگر برای دو.لت خواهان مرکزی بود که تفنگ چی های ملاکین زنجان در انجا گرد هم امده بودند و فرقیون از این امر غافل نبودند. این بنا ی تاریخی منسوب به حسین قلی خان سردار اسعدالدوله زنجانی (پدر برادران ذوالفقاری) که امروزه به نام امارت ذوالفقاری زنجان مشهور است در خاستگاه اولیه در قلب شهر و بافت قدیمی ان و در منطقه اعیان نشین سرچشمه حوالی دالان التی وزیری و مجاور اداره مالیه زنجان و دارالحکومه – دیوان خانه جای گرفته بود و سر گذشت و تاریخ تامل بر انگیزی دارد و بخشی از تاریخ سیاسی و اجتماعی استان در این خانه قدیمی و زیبا رقم خورده است و اشنایی جوانان به حوادث و گذشته تاریخی شهر و این عمارت شاید یک ضرورت باشد!!! از تاریخ ساخت و ساز این خانه اطلاع دقیقی در دست نیست ولی هسته مرکزی ان در اواخر دوره قاجاریه شکل گرفته است. عمارت ذوالفقاری فعلی در واقع خانه بیرونی مجموعه خانه های خاندان ذوالفقاری در یک صدسال قدیم است. شش بنای اندرونی این مجموعه در سمت شمال و شمال غربی در مجاورت بنای بیرونی فعلی قرار داشته اند و به همراه این عمارت با شکوه بیرونی فعلی مجموعه این عمارت را در قدیم شکل می داده اند و دالانی که راه ارتباطی این بناها بوده است مجموعه ای را شامل می شد که مامن یکی از خانواده های متنفذ زنجانی در عرصه های میهنی و منطقه ای بوده است و در حال حاظر تنها عمارت بیرونی دو طبقه رو به جنوب ان باقی مانده است و علت این امراین بوده است که در زمان محمد رضا شاه هنگام احداث خیابان طالقانی (ذوالفقاری سابق) مجموع باغ و ساختمان های موجود در محور طولی قطع گردید و بنای بیرونی کلاه فرنگی فعلی در حال حاضر به نام عمارت قابل شناسایی است. در طول تاریخ اکثر تصمیمات در حول و حوش سیاست و ابادانی مربوط به استان در این خانه (دربار زنجان) گرفته می شد و نمایندگان مجلس ، انجمن شهر ، حاکمان ، والیان ، فرماندهان انتظامی و نظامی ، کد خداها ، مباشرها ، روسای دولتی با مشاورت این خانه و ابلاغ حکومتی پایدار می شدند. اکثر دعاوی حقوقی و اختلافات قومی و ملکی و منازعات منطقه ای در این جا یعنی دیوان خانه امارت ذوالفقاری حل و فصل می گردید. بعد از انقلاب اسلامی به منظور حفظ ان در حافظه ی تاریخی شهروندان زنجانی در تاریخ 25/12/75به شماره 1852در فهرست اثار ملی ایران به ثبت رسید. (87)



خروج سلطان محمود خان ذوالفقاری از زنجان :


قوای چریکی برادران اصانلو که در بالای عما رت مالیه (خیابان ذو الفقاری سابق )تفنگ چی های ذو الفقاری را در عمارت اسعدالدوله در موقعیت سرکوب قرار داده بود ند و اقای ذوالفقاری که در خطر سوقصد و حتی اعدام توسط فدائیان قرار گرفته بود –باعث شد ایشان به همراه تعدادی از یاران وفادار خود (نوکران،گماشته گان،مباشران ورعیت ها!!) وبنا به اخبار ضد و نقیض با پرداخت  پول به کمینداتوری!! وصلاحدید رئیس انقلابیون شهر( دکترجهانشاهلو)مخفیانه وارد کار وانسرا (دولیک-شتر بانی )در خیابان فرمانداری شده و سپس با بریدن راه در ضلع شمالی شهر –راهی سهرین و سپس حبش (در جنوب جغرافیا ی زنجان )گردد    و مقدمات برپائی اولین هسته های مقا ومت محلی را بطور مسلحانه و جنگهای پارتیزانی برعلیه حکومت فرقه دمکرات تدارک ببیند!!!  . (88)






محمودخان ذوالفقاری به اتفاق برادرش مصطفی خان ذوالفقاری درلباس رزم برعلیه فرقه دمکرات اذربایجان وخمسه.  25 - 1324


حالا دیگر شهر زنجان دمکرات زده با تمام مراکز نظامی  و ادارات  و تا سیسات در اختیار کمیته چی های فرقه دمکرات که چندان هم کیفیت و کمیت نداشت قرارداشت و معلو م نبود این حرکت شورش بود –انقلاب بود –کودتای شبه کمونیستی بود-غائله بود-عوام فریبی –خدعه و نیرنگ بود ،ولی هر چه بود دریک روز سرد پائیزی –حکومت  کودتائی فرقه دمکرات کمیته ولایتی خمسه به لیدری جهانشاهلو شروع شده بود . بنا به گفته ی دکتر جهانشاهلو مندرج در کتاب خاطراتش ،محمود نوائی در سامان دهی به امور فرقه دربحبوحه ی اشغال شهرومیرزا علی اکبر خان چوزکی درامور تغذیه (فرستادن دیگهای پلو جهت فدائیان) نقش اساسی درکنارسواران  وچریک های غلام حسین خان اصانلوداشته اند. با بریدن سیم های تلفنخانه و تلگراف ارتباط زنجان با تهران قطع می شود و عده ای از کارگران فدایی ومهاجرین  با تفنگ های برنو مسلح شده و کنترل ورودو خروج افرادو ماشینها وراههای مواصلاتی را بر عهده می گیرند .عده ای از این کارگران مسلح عضو اتحادیه، جدا از این که با طرز کار اسلحه اشنایی نداشتند بلکه از فشنگ های داخل جیب خود هم وحشت داشتند  !!(89)

اشغال  شهر زنجان بدون شک بی ارتباط با حما یت سالدات های شوروی –وعدم حمایت دوائر دولتی برامور شهر –ادغام توده ای ها با فرقه ای ها–و فساد و تبانی در مراکز نظا می شهر –زمین گیر شدن ارتش دولتی درشریف اباد نمی توانست باشد .رضا فهیمی پس از ازادی اززندان دمکراتها درزنجان،طی نوشتن خاطرات خود درمورد سقوط اسان شهر توسط فدائیا ن،اظهار میدارد:سستی وتزلزل شخصیتی سرگرد سخنی وسرگرد زند و سروان میر فخرائی وسروان تیمور بختیار(سپهبد ورئیس ساواک بعد  از دورا ن فرقه دمکرات و رئیس سازمان نظام وظیفه زنجان دردوران حزبیون وفرقیون!!) که گویا در روز سقوط شهراز سوی فدائیان،جهت سربازگیری در خارج از شهر بوده است!! ،ازادله های محکم در رسیدن دمکرات های زنجان به حکمرانی میتواند باشد!!(90)مع الوصف،با نگاههای بهت انگیز مردم  زنجان وبا نظارت ستاد فرماندهی ارتش اروسیت!!و با تمام حرف وحدیثها ، حکومت یک ساله توده چیها وفرقه چیها درولایت خمسه به مرکزیت زنجان وبه پیشوائی دکتر جهانشاهلو افشا ر درمجموعه ای به نام کمیته انقلاب(احمد صفرچی ، صفر خان شکارچی ، نظر منفرد ، بابازاده ، یونس علی زاده ، ابوالفضل رئوفی{قائم مقام فرقه دمکرات - شهردار زنجان} ، محسن خان وزیری ، هادی خان وزیری ، عماد خمسه ضیایی ، ابراهیم فرجی ، حسین بابایی) و با حضور رهبران ملاکی!! همچون: اشرف همایونی ، ضیایی ها ، برهان السلطنه زنجانی(طارمی)!! و خاندان وزیری درراس امور فرقه دمکرات کمیته ولایتی خمسه ، بعد از فراری دادن اشراف و اعیان شهر واقا زاده ها و فئو دالهای خرد وکلان وسردار زاده ها!! ودستگیری برخی رجل سیاسی و نظامی اغاز می شود.


کپی برداری از این نوشتار و پیکره ها با ذکرمنبع و نام نویسنده مجاز می باشد.

تبریز شهر اولین ها (تاریخچه دانشگاه تبریز)

تبریز شهر اولین ها


(اذربایجان یونور سیتیسی)


تاریخچه دانشگاه تبریز



نوشته شده توسط رضا همراز 



در این امر هیچ شکی نیست که ؛ حکومت ملی آذربایجان در طول یکسال حیات خود مصدر خدمات فرهنگی زیادی بود که دوست و دشمن به آن معترف اند. این دولت مستعجل در دوازدهم شهریور 1324 بیانیه خود را صادر و در21 آذر 1324 رسما به فعالیت پرداخته و بعد از یکسا ل با یورش وحشیانه نیروهای نظامی شاه مخلوع و به خاک و خون کشیده شدن هزاران نفر آذربایجانی ؛ سقوط کرد . در این مجال پرداختن به کارهای حکومت ملی نمی تواند عملی باشد و همان بهتر که این مهم به افراد خبره واگذار گردد . اما بی انصافی است که یکی از مهمترین اقدامات حکومت ملی آذربایجان را نادیده گرفت .به نظر راقم یکی از مهمترین کارهای انجام یافته حکومت ملی آذربایجان تاسیس دانشگاه تبریز بود که در منطقه ای به بزرگی آذربایجان بسیار جدی و ضروری می نمود . متاسفانه عده ای بی اطلاع تاریخ از چه رو تاسیس این دانشگاه را به سال 1326 دانسته و نوشته اند . حال آنکه برابر اسناد و مدارک موجود در کتابها و نیز روزنامه آذربایجان ؛ دانشگاه تبریز به موجب فرمان مورخه 9/10/ 24 حکومت ملی در سال 1325 شمسی رسما افتتاح و شروع به کار نموده است . این منطقه چون از شعور سیاسی – اجتماعی بالایی برخوردار بود گه – گاهی در دانشگاه سر و صداها و به عبارتی اعتراضاتی به رژیم می شد . گاهی شدت این اعتراضاتی به حدی می رسید كه مسئولین مملكت پا در میانی می كردند . مانند اعتراض سال 1346 كه تصمیم گرفته می شود دربهای دانشگاه بسته می شود اما همین كه شاه این گزارش گونه ها را می دید لب به اعتراض می گشود . در یكی از این گزارشها كه به توسط امیر عباس هویدا به شاه ارائه گردیده بود او سخت بر آشفته و فوق العاده عصبانی شده و گفته بود ( چطور می توان توجیه كرد دانشگاهی را كه پیشه وری تاسیس كرده است ما آنرا منحل كنیم )
جالب است که بدانیم این دانشگاه در بدو تاسیس شامل سه دانشکده بود . پزشکی که مدت تحصیل شش سال بود کشاورزی و تعلیم و تربیت ( که دارای چهار شعبه به ترتیب زیر بود 1- زبان و ادبیات 2- تاریخ و جغرافیا 3- فیزیک و ریاضیات 4- شیمی و طبیعیات که دوره تحصیل در این دانشکده 3 سال بود ) که اصطلاحا طب ؛ فلاحت و تعلیم و تربیت گفته می شد
.اولین رئیس دانشگاه تبریز نیز دکتر نصرت الله جهانشاهلو بود  که


 

 

 

 

 

 

 


                               (دکتر نصرت الله جهانشاهلو اولین رئیس دانشگاه تبریز)


اکنون نیز در حال حیات بوده و گویا در کشور آلمان به گذران زندگی مشغول است . شش ماه جهت گشایش ؛ اقدامات اولیه و تدوین کتب درسی برای دانشجویان آذربایجانی وقت صرف و در سال جدید دانشجویان با خیال آسوده و فراخ با ل به سر کلاسها رفتند . در مدت شش ماه معلمین و اساتید چندی نیز جهت تدریس در کلاسها انتخاب شده و سایر ملزومات نیز به تدریج تهیه گردیدند. استادان از پزشکان؛ دبیران با سابقه و سرشناس تبریز و مهندسین برگزیده شده بودند . تنها یک نفر استاد ریاضیات عالی از باکو استخدام شده بود . پیشه وری در رشته زبان و ادبیات و ادبیات کلاسیک تدریس می کرد . دروس در تمام کلاس ها به زبان آذربایجانی بود و درس زبان آذربایجانی برای همه رشته ها اجباری بود. استاد این درس زنده یاد گنجعلی صباحی بود که در مدیریت داخلی دانشکده هم فعالیت می کرد . اوقات درس دانشگاه از ساعت 2 تا 8 بعد از ظهر بود . به این ترتیب استادان شاغل و آن دسته از دانشجویان که شاغل بودند می توانستند به کار و درس خود برسند . برای مخارج دانشگاه حکومت ملی یک میلیون تومان پول پرداخت کرده بود.
کلنگ زنی دانشگاه در 22/3/25 اجرا گردید . در این مراسم مرحوم محمد علی صفوت تبریزی یکی از خدمت گذاران و معارف پروران آذربایجانی که خدمات فرهنگی اش اظهر من الشمس است به ایراد سخنرانی پرداخته و گفتند ؛ چند روز پیش جهت انتخاب زمین مناسب برای دانشگاه با حضور آقای پیشه وری به سوی مدخل شرقی شهر رفتیم . در مدخل شهر باغ قدیمی صاحب دیوان را دیدیم که دیوارهای ضخیم همانند قلعه ها داشت و در آن ساختمان وحشت آوری قرار داشت .
این ساختمان را برای ما زندانی بنا کرده بودند تا واردین به شهر با دیدن بنا به خود بلرزند .این مدفنی بود که برای آزادی خواهان ساخته بودند .برای بنا ی این ساختمان مبلغ 400 هزار تومان قبل از جنگ خرج کرده بودند . نصف این پول را به جیب زده و نصف دیگر را هزینه کرده بودند . خلاصه ما وارد این ساختمان شدیم .آنجا را بازدید کردیم .. آقای پیشه وری پس از ملاحظه آنجا گفت ؛ من طرفدار زندان نیستم .من طرفدار مدرسه ام . مسافری که به شهر وارد می شود نه زندان و بازداشتگاه بلکه باید مراکز علم وعرفان یعنی دارالفنون را ببیند .
در مراسم بازگشائی و افتتاح دانشگاه تبریز لیدر حکومت ملی آذربایجان میر جعفر پیشه وری از اهمیت دانشگاه صحبت و اضافه کرد که ؛ ما فرزندان دهقانان را از روستا ها به اینجا آورده و نسبت به تعلیم و تعلم آنها نهایت سعی و کوشش را خواهیم نمود . برای مخارج ابتدائی دانشگاه به جهت تامین لباس و سایرامکانات دانشجویان دو میلیون تومان و به جهت آماده سازی کلاسها 9 میلیون تومان اعتبار داده بودند .  به گزارش روزنامه وارها یت منتشره در برلین غربی ؛ پولی که حکومت ملی آذربایجان برای کمک دانشگاه اختصاص داده بود یک سوم بودجه را شامل می شد که در مقایسه با بودجه ی که رژیم شاهنشاهی برای کل آذربایجان اختصاص داده بود به مراتب بیشتر بود . دانشگاه تبریز در آن سالها به یک موسسه علمی پژوهشی و به امکانات آموزشی و رفاهی نیز تجهیز گردید . این دانشگاه ابتدا در محل دانشسرای پسران شروع به کار نموده ؛ یعد از چندین ماه نیز حکومت ملی بنای جدید دانشگاه را در محل فعلی بنیان نهاد . این بنا را در زمان رضا شاه چنانکه مذکور گردید برای تاسیس زندان به جهت زندانی کردن روشنفکران و نخبگان آذربایجان در نظر گرفته بودند که نام محل اش نیز باغ صاحب دیوان نام داشت. برای کمک به این بنا از ملت صادق آذربایجان که گاهی اوقات با توسل به زور مالیات می گرفتند چهار صد هزار تومان هم خرج کرده بودند . با دیدن این عمل زشت دست اندر کاران حکومت ملی در بنای آنجا ؛ دانشگاه تبریز را تاسیس کردند و جوانان و جویندگان علم و دانش به جای زندان به دانشگاه رهسپار شدند .
جهت تحصیل در سال 1325 برای دانشکده پزشکی 60 نفر؛ تعلیم و تربیت 120 نفر و برای دانشکده کشاورزی 60 نفر دانشجو مورد قبول واقع شده بود . دانشجویان شهرستانی از اینکه کارمند بودند یا غیر کارمند در صورتی که در تبریز مسکن نداشتند و نیز دانشجویان بی بضاعت از تسهیلات شبانه روزی از مزایای خوابگاه و رستوران (صبحانه ؛ ناهار ، شام ) رایگان نیز استفاده می کردند .  
خبرنگار روزنامه آذربایجان نیز در مرداد ماه 1325 به سراغ دکتر جهانشاهلو رئیس دانشگاه آذربایجان رفته و سوالاتی مبنی بر چگونکی تشکیل دانشگاه ؛ آشنائی با وضعیت آن و ... سوالاتی پرسیده بود . مخبر روزنامه می پرسد که برای آینده کدام دانشکده ها را در نظر گرفته اید؟ که رئیس دانشگاه وقت تبریز می گوید امسال برای ضرورت ها و احتیاجات مدنی ملتمان دانشکده های پداگوژی و طب را در نظر گرفته ایم. چرا که سلامتی و معارف جزء ضروری ترین احتیاج های ملت آذربایجان و آمال حکومت ملی آذربایجان می باشد . در سال بعد نیز دانشکده های داروسازی ؛ فنی و سایر رشته ها انشا الله دایر خواهد شد . سپس خبرنگار از استقبا ل مردم می پرسد که وی خاطر نشان می سازد ؛ از بدو تاسیس این دانشگاه چه جوانها و چه میان سالها با استقبال چشمگیر؛ ما را دلگرم کرده اند و هر روز تقاضاهایی مبنی بر ادامه تحصیل در رده های بالا به دست ما می رسد . تاسیس دانشگاه در دلهای مردم شور و شعف و شادی را به ارمغان آورده و آنها از این کار بسیار خرسند ند. چنانکه اشاره شد اسم نویسی برای سال تحصیلی جدید( اول مهر ماه 1325) آغاز و از تاریخ 10 تیر ماه لغایت 15 مرداد ماه 25 انجام گرفت . آنهایی که دیپلم ششم متوسطه داشتند ، بدون کنکور و فارغ التحصیلان پنجم متوسطه و دانشسرای مقدماتی با گذراندن کنکور پذیرفته شدند . کنکور در شهریور ماه انجام گرفت و در موعد مقررکلاسها تشکیل یافت . در خاتمه ذكر یك مطلب خالی از لطف نیست . آن هم
اسامی روسای دانشگاه تبریز از بدو تاسیس تا امروز كه به قرار زیر می باشند 1- دكتر نصرت الله جهانشاهلوی افشار 2- دكتر خانبابا بیانی ( مولف كتاب غائله آذربایجان )3- منوچهر اقبال 4- سید محمد سجادی 5- پروفسور محسن هشترودی ( فیزیكدان ؛ ریاضیدان و ادیب برجسته تبریزی )6- ناصر قلی اردلان 7 – محمد شفیع امین 8- عباسقلی گلشائیان 9- غلامعلی بازرگان دیلمقانی ( این شخص در زمان حكومت ملی آذربایجان چندین مقاله در روزنامه آذربایجان به زبان تركی نوشته كه یكی از آنها در حق مرحوم سعید سلماسی بود . ایشان همچنین چند یادداشت در مجله یادگار نیز نوشته بودند )10- سرتیپ محمد علی صفاری ( استاندار وقت سال 43 تا 46 ) 11- تقی سرلك ( استاندار وقت سال 1346) 12- هوشنگ منتصری كوهساری 13- منوچهر تسلیمی 14- علی اكبر حسن علی زاده 15 – حمید زاهدی ( مولف چندین كتاب جغرافیایی ) 16 – محمد علی فقیه 17 – دكتر منوچهر مرتضوی ( مولف كتاب زبان دیرین آذربایجان ؛ مكتب حافظ و...)18- قباد فتحی ( بار اول به عنوان سرپرست دانشگاه در سال 57 و بعدها رئیس دانشگاه )19 –حبیب الله مجیر مولوی 20 – ابوا لفتح ثقه الاسلامی ( از منسوبین شهید نیكنام ثقه الاسلام تبریزی ) 21 – حسن باروقی 22- دكتر حسین صادقی شجاع 23 – دكتر حسین سیفلو ( برگزار كننده اولین كنگره زبان تركی با حضور استاد زنده یاد دكتر سید محمد حسین شهریار؛ پروفسور حمید نطقی و ... )24 - دكتر گلابی 25- دكتر محمد حسین پور فیض 26 – دكتر دلال پور محمد 27 –دكتر سرور الدین این حکومت به هنگام به قدرت رسیدن ؛ درب های معارف و مدارس را به روی خلق آذربایجان گشود و جالب اینکه ملت نیز از این امر خیر به نحو شایسته ای استقبال کردند . البته نیاکان و پدران آذربایجانیان صد ها سال قبل طعم شیرین علم را چشیده و مراکز علمی آموزشی را در موطن خود تاسیس کرده بودند که شهرت و آوازه آنها خیلی جاها را مسخر کرده بودند . مانند مجمع ربع رشیدی ؛ رصد خانه مراغه؛ مجموعه سلطانیه ؛ بنای مجلل غازان خان بنام شنب غازان یا شام قازان و ...
 
