نهضت مشروطیت در دارالحکومه ی خمسه زنجان(بخش دوم و پایانی)

 

نهضت مشروطیت در دارالحکومه خمسه زنجان


بخش دوم (پایانی)


                                                                  فرج الله داودی


طرفداران ملا قربانعلی عقیده دارند که عظیم زاده تحت تاثیرتلقینات دشمنان اخوند قرار گرفته وبه تحریک انها جهت سخنرانی درمسجد سید که اخوند مرحوم تنها با موعظه اودران مسجد مخالف بود روانه مسجد سید شد !!و... بدین ترتیب عظیم زاده اردبیلی با جمعیتی که درسخنرانیش درمسجد میرزایی حضورداشتند به طرف مسجد سید حرکت داده شدند !! وهمین موضوع مقدمه حادثه ای ناگوار گردید وافرینندگان پشت پرده این حادثه به ظاهر درحمایت ازعظیم زاده دم می زدند ولی بواقع اورا به خاطراینکه می خواستند به اعتبارو شخصیت اخوند لطمه بزنند ، خودشان کشتند !! .... درمسجد سید زنجان ،عظیم زاده خطبه ای خواند و تلگرافی از اخوند خراسانی که از نجف مخابره شده بود برای حاضرین قرائت کرد... و همهمه بین جماعت افتاد ...  که با مخالفت طرفداران مرحوم ملا قربانعلی (مشهور به حجت الاسلام) ونماینده وی سید تقی حسینی سلطانیه با استناد به موقوفه بودن مسجد ، مواجه شده وخواستارقطع موعظه  عظیم زاده گردیدند . لیکن عظیم زاده با بی تفاوتی وگفتن این جمله که اینجا خانه خدا است و وقف عام وخاص ندارد !!.....درحین صحبتهای عظیم زاده دواتشه ، از پیرامون گلدسته هاومنارهای مسجد دارا (سید) تیراندازی صورت می گیرد و بی درنگ در صحن مسجد ، هم رزم عظیم زاده اردبیلی یعنی میرزا علی اکبر خان زنجانی تفنگ می کشد. وانها به همراهی 20 مجاهد وفدایی  انجمن ملی زنجان به سوی دارالحکومه ومیدان دولتی  سبزه میدان خیز برمی دارند وبه این ترتیب جرقه اتش این جنگ ناخواسته ، که ساخته وپرداخته زمینداران بزرگ وسوء استفاده کنندگان بود !! دامن مردم شهر ودو طرف ماجرا را می گیرد . واردوکشی وزورازمایی نهایی بین مشروطه خواهان  ازیک سو ، ومشروعه طلبان زنجانی اغازمی شود .

..... با به هم خوردن نظم عمومی مسجد سید ، جماعت از درهای شرقی و غربی ان اقدام به فرار می کنند و تعداد بی شماری پاپوش وچارق وگیوه و کلاه نمدی و چپق و شال کمر و عبا و قبا روی زمین پهن می شود... وعظیم زاده ویارانش به حالت مدافعه به سوی عمارات دولتی عقب نشینی می کند . اخوند فرمان داد که ، عظیم زاده باید برود ولی او امتناع کرد .....ودرنهایت درجهت دفع مشروطه چی ها ، دستورفوری مبنی بر خروج وتبعید فوری سران انجمن ایالتی از زنجان داده و اعلام جهاد می نماید وازدهستانها روستائیان خرمنها را رها کرده وعازم زنجان گردیدند وشهریان هم ازسوئی دیگردسته دسته برای تنگ ترکردن حلقه محاصره مجاهدین وارد میدان شده وجنگ خونین علیه گروه مسلح 80 نفره عظیم زاده شروع می شود.  طالبان اجرای احکام الهی دورتادوربا مها وگنبد وگلدسته های مسجد سلطانی را احا طه کردند ویاران عظیم زاده هم در اداره نظمیه سنگربندی نمودند . این وضعیت نه جنگ ونه صلح ادامه داشت .... درروزحادثه مسجد سید دوکشیکچی درگلدسته های مشرف به سبزه میدان گذارده شده بود ولی انها حق شلیک نداشته اند وبه همین منظور حضرت ایت الله اقا سید احمد زنجانی (شبیری دوسرانی) مامور رساندن پیام دستور عدم شلیک به دو نفر کشیکچی ازطرف مشروعه خواهان می شود .  مخالفین مشروطه درمنزل اسعد الدوله وپشت بام مسجد سید سنگر سازی کرده وحالت تهاجمی بخود می گیرند . سنگربندی درمسجد واداره شهربانی (عالا قاپو)ازسوی دوطرف متخاصم صورت می گیرد لاکن درطول دوشبانه روز اتفاق خاصی رخ نمی دهد .محترمین واعیان شهر واسطه شدند تا زبانه اتش جنگ راخاموش کنند ولی  اخوند بازهم حکم برخروج مجاهدین ازشهرراداد وعظیم زاده ازموضع خود عقب نشینی نکرد ...