اکنون دانشگاه تبریز با پشت سر گذاشتن بیش از 6 دهه، جز فعال ترین ؛ بزرگترین و معتبرترین دانشگاههای کشورمی باشد که سالانه هزاران دانشجو از آنجا فارغ التحصیل شده و به خدمت جامعه در می آیند .
تبریز

منابع

1- سیلاحلا اولچولن تورپاق – میانالی علیرضا – 1384- کانادا ، ونکووئر شهری ؛ صص 356-345
2- روزنامه آذربایجان- پنج شنبه دهم مرداد 1325- شماره 264 – تبریز
3- آذربایجان دمکرات – استاد بهزاد بهزادی – تهران 1384
4- روزنامه آذربایجان ،شماره 240 – چهارشنبه 12 تیر 1325 تبریز
5- یادداشتهای شخصی نگارنده
6- تاریخچه چهل ساله دانشگاه تبریز (این تاریخچه نیز گویا تاسیس دانشگاه تبریز را 1326 می نویسد. اگرچه این كتاب به نظر نگارنده نرسیده ولی از معرفی كتاب فوق در مجله آدینه شماره 23 – 22 اردی بهشت 67 سود جسته ام . همچنین اسامی چهارتن از روسای دانشگاه را نیز از آقای دكترسیروس برادران شكوهی پرسیده ام كه از ایشان نبز به جهت ارائه این نامها سپاسگزارم. )
7- در سندی كه به نظر رسیده و با امضاء دیبائیان توقیع گشته آمده است 
آقای عبدالله مجاوری ارسباران مدرسه لرینین معلمی
31/6/25 تاریخلی نامه نین جوابیندا 25/ شهریور/25 تاریخیندن همان ایین آخرینه كیمی كه اینورستیه امتحانیندا شركت اتمكدن اوتورخدمتده حاضر اولمیوبسوز حقوقلی مرخصلیك سیزین حقوقوزده منظور اولونور .
 
گفتنی است كه تاریخ امضا این سند 3/7/25 می باشد – بنگرید ؛ سیری در تاریخ آموزش و پرورش شهرستان اهر/ابوالفضل دادور ؛ تبریز 1386 ؛ نشر یاران ؛ ص315
8- مصاحبه با دكتر هوشنگ منتصری رئیس پیشین دانشگاه تبریز –مجله ی فرهنگی و هنری بخارا/شماره 21-22 –آذر و اسفند 1380/
 

در جزوه ای که به مناسبت هشتمین سال تاسیس دانشگاه تبریز چاپ و نشر گردیده ؛ سال 1333 به عنوان هشتمین سال تاسیس دانشگاه قید گردیده . در صفحه 42 همان کتاب موضوعی نوشته شده که جالب است . این موضوع گزارشی است از شاه وقت ؛ محمد رضا پهلوی که چنین نوشته :

پس از عرض گزارش اعلیحضرت همایون شاهنشاهی فرمودند : در سال 1325 فرصتی حاصل شد که از دانشگاه تبریز دیدن کنم و آنروز فکر ایجاد تاسیسات لازم برای داشتن یک دانشگاه کامل در هر رشته پیدا نشد ...

 

نگاهي به تاريخچه ي آموزش و پرورش جديد در زنجان

هفته نامه پيام زنجان سال بيستم شماره 626 تاريخ 22/10 /86.

    

نگاهي به تاريخچه ي آموزش و پرورش جديد در زنجان . 


      فرج الله داودي.


هر گاه سخن از ميراث فرهنگي به ميان مي ايد اذهان عمومي به سوي برج و باروهاي سنگي ، اجري و خشتي مي رود و نگاه ها بسوي نشانه هاي خاكي و زيرخاكي معطوف مي گردد. به ندرت اتفاق مي افتد كه سري هم به گنج هايي زده شود كه در بايگاني هاي رسمي و غير رسمي وجود انها حك شده است و در حول و حوش فرهنگ عامه و يا ادبيات مكتوب مي باشد.

اگر تمام اين اماكن با سكوت تاريخي خود سخن از زندگي پيشينيان مي گويند ولي بايد توجه داشت فرهنگ وهنر جاري در سينه گذشتگان و ادبيات جاري در سينه تاريخ باعث وباني بوجود امدن اين هويت هاي تاريخي و جغرافيايي بوده اند.

سعي در انتشار علوم و معارف جديد در ايران و زنجان و اصلاحات فرهنگي و توجه به امر اموزش و پرورش در سطوح مختلف تحصيلي از ويژگي هاي دوران قبل و بعد از جنبش مشروطيت مي باشد كه بعد از مشروطه افزايش مي يابد. اگر چه بر اثر بي قيدي و عدم توجه حاكمان و شاهان قجري به اين امر مهم چنان محدود بود كه ساليان دراز كساني كه به تربيت فرزندان خود علاقه داشتند انان را به مدارسي كه دولت هاي خارجي در شهر هاي مختلف داير كرده بودند مي فرستادند. در لين مدارس احساسات ملي و مذهبي در جوانان تقويت نمي شد و معلمين مربوطه هر كشور سعي در انتشار فرهنگ خاص خودشان را داشتند.

پيش از خلع يد از سلسله قاجاريه و تشكيل حكومت رضا خان ، همان تعداد كم مدارس هم منحصر به شهرهاي بزرگ بودو نو آموزان در شهرهاي كوچك و روستاها ناگزير به تحصيل در مكتب خانه ها بودند.

همزمان با جنبش مشروطيت و اندكي قبل از ان ، تاسيسات فرهنگي جديدي به سبك وسياق تازه داير شد و تعليم دانش اموزان بنابر مقتضيات روزرواج يافت. پيداست كه مراكز فرهنگي مزبور به گستردگي فرهنگ امروزي نبود. تعداد افراد با سواد كم بود و انها هم افرادي بودند كه در مساجد و تكايا و مكتب خانه ها زير دست ملا باجي ها و آقا ميرزا هاي هر محل كوره سوادي اموخته و خواندن و نوشتن را به زحمت فرا مي گرفتند. اين افراد با سواد در محل هاي مربوطه با استفاده ازتدريس عده اي شيوخ و مكتب دار شروع به سواد اموزي مي كردند. عم جزو(عمه چركه ) ، مشق و قرائت قران و موش و گربه ي عبيد زا كاني ابتداي مرحله دانش اموزي بود.تعليمات استاد با گوشمالي هاي زياد همچون چوب فلك و مداد و قلم و ني لاي انگشتان و غيره هضم مي گرديد. استاد به تنهايي مدير و ناظم و معلم بود و صداهاي مخالف را با تركه اي دراز از درخت البالو راست وريست ميكرد. در پذيرفتن شاگرد رعايت سن مطرح نبود ، شاگرد 4 ساله با محصل 12 ساله زانو به زانوي يك ديگر روي فرش ، حصير ، تشكچه و نمد نشسته و گفته ها ي استاد را دست جمعي خوانده و به ذهن مي سپردند.

شاگردان مزاحم ، انهائي كه والدينشان انها رااز سر،باز مي كردند و تحويل مكتب خانه مي شدند ، چون چيزي از مطالب استاد به مغزشان نميرفت همچنان كور ذهن مي ماندند. سوادي كه به اين طريق عايد شاگرد مي شد او را قادر مي ساخت طوطي وار بخواند ، مشقي نوشته وعم جزو را حفظ كنند. لا كن اشراف شهر و تجار بزرگ كه بنييه ي مالي داشتند جهت تعليم فرزندان خود استاد سر خانه مي اوردند و يا ان ها را به خارج مي فرستادند.

طيفي ديگر از دانش اموزان طلاب علوم ديني بودند كه به ياد گيري فقه و اصول و منطق و حكمت مشغول بودند. جماعت طلبه كه بيشتر معمم بودند به دليل سهيم بودن از محل وجوح خيريه و اوقاف مضيقه ي مالي كمتري داشتند. در داخل حوزه هاي علميه حجره هايي بوده كه براي طلاب هم خواب گاه بوده و هم اشپزخانه وهم جاي مطالعه شان بوده است در ساعات اوليه هر روز در مدرسه مربوطه در حظور اساديد خارج كه بيشتر پيش نماز يا واعظ يا فيلسوف بودن حظور يافته و در ساير اوقات مطالعه و يا بحثهاي طلبگي مي نمودند. كساني كه امادگي بيشتري داشتند و داراي امكانات مالي خوبي بودند اهنگ سفر به عتبات عاليه كرده و در حظور مراجع تقليداعلم و دانشمند شروع به تكميل علم وفضل خود ميكردند و تا بعد از نيل به رتبه ي اجتهادو علوم مذهبي به ديارشان بر مي گشتند.

مكتب خانه هاي قديمي كار اموزش نونهالان و نوجوانان را قبل از ايجاد مدارس نوين بر عهده داشتند. مكتب داري شغل غير رسمي و مترادف با اموزگاري بوده است. مكتب خانه ها در اكثر شهرها و روستاهاي ولايت خمسه دائر بوده و شايد نسل كنوني از كم و كيف ان بي اطلاع باشد. شهر زنجان بنابر قدمت و سابقه ي مذهبي و علمي خود در گوشه و اطراف خود داراي مكتب خانه هاي متعدد بوده است. مكتب دار را ميرزا ، ملا ، اقا و اديب مي گفتند. كودكان از چهار يا پنج سالگي به مكتب ميرفتند. به دليل نبود سيستم لوله كشي دانش اموزان با خود كوزه اي سفالي (سبو) پراز اب به مكتب خانه مي بردند كه به دليل نبود برق اكثرا جاهايي تاريك و نمناك بوده است. در مكتب خانه هاي قديمي سيستم اموزش بر پايه ي حفظ دروس بوده و به يادگيري مفهوم دروس توجه ان چناني نمي شده است. برنامه تدريس و يادگيري از الفبا شروع مي شده وسپس با قرائت عم جزوو قران و حفظ ان تداوم ميافت. ذهن ها انباشته از تعليمات سنتي ، اخلاقيات توصيه اي و گاه باور هاي خرافي بود. مطالب كتب مختلف مانند كلثوم ننه ، تنبيه الغافلين ، حليه المتقين ، موش و گربه عبيد زا كاني مورد مطالعه قرار مي گرفت

و در بهترين صورت گاهي علم حساب هم تدريس مي شد و يا گلستان و بوستان سعدي هم مورد استفاده قرار ميگرفت. شيوه يادگيري از روي متن واحدي نبوده بلكه با توصيه ي پدران و مادران از كتب مختلف به اطفال اموزش داده مي شد. در مكتب خانه هاي قديمي در روستاهاي زنجان ميرزاهايي بودندكه با گرفتن قرص ناني ويا هيزم ويا مواد سوختي و خوراكي مبادرت به تعليم كودكان مي كردند و بعد از ختم قران ، دسته جمعي افراد مكتب خانه به همراه آميرزا يا ملاباجي به سوي منزل ختم كننده قران رهسپار مي شدندوهر يك از انها به همراه مكتب دارهديه اي از پدر و مادر ختم كننده قران مي گرفتند(به اين مراسم سنتي در زبان محلي قران چيخما مي گفتند.      

پس از دوره مكتب خانه و ختم قرآن ، كساني كه توان مالي داشته و علاقمند بودند وارد مدارس علوم ديني مي شدند و توسط روحانيون شروع به يادگيري دروس حوزوي ميكردند و در نهايت به عنوان يك عالم و دانشمند مذهبي وارد جامعه مي شدند. شهر زنجان از اين حيث جزو برترين ها محسوب مي شده است و بعد از شهرهاي قم و مشهد سومين شهري بوده است كه بيشترين افراد روحاني و مجتهد درجه يك و دانشمند را در خود داشته است. از جمله افرادي كه در زنجان داراي مدارس و حوزه هاي علوم ديني پر بار بودند ميتوان به ملا علي قارپوز ابادي ، اخوند ملا قربان علي (حجت الاسلام ) ، سيد محمد مجتهد ، حاج ميرزا ابولقاسم موسوي(ميرزايي ) ، ميرزا ابوالمكارم ، حاج ميرزا مهدي ، حاج شيخ فياض ( پدر تقي شريعتي ) و... اشاره كرد.

 با نفوذ فرهنگ نوين در شهر هاي ايران مدارس جديدي تاسيس ميشود. پيدايش مدارس نوين در ابتداي كار توآم با اشكالات متعدد بوده و كار شكني و مقاومت هايي در اين مورد صورت مي گيرد، چرا كه عاملا افكار نو معمولا مواجه با افكار قديمي شده است. در همين راستا در شهر زنجان تلاش هايي از سوي برخي افراد در جهت تاسيس مدارس نيمه مكتبي و نيمه مدرسه اي به عمل مي ايد كه من حيث المجموع توام با موفقيت نبوده و با اجير شدن الوات و افراد ظاهر بين با شكست مواجه مي شود. در ان برهه كسي جرئت اسم بردن از مدارس جديد را نداشته و بر خي مكتب داران با تبليغات خود سعي مي كردند پيدايش مدارس جديد را مساوي با تضعيف مظهب اسلام و ترويج دين جهود قلمداد كنند.

فعاليت براي ايجاد مدارس جديد در زنجان به زمان سلطنت مظفر الدين شاه و پي ريزي انقلاب مشروطيت بر مي گردد كه حاكم زنجان (وزير همايون كاشاني) صد و يكسال پيش به كمك محمد علي فره وشي (مترجم همايون ) كه از طرف انجمن معارف ازتهران با يك گاري پستي جهت تاسيس مدرسه در زنجان به اين شهر اعضام شده بود شتافت. فره وشي به سال 1285 ش (1321ق ) مدرسه اي به سبك مدرن در قسمتي از فرمانداري (دارا الحكومه ) داير نمود و بدين مناسبت مترجم همايون را ميتوان بنيان گذار اولين مدرسه جديد در زنجان قلمداد كرد كه بيشتر فرزندان مقامات و اعيان و اشراف شهر در اين مدرسه جديد همايوني به تحصيل مشغول بودند. هيئت علمي مدرسه شامل مدير ، ناظم ، معلم ، و حساب دار بوده و بيشتر مدرسان و معلمان از طلاب زنجان بودند كه با روش هاي جديد و نو تدريس مي كردند. پس از سه سال يعني در سال 1324ه – ق وزير همايون رفت و به جاي او جلال الدوله امدو بعد از او سعد السلطنه حاكم زنجان شد كه در بحبوحه ي مشروطيت در زنجان توسط ياران ملا قربان علي مضروب و عاقبت كشته شد. مدرسه يكسال پس از رفتن وزير همايون داير بود و بعد منحل گرديد.

در سال 1327ه- ق ميرزا احمد زنجاني مدرسه اي داير نمود. درسال 1329ه- ق شيخ يوسف علايي با همكاري وزير اكرم (حاكم زنجان) درتكيه عباس قلي خان مدرسه ي محمديه را تاسيس كرد كه با مخالفت كج انديشان مواجه شد و افرادي با ورود به مدرسه ميز و نيمكت ها را شكسته و ايجاد مزاحمت كردند. شيخ ابراهيم تهذيبي دبستان تهذيب را و شيخ اسحاق صائيني دبستان اسلاميه را و سيد مقتدا صارمي دبستان ملي سعادت را و ميرزا محمود دبستان محموديه را و ميرزا ابو طالب مدرسه ي طالبيه را و شيخ منصور محا وره اي مدرسه ي علميه را تاسيس كردندو در سال 1335 ه- ق مترجم همايون دوباره به زنجان امد و با كمك ميرزا حسين خان اميد و ديگران مدرسه ي اسعديه را تاسيس كرد. (به روايتي بعد از تعطيلي مدرسه همايونيه هفت سال بعد يعني سال 1292 شمسي سردار اسعدوالدوله ذولفقاري حاكم زنجان يكي از خانه هاي قديمي خود رابه مدرسه ي اسعديه اختصاص داد كه تا جنگ جهاني اول داير بوده است و با امدن روس ها و اشغال شهر زنجان اين مدرسه هم تعطيل مي گردد). همه ي مدارس نيمه قديم و نيمه جديد بودند. در سال 1297 ه- ش دبستان دولتي نمره يك و سال بعد دبستان نمره دو تاسيس گرديد و در سال 1299 ه- ش دبستان توفيق با سرمايه ي چند نفر و با همكاري و مديريت ميرزا علي اكبر خان توفيقي راه اندازي شد.

يكي از مراكز فرهنگي شهر زنجان كه همواره بار عظيم آموزش فرهنگ و ادب شهر را در يكصد سال اخير بر دوش كشيده است مدرسه قديمي توفيق در حوالي كوچه ي ماليه مي باشد كه برگ هايي از تاريخ معاصر زنجان و ادبيات شفاهي و مكتوب اين ديار را به خود اختصاص داده است. اين مدرسه از ابتداي شروع به كار مجموعه اي از انسان هاي فرهنگ دوست و فرهنگ ساز را گرد هم آورده و به عنوان قديمي ترين مدرسه شهر هنوز هم پا بر جا بوده و به عنوان شناسنامه تمام مدارس زنجان تلقي ميگردد.




مدرسه ی توفيق حدود سال هاي 35-34

نفرات نشسته روي صندلي از راست :آقايان شناخته نشد،‌مرحوم باقر احديان،‌مرحوم حاج صادق قائمي،‌مرحوم هادي قائمي و مرحوم عبدالمجيد قائمي و شناخته نشد. نفر دوم از چپ آقای ارغواني(بردار زاده مرحوم حاج علی اکبر توفيقي)

 (عکس از ارشیو اقای عبدالعزیز قائمی)


مدرسه توفيق به صاحب امتيازي حاج علي اكبر توفيقي (اولين رئيس بلديه زنجان ) و با هم فكري مجموعه اي از بزرگان و فرهنگيان شهر در يكي از محلات قديمي و اعيان نشين شهر زنجان يعني سر چشمه در سال 1299 شمسي طراحي و تاسيس گرديد. به طوري كه عمارتي از ميرزا محمود خطيبي خريداري شده و با چاپ اوراق اعانه كه توسط افراد شهر بنا بر وسع مالي خريداري گرديد و رسما كار افتتاح مدرسه صورت گرفته و داير مي شود. به دليل نگرفتن شهريه از طبقات ضعيف شهر محصلين زيادي در اين مدرسه مشغول بودند. در فرهنگ نامه شادروان محمد رضا روحاني امده است كه دبستان توفيق با سرمايه مرحوم حسين رهبري ( رئيس ثبت اسناد زنجان ) حاج اسماعيل امين التجار ، مظفر السلطنه ، محمود خطيبي ، سيد علي اصغرترابي ، حسين زندي ، رضا باكو چي ، حسين علي صديقيان ، حاج اشرف همايوني ، حاج مشهود رهنما ، وبا شراكت و مديريت مرحوم توفيقي در محل فعلي مدرسه تاسيس مي گردد.





در ان روزگار افتتاح اين مدرسه كه در زمان رياست مترجم همايون فره وشي بر اداره فرهنگ زنجان (1295تا 1301شمسي) صورت گرفت يك كار عظيم فرهنگي محسوب مي شد كه با مشاركت اولين گروه خيرين مدرسه ساز به سامان رسيد. و در اين راه بايد به خدمات مرحوم استاد رضا روزبه زنجاني يكي از مفاخر و از چهره هاي ماندگار شهر زنجان هم اشاره كردكه مدتي معاونت و مديريت مدرسه را به عهده داشته است.

مدرسه توفيق در ان زمان فقط دوره تحصيلات ابتدايي را تشكيل مي داده و محصلين تا كلاس ششم ابتدايي به تحصيل مي پرداخته اند كه در زمان خودش خيلي بوده است و مشق نوشتن زير روشنايي چراغ لامپا و گرد سوز با خود نويس هاي سناتوري و با قلم فرانسه و دود چراغ خوردن بسيار سخت به نظر مي رسيده است.

حضور اساتيد و فرهنگيان نام اور بعدي در مدرسه توفيق يك مجموعه پر عاطفه و پر جاذبه را تشكيل مي داده است. اسامي افرادي هم چون برادران قائمي ، حاج ابوالفضل همايوني ، حاج نوروز تفويضي ، دكتر فقاهتي ، مرحوم شكوهي ، علي اصغر دانشور ، دكتر ثبوتي ، محمد خلخالي و ديگران را ميتوان در اين مجموعه ي نقش آفرين مشاهده كرد. بيشتر زنجاني ها فرزندان خود را جهت تحصيل به اين مدرسه مي فرستادند و امروزه همه ي انها از يلان و نام اوران حيطه ي علم و فرهنگ و ادب محسوب مي شوند. قديميترين مدرسه شهر ميزبان تحصيل بزرگان فعلي  زنجان بوده و ازاين بابت همواره به خود باليده است. در فرهنگ نامه زنجان تاليف شادروان روحاني امده است كه : در هنگام اولين مسافرت پهلوي اول به اذربايجان و زنجان ، مرحوم ميرزا علي اكبر خان توفيقي در ضمن انجام مراسم استقبال از موكب شاهانه كه توسط محصلين دبستان و در حضور بزرگان شهر به عمل امد كمبودها و نقيصه هاي دبستان توفيق را به رضا شاه معروض مي دارد و در نتيجه به دستور پهلوي اول وزارت معارف واوقاف و صنايع مستظرفه اقايان رضوي ، دبير سياقي و مهبد را به سمت معلمي دبستان توفيق از پايتخت به زنجان اعزام مي دارد . لازم به ذكر است كه مدرسه توفيق كه در مركز بافت تاريخي شهر به فعاليت مشغول بود بعدها تا مرز تبديل به دبيرستان پيش رفت.

اگر چه مدارس زنجان بعد از تاسيس مدرسه توفيق به پنج يا شش عدد مي رسيد ولي مكتب خانه هايي در شهر كماكان به فعاليت مشغول بودند و در منازل به كار مكتب داري ادامه ميدادند كه البته بعد ها با دستور حكومت پهلوي اول داراي ضوابطي شدند.

در سال 1300شمسي خانمي به نام عاليه سنجيده اولين دبستان ملي به نام بنات كه بعدا به نام دبستان نسوان تغيير نام يافت تاسيس كرد. در سال 1304 اقاي                                                                       سيد مقتدا صارمي دبستان و دبيرستان ملي سعادت را با مديريت خود تاسيس نمود تا سال 1305ه- ش مدارس زنجان شامل چهار مدرسه غير انتفاعي (ملي ) به نام هاي سعيديه (سعد الكمال ) توفيق (توفيقي ) علميه (شيخ منصورمحاوره اي ) سعادت (صارمي ) و يك دبستان دخترانه و دو دبستان دولتي بوده است و تعداد كل دانش اموزان بيش از چند صد نفر نبوده است ولي تعداد طلاب ديني چشم گير بوده است.

با بر چيده شدن نصفه و نيمه ي مكتب خانه هاي قديمي در زنجان و جاي گزيني مدارس جديد از سال 1300شمسي وزارت قرهنگ و معارف مدرسيني از تهران براي تدريس در مدارس جديد اعزام  نمود.

با تشكيل اداره فرهنگ در دهه اول 1300شمسي فعالان فرهنگي شهر زنجان بيش از پيش به اينده اميدوارشدند و با وجود اين كه اداره فرهنگ زنجان به رياست حسن رهبري توسعه ي چنداني نداشته و تعدادي كارمند كل پرسنل اين اداره را تشكيل مي دادند با اين وصف افق جديدي در حوزه ي فرهنگ و ادبيات زنجان مشاهده مي شود.

 

در سال 1311ش- كلاس هاي متوسطه ي دبستان سعادت و توفيق با هم متحد شده و

 دبيرستان ملي اتحاديه به مديريت اقاي صارمي تشكيل مي شود كه بعدها اسم دبيرستان را پهلوي گذاشتند و درسال 1312ش- به دولت وا گذار كردند.به جهت ان كه اين دبيرستان محل مشخصي نداشت لذا در خرداد ماه 1313ش- محلي در شمال شهر يعني مكان فعلي كه ان زمان قبرستان متروكي در دروازه رشت بوده است انتخاب مي گردد و در سال 1315شمسي كار ساختماني محل فوق پايان مي يابد و دانش اموزان دبيرستان اتحاديه و غيره به دبيرستان تازه تاسيس پهلوي( شريعتي فعلي ) نقل مكان مي كنند و اقاي حسين علي اكبري نيا به عنوان رئيس معارف و مدير دبيرستان انتخاب مي گردد و به اين ترتيب اولين دبيرستان شناسنامه دار زنجان وارد حوزه ي اموزش و پرورش شهر زنجان مي شود. پس از اقاي اكبري نيا اقاي جواد رهنما و سپس ابو جعفر امام از سال 1320 به كفالت دبيرستان انتخاب شدند. اين مكان و عمارت تاريخي كه نزديك به هشت دهه از عمر ان سپري ميشود و در گذشته بصورت باغي زيبا جلوه مي نمود تاريخ پر فراز و نشيبي به خصوص در دوران جنگ دوم جهاني و اشغال شهر زنجان توسط قشون سرخ شوروي و همچنين در دوران حكومت يك ساله فرقه دمكرات كميته ولايتي خمسه به حاكميت غلام يحيي دانشيان داشته است به طوري كه اقاي ابو جعفر امام مجبور به استعفاء از رياست دبيرستان (پهلوي – دارايي- شريعتي) مي شود. ولي بعد از شكست حكومت دمكرات ها به رهبري سيد جعفر پيشه وري ، اقاي امام دوباره به عنوان رئيس دبيرستان تا سال 1344انتخاب مي شود.

دبيرستان پهلوي محل تحصيل و تدريس گروه بي شماري از بزرگان و اساتيد شهر زنجان بوده و در حال حاضر به نوعي سجل و احوال فرهنگ و ادبيات و هنراين ديار كهن محسوب مي گردد.





لازم به ذكر است كه اولين دبيرستان دخترانه در سال 1314شمسي در خيابان طالقاني (ذولفقاري سابق)  به نام آزرم در شهر زنجان بنيان گذاري مي گرددكه محل تحصيل بسياري از خانم هاي زنجاني بوده است و همچنين در سال 1332شمسي دبيرستان امير كبير و در سال 1335شمسي دبيرستان صدر جهان (منتطري) و سپس دبيرستان شرف تاسيس مي شوند.      

 

آشنایی با محلات قدیمی و هویتهای تاریخی و جغرافیایی زنجان

 فرج الله داودي.


هفته نامه شهاب زنجان سال دوازدهم – بخش اول


در هفته گذشته نامه و نوشته اي زيبا و خوا ندني از دوست فرهيخته ، اقاي فرج الله داودي به دستمان رسيد كه با توجه به دلنشين بودن مطالب (سخن كه از دل بر ايد لا جرم بر دل نشيند ) و داشتن هويت فرهنگي و زنجان شنا ختي بر ان شديم تا طي شماره هاي مختلف اين نوشته را جهت مطالعه علا قمندان در نشريه شهاب چاپ كنيم. و بدينوسيله قدر دان انسان هايي باشيم كه در گوشه گوشهء اين استان تاريخي و زنجان قديمي نشسته اند و دلشان به اين اب و خاك مي سوزد وگاهي هم از سوز دل قلم به دست مي گيرند و اين نكات مهم تاريخي و فرهنگي رايادداشت مي كنند تا ايندگان و جوانان عزيز اين ديار انها را مطالعه كنند و بدانند چه ها داشتيم و چه ها را از دست داده ايم و اكنون بايد چه كار كنيم ؟ اين ها ميراث فرهنگي مردم يك شهر، يك استان و يك كشور است و بايد ان ها را حفظ كرد تا هويت تاريخي يك قوم ، يك ملت فراموش نشود.

ضمن تشكر از اين عزيز زنجاني عين نوشته ايشان را ( به جز در مواردي جزئي كه احتياج به ويراستاري داشت ) در اينجا مي اوريم.

با عرض سلام خالصانه به حاج اقاي شكوهي كه حول محور موسسه زنجان شناسي و نشريه شهاب فعاليت مي كنند و با قلم رساي خود در شناساندن تاريخ ، ادبيات و اداب و سنن زنجان وزنجانيان تلاش مي نمايند و به اصطلاح از زنجان شوئي!!! جلوگيري به عمل مي اورند و دراين راستا با يك خط سير كاملا تدوين شده پيران و بزرگان زنجاني را به كوچه ها و خيابان هاي قديمي ديار رهنمون شده و جوانان امروز را به هويت طلبي و باز گشت به خويشتن دعوت مي كنندو مطالبي مانند اولين ها درزنجان ، كتاب انا يوردي را تدوين مي نمايند ، بايد گفت (ساغ اولاسيز ).

و اما آشنايي با محيط پيرامون خود (جهاني-كشوري-استاني-شهري و حتي كوچه و پس كوچه ها)كه در آن زندگي مي كنيم بر همه لازم است .البته در اين مورد نسل سومي ها در الويت هستند.همانطور كه كم و بيش اطلاع داريم زنجان از دير باز داراي بناها و اماكن تاريخي بوده و در جذب سياحان و جهانگردان هم موفق بوده ولي ايده ال  ، عمل نكرده است.(با نصب چند چادر برزنتي و چند عدد سوئيت سيماني به نظر مي رسد در جذب گردشگر مشكل مشكل داشته باشيم) زنجان صاحب صدها كاروانسرا ،مسجد ، بقعه ، قلعه ، امامزاده ،  گنبد هاي تاريخي ، غار طبيعي ، آب انبار ، حمام ، رختشويخانه ،پل هاي تاريخي و عمارت هاي قديمي مثل عمارت ذولفقاري ، ماليه ، دبيرستان پهلوي سابق ، خانه نايب صدر ، خانه ي علي اكبر خان توفيقي ، كاروانسراي شاهي يا داش كاروانسرا و..... بود كه اكثر اين بناها و آثار را ما بارها ديده و يا وصفشان را شنيده ايم اما جوان امروزي آب انبار را نميشناسد  ،  دالان آلتي را نديده است  ، حمام هاي دو قلو را نميداند در كجاي زنجان ميباشد و از قلعه و قلعه چه مفهوم آنچناني ندارد ، قنات  مير بها و قنات سردار هم كه ديگر خشك شده و آثار فيزيكي از آنها باقي نمانده است . (او به جاي آب سرد قنات از آب سرد كن بهره مي گيرد و بس .)

بر همين اساس امروزه بخشي وجود دارد به نام از ياد رفته ها ، گمشدگان ، به قول زنجاني ها ( آدي باتميش لار ) كه موضوع قابل توجهي است اين آثار ،اين اسامي ، اين اصطلاحات كه به لحاظ فيزيكي و جغرافيايي از بين رفته اند كدامند ؟

بنده در اين مقاله سعي كرده ام با همت دلسوزان زنجاني اسامي ، القاب و نام مكان ها و اثار تاريخي شهرمان را كه هنوز در اذهان و ياد و خاطره بزرگان هست و به تدريج مي روند كه به تاريخ بپيوندند با تلنگري دوباره در اينجا مطرح تا براي جوانان امروزي و پيران و بزرگان فردا شهرمان زنده كنم و بديهي است كه حفظ ميراث گذشتگان و نياكان ما يك وظيفه محسوب ميگردد.

از طرفي اگر فرهنگ عامه با فرهنگ كلاسيك تلفيق شود شايد از مرگ زود رس اين هويت ها جلوگيري شود.

مي گويند با تغيير اسامي ، ماهيت هيچ چيزي فرق نمي كند و با اضافه كردن يك پيشوند يا پسوند ، ساختار قومي و اجتماعي دچار افت و خيز ان چناني نمي گردد.  حتي با تغيير فيزيكي يك مكان ، نام و لقب و اصطلاح ان باز در اذهان مي ماند ولي براي ماندگاري ان بايد كوشش كرد.

مثلا اين مكان هاي تاريخي و هويت هاي جغرافيائي : بابا جمال  چوقوري ، مقبره دالي ، قوئي باشي ، حاجي وزير دالان التي سي ، قيرخ اياق سوئي ، توپ اقاجي اوستي ، سنبل بلاغي ، قيزلار باغي ، بوت گلاب، سردار كوليگي ،قوشا حاماملار ، مال ميداني ، ورك چيلر ميداني ، ده وه ليك ، مهدي خان سينيقي ، دو خان كاروان سراسي ، باشما قچيلار(پينه چيلر )، اقاليق ، دم ياني ، پته خانا باشي ، بالا قيصريه ، بويوك قيصريه ، قالا ديبي ، قاسم اولن ، پالان دوزلار ، صا نديق سازلار، قيزيل چيلار ، بوياق چيلار ، نال چيلار ، اقا تقي كاروانسراسي ، دگير مان ارخي ، شار شار ، گنج علي خان يوردي ، سمعي ميداني ، خندك اوستي ، كولوك اوستي ، شيطانا بازار ، سر چشمه ، حيدر كريزي ، حاج يوسف كريزي ، غاز بولاقي ، مسجد يري ، سقه لر ، سومات (محل عرق گيري ) ، كوزه چيلر، عبد العلي بيك راستاسي ، جيغير بيغير چلار ، جيغريه (كوي قصاب ها و سلاخ ها ) ، مال دره ، برج ذولفقارخان خمسه اي ، سبزي چيلر باغي ، شوقي چايلاقي ، قير باشي ، دبغ لر ، كوچه شيخ الاسلام ، نصر الله خان تكيه سي ، جميله خانم مسجدي ، ملا مسجدي (چوقور مسجدي ) ، عباس قلي خان مسجدي ، حاج نوروز لار ، گونيه ، ناصر نظام كوچه سي ، خانليق باغي ، گراند هتل ،شا زدا حمامي (قيصريه قجري ) ، توپ خانا (خان ميدان ، پارك سبزه ميدان ) ، قهرمان تكيه سي ، حاج علي باغي ، مرسل ميداني ، نظميه (شهر باني ) ، كوچه حجت الاسلام ، سيد فتح الله مسجدي ، قيرخ ستون مسجدي ، پيچاقچيلار راستاسي ، مس گررر، حسين اباد جاداسي (باغ امجد نظام ) ، باغ معين ، گويورت كارخاناسي ، چله خانا (ائل داغي ) ، سيلاب خياباني (خيابان شمشيري – فرمانداري ) ، نايب اقا چوقوري ، نايب اقا تكيه سي ، نايب اقا گولي ، باغ ملي ، حاج علي قلي  كاروان سراسي ، چاپار خانا كوچه سي ، حاج داداش حمامي ، تيرچيلر ميداني ، سردار سوئي ، كليسا دالي ، ارمني لر كوچه سي ، جويوت لر كوچه سي ، پل ميربها (كهنه كورپي ) ، پل سيد محمد (پل قره تپه ) ، سردار كورپوسي ، حلبي سازلار ، دورت اقيزلي تيمچه ، فشار ، گوملي خيابان ، من اولوم خياباني ، ميرزايي كوچه سي ، طارم چيلاركوچه سي ، دروازه قولتوق ، محمود خان قاپوسي (امارت كلاه فرنگي ) ، سقا خانا كوچه سي ، بوز خانا كوچه سي ، رجي خرابه سي ، دمير چيلر ، اشاقي و يوخاري مجسمه ، باغ صفا ، سينما ستاره ابي ، اوزون كوچه ، يانان كاروانسرا (سراي شعبان ) ، اوزون دالان ( سراي ناصريه) ، سراي حاج شامي ، ميوه چيلر ، اعتماد خان كوچه سي ، قيز قييت قالاسي ، تكيه مير فتاح ، چوقان چيلار ، يدي بوروخ لار ،  بيغ لي پاشا كار وانسراسي ، پرپي ، بورك چيلر(سراي حاج ابراهيم ) ، عباس كن كن ، راسته ي اقا ليق ، يور قان سالانلار ، حيدر علي كوچه سي ، امام جمعه كوچه سي ، سيد لر كوچه سي ، علي مردان خان حامامي ، گاري چيلار ميداني ، كتيلر بازاري ، دميريه (كوچه حاجي ميرزا رحيم ) ، حق وردي (كوچه عاصم السلطنه مظفري ) ، حاج ميرزا گولي ، گنجعلي خان يوردي ، دلي لر محله سي ، گلشن محله سي ،هوره چيلر محله سي ، بوغدا انبار ، راز بين اباد(محدوده مسجد باب الحوايج ) ، ات  دروازاسي  (در وازه  ارگ)  ،  خط التي ، ليلا وا ، قلعچه مير بها ، كوچه فخيم الدوله .مسجد جامع   (سيد – دارا – شاهي-  سلطاني – قيصريه)و ده ها و صدها مكان جغرافيايي و هويت هاي تاريخي ديگر كه در اين شهر بودند يا هستند كجا مي باشند؟ ادامه دارد. با اندکی ویرایش.

یادی از زنده یاد محمد علی واهبی


مردم نو >مطالب رسیده

تاریخ ارسال: 05:39 - 17/08/1388

                                                                                                     فرج الله داودی


• نمی‌خواهیم با مرحوم واهبی شما را به سفر طولانی و دور و دراز نزدیک به 9 دهه‌ زندگی او ببریم بیشتر مردم اصیل زنجان او را می‌شناختند، شعرها و طنزهای او را به خاطر دارند سالمندان هم از فعالیت او در حیطه تئاتر و موسیقی خبر دارند.


ادامه نوشته

بررسی نشریه پروین خمسه زنجان



پروین خمسه (ولایت زنگان)


 

شهره سیدزاده مطلق

 

 

روزنامه پروین خمسه، طی سال‌های 1315-1309 شمسی در زنجان و در دورۀ پهلوی اول، به چاپ می‌رسیده است. مدیر مسوول پروین خمسه، میرزا عیسی قانون‌خواه ملقب به ناصرالملله می‌باشد.


وی عده‌ای از روشنفکران و فرهیختگان را به دور هم جمع کرد و برای اولین بار روزنامه‌ای کاملاً خبری در شهر زنجان منتشر نمود. تحلیل این روزنامه، همسوی عصر خویش دغدغۀ این مقاله است.

 

مقدمه


سال 1216 شمسی آغازگر دوران مطبوعات ایران است . روزنامۀ کاغذ اخبار میرزا صالح شیرازی که در تهران به چاپ رسیده بود را می‌توان مستند این امر دانست. با انتشار نخستین شماره از کاغذ اخبار روزنامه‌نگاری به طور رسمی در ایران متولد شد . البته ویژگی اصلی مطبوعات از این دوره تا پایان دوره پهلوی فرمایشی بودن آن است. برخی معتقدند در طول تاریخ مطبوعات ایران هر زمان که حاکمیت از قدرت کمتری برخوردار بوده است، مطبوعات آزادی بیشتری داشته‌اند و هر زمان که حاکمیت قدرت بیشتری را در دست داشته، آزادی مطبوعات کاهش می‌یافته است .


از قرن چهاردهم قمری(دوره قاجار) با توجه به انتشار روزنامه‌های مختلف در ایران ، برای دستیابی به شناختی هر چند محدود نسبت به تاریخ و فرهنگ هر منطقه‌ از کشور می‌توان به مطالعه مطبوعات منتشر شده در آن منطقه پرداخت؛ چرا که بسیاری از تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در مطبوعات انعکاس یافته و ماندگار می‌گردد و حتی عدم انتشار و توقیف آنها نیز به لحاظ تاریخی دارای پیام می‌باشد .


در این مقاله سعی شده روزنامۀ پروین خمسه که در دورۀ رضا‌شاه و در شهر زنجان انتشار می‌یافته است، بررسی گردد. دورۀ کامل این نشریه از آرشیو کتابخانه مجلس شورای اسلامی با همکاری صمیمانه جناب آقای کوروش نوروز‌مرادی در دسترس اینجانب قرار گرفت که به این وسیله از ایشان تشکر می‌کنم. همچنین لازم به تذکر است که در نگارش این اثر عبارات روزنامه عیناً نقل شده است.

 

بررسی روزنامه پروین خمسه


روزنامۀ پروین خمسه در شمار یکی از مهم‌ترین نشریات ولایتی ایران در دورۀ پهلوی اول محسوب می‌شود. زیرا گروهی از روشنفکران و فرهنگیان ساکن  منطقه زنجان برای اولین بار روزنامه‌ای در ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و خبری به چاپ رساندند .


ناشر و موسس این نشریه میرزا عیسی قانون خواه ( ناصرالملله) بود. میرزا عیسی زنجانی ابتدا در سال 1302 شمسی - 1342 قمری و در اوج تلاطم سیاسی و اجتماعی ایران و کشمکش‌هایی که بر سر نظام جدید سیاسی کشور ایجاد شد یعنی درست زمانی که سلسله قاجار در آستانه اضمحلال قرار داشت، تصمیم به انتشار روزنامۀ ناصرالمله در تهران را گرفت. روزنامه فوق جریده‌ای سیاسی، اقتصادی، اخلاقی، اجتماعی و ادبی بود. این هفته‌نامه در نوزده شماره و شماره نوزدهم آن در تاریخ 21 تیرماه 1303 شمسی منتشر و سپس تعطیل گردید .

1

میرزا عیسی خان زنجانی شش سال پس از توقیف هفته‌نامه ناصرالملله یعنی در سال 1309 شمسی به مناسبت برقراری ثبت عمومی در زنجان در صدد تأسیس و انتشار روزنامه‌ای در زنجان برآمد و به همین منظور روزنامه پروین خمسه را منتشر نمود.

2

اولین شمارۀ این روزنامه روز دوشنبه 19 اسفند ماه 1309. ش مطابق با 19 شوال 1349 ه .ق منتشر گردید. نوشتۀ اول آن با عنوان " مقدمه" اهداف نگارش روزنامه را به این شرح عنوان می‌کند :


" قلم به دست می‌گیریم به یاری پروردگار توانایی که برای تمیز خیر و شر به انسان قوۀ ممیزه داده و برای جلب نفع و دفع ضرر قوه عامله عنایت فرموده .... انتشار می‌دهیم نامه پروین خمسه را به مدد میهن پیغمبری .... حاضر می‌شویم برای خدمت به وطن مقدسی که ضروریات زندگی پنج برابر بیشتر از نفوس حالیه را تهیه نموده و همه نوع مزایای اقلیمی و منابع ثروت به انبانش اعطاء فرموده .... با اینکه ما مقصد و مسلک خود را در طلیعه انتشار داده‌ایم باز من باب تذکر و تذکار تکرار می‌نماییم ما تعقیب خواهیم کرد یک رشته اقتصادیات عملی را به طریق فهمانیدن نواقص کار و نشان دادن طرق تنظیم مساعی پنجگانه بدنی، کوشش خواهیم کرد بر اینکه سرمایه‌داران محل و به خصوص ملاکین زیادتر بکنند منافع معمولی خودشان را به طریق افزایش منافع فلاحین. ما با تمام قوا سعی خواهیم کرد بر استقرار اتکال به نفس و اعتماد به وجود و یا ( لیس للانسان الا ما سعی). ما جد و جهد خواهیم کرد به برانداختن خرافات و موهومات منافی با شرع و عقل که باعث عقب‌ماندگی و بیچارگی عموم گردیده است. بلی این است مقاصد اساسی اداره کنندگان نامه پروین که در هیچ زمانی از این خطوط منحرف و منصرف نشده و نخواهد شد . " 3


روزنامۀ پروین خمسه در چهار صفحه و به قطع بزرگ با چاپ سربی در چاپخانه اقبال زنجان چاپ می‌شد.4مندرجات آن عبارت است از یکسری مقاله به قلم مدیر مسئول، قسمتی از اخبار ممالک خارجه و اخبار شهرهای ایران و قسمتی نیز به نام اخبار و وقایع محلی. این روزنامه از شماره 18 شاهد چاپ اعلان ثبت اسناد و املاک زنجان به درخواست و تقاضای ملاک و تجار زنجان از مدیر کل ثبت اسناد و املاک مملکتی و رئیس ثبت خمسه می‌باشد. آنها درخواست خود را به این شرح عنوان نموده‌اند:" اعلانات ثبت خمسه در روزنامه غیر محلی که در دسترس عامه نبوده و در زنجان هم آبونمان ندارد و چاپ می‌شود، مقرر شود به دستور ماده 59 قانون ثبت اسناد و املاک اعلانات راجع به خمسه را به روزنامه پروین که روزنامه محلی و در دسترس عامه می‌باشد بدهند طبع و نشر گردیده و عموم از جریان ثبت مطلع شده .


مهر و امضاء متجاوز از یکصد نفر تجار و ملاک خمسه "

5

پس از این درخواست غالباً در صفحات سوم و چهارم شاهد اعلانات ثبتی هستیم؛ اما علاوه بر اعلانات ثبتی سایر جراید شهرستان‌ها ، اعلانات دوایر دولتی و آگهی‌های خصوصی نیز در روزنامه درج شده است .


قیمت اشتراک روزنامه، یک ساله 60 قران، شش ماه 30 قران، سه ماه 20 قران و در خارجه یک لیره می‌باشد. برای اعلانات در صفحه اول و دوم سطری دو قران و در صفحه سوم و چهارم سطری یک قران بوده است.


محل ادارۀ روزنامه سبزه میدان زنجان و عنوان تلگرافی آن نشریه پروین خمسه می‌باشد. با وجود آنکه عنوان پروین خمسه یومیه بوده اما تا آخرین شماره نیز به صورت یومیه منتشر نشده و تنها در روزهای یکشنبه، سه‌شنبه و پنج‌شنبه به چاپ می‌رسیده. همچنین در ذیل لوگوی نشریه روزهای چاپ روزنامه نیز قید گردیده است. در روزنامه پروین خمسه سر مقاله‌ها توسط عیسی قانون‌خواه (ع .ق) و مطالب ادبی توسط مرحوم خسرو دارایی (برهان السلطنه)، فضل‌الله طغرل‌خان (مزین السلطان) و سایر افراد نوشته می‌شده است. ویژگی خاص این روزنامه وجود پاورقی‌هایی است که جهت معرفی آن در شماره نخست آمده “برای پاصفحه نامه پروین چندین رساله از نویسندگان معروف و مورخین به روز دنیا انتخاب نموده همگی را انتشار خواهیم داد.


قسمتی از کتاب نفیس معرف ابطال را که قلم حقیقت شیم "توماس کارلیل”6نویسنده و فیلسوف و مورخ مشهور انگلیس بوده و آن قسمت راجع به عظمت و جلالت پیغمبر مسلمین است محض تیمن و تبرک و اهمیت موضوع پاصفحه نمرات اولیه پروین قرار داده یک ارمغان گران مایه به خوانندگان تقدیم می‌نماییم. زیرا خوانندگان پروین پس از قرائت این قسمت به خوبی خواهند دانست که به هزار یک عظمت پیغمبر خودشان پی نبرده، دیگران ظل تعلیمات عالیه اجتماعی آن ذات مقدس به این مقام رسیده‌اند.


نظر به اشکال مطالب و تقدس موضوع، ترجمه و تشریح آن را از حضرت حجه‌الاسلام آقای حاجی میرزا ابی عبدالله دامت افضاله تقاضا نموده حضرت معظم آشنایی مسلمین به علو مقام پیغمبر خودشان و اثبات توافق احکام اسلام با نفس تمدن واقعی و تمایل ذاتی خودشان به ترقی معارف استدعای ما را قبول فرموده‌اند.”7


در دومین شماره پاصفحه، ترجمه بخشی دیگر از "الابطال" "توماس کارلیل" به قلم میرزا ابوعبداله ضیائی مجتهد زنجانی (اعلی الله مقامه) آغاز شده است. از شماره 58 به تاریخ 28 مرداد ماه 1310 شمسی پا صفحه مرحوم شیخ ابراهیم زنجانی (قزلباشی) بدواً تحت عنوان"نصایح عالیه" چنین معرفی شده است: "لایحه ذیل دستور اجتماعی و تعلیم اخلاقی است که حضرت شیخ‌المشایخ آقای ابراهیم زنجانی دامت افاضاته تقدیم اهالی مسقط الرأس خویش نموده هر تعلیمش مایه نجات و هر دستورش سرمایه حیات جماعت است. حضرت شیخ که در اوان امامت هیچ زمانی از خط حقیقت منحرف و از عصمت و تقوی منصرف نگردید در مرحله سیاست هم معلم تقوای سیاسی و مهذب اخلاق پارلمانی بوده در مدت وکالت هیچ مخالفی نتوانسته است منکر حق‌پرستی و حقیقت‌خواهی معظم له بشود.


اهالی محترم زنجان چنانچه در پندهای سودمند ایشان تعمق و تفکر نموده، از روی بصیرت به موقع اجراء بگذارند می‌توانند به وجود نسل خلف حساس سالم وطن‌خواه با ایمان مطمئن گردیده، وداع شخصی و عمومی خودشان را تلف کفایت یک چنین نسل بسپارند."8


در شماره 119 در آغاز پاصفحه تحت عنوان" ارمغان تازه" چنین بیان شده است که: "هردم از این باغ بری می‌رسد. تازه تر از تازه تری می‌رسد. حضرت استاد الاجل آقای آقاشیخ ابراهیم زنجانی برای هموطنان محترم خودشان ارمغان تازه‌ای که با زحمات زیاد تهیه فرموده است تقدیم داشته‌اند که قرائت آن مایۀ بیداری خوانندگان و وقوف از یک سلسله تاریخی است که تاکنون کمتر از مورخین سابق به این حلاوت و صحت و جمع آوری کرده‌اند.


آن تاریخ عبارت از کارهای بی‌نظیر مرحوم سلطان جلال الدین خوارزمی و استیلای مغول بر ایران و بر اسلام، شهادت فجیع سلطان جلال الدین مزبوره، غفلت و خودستایی خلفاء آن عصر و فقهای آن زمان و سایر نکات دقیقه که مولف با نهایت زحمت جمع‌آوری فرموده علاوه بر ملت خدمت مهم قابل تقدیری به عالم تاریخ کرده است. نظر به اینکه هیچ نسخه تاریخی از این نسخه مفیدتر نیافته و در خدمت به روحیات، مفید و جامع ندیده‌ایم لهذا آن را به طور «فیوتن» و یا پاورقی زینت نامه پروین قرار داده و شروع به درج آن می‌شود."9


در شمارۀ 305 پاورقی، مرغ جنگلی را به این صورت شرح می‌دهند: "پاورقی بهترین و موثرترین کتاب رمان راستی که رشاد نوری نویسنده مشهور ترکیه آن را نوشته پس از آن آقای ، آقا شیخ ابراهیم زنجانی به واسطه نزدیکی به اوضاع محل آن را به فارسی ترجمه فرموده است اخیراً تحصیل شده و در جریده پروین به طور پاصفحه طبع و نشر می‌شود. کتاب های رمانی که تاکنون انتشار یافته هیچ یک به قدر این کتاب به اخلاقیات ما ها نزدیکتر نبوده است. می‌توانیم بگوییم که تحصیل آن و انتشارش یک خدمت مهم اخلاقی است که آقای آقاشیخ ابراهیم زنجانی به وطن خود فرموده است.


گرچه کلیۀ کتاب‌هایی که معظم له تألیف و تصنیف فرموده یک یک مفید و موثر است ولی این یکی به واسطۀ نزدیکی به اخلاقیات ایرانی از همه موثرتر و مفیدتر است، برای اینکه بعد از طبع در روزنامه کتاب "مرغ جنگلی" که آقای آقاشیخ ابراهیم نام گذاشته و یا چالی توشی که نویسنده اولیه آن کتاب را موسوم کرده، علیحده منتشر خواهد شد.”10 شیخ ابراهیم زنجانی تا پایان عمر و اطلاعیه فوت که در شمارۀ 359 منتشر شده با روزنامه همکاری داشت.


یکی از موارد بسیار مهم در این روزنامه ارائه و نشر مطالبی دربارۀ تعلیم و تربیت و محصلین مدارس بوده و توجه وافری به این موضوع شده است، زیرا این گروه از روشنفکران معتقد بودند که آموزش نوین باعث ترقی فرهنگی و گسترش روشنفکری و پیشرفت خطۀ زنجان خواهد شد. به طوری که در بخشی از روزنامه آمده: "امیدواریم برای تنظیم و تکمیل مدرسه [نوین] مجمعی سریعاً تشکیل داده افتخار و شرافت این اقدام اساسی را بربایند و همچنان آقایان نمایندگان پارلمانی را که خودشان بهتر و بیشتر از همه کس از کمیت و کیفیت مدارس زنجان مطلع هستند. متذکر نموده منتظریم که در این ایام که بودجۀ معارف ایالات و ولایات تنظیم می‌شود سهم این ولایت عقب مانده از معارف هم منظور بشود. در خاتمه از اقدامات آقای رئیس معارف و اوقاف و پیشنهادات معارفی معزی الیه از طرف عموم اهالی قدردانی و حق شناسی نموده و موفقیت ایشان را از خداوند متعال خواستاریم . "11


با توجه به اهمیتی که به تعلیم و تربیت در این روزنامه داده می‌شد از شخصی به نام میرزا محمد خان رازانی که در مهر ماه 1309 به ریاست معارف و اوقاف خمسه منصوب گردیده بود و کارنامۀ درخشانی نسبت به معارف در بروجرد و لرستان داشته روزنامه پروین بر آن شده بود که تمامی اقدامات مهم رئیس معارف را در روزنامه درج و به اطلاع عموم رسانیده شود .


". . . . در سایه جدیت و مراقبت و فعالیت معظم له ( آقای رازانی ) امور اداری و مدارس ذکور و اناث دولتی

خمسه سر و صورتی به خود گرفته و پیشرفت‌های شایان تقدیر و قابل توجه محسوسی نموده و روز به روز نواقص امور مرتفع و تسهیلات برای عموم اهالی فراهم شده .


این طفل [معارف زنجان] یک شبه ره صد ساله را پیموده است. امروز بر اثر جدیت آقای رازانی ادارۀ معارف خمسه دارای تشکیلات اداری شده است ."21


" آقای رازانی رئیس معارف اقداماتی راجع به ترویج زبان فارسی در مدارس [خمسه] نموده و امروزه در کلیه کلاس‌های مدارس دولتی و ملی از ذکور و اناث تدریس و تعلیم فارسی مجری بوده و حتی مکالمه محصلین و محصلات در داخل مدارس اجباراً به زبان فارسی است و عموم کارکنان مدارس نیز مراقبت مخصوصی در این قسمت به خرج داده و می‌دهند . . . . [با توجه به اینکه] ولایت خمسه تقریباً دارای یک کرور جمعیت است این عده عموماً ترک زبان و احتیاجات شدیدی اهالی این سرزمین به تعلیم و تعلّم زبان فارسی داشته و با جدیت مخصوصی که در آقای رازانی سراغ داشته و انتظار داریم توجه مخصوصی برای تأسیس مدارس و ترویج زبان فارسی در محال ابهرود، خدابنده لو، طارم علیا و سفلی، اوریاد، انکوران، سجامه رود، زنجانه رود، سهره رود، بزینه رود نموده ."31


روزنامۀ پروین جهت ترویج آموزش نوین و تشویق اهالی خمسه، سعی در اطلاع رسانی اخبار مدارس را دارد. به طور مثال جهت پذیرش محصلین در مدارس دولتی زنجان می‌نویسد: "خاطر عموم اهالی را مستحضر می‌دارد که مدارس دولتی زنجان از روز چهارشنبه 16 شهریور ماه افتتاح و محصلینی را که دارای شرایط ذیل باشند خواهد پذیرفت .


1- تصدیق عدم بضاعت از طرف ادارۀ محترم نظمیه زنجان، 2- ورقه هویت که کمتر از هفت سال نداشته باشد، 3- مبتلی به امراض مسریه و کچلی نباشند، 4- اولیاء آنان کتاب و لوازم تحصیل خود را در مدت تحصیل تهیه نمایند که بدون عذر موجه غیبت ننمایند.


لازم است آقایانی که مایل به تحصیل اطفال خود در مدارس مذکوره می‌باشند تا آخر ماه مذکور اطفال خود را به وسیلۀ اداره معارف به مدارس دولتی معرفی نمایند که پس از انقضاء مدت و پر شدن کلاس‌ها احدی پذیرفته نخواهد شد." 41


از دیگر اقدامات این روزنامه در راستای ترویج معارف نوین درج و چاپ قدردانی از معارف دوستان است. به عنوان نمونه " از قرار اطلاع 70 جلد کتاب دوره اول ابتدایی از طرف رئیس بانک ملی ایران شعبۀ زنجان، آقای رستگار و 20 جلد دیگر از طرف اعضاء بانک ملی زنجان برای دانش آموزان کلاس اکابر به رسم هدیه تقدیم معارف زنجان گردیده.

معارف خواهی آقای رستگار و اعضای بانک ملی درود و تقدیر تقدیس است (پروین)." 51


شاید بتوان این گونه اقدامات جریده پروین را نشانگر ارزشمند بودن معارف و آموزش دانست. فراهم شدن زمینه‌های آموزش نوین در این خطه، در شمار کارهای بنیادی و خیرخواهانه دولت جلوه داده می‌شد. این روزنامه در یک ابتکار جالب در برخی از شماره‌ها مقالاتی را چاپ می‌کند که مولف و نویسنده آنها دانش‌آموزان مدارس زنجان می‌باشند. به عنوان نمونه مقاله‌ای با عنوان "بهترین صفت یک دختر در جامعه چیست و طرز عملش چگونه باید باشد؟" به شرح زیر منتشر شد: "مکتوب ذیل را یک نفر خانم محصله مدرسۀ نسوان مرقوم داشته و ما ایشان را تقدیس می‌نماییم:


برای یک دختر علم بهتر است یا اخلاق به طوری که ملاحظه می‌کنیم روز به روز ممالک مهمه حتی آنهایی هم که فرسنگ‌ها از جاده تمدن دورند به سرعت عجیبی ترقیات مختلفه می‌کنند تنها عامل مهم ترقیات آنها مردانی هستند که شهامت و همت کاملی داشته و به ترقیات عالیه وطن خود مشتاق و امیدوار هستند. مگر این اشخاص به غیر از سایر مخلوقات خلق شده‌اند. نه تنها امتیازی که بر سایرین دارند اینست که مدرسه اولیه آنها یعنی آغوش مادران‌شان با بهترین وضعی که ممکن است آنها را تربیت نموده. حال باید دید یک دختر که می‌خواهد در آتیه برای وطنش مردان با غیرت و خوش اخلاق و دختران با تربیت بیاورد دارای چه صفتی که مهم‌تر از تمام صفات است باید باشد. اولاً باید دارای نجابت و شرافت فطری بوده و حفظ عصت و عفت را بر همه چیز مقدم دارد اگر برای کسب و تحصیل علم و هنر به مکان مقدس مدرسه داخل شد نباید خود را فراموش نموده و فقط در موقع حاضر شدن در سر کلاس درس مودب نشسته و در سایر اوقات هم به وحشی‌گری و سوء خلق رفتار بنماید. علم بی‌اخلاق به هیچ وجه فایده و ثمری نداشته بهترین صفت زن سه چیز است عفت و شرافت، عشق به محل تولد و وطن، حسن اخلاق. با این سه صفت در صورتی که آنها را عملی می‌کند می‌تواند در جزو نسوان مهم دنیا واقع شود. در تمام ممالک به اهمیت وجود زن پی برده و روز به روز مدارس عدیده برای تربیت آنها باز می‌کنند و دختران به توسط مربیان عالیقدر خود بهترین صفات را که ممکن است فرا می‌گیرند .

ب.ک. محصله مدرسه مبارکه تربیت نسوان" 61


یکی دیگر از مواردی که روزنامۀ پروین خمسه به آن توجه زیادی دارد مسئله اقتصاد و تجارت در منطقۀ خمسه است و این روزنامه مقالات ارزنده‌ای در این خصوص ارائه کرده . شاید هدف آنان این است که می‌خواهد اهالی را به سوی حیات اقتصادی و سعادت ابدی هدایت نمایند . این روزنامه با مطرح کردن اصول تجارت جدید و صنعتی شدن جوامع مختلف سعی در آگاه سازی قشر تاجر و سرمایه گذار دارد .


" .... امروز پادشاه مملکت تمام توجه و قوه خود را صرف اصلاحات اقتصادی کرده و نام مجلس هشتم را مجلس اقتصاد خوانده و دولت حاضره اقتصادیات را بیش از هر چیز نصب‌العین خود قرار داده و به عاملین اقتصاد مهم‌ترین جایزه شرافت و افتخار عطا کرده مجلس قانون‌گذاری برای شرکت‌ها قوانین محکمه مفیده وضع نموده و برای متخلفین اشد مجازات قانونی مقرر داشته است. با این حال باید دانست چه شرکتی به حال عموم فایده داشته . . . . به عقیده ما بهترین شرکتی که می‌تواند ایران را از خطرات امروزه میدان مبارزه اقتصاد نجات داده منافع شخصی و نوعی را تأمین بکند همانا شرکت سهامی است . . . . برای این شرکت بایستی قبلاً یک عده از سرمایه داران درجه اول زنجان با هم دیگر طرح شرکتی ریخته ( مثل شرکت جدیدی که در رشت و غیره تأسیس گردیده و جداً مشغول کار شده‌اند ) قواعد و اصولی که برای این نوع شرکت معمول و نیاز است همه را مرعی و مجری داشته و میزان سرمایه خود را به مقامات مربوطه اعلام کرده و دفاتر شرکت را رسمیت داده و آنگاه به قدر لزوم اوراق سهام طبع نموده به مشتریان فروخته با این ترتیب میزان سرمایه خود را به میزان سرمایه‌های خارجی برسانند . بلی این است راه چاره تا تجارت تجار را از خطر رقابت خارجی مصون بدارد." 17


حتی در مقاله‌ای در مورد گرانی، عرضه و جلوگیری از قحطی گندم در منطقۀ خمسه نگرانی خود را ابراز می‌کند و مسئولین را دعوت به رفع مشکل جاری می‌نماید "تقلیل عارضه از خشک سالی گندم خمسه به نصف، در صورت مراقبت و انتظام عمل خبازی غیر از ترقی قیمت سابق گندم به قیمت حالیه تغییر دیگری به امر نان نداده غیر از این تأثیری نخواهد داشت. با اطمینانی که به این قضیه داریم باز نمی‌توانیم از احتیاط لازمه صرف‌نظر نموده عمل نان سالیانه محل را به دست قضا و قدر بسپاریم. زیرا اطمینان ما به گندم باقی مانده سال قبل و محصول امساله است که هنوز از خرمن به انبارها انتقال نیافته در صورت غفلت از ذخیره صرف سالیانه و حمل میزان مصرف داخلی به خارج مسلماً تولید اشکال خواهد کرد . در این صورت وظیفه مسئولین محترم ارزاق محلی است که از محصول امساله و گندم باقی مانده از سال پیش نان یک سالۀ محل و احتیاجات بذری را تأمین نموده اختیار مازاد گندم را به عهده صاحبان آن محول بدارد. بر حسب تحقیقات کافیه مخبر جریده احتیاج امروزه شهر به نان روزی سی خروار است که ماهیانه نه‌صد خروار می‌شود . . . . چرب روزی بیاید که خریداران خارجی گندم هم به وسیله تطمیع فروشنده‌ها انبارها را خالی نموده شدت برف و بوران هم راه‌ها را بسته محل را گرفتار گرسنگی بنماید. نظر به مصداق ( علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد ) بایستی از حالیه این قضایا را به مدنظر آورده قبل از وقوع جلوگیری نموده گرفتاری بلای عارضه از غفلت نشویم. به هرحال امیدواریم علاقه و عاطفه مسئولین محترم آسایش عمومی از این نوع قضایای احتمالی جلوگیری نموده آسایش ارزاقی را تأمین بنمایند ."81


این روزنامه در مواردی حتی تجار منطقۀ خمسه را به باد انتقاد می‌گیرد و اعتراض خود را اینگونه مطرح می‌کند "ما هر نمره از نمرات پروین عصاره یک رشته اقتصادی عملی را به خوانندگان جریده تزریق نموده بدبختانه تا به امروزه هیچ نوع اثر و تأثیری ندیده نمی‌دانیم بدن‌های اهالی محل از چه خونی ریخته و ساخته شده است. علت‌العلل فقر فعلی را آشکار کرده‌ایم، راه موفقیت به غنای بالقوه را نشان داده‌ایم کار را ههجی کرده‌ایم. اقسام کار را وضوحاً و مشروحاً نوشته‌ایم علت انحصار تجارت را گفته‌ایم طریق تجارت امروزه را ارائه داده‌ایم با این حال باز همان آش است همان کاسه . . . . به هر حال امیدواریم بعد از سه ماه چکش به سندان سرد کوبیدن جزء و کل قضایای ضروری حیاتی را به تجار تزریق نمودن آقایان تجار خمسه تکانی به خود داده، فکری به حال خود نموده و یا اینکه ما را از ما به اطمینان خودشان مستحضر فرمایند."91


روزنامۀ پروین خمسه یک روزنامۀ خبری می‌باشد که بدون جانبداری، اقدام به انعکاس اخبار مختلف کرده و مطالبی از شهرهای ایران، ممالک خارجه و قسمتی به نام اخبار وقایع محلی [زنجان] را منتشر می‌نمود که جهت آشنایی خوانندگان با نوع نگارش این مطالب از هرکدام نمونه‌ای ذکر می‌گردد:


اخبار داخله: تأسیس موسسۀ انسان شناسی ایران


"وزارت معارف برای جمع آوری اطلاعات دقیق و اسناد مربوط به اقوامی که در کشور ایران ساکن بوده و هستند و تحقیق کیفیت زندگانی مادی و معنوی ایرانیان گذشته و حال موسسه‌ای به نام انسان شناسی ایران تأسیس نموده. این موسسه دارای دو شعبه به نام انسان شناسی طبیعی و شعبه انسان شناسی اجتماعی خواهد بود. مطابق اساسنامه موسسه مذکور، ضمن 7 ماده به تصویب رسیده است در موقع مقتضی به نشر مجله رسالت مربوط به عملیات و اکتشافات و سایر امور راجع به این موسسه اقدام خواهد شد و ضمناً برای خرید اشیاء برای تأسیس موزه و مخارج این موسسه در سال، اعتبار کافی در بودجه وزارت معارف منظور خواهد گردید. موسسۀ انسان شناسی ایران با دانشکده ادبیات (شعبه تاریخ و جغرافیا) در هر موقع توحید مساعی نموده و ممکن است استادان فنون مربوطه به عضویت علمی آن انتخاب شوند."20


اخبار ممالک خارجه: لغو عناوین در ترکیه


"چند روز قبل آژانس پارس خبر لغو عناوین را در مملکت ترکیه داد و ضمناً اطلاع داده بود که به موجب این

تصمیم رئیس‌جمهور ترکیه من بعد به نام کمال آتاتورک نامیده خواهد شد. اطلاعات دیگری هم راجع به این موضوع رسیده است ذیلاً درج می‌کنیم.

در این اواخر مجلس کبیر ملی ترکیه، جلسۀ مهمی تشکیل داده بود در این جلسه تصمیم وضع نام آتاتورک یا (پدر ملت) برای رئیس‌جمهور ترکیه به اتفاق آراء تصویب و سپس لایحه قانونی ذیل راجع به لغو عناوین اجتماعی و وضع نام فامیلی تصویب شد.


ماده اول – عناوین از قبیل آقا، حاجی حافظ هوکا، ملا، افندی، بیک، بیک افندی پاشا، خانم، خانم افندی و حضرت‌لوی فسخ می‌شود. اتباع ترکیه زن و مرد در پیشگاه قانون و در مکاتیب رسمی فقط به نام خوانده خواهند شد .

ماده دوم – رتبه‌های اجتماعی و مدال‌ها و القاب لغو می‌گردد و استعمال القاب و تزئینات مزبوره قدغن است. اتباع ترکیه حق استعمال مدال خارجی ندارند.

ماده سوم – رتبه‌های نظامی (موزیر) های ارض و هوایی به نام مارشال خوانده خواهند شد." 12


اخبار محلی : ورود دکتر پیکارد به زنجان


" در تاریخ 31 مرداد ماه آقای دکتر (پیکارد) رئیس مریض‌خانۀ آمریکایی به زنجان وارد شده و بر حسب خواهش ریاست مریض‌خانه ملی زنجان به مریض‌خانه تشریف آورده مدت سه ساعت توقف فرموده و تمام مریض‌های مریض‌خانه را به دکتر مشارالیه معرفی و عملیاتی که شده بود تماماً بازدید نمود و شش نفر از مرضای را مرخص فرمودند و یک نفر غلامعلی‌خان نام موثق خلوت حکیمی را برای برداشتن عکس(بارانکس) و تحویل به مریض‌خانۀ آمریکایی خود رئیس مریض‌خانه ملی زنجان به طهران برده و دکتر مزبور نیز به طرف تبریز حرکت نموده‌اند.


بر حسب تقاضای رئیس مریض‌خانه ملی دکتر مزبور که در 11 شهریور از تبریز مراجعت می‌نماید بیست و چهار ساعت در زنجان توقف خواهند کرد اشخاصی که مایل باشند در روز معینه در مریض‌خانه ملی به دکتر (پیکارد) مراجعه نمایند."22


پروین خمسه با عمر شش سالۀ خود طولانی‌ترین عمر مطبوعاتی را در مطبوعات قبل از انقلاب به خود اختصاص داده است.32این روزنامه در یکی از بحرانی‌ترین مقاطع دیکتاتوری تاریخ ایران یعنی درست زمانی که رضا شاه پهلوی در آذر 1304 شمسی به تخت سلطنت نشست پا به عرصه نهاده. رضا شاه قبلاً مقدمات کار را از این نظر به نحو اکمل آماده نموده بود و مخالفین را از میان برداشته و رعب و وحشت و ترس را در دل‌ها جای داده بود. همچنین رفتار دولت در آغاز تغییر سلطنت و حتی تا چند سال بعد نسبت به جراید موافق، چندان شدید و خشونت‌آمیز نبود. ولی اطرافیان شاه کم کم وی را نسبت به جراید بدبین نمودند، به قسمی که در سال 1310 شمسی بیش از تعداد معینی روزنامه در تهران و شهرستان‌ها منتشر نمی‌شد. در دورۀ رضاشاه شهربانی کاملاً در مندرجات جراید نظارت داشت و مدیران جراید حق نشر هیچ گونه مطلبی را بدون اجازۀ شهربانی نداشتند. در این دوره تنها روزنامه‌هایی می‌توانستند به انتشار خود ادامه دهند که اولاً بر خلاف نظر دولت و شخص شاه کوچک‌ترین چیزی در روزنامه خود ننویسند و ثانیاً در رفتار و اعمال خود کمال احتیاط و مواظبت را نموده که مبادا شهربانی نسبت به آنان بدبین نگردد.


احتمالاً عمر شش سالۀ پروین خمسه هم می‌تواند به دلیل رعایت ضوابط و قوانین سخت در دورۀ پهلوی اول باشد. به طوری که در اکثر شماره‌های این روزنامه شاهد نوعی تعریف و تمجید از شخص رضاشاه و اقدامات او هستیم. به عنوان مثال در شمارۀ 24 آمده است " پادشاهی که ما در ودایع ذاتی و الهی آن بحث می‌کنیم نه پادشاهان خود‌خواه تن‌پرور سابق ایران است که به پدری بلکه ناپدری هم اطلاق نمی‌شود، بلکه مقصود ما اعلیحضرت شاهنشاه امروز ایران که برای سعادت حالی و مثالی ملت و مملکت خودشان راحتی را بر خود حرام کرده بالاترین ایده‌آلشان ترقی و تعالی ملت و مملکت است و بس "42 یا در تعریف از اقدامات رضاشاه در شمارۀ 354 با موضوع اصلاحات آمده است"وضعیات مملکتی دورۀ اعلیحضرت پهلوی را با سابق مقایسه بکنیم از هر بابت تغییرات عمده در ایران و ایرانی پیدا شده است که همگی به خلاف انتظار ما ها و سایرین بوده است. هر یک از غربایی که سابق به ایران آمده وضعیات ایران و ایرانی را دیده‌اند هرگاه حالیه به این مملکت آمده اوضاع زندگی ایرانی امروز را ببینند مسلماً به تعجب و حیرتشان افزوده می‌گردد. چه کسی تصور می‌کرد مملکتی که از هر بابت محتاج به خارجه بوده از اغتشاش و نا امنی احدی آسایش نداشته قدرت و عظمت اسم بی مسمایی بوده با این حال از برکت وجود یک نفر هادی ناجی سرپرست کلیه آنها از میان رفته دولت دارای قوت و قدرت کافی گردیده راه‌ها تعمیر شده اهالی زندگی شرافتمندانه می‌نمایند ... چه سان می‌توانیم شکر این نعمت را به جا بیاوریم که در اقصی بلاد مملکت همه کس همه نوع اطمینان پیدا کرده و در هر جا امنیت و آسایش برقرار گردیده و خرابه‌ها آبادی پیدا نموده همه کس به هستی و دارایی خود اطمینان پیدا نموده ... در ترقیات امروزه ایران عامل مهم یک نفر است که همه کارها را مستقیم و غیر مستقیم انجام داده و همه مفاسد را مرتفع فرموده است چنانچه در مقابل قدامات حیات بخش دولتی، اهالی هم وظیفه خود را شناخته عمل می‌کردند یقیناً ترقیات ایران بیشتر گردیده. مملکت‌هایی که به اوج عزت رسیده انگشت نمای ملل گشته‌اند یک­ یک به وظیفه ملیت خود عمل و حتی‌المقدور احتیاجات خودشان را رفع نموده به مقامات عالیه حاضره نایل گشته‌اند. در مملکت ما هر ترقی و هر تعالی اخیراً پیدا شده کلیه اقدامات دولت و به خصوص سلطنت عظمی بوده است ... "52


آخرین شمارۀ روزنامۀ پروین خمسه که توسط نگارنده دیده شد، شمارۀ 506 است که در تاریخ 29 آذر ماه 1315 شمسی مطابق با پنجم شوال 1355 در دو صفحه به چاپ رسیده و به مسائلی چون تأسیس کارخانه آرد زنجان، اعلام حکومت نظامی در چین، قطع شدن جنگ در مادرید و اعلان ثبت اسناد و املاک زنجان می‌پردازد. دربارۀ تعطیلی و چاپ نشدن روزنامۀ خمسه اطلاعی در دست نیست، اما شاید بتوان علت آن را مرگ ناصرالمله، مدیر مسئول روزنامه فوق دانست.


در یک نتیجه‌گیری از روزنامۀ پروین خمسه می‌توان گفت که پروین خمسه در شمار یکی از روزنامه‌های مستقل به حساب می‌آمده و به هیچ حزب و یا گروهی وابستگی نداشته و از روزنامه‌های موفق شهر زنجان محسوب می‌شود. این روزنامه غالباً حاوی وقایع شهری و اصلاحات و اقدامات اولیای امور در سال‌های 1309 تا 1315 می‌باشد و جریان‌های سیاسی استان و تغییرات اجتماعی و اصلاحات انجام شده را در اکثر شماره‌های خود منعکس نموده است. ویژگی روزنامۀ پروین خمسه در وهلۀ اول کامل بودن آن است، زیرا شماره‌های این روزنامه از شماره 1 تا 506 موجود می‌باشد. ویژگی دیگر آن سبک نویسندگی ساده و روان آن است. همچنین از نظر وقوف بر مسائل اجتماعی، سیاسی و تاریخی اخبار آن از نشریات نفیس عهد پهلوی اول به شمار می‌آید. این روزنامه در سال اول دارای 120 شماره، سال دوم 83 شماره، سال سوم 83 شماره، سال چهارم 76 شماره، سال پنجم 79 شماره، سال ششم 65 شماره، و تا تاریخ یکشنبه 29 آذرماه 1315 مطابق پنجم شوال 1355 هجری قمری جمعاً دارای 506 شماره می‌باشد که این شماره‌ها قابل مشاهده و بررسی است.

 

پی نوشت:


1- صدر هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، اصفهان، کمال، چاپ دوم، 1364، جلد 4، ص 250.

2- قشمی، علی، تاریخ مطبوعات زنجان، تهران، نیکان، 1382، ص 23. نگاه کنید به برزین، مسعود، شناسنامه مطبوعات ایران از 1215 تا 1375 شمسی، تهران، بهجت، 1371، ص 108.

3- روزنامۀ پروین خمسه، شماره 1، سال اول، 19/12/1309، ص1.

4- صدر هاشمی، محمد، تاریخ جراید و مجلات ایران، جلد 2، ص 67.

5- روزنامۀ پروین خمسه، شماره 15، سال اول، 08/02/1310، ص 3.

6- در پروین خمسه آمده است: توماس کارلیل مورخ و نویسنده معروف در سنه 1795 در قریه کلوان از ناحیه اسکاتلند متولد گردیده وی تألیفات مهمه در عالم علم و ادب یادگار گذارده است. این مرد بزرگ مسیحی منصفی است که به حقایق اسلام کاملاً پی برده و شروع به حقیقت گویی و حقیقت نویسی کرده است .


7- روزنامۀ پروین خمسه، شماره 1، سال اول، 19/ 12/1309، ص 2.

8- روزنامۀ پروین خمسه، شماره 58، سال اول، 28/ 5/1310، ص 2.

9- روزنامۀ پروین خمسه، شماره 119، سال اول، 24/ 12/1310، ص 1.

10- روزنامۀ پروین خمسه، شماره 305، سال چهارم، 21/1/1313، ص 2.

11- روزنامۀ پروین خمسه، شماره 8، سال اول، 21/1/1310، ص 1.

12- روزنامۀ پروین خمسه، شماره 9، سال اول، 23/1/1310، ص 3.

13- روزنامۀ پروین خمسه، شماره 11، سال اول، 29/1/1310، ص 1.

14- روزنامۀ پروین خمسه، شماره 167، سال دوم، 13/6/1311، ص 2.

15- روزنامۀ پروین خمسه، شماره 504، سال چهارم، 11/ 9/1315، ص 2.

16 - روزنامۀ پروین خمسه، شماره 8، سال اول، 21/1/1310، ص 2.

17 - روزنامۀ پروین خمسه، شماره 2، سال اول، 22/ 12/1309 ، ص 1.

18- روزنامۀ پروین خمسه، شماره 165، سال سوم، 5/ 6/1311 ، ص 1.

19- روزنامۀ پروین خمسه، شماره 18، سال اول، 19/ 2/1310، ص 1.

20- روزنامۀ پروین خمسه، شماره 469، سال ششم، 2/3/1310، ص 1.

21- روزنامۀ پروین خمسه، شماره 361، سال پنجم، 01/10/1313، ص1.

22- روزنامۀ پروین خمسه، شماره 166، سال سوم، 8/6/1311، ص 2.

23- قشمی، علی، تاریخ مطبوعات زنجان، ص 16.

24- روزنامۀ پروین خمسه، شماره 24، سال اول، 2/3/1310، ص 1.

25- روزنامۀ پروین خمسه، شماره 354، سال چهارم، 21/ 8/1313، ص 1.                                                        


 

[1]. کارشناس ارشد تاریخ


منیع: مطبوعات بهارستان شماره 2

 

ظهور و سقوط فرقه ی دمکرات اذربایجان (زنجان - خمسه) قسمت اول

 

 

وقایع واوضاع سیاسی واجتماعی ایالت خمسه در حکومت یک ساله ی


خود مختارفرقه


دموکرات آذربایجان (زنجان)

 

 

 

                                                              نگارش: فرج الله داودی


                                                               هفته نامه البرز زنجان


                                                             باویراستاری وبازنگری جدید

 

 



 

 

 

 قسمت اول


مقدمه


ولایت خمسه به مرکزیت زنجان (خاستگاه اولیه) بنابر شرایط خاص جغرافیایی وواقع شدن دربین تهران وتبریز وراه عبور اروپاییان درطول تاریخ به نوعی تحت تاثیرحوادث اجتماعی و سیاسی قرار گرفته و شاید نسبت به برخی از شهرهای ایران،زودتر دچار بحران های تاریخ معاصر شده است.

تاریخ این سرزمین ، ناگفتنی های بی شماری در دل خود داشته و برخی از ان ها را مکتوب نموده است. رخدادهای دوم شهریور 20تا21 اذر ماه سال 1325 خورشیدی، یکی ازاین ناگفتنی ها است که با اشغال مناطق نیمه شمالی ایران و خمسه توسط ارتش سرخ شوروی،سربازان این کشور چهارسال و اندی ، جای جای این مناطق را زیر سلطه خود در اوردند. با سقوط پهلوی اول و پیدایش ازادی های نسبی – حزب توده ایران به تاریخ 10/7/1320تاسیس شد ه و شعبات ان در شهرهای مختلف و از جمله زنجان افتتاح می گردد.

سال های اشغال تا پایان جنگ سپری میشود،اما روس ها با امتناع از تخلیه ی ایران و زنجان و این که جای پایی از خود بر جای گذاشته و شاید امتیازاتی بدست اورند ، در شهریورماه 1324 فرقه دمکرات را تشکیل دادند و با الحاق کمیته ایالتی حزب توده اذربایجان به فرقه دمکرات اذربایجان ، روند حوادث به گونه ای دیگر رقم می خورد.

وجود هم زمان دو تشکیلات کمونیستی در ایران شاید از عجایب ان روزگار بود که هر دو تمایل به شوروی داشتند. فرقه به واقع از لحاظ ساختاری، همان حزب توده بوده است ، ولی با گرایشات قومی و سوسیالیسم ترکی واذری و خواهان خود مختاری محلی از نوع مدنی !!.

 وجودایلات و طوائف مقتدر ، وجود راه اهن ، داشتن بیشترین تعداد روستا در کل ایران ، نزد یکی زبان و فرهنگ زنجان واذربایجان ، املاک و مستغلات و خاک حاصل خیز ، حضور روسها و مهاجرین ،اختلافات دیرینه در میان زمینداران بزرگ خمسه!! از عواملی بودند که موسسین فرقه را بران داشت تا حزب توده زنجان هم به فرقه دمکرات اذربایجان ملحق گردد و تحت یک شرایط بحرانی – دکتر جهانشاهلو افشار (رئیس حزب توده زنجان ) مجبور به این کار شده وبه این ترتیب، خان گریزی و فرقه سازی در زنجان شروع می شود وبقول سالمندان زنجانی درعصر قدرتنمائی اروسیت!! در زنجان ،دوران حزبیلیک،توده لیخ وفدا ئیلیخ هم با زندگی مردم خمسه عجین می گردد!!

در اوایل اذر ماه ،سال1324شمسی با حمایت معنوی وشبه نظامی سالداتهای روسی ، شهر زنجان بدست فدائیان سقوط نموده و حکومت شبه کودتایی یک ساله فرقیون در زنجان اغاز میگردد و به این ترتیب تاریخ و فرهنگ این دیار تحت الشعاع قرار گرفته و با تبلیغ درحوزه ادبیات و زبان مادری و عدالت اجتماعی و نوعی خود گردانی محلی وبا ابداع قوانین و واژه های جدید، فضای دیگرپا به عرصه وجود می گذارد. به گفته معمرین و مورخین شهرمان،فرقه ای ها جدا از یک سری اصلاحات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی، نام نیک از خود بر جای نگذاشتند. بعد از توافق دو جانبه میان قوام و سادچیکف ، روسها از ایران وزنجان خارج شده و فرقه چی ها بی پناه می شوند. با اشاره سفارت شوروی،سران حکومت خود مختار، ملزم به مذاکره با دولت مرکزی می گردند.وبا انعقاد یک موافقتنامه،سران فرقه دمکرات ولایت خمسه را به دولت مرکزی تحویل می دهند. دربحبوحه این تغییرات نیروهای ارتش ایران جهت حفظ امنیت انتخابات مجلس دوره پا نزدهم به همراه عشا یر وچریکهای دولتخواه محلی به سر کردگی سلطان محمود خان ذوالفقاری به سوی زنجان حرکت کرده وشهر زنجان، بعد از 365 روز عملا باز پس گیری و ازاد می شود.!!

در باب تحلیل وتفسیر بحران زنجان همواره در لا به لا و فصل های کتب مختلف و همچنین در مقالات متعدد جسته و گریخته مطالبی درج گردیده است. ولی به یقین دفتر بحث همچنان صفحات سفید بسیار دارد.



میرجعفرپیشه وری نخست وزیرخودخوانده دولت محلی اذربایجان


قریب 63سال از حوادث ان روزگار سپری شده و قضاوت در مورد کارنامه یکساله ی فرقیون در هاله ای ازابهام و تضاد می باشد.(غائله ی اذربایجان، فرقه دمکرات ، نهضت دموکراتیک،خود مختاریت ملی ، کودتای شبه کمونیستی،حکومت متجاسرین قفقازی و... )همواره از سوی نویسندگان و محققان مطرح می گردد. اما طبق قرائن و شواهد، تمام جریانات سیاسی ائم از مخالف و موافق حکومت دمکرات ها ، بر ناخالصی و داشتن ریشه در خارج اتفاق نظر دارند و با وجود قداست و خواسته های معقول اولیه ، به مرور شکل و شمایل بیگانه پرستی دران تجلی یافته و با یک انگولک خارجی !!، تمام ارمان ها و ارزوها رنگ می بازد.

این نوشتار بخشی از بازخوانی پرونده اشغال زنجان است و به یقین بیانگر همه ی حوادث و بیان کننده تمام ویژگی های طرفین درگیری ها نمی باشد. بس نمی تواند بازتاب کلی و نهائی را ارائه دهد ، ولی به حد وسع زوایایی را به نقد و برسی می کشاند. فصل الخطاب هم جوانان می باشند که علاقه مندی خود را همواره به تاریخ و ادبیات این منطقه نشان داده و سعی وافری در جهت بازکاوی تاریخ معاصر زادگاهشان دارند و از نظر روانشناختی این نوشتار شاید وسیله ای باشد که در جریانات اجتماعی و سیاسی بی گدار به اب نزنیم.


بازگشت ایرانی تباران از شوروی(1317 شمسی)


با توافق دو دولت ایران وشوروی ، هزاران ایرانی تبار مقیم باد کوبه که به سبب بحران های اقتصادی در ایران (اواسط قرن نوزدهم به سبب پیوستن به شبکه ی جهانی ) برای کار قبل از انقلاب بلشویکی 1917 شوروی ودر دوران( تزاریسم) راهی کشورروسیه شده بودند به ایران باز گشتند.(1) این افراد در طول اقامت در روسیه به خصوص در منطقه ی قفقازیه ، در چاه های نفت باکو ، بارگیری کشتی های نفت کش ، سنگ فرش معابر ، گل کشی ، حمالی ، عمله گی و... فعالیت داشته و به سبب عد م  قبولی تابعیت روسیه این همشهری ها!! با اشاره استالین به ایران رانده شدند.(2) در بین این افراد رانده شده از کشور سوسیالیستی شوروی همه جور ادم یافت می شد: مخبر ، باسواد ، هنرمند ، محروم اجتماعی ، کمونیست ، مسلمان ، روزنامه نگار ، صنعت کار ماهر، ستون پنجم  ، وطن دوست ، ادم غیر سیاسی  و... که از جمله مشخصات بارزی بودند که شامل این افراد می شد.(3) بسیاری از انها در شوروی دنبال سیاست هم نبودند ولی استبداد رضا خانی از انها افرادی عصیانگر به وجود می اورد و تحت شرایط مساعد داخلی و وجود عوامل خارجی ، مهاجرین ایرانی تبار در ساختار حزب توده و فرقه دمکرات نقش کلیدی ایفا می کنند. بیشتر این ها به سبب ظلم و ستم فراش ها ، گزمه ها ، امنیه چی ها ، مباشرها ، کدخدا ها و وجود نظام ارباب و رعیتی و ناتوانی در پرداخت مالیات ها و بدعت های مختلف از روستا ها عازم روسیه تزاری شده بودند و موقع برگشتن به ایران تعداد زیادی در شهر ماندگار شدند.(4)


زنجان میزبان مهاجرین قفقازی :


تعدادی از این ایرانی تبارهای رانده شده ازروسیه شوروی در زنجان و در مسجد چهل ستون و مهدی خان سینیقی ، و مسجد یری بالا و پایین ، مسجد نصرالله خان و... اسکان یافتند که این امر تا سقوط پهلوی اول ادامه داشته است.(5) با ورود این افراد به زنجان ، ساختار طبیعی وانسانی شهر به هم می ریزد و  واژه مهاجر که کلمه ای غیر قابل هضم برای عده ای بود ، وارد ادبیات شفاهی زنجان شده ویک دهه کامل از تاریخ زنجان بانام وعملکرد انها عجین میگردد که میخوا ستند همه چیز رابه صورت مکانیکی تغییر دهند!!.این مها جرین قفقازی وبه زعم عده ای روسی الا صل که رفتاروحرکات انها با اهالی شهر قابل تمیز بود!! وحرف زدنهای انها که به لهجه نامانوس وغیرمحلی!!(ویژه مردمان بادکوبه) شباهت داشت درساختمانهای دولتی به عنوان عمله وسرعمله  مشغول بکارمی گردند وعده ای در احداث راه اهن زنجان مشارکت داشته وبرخی به استخدام کارخانه کبریت سازی تازه تاسیس زنجان در می ایند وشماری به عنوان قهوه چی و فایتونچی وگاریچی ومزقانچی(موزیسین) ودست فروشی در معابر وورودیهای شهروسر در بازار مشغول می شوند وشماری اقدام به دایر کردن قصابخانه درمساجد می کنند (6) و تعدادی بخاطر تربیت در محیط شوروی و عدم اشنایی به محیط زنجان ، دست به کارهای عجیب زده و در خیابان اصلی شهر ، چند مغازه مشروب فروشی وکافه دائر می کنند که بعدا محل پاتوق سالدات های روسی می گردد.(7) بیشترانها یا در کودکی به روسیه رفته و یا در همانجا متولد شده بودند و به دلیل محو سیستم فئودالیزم در شوروی ، انها کمترین اطلاعی از سیستم موروثی فئودالیه در ایران و زنجان نداشتند و به این صورت در بدو و رود انها به زنجان ، تضاد افکار شروع می شود و این استارتی برای بیرون امدن از رکود سیاسی بود که از مشروطیت در زنجان حکم فرما شده بود.

 چهار سال به این ترتیب سپری می گردد و روز سوم شهریور ماه 1320 شمسی طیاره چی ها و بمبک اندازان روسی به مدت چند روز بمبهای کوزه ای شکل را همراه اعلامیه های ترکی و فارسی بوسیله بالونهای سیاه رنگ خود!! بر مناطق مختلف شهر می ریزند و در هفتم شهریور ماه 1320گردان های ارتش سرخ بلشویکی شوروی به فرماندهی ژنرال نوویکف از سمت غربی به زنجان وارد می شوند.(8) بعد از سقوط رضا خان ، سکوت سیاسی حاکم بر زنجان بعد از مشروطیت شکسته شده و دور جدید فعالیت های اجتماعی و سیاسی شروع می گردد. به طوریکه از هفته اول شهریورماه20افکار و اندیشه های متعدد با الهام از مکتب و احزاب سیاسی مختلف ظهور می کند. با ورود سربازان روسی به زنجان ، مهاجرین قبل از همه بسوی روس ها کشیده می شوند. انها به سبب تسلط به زبان روسی ، فعالیت بیشتری داشته و به نوعی نقش مترجم را ایفا می کردند. نشریات روسی دست به دست می شده و اشعار شاعران قفقازی و اثار نمایشنامه نویس های باکوئی ، وارد ادبیا ت زنجان می گردد. (9) به دلیل بی سوادی وکم سوادی ، گروه بی شماری از اهالی شهر ، مهاجرین ، کتب روسی و جراید باکویی(وطن یولوندا - قیزیل عسگر) را خوانده و به مردم شهر توضیح می دادند.

مع الوصف اثرات تبلیغات هیتلری حتی پس از اشغال زنجان از سوی روس ها و هجمه ی تبلیغاتی انها علیه نازیسم هم از بین نرفت چرا که مهندسین المانی در ساخت و ساز میدان انقلاب زنجان ، راه اهن ، انبار سیلو ، کارخانه کبریت زنجان و اکتشاف معادن در جنوب زنجان در دوران رضا شاه نقش شایانی داشتند و طبقه تجار و ثرو تمند شهر زنجان از برکت معاملات تجاری با المان ، ثروت کلانی به دست اورده بودند بطوری که سالمندان شهراظهار می دارند بازاریان زنجان هر روزبه رادیو گوش می کردند و منتظر ورود ارتش المان از جبهه قفقاز به داخل خاک روسیه بودند و هر روز پول های خرد جیب خود را به مانند تسبیح بازی می دادند و می گفتند که این ها را روی سر سربازان المانی  به هنگام ورود به خاک زنجان خواهیم ریخت و خود را از نژاد اریایی محسوب می کردند و بعلاوه انان نسبت به المان احساس همدردی می نمودند چرا که المان برعلیه دشمن دیرین ایران یعنی روسیه به جنگ برخاسته بود وانگلیس هم که متحد روسیه بود ازنظر مردم زنجان درمعرض بد گمانی بود !!

و این چنین  ادبیات عامه  زنجان از جهان سیاست و متفقین و اینده جانبداری می کرد :


اوروسون بورکی مسسدی        المانین حرصی پسدی

بوایشلرین باعثی                     بی شرف انگلیسدی


متقابلا گروه ندارها و مهاجران بادکوبه ای ، جانب سیاست های بلشویکی را می گرفتند که ارامنه های مهاجر هم جز انها بودند که در زنجان بیشتر به کار صنعت و مکانیکی ماشین الات درگاراژها مشغول بودند. مهاجرین که ایرانیان مقیم شوروی بودند و در طول سال ها اقامت در ان کشور زبان و فرهنگ روسی را فرا گرفته بودند درطول یک دهه از تاریخ این اب و خاک نقش ساز مسائل سیاسی شدند و اغلب انها ستون پنجم اتحاد شوروی هم در امدند و هر از چندی هم شهربانی چی ها و اداره تامینات رضا شاه انها را به بهانه های گوناگون مورد بازجویی های سیاسی و امنیتی قرار می دادند و برخی هم عوامل پلیس ایران هم شده بودند!!!

 پس از قلع و قمع انها (فرقه چی ها) در 21اذر1324 رژیم شاه به مدت طولانی از خطر ظهور مجدد مهاجرین وبازماندگان فرقه دمکرات در صحنه سیاسی ایران اسودگی خاطرنداشت چرا که دل در گروی ان ور ارس گذاشته بودند.!!! و نمود عینی این مسئله ، فعالیت انها تحت پوشش حمایت ازدکترمحمد مصدق در زنجان (32 -1330ش) بود.


سید تقی فاضلی دراین باره ودرمصاحبه با نشریه البرزخرم زنجان می گوید : (( یک تشکیلات مخفی در زنجان بود که وابسته به حزب توده بود که ما اول فکر می کردیم فرقه دمکرات زنجان است!! من هم وارد جریان شدم ، یک کلاس کادری بود و ما می رفتیم انجا درس می خواندیم ، مسئول ان یک قاضی فارس به نام درکی بود. کتاب هایی از تبریز به زبان ترکی می امد و من انها را ترجمه می کردم خیلی هم دیگر را نمی شناختیم اما اعضای فعال حزب توده  زنجان در نهضت ملی شدن صنعت نفت عبارت بودند از : مرحوم عباسعلی بحری ، فرخ بسنده ، رضا فرهنگ زاد ، ممیش اهنگر ، اصغر حکیمیان (داروخانه چی سبزه میدان) ، اقا جان لبنیات ، منوچهری که معلم بود ، مرد چلاقی به نام اسماعیل با نام مستعار فرهاد اهل رضائیه ، که مسئول اصلی اوبود ، اسحق مریخ بیات بود که روزنامه ها از تهران و تبریز شبانه به صورت مخفیانه به مغازه او که یک بقالی روبرو سینما لی لی(دختر خانم قهرمانی) قدس بود می امد و از انجا پخش می شد. روز 25 مرداد 32روز فرار شاه ما میتینگ دادیم 28مرداد کودتا شد و ما مخفی شدیم و اسامی 25نفر از ما را زدند دیوار که باید دستگیر بشوند. در زنجان فقط توده ای ها نبودند ، مثلا اول از همه اسم مرحوم کریم زعفری بود او به هیچ دسته ای وابسته نبود حتی مصدقی هم نبود و فقط با ذوالفقاری ها مشکل داشت.!! جواد مقدم بود (کارمند بهداری و صاحب امتیاز روزنامه شهنواز) که زعفری ان را اداره می کرد که او را گرفته و زده بودند. محمد تقی ملکیان هم بود که رهبر مصدق چی های زنجان بود ، فرجیان نامی که فارس بود و کارمند راه اهن زنجان او هم از اعضای حزب توده زنجان بود!!))


با تشکیل حزب توده کمیته ایالتی زنجان در 18/1/1321به رهبری محمدامین ازاد وطن!! ، مهاجرین اسکان یافته در  زنجان بلا فاصله با دریافت کارت عضویت ، جذب حزب توده می شوند وکارگران مهاجر شاغل در راه اهن زنجان وکارخانه کبریت سازی ، سازمان اتحادیه کارگران زنجان را تاسیس می نمایند.با الحاق حزب توده شعبه زنجان به فرقه دمکرات اذربایجان ، مهاجرین بادکوبه ای اولین هسته گروه ضربت پیشه وری به نام فداییان (پارتیزانهای اولیه فرقه دمکرات) را بوجود می اورند و به تدریج دچار توهم و خود بزرگ بینی شده و گرایش گریز از مرکز!! ، دربخشی از بدنه انها متولد می شود و این حکایت تا روز 2اذر ماه سال 1325 شمسی ادامه می یابد.


اغازجنگ جهانی دوم و اشغال زنجان از سوی ارتش سرخ شوروی :


در سوم شهریورماه 1320 ، کشور ایران با وجود اعلام بی طرفی مورد حمله متفقین قرار می گیردو موقعی که ارتش هیتلری در پشت دروازه های قفقاز قرار داشت ، ابتدا حریم هوائی زنجان ازسوی طیاره های روسی شکسته شده و چندین بمب به مناطق مختلفی از شهر (بازار- منازل – باغات) روانه گردیده و مردم با مشاهده اوضاع غیر عادی شهر ، روانه دشت – بیابان و دهات اطراف به خصوص (خرابه دیزج) می شوند. (10) روز 4 شهریور ، روس ها به دستاویز وجود هوا پیماهای ایرانی در فرود گاه بناب درشرق زنجان ، که ساعاتی پیش ازتبریز جهت سوخت گیری وارد این فرودگاه درجه 3 شده و سپس بسوی تهران پرواز کرده بودند ، این فرودگاه و شهر زنجان را مورد حمله دوباره قرار دادند. (11)








اعلامیه های به زبان فارسی وترکی که ازسوی خلبانهای روسی درسطح شهرزنجان درشهریورماه 1324پخش گردید. (ازارشیوخاندان نجفی زنجانی - که ازسوی اقای عبدالعزیزقائمی دراختیارنگارنده قرارگرفته است)



شهر زنجان در ان سال ها ، فاقد پادگان نظامی بوده و تنها یک قرارگاه ژاندارمری ، پاسگاه پلیس راه اهن و نظمیه سبزه میدان به کارهای انتظامات در شهر و روستاها مشغول بودند. در6شهریور سفیر شوروی و دولت انگلیس طی اطلاعیه ای به دولت فروغی اعلام می دارند که شهرهای ... و زنجان باید از نیروهای نظامی ایران خالی شوند.(12) و به این ترتیب با قبولی دولت ایران ، تمام موانع از پیش روی سربازان شوروی برداشته شده و زنجان در 7 شهریور ماه سال 1320 توسط زره پوشها و سالداتهای روسی و به فرماندهی ژنرال نوویکوف ، بدون کوچکترین مقاومتی به اشغال سربازان شوروی در می اید. اشغال زنجان بطور یقین نمی توانست خارج از اهداف دراز مدت و استراتژیک روس ها مبنی بر ارسال مهمات و سلاح به شوروی از طریق راه های شوسه و شبکه ی راه اهن زنجان باشد و عاقبت هم ایران ، لقب پل پیروزی را گرفت. (13) ورود روس ها به زنجان ، سبب اختلال در امور مختلف شهر و انتظامات و ایجاد بحران اقتصادی شد و در دراز مدت ، عوامل دولت شوروی در تشکیل و تقویت حزب توده نقش به سزایی داشتند. روس ها در بدو اشغال ایران ، قول عدم دخالت دادند ، ولی در مرحله ی عمل چنین نبود و دخالت انها در بهره برداری از ادارات ، راه اهن ، مراکز اقتصادی و منابع مالی و معدنی اجتناب نا پذیر بود.!!



پیامدهای اشغال شهر و مداخلات روس ها :


سربازان شوروی به سرعت در نقاط مختلف شهر مستقرشدند و بیمارستان شهناز(دکتر بهشتی ) را جهت ایجاد پادگان نظامی و بر طرف کردن نیازهای پزشکی خود و رتق و فتق اموروبا نامه نگاری!!به فرمانداری تحویل گرفتند و قلعچه ها و کاروانسراهای مختلف و گاراژهای زنجان را بدون پرداخت وجهی به زیر سلطه خود در اوردند. (14) و عاقبت با تلاش های دکتر طبا طبائی (کفیل بهداری زنجان) به جهت نیازضروری مردم شهر به دوا و درمان ، شفاء خانه بهشتی ازسوی کمینداتوری قشون روسیه شوروی تخلیه شدو تحویل مقامات زنجان گردید. (15)در ضلع شمالی توپخانه قجری (سبزه میدان) نظمیه غیرموتورریزه که تا انتهای کوچه مالیه ادامه داشت و اجانهاواژدانهای مستقر در ان با دبدبه و کبکبه و با کلاه های کاسکت دوبله و چکمه های بلند چرمی و شلوارهای گلفی سوار بر اسب مراد بودند ، با عبور و مرور نامحرمان روسی ، این شوکت و جلال ترک برداشت و ان سبو بشکست و پیمانه بریخت و امنیه چی ها و شهربانی چی ها ی زنجان مجبور به ترک خدمت شدند و خطا کاران و گردنکشان و مسکری خواران و سارقین حرفه ای ، معابر و خیابان های شهر را زیر یوغ خود در اوردند. (16) روس ها نیز با ایجاد ایستگاه های بازرسی و دخالت در ورود و خروج مسافرین و صدور جواز ، علنا مخل انتظامات شهر گردیدند. با هماهنگی سرگرد طلعت (رئیس نظمیه ی زنجان ) و گروهی از تجار و شماری از اهالی شهر ، افرادی تحت عنوان پاسدار شب با پرسنل باقی مانده شهربانی ادغام گردیدند و نظمیه ی زنجان به این ترتیب دوباره سروسامان گرفت ولی به نوعی زیر نفوذ سالدات های روسی بود به طوری که افسران روسی حتی در تعداد اسلحه های سازمانی موجود در نظمیه دخالت نموده و خواستار ان شدند که باید تعداد سلاح ها با تعداد افراد نظمیه ی زنجان قرینه باشد!!.(17) و به این ترتیب شهربانی چی های سابق نصف و نیمه مجددن به سر کار خود بازگشتند.تلا شهای مشایخی(فرماندار وقت )وذولفقاری (ریس انجمن شهر زنجان) در دیدار با سفیر شوروی در زنجان ،در اوایل سال 1322ش درجهت جلوگیری و یا تعد یل دخالت روسها درامور شهر و کسب اجازه در بر خورد با حزب توده وتوقف ماموریت گشتیهای روسی در شهر نتیجه نداد (18) وقانون شکنی از سوی احزاب سیاسی ادامه داشت و توده چی های زنجان درقالب تشکیلات حزبی و تاسیس اتحادیه ها وکانون جوانان ازاین وضع خر سند وایام به کام انها بود.                                                                                                                                                    

قحطی نان و شورش مردم در زنجان :


درزمان اشغال شهر از سوی سربازان شوروی صدای مردم بینوا در گوشه گوشه شهر به گوش می ر سید ،انها از کمبود و قحطی غلات و مایحتاج خود و بالا رفتن قیمتها شکایت داشتند.بدون شک تامین اذوقه قشون روسها توسط مسولین شهری و خرید غلات شهر توسط روسها وخارج کردن ان و احتکار و سود جویی عده ای از تجار و پیمانکاران ، از عمده دلایل پیدایش این قحطی مصنوعی بود .تصویب منع احتکار توسط دولت در اولین ماههای اشغال در سال 1320 (19) از فعالیت مخرب محتکرین  جلوگیری نکرد و خروج غلات و مواد غذایی به صورت قاچاق از شهر ادامه داشت و تدابیر دولت  تو فیری نداشت  وجیره بندی نان و توزیع  سیب زمینی هم مشکل را حل نکرد که  با کمبود قند و شکر وچای وقماش (چیت) مشکل قوز بالا قوز گردید .(20) در 10 فروردین1321ش قند وشکر از سوی دولت کوپنی  گردید ومتعا قب ان از سوی اداره مالیه زنجان دفتر چه هایی که حاوی 5برگ و120 کوپن بود تحویل خانواد ه های زنجانی شد و عا ملین توزیع همچون حاج عیسی رفیعی (بازار قیصریه ) ابوالحسن عطایی ، محمدیون ، خسروی و بنک داران کاروانسرای حاج علیقلی و غیره بصورت ماهانه سهمیه ی مردم را تحویل می دادند که قیمت شکر در سال های 1321تا1323شمسی کیلویی 2ریال بود و زنجانی ها شکر را به نبات تبدیل کرده و به جای قند استفاده می کردند و از سوی دیگر بسیاری افراد تهیدست این کوپنها را در بازار ازاد به دلالها می فروختند!!.(21)

جهتت تامین نان مصرفی مردم شهر ،اداره غلات سهمیه ی لازم به نانواییها تحویل می داد ولی افرادی با سوءاستفاده مواد زاید قاطی ارد کرده و به خورد مردم میدادند که به هیچ عنوان قا بل خوردن نبود در کنار تمام این مسایل قا چاق ارد کماکان ادامه داشت .فرمانداری زنجان جهت حل مشکل نان ، مجبور شد در داخل مراکز نظامی و انتظامی  ودر خیابان طالقانی (ذوالفقاری) نانوایی هایی دایر کند و نان سیلو به مردم زنجان تحویل دهد .سالمندان تعریف می کنند که مردم قحطی زده ی زده زنجان به خاطر چند قرص نان بربری ، دنبال گاریهای روباز اداره بلد یه راه می افتادند و طلب نان میکردند (22)این حکایت ادامه داشت تا این که کا سه صبر مردم شهر لبریز شد و به مورخه 3/3/22 ش  اهالی شهر به صورت گروهی به خاطرافزایش قیمت نان دست به شورش عمومی زده و منازل ومغازه برخی از تجار و بازاریان را مورد حمله قرار دادند تا بدین نحو اعتراض خود را به خروج غیر قانونی غله از شهر ابراز دارند که با دخالت حاج سید محمود حسینی (امام جمعه  زنجانی) و تیموری( رییس شهربانی )و رییس خواربار زنجان این شورش فرو کش کرد (23)مسئو لین شهرجهت حل معضل نان ،محمود ذوالفقاری (ریئس انجمن شهر) را در 4/7/22 به عنوان مسئول اصلی نان شهر که علاوه بر این ریئس کمیسیون تشخیص مازاد هم بود انتخاب کردند!! و در پی ان فرماندار (مشایخی ) مدیر کل دارایی (نفیسی ) رئیس خوار بار (دکتر غفاری )اعلامیه مشترکی در جهت منع ورود وخروج قاچاق غله صادر نمود ند (24)

درسال 1323ش،سیاست عوام فریبانه روسها مبنی بر شریک دزد ورفیق قافله ،قاچاق غله را (این قوت لایموت مردم زنجان )به شهرهای همجوار به وسیله کامیونهای حمل سلاح و واگنهای اجاره ای توسط برخی از تجار شهر از سر گرفتند که حتی تلاش فرمانداری زنجان در جلوگیری از این مسئله ثمری نداشت .افرادوابسته و کنتراتچی وپیمانکاران وابسته به شورویها که در بین سالهای 23- 1321خورشیدی مشغول جمع اوری و خرید غلات از مردم وانبار کردن انها بودند ، در اوج قحطی وبحران اقتصادی،انبارهایشان را در اختیار رو سها قرار دادند.از سوی دیگر ،روسها به دولت احمد قوام اعلام کردند که باید دولت ایران 23هزار خروار غله به قشون سرخ شوروی تحویل دهد.ودراین راستا ودرجهت تامین قسمتی از این خواسته به ناحق روسها ی اشغا لگر نگاه دولتیان به سمت وسوی خمسه (ولایت زرخیز!) وخاندان ذوالفقاری می افتد که صاحب املاک زراعی فراوان بودند وپیشینیه ی قوی داشتند. این خاندان ابر قدرت از زمان نادر شاه افشارقرخلو به بعد نسل اندر نسل از سرداران و فرماندهان سپاه ایران بوده و در زنجان و توابع ان مالک چند صد پارچه ابادی و زمین های وسیع کشاورزی بوده اند و عمدتا از عواید مالکانه و تولید محصولات کشاورز ارتزاق می نمودند. اگر چه تعداد رجال سیاسی این خاندان در دوره های مختلف و ثروت خانوادگی ناشی از کلات نادری از اسباب شهرت این خاندان به حساب می امده ولی اشتهار این خانواده به تدین و برگزاری مراسم بزرگ مذهبی در زنجان و رشادتهای سلطان محمود خان و برادرانش در ازاد سازی زنجان از دست فرقه دمکرات از دلایل محبوبیت این خاندان قدیمی در میان زنجانی ها می باشد هر چند که برخی اهالی شهر ، تکیه بر زمین داری و اقتصاد کشاورزی را از سوی این طایفه مهمترین مانع در راه صنعتی شدن و پیشرفت اقتصادی شهردرتاریخ معاصر می دانند!!!

سید مهدی فرخ  به عنوان مسئول خواربار کشور جهت تامین قسمتی از این غله به عمارت کلاه فرنگی محمود ذوالفقاری وارد میشود و می فهمد که اقای ذوالفقاری چهار هزار تن غله املاک خود را به اداره غله تحویل داده است.اما ذوالفقاری قول میدهد در تهیه ی مقداری از این غله سفارشی کمک حال فرخ گردد و ظاهرا ایشان از بوکان هزار خروار گندم تهیه کرده و در ازای هرخروار گندم که باید با واگن به تهران فرستاده می شد ، از جیب خود 200تومان به ماموران روسی پول زیر میزی می دهد تا مانع حمل گندمها که دراصل برای خود ان ها بود، نشوند!!.  که مایه خرسندی سید مهدی فرخ می شودوبه خاطروفای به عهدخان بزرگ زنجان (سلطان محمود خان ذوالفقاری) به ایشان درود می فرستد.(25) ملت ایران ومردم زنجان این چنین تاوان کشور گشایی دیگران را دادند و خود از سر ناچاری سر به عصیان زده و انبار و بازار شهر را اتش می زدند و دچار مصیبت عظمای کوپون چورگی!! و سوء تغذیه و شیوع بیماری های نا علاج و مرگ و میر در معابر شهر شدند و در این شرایط است که کک کسی هم نمی گزید.اشغالگران گاهی اوقات با اهدای چند قرص نان، چند حلب نفت، چند حبه قند و خرما (پدیده ای نادر در زنجان) می خواستند مردم شهر زنجان را از مضرات اشغال دور نگه دارند و اینها همه گوشه هایی از خاطرات خاک خورده و بقچه بندی شده شهر ما هستند.

تاریخ و ادبیات زنجان در سال های ورود مهاجرین و اشغال شهر توسط قشون سرخ شوروی ، سر شار از حوادث مختلف وورود فرهنگ ولغات  جدید به میان توده های مردم است و کمتر روزی بوده که مردم شهر و روستاها ،خلق الساعه با پدیده های اکبند وپاستوریزه و از نوع اولینهای ماندگار و یادگار مواجه نشوند . دخول واژه های روسی به بازار محاوره ولایت خمسه   (واغزال،قونقا،اوشقودا،پاگون،کالسکه،اتیشقا،فابریقا،درشگه،پوت=پودوخ،بشکه = بشکا، مالچیشکا، چرتکه، بلشویک، ایری پالان!!، وکس، ماتیشقا، اقیشقا، منات، اوروسیت، دئموقرات، سند یکا، سالدات، کمیندان، قاماس، کاپیتان، گنرال، مایر، ایزدراسته، اپاراتچیک، افتامات، لوقسا و....) از جمله انهاست،  بطوریکه هنوز هم سالمندان زنجانی بنابر مناسباتی  از این واژه های روسی بهره می گیرند و از سوی دیگرهمراه پیش قراولان ارتش روسیه افراد مختلفی زیر چتر کمکهای انسان دوستانه ،به ایران امدند وبا اهدای کمکهای غذایی ، فرهنگی،راه سازی از جمله راه طارم (26) کشاورزی ،پزشکی و برپائی نمایشها و نمایشگاهها ،چاپ پوستر و کتاب وجریده (27) تاسیس انجمن وکس (28) ، اوردن سینما سیا ر (اپارات) نمایش اپراهای کور اوغلو و شاه اسماعیل و کمدی موزیکال های مشدی عباد ، ارشین مالالان در مدارس زنجان و به خصوص دبیرستان پهلوی (شریعتی فعلی) به لیدری کاپیتان اقا یوف و هنرمندان مهاجر قفقازی(29) در صدد القای این موضوع بودند که فرهنگ و علم و صنعت ما در سایه ی سوسیالیسم اجتماعی بوده و شما هم با بیداری شعور ملی!! خود می توانید موفق باشید و این که ما اشغالگر نبوده و به زودی خاک شما را تخلیه خواهیم کرد.ولی بااین حال قحطی وگرسنگی و بیکاری ناشی از اشغال ، زندگی را بر مردم شهر سخت کرده بود .انها به کمک برخی از پان تر کیستهای افراطی باکویی و ناسیو نا لیستهای قفقازی (میرزا ابراهیم اوف – رستم اوف و....) باچاپ وتوزیع روزنامه وکتاب درجهت هموار کردن امالهای اینده خود ،اشعار شاعران ارس شمالی از قبیل : صمد ورغون ، علی اقا واحد ، میرزا علی اکبر صابر طاهر زاده  و میرزا معجز شبستری (شاعر اذر بایجان ایران )را تبلیغ کرده و با اجرای نمایشن نامه های میرزا فتحعلی اخوند زاده وعزیز حاجی بیگ اوف قفقازی در صدد ان بودند که زبان ترکی و هویت ملی را در اذر بایجان ایران تقویت و گسترش داده و در مقابل زبان فارسی قرار بدهند !!!.


امدن رئیس مجمع روحانیت ماوراء قفقاز به زنجان :


روس ها در استانه تخلیه زنجان و سه ماه مانده به اعلام رسمی تشکیل سازمان فرقه دمکرات اذربایجان و برای تاثیر گذاری بر روی اهالی شهر و فضا سازی برای برنامه های اینده خود از دین و مذهب مداری هم بهره برداری می کنند و جهت خنثی سازی تبلیغات بر علیه خود (.....که لا مذهب بوده و افتابه تان کاغذ روزنامه می باشد !!) با همکاری شورای کمیساریای امنیتی و خلقی اتحاد جماهیر شوروی ، شیخ الاسلام اخوند اقا علی زاده قفقازی را در خرداد ماه 1324شمسی به زنجان می اورند. مردم زنجان به نوعی او را فرستاده استالین و ازنواده های ولادیمیر ایلیچ لنین می پنداشتند!! ، چرا که از یک سو روس ها از حزب توده کمونیستی ایران حمایت می کردند و از سوی دیگر یک اخوند به ایران روانه کرده بودند و این اقدام مبلغان روسی سیاست یک بام و دو هوا بود و مردم زنجان بخوبی بر این امر واقف بودند!!. در زنجان در جلسه ای که جهت معارفه اخوند روسی ترتیب داده شده بود اقای رضا فهیمی فرمانداروقت زنجان از فرمانده قشون سرخ در زنجان می پرسد: خواهش می کنم به من بگویید ایا این شیخ الاسلام درجه سرهنگی دارد یا جنرال هست؟!! این سخن بعدها با سقوط شهر زنجان توسط فداییان فرقه برای فهیمی گران تمام می شود بطوری که ایشان 13روز در زندان حکومت فرقه چی ها محبوس می شود. در مسجد زنجان شیخ الاسلام باکویی درباره چهارده معصوم صحبت کرد و روضه خواند و از مردم اشک گرفت. عبد العلی زاده (مترجم فرماندار زنجان در جلسه یاد شده ) یکی از رهبران حزب توده شعبه زنجان در این باره می گوید: ما قبل ازوعظ اخوند روسی فکر نمی کردیم در ناحیه ی قفقاز اخوندی وجود داشته باشد و اگر هم باشد فکر می کردیم ملای خداناشناسی است ، اما حالا متوجه اشتباه خود شدیم!! (30) کسانی که اورا به شهر زنجان اوردند به دنبال اهداف سیاسی بلند مدت خود در استانه حوادث مربوط به فرقه دمکرات اذربایجان و زنگانین دئموقرات فیرقه سی بودند !!!


تاسیس حزب توده شعبه زنجان توسط محمد امین ازاد وطن :


از پیامد های دراز مد ت حضور قوای ارتش شوروی در ایران،تشکیل حزب توده ایران از سوی گروهی از افراد چپگرا ومتمایل به روسها بود که بیشتر انها از گروه 53نفر واعضای باقیمانده شبکه وحزب کمو نیست ایران وتعدادی افراد ملی گرا بودند و متعا قب ان شعبات حزب در شهرهای مختلف واز جمله در زنجان افتتاح گردید.که درجهت اهداف سیاسی و اقتصادی روسها و اخذ امتیازات مختلف در برنامه های انها ا همیت بسزا یی داشت. ودراین راستا انها می توانستند با تشکیل اتحادیه ها ومجامع صنفی وسند یکا های مختلف هوادار خود و ایجاد در گیری های خیابانی  وتشکیل میتینگ ، افراد هوادار خود را به مجلس و دوایر دولتی فرستاده و مماشات و عقب نشینی مسئو لین مرکزی و محلی را فراهم نمایند.(31)فضای عمومی شهر زنجان (ولایت خمسه) دران برهه از تاریخ چنین بود که ،غیر از کارخانه صنعتی کبرت سازی سه ستاره ، مراکز تولیدی کلانی وجود نداشت و همه چیز در کارگاه های کوچک دباغی ،چلنگری ، دواتگری ،مسگری، فرش بافی،اهنگری ،سرامیک سازی ،سفال گری ،وهمچنین گارگاه تعمیرات قطعات در راه اهن زنجان  و غیره خلاصه می شد . وکشاورزی ان دیمی وابی بود و دامداری وکشاورزی و باغداری ان رونق فراوان داشت  وهشتاد در صد زمینهای کشاورزی و روستاها در اختیار ملاکین بزرگ و خرده خانها قرارداشت و اکثریت جماعت روستایی رعیت خوانین بودند ودرصد کمی زمین جهت زراعت داشتند وتابع نظام ارباب ورعیتی وبدعتهای مختلف بودند .

ذوالفقاری ها 200 روستا وافشارها (فرزندان ونواده های جهانشاه خان امیر افشار) 250 روستا در تملک خود داشتند و ثروتمندان وما لکینی هم چون امیر اشجع اصانلو(رضا اصانلو) ، ضیایی ها ، اعتماد امینی ها ، یداله خان بیگدلی ، غلامحسین خان بهادری ، اولاد بهادر سلطان ، هدایت اله خان یمینی ، دارایی ها ، سید باقر امجد نظام ، سردار فاتح کرسفی ، صارمی ها (اینانلو) رهبری ها ، سعیدی ها ، و افخمی ها ، وزیری ها ، نا صر نظام خدیوی ها (مالک عمده اراضی دواسب) و .....از حاکمان و متنفذین مشهوراین دیار محسوب می شدند (32)


ذوالفقاریخانواده بزرگ مالک زنجان ، پسران سردار اسعدالدوله حسین قلی خان از فئودال های بزرگ و حکام موروثی زنجان که رد و پای این خاندان در سرکوبی مشروطه خواهان خمسه و جمهوری گیلان دیده می شود در پیش و بعد از مشروطه حکومت و نیابت شهر را بر عهده داشتند. املاک ان ها از سیردان طارم تا حدود میانه امتداد داشت. در بعد از جمهوری خود مختار پیشه وری املاک و دهات انها مصادره شد و افراد خانواده با کمک دربار و تسلیح رعیت های خود به جنگ با سربازان محلی فرقه دمکرات شتافتند و در بین فرزندان سردار اسعدالدوله ، سلطان محمود خان ذوالفقاری از دیگر برادران مشهورتر بود و بعد از انقراض حکومت اذربایجان به همراه تفنگ چیان خود در تبریز در حضور شاه رژه رفت و درجه سرهنگ افتخاری ارتش ایران را دریافت کرد. در نهضت ملی نفت ایران در مقابل دکتر مصدق ، ذوالفقاری ها مواضع ثابتی نداشتند و حوادث تلخی در زنجان از جمله قتل فرزین بازجوی دادگستری درخیابان سعدی جنوبی  ازسوی .....ودر حضور (سرتیپ کحالی ومصطفی ذوالفقاری) اتفاق افتاد ..........(33)


امیر افشار کرسفی – خاندان بزرگ مالک خمسه و بیجار ، فرزندان جهانشاه خان افشار (ایلخان) افشار {شاهسون} از بزرگترین ما لکان ولایت خمسه که علاوه بر زنجان در بخش های گروس ، خرقان قزوین ، همدان صاحب ملک بوده و به حدود اردبیل می رسید. بیش از 300قطعه ابادی و روستا در اختیار این خانواده بود و از کرسف مقر حکومت خود( در قسمت جنوب  شرقی زنجان که روستایی بزرگ و مرکز دهستان کرسف از توابع شهرستان خدابنده می باشد) با کمک تفنگ داران و عشایر قابل توجه بر کل منطقه حکمرانی می کردند و مقام حکومت یا نایب الحکومه همیشه در زیر ید انها بود و حکام مجبور به اطاعت از ان ها بودند و در غیر این صورت طومار زندگیشان در هم پیچیده می شد!!. قدرت و اعتبار این خاندان زمین سالار بیشتر از خاندان ذوالفقاری بوده است. سردار فاتح امیر افشاری فرزند جهانشاه خان در حکومت فرقه دمکرات به مصادره اموال و املاک دچار گردید و مجبور به ترک زنجان شد و محمد حسن خان افشار فرزند دوم محمد علیخان صارم السلطان – نوه ی جهانشاه خان مثل پدر بزرگش،از ارباب های مقتدر زنجان بود برادراو ،محمد حسین خان امیر افشار – به دلیل اختلافی که بر سر املاک با پسر عموی خود حسنعلی خان پسر(علی اصغر خان سردار فاتح) پیدا کرده بود به قتل رسید و بنا به روایت ریش سفیدان کرسف قتل او توسط میرزا سالار خان برادر زن حسنعلی خان در کرسف اتفاق افتاده بود(34)  در ایام پیشه وری، محمد حسن خان افشار  در معیت ذوالفقاری ها با حزب توده و فرقه دمکرات جنگ کرد و از طرف شاه به درجه سرگرد افتخاری ارتش ایران نایل امد!!! و در دوره ی 16و 17مجلس شورای ملی ایران به عنوان نماینده مردم زنجان شرکت کرد.


بیگدلی بزرگ فئودال خمسه و همدان ، یدالله خان بیگدلی معروف به اسلحه دار باشی از معروترین افراد این خاندان بود که به همراه افراد فامیل برادران و برادر زاده ها دچار مصادره دارایی و زمینهای خود از سوی فرقیون شد و با کمک هواداران خود به جنگ با فدائیان شتافت. زمان سلطنت پهلوی اول و دوم یدالله خان بیگدلی ،اسلحه دار باشی مخصوص این پدر و پسر بود(35) و بعد از سقوط حکومت خود مختار به دریافت چندین فرمان ، تقدیر نامه و مدال نایل گشت و املاک مصادره ای را دوباره صاحب شد!!


محمد امین ازاد وطن مبارز سیاسی اهل ارومیه که در زمان رضا شاه به زنجان تبعید شده و نظمیه زنجان جهت ممانعت از ادامه فعالیت سیاسی او ،وی را در اداره بلد یه زنجان به کار گمارده و ایشان در ساخت باغ ملی ( دروازه ارک )و خیابان شمشیری (فرمانداری- شهداء)و سر کارگری ، عمله جات بلدیه زنجان مشارکت داشت ، بعد از سقوط پهلوی اول ازاد شد و از طرف کمیته مرکزی حزب توده ایران مسئول افتتاح شعبه حزب در زنجان گر دید و به کمک عبدالعلی زاده ( کارمند شهرداری زنجان )حوزه حزب را با شرکت گروهی از اها لی شهر و کارگران و دهقا نان و مها جرین قفقازی رسما با صدور بیا نیه ای افتتاح و اعلام نمود(18/1/1321) .وبا اجاره خانه ای درخیابان فرهنگ جنب چهارراه سعدی مربوط به سید جعفر قریشی و اختصا ص ان به عنوان دفتر تشکیلا تی حزب توده فعالیت های سیاسی خودرا شروع کرد که به مزاج  دارایان و اشراف شهر زنجان خوش نمی امد .(36)






از همان ابتدا مهاجرین مقیم زنجان به سبب هویت خواهی و تجربیات کسب کرده در شوروی در ایام انقلاب بلشویکی به عضویت حزب توده در امدند ولی از خود زنجانی های اصیل افراد کمی به این حزب تشکیلاتی و جدید التاسیس گرایش داشتند ولی افراد روشن فکر و انهایی که مطالعه داشته و از اوضاع داخلی وخارجی سر رشته داشتند به نوعی وارد فعالیت های حزبی و مبارزاتی گردیدند . من حیث المجموع به خاطر بعضی معذوریت ها اعلام رسمی و ثبت نام در حزب ننمودند و این به دلیل خاصیت احتیاط گرایی در مردم شهر و کوچک بودن شهر بود که به عاقبت کار هم می اندیشیدند .(37) لازم به توضیح می باشد که برخی افراد فعال سیاسی در زنجان مانند : شیخ محمدعلی ال اسحق خویی ( ملا مرد علی)،مرحوم کریم زعفری و دیگران هیچگاه عضو حزب توده نبودند ولی به سبب داشتن اختلافات ملکی و مواضع مخا لف سیاسی با ذوالفقاری ها ، اشتهار و معروفیت به داشتن وابستگی به حزب توده زنجان از سوی مخالفین بودند .(38)

بین سال های 23-1321سازمان جوانان حزب توده زنجان و اتحادیه کارگران راه اهن تشکیل شد و برخی تشکلات دهقانی هم صورت گرفت و تبلیغات فعالین حزبی درابعاد مختلف شامل دادن زمین به روستاییان ، خواسته های رفاهی و فرهنگی برای دانش اموزان ، کارمندان و کارگران ، تشویق دهاتی ها و رعیت ها در عدم پرداخت بهره ما لکانه و ...موجب تنش بین توده ای ها وفئو دال های منطقه خمسه گردید.(39)که به سبب حضور افسران وسربازان شوروی کفه ترازو به سود توده چی های زنجان بوده است.وبده وبستان های رهروان حزب با روسها درماجرای امتیاز نفت شمال وسفر کفتارادزه روسی به ایران وحمایت گسترده رهبران و هوادا ران از این امربه عینه با تورق صفحات تاریخ معاصر مشاهده می شود.

فعالان حزب توده درزنجان با الصاق اعلامیه در معابرو تشکیل جلسات حزبی ودرون گروهی با حضور کارگران و دانش اموزان (40) وایجاد تظاهرات با بسیج هواداران خود ازشهر وروستا ومراکز کارگری وبر پائئ میتینگ وایجاد سخنرانی از سوی ابوالفضل رئوفی ویونس علیزاده درمقابل کارخانه کبریت سازی سبب ایجاد وحشت در میان مدیران دولتی ،تجار،اعیان واشراف ومدیریت کارخانه(حاج محمد علی شالچی) می شدند که برخی مواقع منجر به دخالت افراد شهربانی وپاسبانهامی گردید.(41) و از سوی دیگر به دلیل پیدا یش جو ضد فئودالیسم در روستاها ، تبلیغاتچی های توده ای دهقانان را به عد م قبولی اوامر کدخداها و مباشرین ملاکین دعوت کرده و به عدم پرداخت بهره مالکانه تشویق می نمودند . معمرین روستاهای جنوب زنجان اظهارمی دارند که : مبلغین توده ای وسپس فرقیون !! به دهات وارد شده و قول زندگی بدون ارباب می دادند وبه طالبان راه حزب توده کارت عضویت صادر می کردند!! وگاها جهت تامین قوای نظامی خود ازافراد داوطلب روستائی باگماردن کوزه سفالی درنقطه ای دوردست ونشانه گیری از سوی راغبین وتیراندازی به سوی هدف ا زمایش وتست می گرفتند!!. و در این راستا ،تبعیت وهواداری برخی از دهاقین و رعیتها از تبلیغات و تئوری های حزب توده باعث وحشت بزرگ مالکان خمسه گردید وانها جهت حفظ وضع موجود و دفاع از دارائی های خود و فشار به توده پرستان به دولت مراجعه کرده و خواستار حمل سلاح بدون پروانه شدند !!(42)

در بررسی اوضاع واحوال سیا سی دوران اشغال کشور در جنگ بین الملل دوم ،این موضوع واقعیتی قابل ملموس می باشد که مسئو لین محلی زنجان ودولت مرکزی در برخورد قاطعانه وحتی فیزیکی باعوامل ودست اندرکاران حزب توده با مانعی به نام ارتش شوروی مستقر درایران وخمسه مواجه بودند وکمیندانی روسها درزنجان هرگز اجازه برخورد قهر امیز به دوائر دولتی اعم ازامنیه چی هاوشهربانی چی هاو تامینات چی ها وعدلیه چی ها نمی داد،اما از سوی دیگر با گسترش روز افزون حزب توده کمیته ولایتی ناحیه خمسه در زمان دولت صدر الاشرف،عشایر دولتخواه مرکزی وملاکین محلی ولایت خمسه وشمال ایران :ذوالفقاری ، افشار ،بیگدلی، ، اصانلو،جهانشاهلو، محمدلو، قجر(برهان السلطنه  – سلطانی! ) و ...توسط دولت مرکزی مسلح شدند!! .(43)


طایفه اصانلو – از ایل افشار(یکی از شاخه های بزرگ ترکان غز)، تیره ای از ترکان چادر نشین بودند که همراه دیگر تیره های ایل افشار از زمان صفویه و نادریه به اذربایجان و زنجان کوچ کردند و به صورت ایل خانی و ایل بیگی اداره می شدند. از قبیله اصانلو ی شاهسون های افشار در تاریخ معاصر اطلاعات موثق و دقیقی در دسترس نمی باشد ولی از مشهرترین فرد این قبیله عشایری می توان از عبدالله خان اصانلو نام برد که بعد از کور شدن علی خان افشار ایرلو به سال1202ه.ق توسط اقامحمد خان قاجار و بعد از تاسیس قاجاریه در سال 1210ه.ق به حکومت خمسه رسید و سپس ایشان هم ، به جرم شورش و خیانت به دستور فتحعلی شاه قاجار از هر دوچشم کور شد و به سال1216ه.ق در چهارمین سال سلطنت فتحعلی شاه در گذشت.(44) در دوران قبل و بحبوحه دوران مشروطیت خواهی در زنجان نام دونفر قاسم خان اصانلو و محمد خان اصانلو که چندان هم خوشنام نیستند در مقالات و کتب و خاطرات نویسی ها به کرات امده است که بیشتر در متن حوادث و رخداد ها قرار داشته اند.این دو نفر از اشرار و تفنگ چی های امیر جهانشاه خان افشار بوده و با راهزنی های معروف خود در کل منطقه خمسه از اسباب کار و فلاخن عملیاتی امیر افشار محسوب می شدند.

 در ایام مشروطیت درشهرزنجان به واسطه حضور مشروطه ستیزان شهری همچون ناصر همایون ، نایب صدر ، امجد لشگر ، سواران روستای قولتوق تحت امر اسعدالدوله ذوالفقاری ، حجت الاسلام ، حاج علیقلی صراف باشی ، نایب اقا (ازمریدان ملاقربانعلی زنجانی) ، نایب شعبان توپ چی ، رحیم داروغه یوزباشی (پدر نایب شعبان گردن کلفت زنجان) ، صغیر اقا ، برادرزاده های اخوند ملا قربان علی و ... این دو نفر قاسم خان و محمد خان اصانلو با سواران خود بعد از قتل( عظیم زاده در حوالی سبزه میدان و میرزا علی اکبر خان قولی قصه ای) ، دکاکین و خانه های مشروطه خواهان زنجانی را غارت کرده و با حمله به عمارت حکومتی (شهربانی) ان جا را به اتش کشیده و نیروهای دولتی و مجاهد را کشتند.(45) بعد از مشروطه کردن زنجان و تبعید حجت الاسلام از سوی یپرم خان و سردار بهادر و اعدام مخالفین مشروطه در نظمیه زنجان(نایب اقا ونایب شعبان) به ریاست ایلدریم خان ، دربیشتر مواقع سواران محمد خان اصانلو که به واسطه پشتیبانی جهانشاه خان ازمجازات مشروطه چیان در امان مانده بود ند!! به شهر زنجان حمله ور می شدند و مردم زنجان از ترس در گوشه ای پنهان می گشتند و گوشه گوشه شهر در اختیار عشایر شاهسون محمد خان اصانلو قرار می گرفت و غارت شروع می شد.(46) و در یک مورد از این چپاول ها محمد خان اصانلو با دویست نفر از یاران خود نظمیه ی مشروطه شده زنجان را که تازه سروسامان گرفته بود مورد تاخت و تاز قرار داد و رئیس شهربانی زنجان را بیرون کشیده و به قتل رساند و در وسط سبزه میدان جنازه را به صورت وارونه از درخت اویزان کرد.(47) با گذشت زمان روابط محمد خان اصانلو و امیر جهان شاه خان شکر اب شده و ماه عسل انها تمام گشت و در نهایت سواران اصانلو که اینک بد خواه امیر افشار شده بودند به مقر و ستاد اصلی او در قصبه کرسف حمله ور شدند ولی این حمله نا فرجام مانده و محمد خان اصانلو در نزدیکی روستای خیر اباد به مورخه (1330قمری-1291خورشیدی) پایان عمرش در این میدان جنگ رقم خورد.(48)

 محمد خان اصانلو پدر( غلام حسین خان و علی خان و بیوک خان اصانلو) از افسران حزب توده و فرقه دمکرات دردوران اشغال زنجان از سوی کشور شوروی بود که بعدا به روسیه فرار کردند. شاید تضاد و دو دسته گی ملاکین و ایل های خمسه در مقابل فرقه دمکرات ناشی از همین دشمنی ها و کدورتهای قدیمی باشد به طوری که می دانیم ایل اصانلو به ریاست غلام حسین خان اصانلو علاوه بر شرکت در جنبش میرزا کوچک خان که به همراهی فرزندان عسگرخان درامی (اقا خان و اصلان خان) که از حملات برهان السلطنه طارمی!! به جنگل پناه اورده بودند ، به عمل امده بود!!(49) در ایام قدرت نمایی فرقه دمکرات اذربایجان وخمسه در تصرف روستا ها و شهرهای زنجان شرکت فعال داشتند و افراد این قبیله موقع تحویل زنجان به دولت مرکزی درسال 1325ش و خلع سلاح فدائیان به دستورات حزبی گردن ننهادند و حاضر به خلع سلاح نشدند و مسلحانه و شبانه به همراه طایفه جهانشاهلو از زنجان خارج شدند و در قافلانکوه سنگر بندی کرده و بعد از شکست نهائی عاقبت به اذربایجان شوروی رفتند و در شهر گنجه تا اخر عمر دوران مهاجرت را تجربه کردند!!!(50)

بعد از محمد امین ازاد وطن (که جهت مدیریت و صدارت حزب توده  شاخه ارومیه روانه ان شهر گردید و سپس مسئول فرقه دمکرات منطقه ارومیه شد و به عنوان نماینده مجلس ملی اذربایجان وفرمانده فدایئان انتخاب گردید و صاحب مدال 21 اذر شد و با سقوط حکو مت خود مختار به همراه معاون خود عباس فتحی {مسئول کمیسیون تبلیغات فرقه در ارومیه }در چوقور باغ ارومیه به دار اویخته شد )(51) علی زاده مدتی به عنوان مسئول تشکیلات حزب توده زنجان فعا لیت میکند که بنا به نوشته مرحوم رضا فرهنگ زاد : (علی زاده جوان تر از محمد امین بوده وبه ادبیات وزبان ترکی تسلط ویژه ای داشته است) (52)ارتبا ط تنگا تنگ حزب توده شعبه زنجان با کمیته مرکزی حزب باعث می شود بعد از مدتی با اشاره ی اردشیر اوانسیان و رضا روستا (ازاعضای کمیته رهبری حزب توده ایران ) دکتر هشترودیان جهت رهبری و سازماندهی حزب به زنجان بیاید که در دوران صدارت وی حوادث زیادی به وقوع می پیوندد. دکتر هشترودیان به ظاهر جهت خدمات پزشکی و در واقع به خاطر فعالیت های سیاسی و حزبی به عنوان یک عنصر غیر بومی مسئول خدمت در هسته حزب توده زنجان میگردد .دردوران رهبریت وی به سبب حضور مستمر مهاجرین و برخی چپ رویها و تند رویهای اعضای حزب واین که ایشان شناخت کمتری نسبت به ساختار اجتماعی زنجان داشته عرصه بر حزب توده تنگ تر می شود(53) و لذا اردشیر اوانسیان (مسئول اصلی کمیته  ایالتی حزب توده اذربایجان و استالینیست مشهور ) جهت حمایت ازتوده چی های زنجان ، با هم کاری اتحادیه ها و سازمان های کارگری شهر میا نه و اعضای حزب توده وبا مشارکت عباس علی پنبه ای ،و غلام یحیی دانشیان (دو تن از اعضای حزب توده میانه ) به وسلیه قطار افراد فوق را روانه زنجان کرده و به نوعی قشون کشی می کند و به این تر تیب خیابان های زنجان منتهی به میدان انقلا ب محل تجمع توده چی های میانه ای و زنجانی میگردد که به واقع اوانسیان با این کار خود میخواست به ملا کین زنجان زهر چشم نشان  داده و پشتیبانی خود را از حزب توده زنجان اعلام نماید.(54)مع الوصف فئودالهای خمسه طی اولتیماتومی،هشترودیان را مجبوربه خروج شبانه ازشهر سیاست زده زنجان نمودند!!!ودفتر ودستک حزب توده ،به این ترتیب به طور موقت  از هم می پاشد.(55)


امدن دکتر نصرت الله جهانشاهلوافشار به زنجان:



  


دکتر نصرت اله جهانشاهلو افشار


به دستور رهبران حزب توده ایران در تیر ماه 1324 ش دکتر نصرت اله جهانشاهلو افشار (پزشک زنجانی الاصل و از خویشان جهانشاه خان امیر افشار ، شاگرد دکتر تقی ارانی وازگروه 53نفر ) به سبب اشنایی به روابط و مناسبات اجتماعی زنجان و همچنین بر خورداری از وجهه سیاسی و مبارزاتی ، جهت سامان بخشی به حزب توده زنجان وارد شهر می شود .(56) ایشان به کمک میرزا علی اکبر خان چوزوکی ( مبارز دوران مشروطیت – هم رزم میرزا کوچک خان – مدیر اداره غله زنجان ) خانه ای را در مجاور ساختمان دکتر شقاقی (خیابان پهلوی سابق ) متعلق به موسی خان!!، به عنوان مطب اجاره نموده و روابط گسترده ای را با اقشار مختلف شهر زنجان و کل خمسه بر قرار کرد .(57) باید اذعان نمود که مطب دکتر جهانشاهلو پوششی در جهت فعالیت های سیاسی او محسوب می شد . دکتر جهانشاهلو سپس با ارتباط با غلا م حسین خان اصانلو وبرادران وی: ( علی خان و بیوک خان)،ابولفضل رئوفی (معمار) ضیایی ها ، برادران وزیری (محسن و هادی )عماد خمسه ، خسرو خان دارایی (برهان السلطنه – دانشمند وشاعر نامی واز اعقاب فتحعلیشاه قاجار )، اشرف همایون  ،علی سلطانی ، نوایی  ها، دختران وپسران برهان السلطنه ،و اعضای باقی مانده اتحادیه کار گری (احمد سفرچی،حسین بابایی،حبیب الله ریحانی،وارطان ارمنی، نظر منفرد ،ابراهیم فرجی ، صفر خان شکارچی ، زلفعلی قلی زاده، قربان کچل، رحیم بیات ، رحمت الله جواهری ، مرندی اوحدی، محمد قلی صادقی ، امیر زاده ، یونس علیزاده ، استاد شکور غفاری، عباس خجسته و.... ) حزب توده زنجان را دوباره سازمان دهی کرد(58)

 

 

 


 

با نگاهی به هویت و موقعیت اجتماعی و مرکز ثقل رهبری حزب توده زنجان و کادر های درجه 2و 3 ان ، برخی از انها از متنفذ ترین افرادی بودند که سابقه مبارزاتی در کارنامه انها حک گردیده و جای پای انها در انفلاب مشروطیت و جنبش گیلان مشاهده می شود. در میان انها جدا از خانواده های کارگری ، افرادی از طبقات متوسط وهمچنین از سران ایلات و عشایر و خان زادگان و از شاهزادگان قجری هم به نوعی فعالیت داشته اند و اکثریت انها از اهالی خمسه و دارای تحصیلات عالی و یا مکتب خانه ای بوده اند و لا جرم اگاهانه به مبارزات حزبی و سیاسی کشیده شده بودند و در میان هوادارن و سمپات های حزب توده زنجان ما به وضوح طیف های مختلفی از افراد روستایی، جوانان ، بی چهره گان و سر ریزهای شهری را می بینیم که به دلیل عدم ثبات اقتصادی و بیکاری ، هویت طلبی ، عرض وجود ، انتقام گیری از دارایان شهر در هنگامه شورش های اجتماعی و درون شهری وارد معرکه می شوند و فریاد مرگ باد ، زنده باد سر می دهند. این موضوع در گروه مخالف حزب توده هم مصداق عینی داشته و بودند افرادی که بدون اگاهی های ملی و مذهبی و طبقاتی روی در روی همسایه ، فامیل ، همکار و حتی برادر خود ایستادند و طیف سومی هم در دسته جات سیاسی یافت می شدند که به خاطر عرق ملی و میهنی و علاقه به مذهب و مبارزه با عاملین ایجاد شبهه در دین وارد مبارزه شده بودند. با امدن جهان شاهلو به زنجان نیروهای متنفذومنتقد خمسه (زنجان) بر خلاف سابق در مقابل حزب توده صف ارایی متفاوتی به خود گرفتند به طوری که ایل های قجر (دارایی) ، اصانلو ، جهان شاهلو،خاندان وزیری و طایفه سلطانی به سوی حزب کشیده شدند. و در دگرگونی سیاسی درزنجان  سهم عمده ای داشتند(59) و در طرف مقابل ملاکین بزرگ خمسه: خاندان ذوالفقاری ، امیر افشار کرسفی ، هدایت الله خان یمینی ، ید الله خان بیگدلی به همراه برادر خود فتح الله خان بیگدلی پدر( دکتر غلام حسین بیگدلی – عضو سازمان نظامی حزب توده و فرقه دمکرات که به شوروی فرار کرد و بعد از انقلاب اسلامی به ایران برگشت!!) ، نصر الله خان مقدم، علیارخان سعیدی ، مجد السلطان بیگدلی ، ناصرخان صارمی (اینانلو) ،علی اکبر خان بیگدلی ، خوانین اوریادی ، فرزندان بهادر سلطان (غلام حسین خان بهادری ) و... قرار داشتند.(60) که به قول اردشیر اوانسیان مرد و مردانه در مقابل چپ گرایان ایستادند و با داشتن نیروی تفنگدار ، وکیل ، وزیر ، حمایت دربار و پول و ثروت و عقبه ی اصیل خانوادگی و مبارزاتی به هدف نهایی خود رسیدند.


لازم به یاد اوری است که در زیر مجموعه ی دسته ی ملاکین و اشراف مخالف حزب توده زنجان افرادی  تحت عنوان(قوچی، مباشر، کدخدا، ادم، نوکروپیشمرگه) از طبقات مختلف شهر و روستا ها و دهستان های اطراف شهر: علی بیگ تازه کندی ، حاج اراز  ، باقر بیک تازه کندی (صمصامی) ، حسن جلاوالی (جلیل اباد) ، حاج حسین علی خان (مباشر ذوالفقاری ها در ارمغانخانه ) ، حاج حسن پیری ، اتا خان یاوری ، حسن خان امینی ، خیرالله خان،ارازخان، شجاعی نظام ،یدالله خان خاتمی ، جابر حسن (حیدرخان امیربحری) ، علی درامی ، امیر خان پیرسقایی ، یدالله خان ،اقای شجاعی ، فرج الله فخاری ، صدقعلی قره تپلی ، خلیل مجیدی ،اکبرقدیمی، حاج عباس حیدریان ، حاج تقی شریعتی  ، سید عبد الله موسوی ، حسنعلی خان مسلسل چی و ... وجود داشتند که به همراهی برخی از رجال سیاسی شهر و روحانیون در بحبوحه ی فعالیت های حزب توده و همچنین جنگ های محلی با فداییان فرقه فعالیت نموده و بعد از شکست فرقیون جوایز و مدال 21اذر از سوی حکومت مرکزی هم دریافت کردند.(61) به هر صورت از نظر صاحب نظران و مورخین ، ارزش کار ملاکین طرفدار ذو الفقاری ها و دولت مرکزی بیشتر نمود داشته و اینها بر خلاف مالکین و خرده مالکین طرفدار حزب توده و فرقه دمکرات با حزبی ها و فرقه چی ها کنار نیامدند و جهت حفظ اموال و زمین و موقعیت خود به چپ گراها و اصلاح طلبان (و به زعمی تجزیه طلبان ) روی خوش نشان ندادند.!!!


فعالیت های حزبی جهانشاهلو رئیس حزب توده زنجان در بین ماه های تیر تا اواخر ابان سال 1324 شمسی  باعث می شود که حزبیون زنجان به عنوان یک قطب سیاسی مطرح گردند و رفتار مسئولین محلی زنجان نسبت به انها تغییر یابد ، به طوری که خان بزرگ زنجان محمود ذوالفقاری چندین بار در حضور امام جمعه زنجانی {میرزا محمود حسینی فرزند ابوالفضائل فرزند عبدالواسع فرزند سید محمد مجتهد سردانی فرزند سید قاسم حسینی معاصر دوران فتحعلی شاه ، محمد شاه ، ناصر الدین شاه ، مظفرالدین شاه ، محمد علی شاه ، احمد شاه قاجار و دوران پهلوی} که ازمخالفین اصلی حضور دمکراتها درزنجان بود و دیگر روحانیون شهر با لیدر حزب توده ملاقات کرده و خواستار عدم دخالت توده ای ها در امور شهر می گردد. (62)

 

 

 

حاج میرزامحمود حسینی مجتهدی (امام جمعه زنجانی)

 

از دیگر نشانه های قدرت گیری حزب توده را می توان در انسجام تشکیلاتی انها و نافرمانی در مقابل افراد انتظامی و ضرب وجرح کارکنان دوایر دولتی و انتخاب دکتر جهان شاهلو به عنوان  عضو هیئت ناظر انتخابات انجمن شهر و اعلام ابطال رای برخی از صندوق ها از سوی فهیمی فرماندار شهر مشاهده نماییم. حزب توده زنجان هم سو با توسعه دادن به تشکیلات خود ، قبل از تاسیس فرقه دمکرات توانست اتحادیه ی باربران ، کارمندان و جبهه ی ازادی را سازماندهی کرده و به کمک اعضای اتحادیه ی کارگری راه اهن و کارگران کبریت ساز زنجان و دیگر هوادارن حزبی، خود را اماده مبارزات نهائی بکند و جهت هماهنگی بیشتر بین کلانتر روسی شهر و حزب توده ، با اشاره ی عبد الصمد کام بخش ، سروان نصرت باقر اف ، به جای کاپیتان اقا یوف از باکوی اذربایجان وارد زنجان می شود. (63)