کشته شدن عظیم زاده وهمراهان وی

 

در ابتدای این جنگ خانه به خانه ، که 3 شبانه روزبطول انجامید  وبا استناد به منابع معتبر،  پیروزی با مشروطه طلبان بوده است .  تااینکه روزسوم شهریان ومحاصره کنندگان عمارت دولتی ، حلقه محاصره رابریاران عظیم زاده  تنگ تر نموده وازخانه های 7گانه اسعدالدوله که مشرف برباغ دولتی ومقرحکومتی بود ه است ، کسان خان ذوالفقاری با همدستی شهریان وملتیان ، ادامه مقاومت وکاررا برمحصورین دارالحکومه سخت کردند . بادخالت سواران کفن پوش قلی قیسالو( به رهبری دوبرادربنام رحیم خان  وعلی اکبرخان شاهسون عجملو) که با علی اکبر خان قلی قیسالویی زنجانی همرزم عظیم زاده خرده حسابهای کهنه داشتند به تحریک محرکین وبیخبر از اخوند زنجانی به شهرریخته وکفن پوشان به مرکز دارالحکومه حمله برده و....وهر انچه کرده اند انها کرد ه اند .  با اقدامات خودسرانه انها وحمله به محل استقرار مشروطه چیان وکشته شدن چند نفر، وبازدرسویی دیگر با ورود دو تن از گماشتگان امیر افشار یعنی محمد خان و قاسم خان اوصانلو همراه بانیروی 500نفره عشایرشاهسون به صحنه ی نبرد ، مشروطه چیان در موضع ضعف قرار می گیرند ومرکز دارالحکومه به تصرف اطرافیان اخوند در می اید و مجاهدین ازسنگرها خاج شده وهرکدام به گوشه ای فرارمی کنند  وتعدادی به خانه اعیان خوشنام شهر پناهنده ومخفی می شوند .





نفر وسط شيخ عبدا... خطيبی از مجاهدان مشروطه زنجان


عظیم زاده و میرزا علی اکبر خان زنجانی وشیخ عبدالله زنجانی  که هر3 نفر ازقزوین به زنجان امده بودند ، ازباغ حکومتی درمیدان توپخانه خارج شده واگر از اسبهای دولتی که درطویله اماده بودند استفاده می کردند جان بدر برده بودند ولی ......  به سوی محله سرچشمه منزل شخصی اقامیرزاعلی اکبر خان زنجانی به حالت جنگ و گریز روانه می شوند .لاکن عظیم زاده که درپس مخزن ارد منزل میرزا علی اکبر مخفی شده بود ، گرفتارامده و با گلوله ی رحیم خان قولی قصه ای (قلی قیسالویی ) زخمی شده واورا نیمه لخت نموده وبسان اسیران جنگی کشان کشان ونیمه جان به میدان حکومتی سبزه میدان عالی قاپو می اورند .... که بعدن به قتل می رسد (18جمادی الثانی 1327) و ادمهای اسعدالدوله دو هماورد وهمسنگرعظیم زاده را تعقیب می کنند ...... میرزا علی اکبر خان وشیخ عبدالله مجاهد دوهوادارجان نثار عظیم زاده به حالت پیاده وجنگ وگریز از شهر خارج شده وبه امام زاده اسماعیل ( دبیرستان شریعتی فعلی) پناه می برند ومیرزا علی اکبر خان درصحرای نزدیک چاههای قنوات بیرون شهر بالای قلعه ی حاج سید محمد در داخل چاه ابی مخفی می شود.....که از سوی شمسعلی بیک (قوچی اسعد الدوله) به گلوله بسته شده وجراحت برمی دارد ومخالفان نعش علی اکبرخان را هم که هنوز نیمه جان داشته است لخت نموده  وبعد  ازطناب پیچی اورا کشان کشان به جلوی دارالحکومه میاورند و ایشان با اشاره دست تقاضای اب می کند ودوستعلی نامی پیرمرد ریش سفید که ازطریق حمل خاک وخشت با الاغ..... امرار معاش می کرده است مقداری گل داخل دهان میرزه علی اکبرخان زنجانی کرده وبا زنجیری چند ضربه بر دهان وصورت ان مرد نگون بخت وازاده و طالب چندجرعه اب حواله می کند ..... وبدین ترتیب علی اکبر خان مجاهد مشروطه خواه زنجانی شمع وجودش خاموش می شود . و اقا شیخ عبد الله پسر حاج عبد الرسول زنجانی جلوی عمارت حاج سید محمد ملقب به امین الرعایا (فرزند حاج میر بهاالدین زنجانی از تجاربزرگ شهر و سازنده پل میربهاء) نزدیک کوچه قلعه (حوالی دروازه رشت) - امام زاده سید اسماعیل{دبیرستان شریعتی فعلی} و میرزا عباس قلیخان تهرانی خازن غله ی شهر هم به ترتیب به همراه 26 مجاهد مشروطه خواه دیگر کشته می شوند....


(امام زاده مکشوفه سید اسماعیل، درداخل دبیرستان شریعتی که درزمان سلطنت رضا شاه تخریب شد قرار است این دبیرستان تحویل اداره میراث فرهنگی استان واداره حج واوقاف گردیده تااین امام زاده احیاء شود . جنازه این شخص دریکی ازحجرات دبیرستان دفن شده است .)


گماشتگان  مرحوم حجت الاسلام زنجانی وبه روایتی بیخبر از خود ایشان (اقا علی – اقا صمد – سید احمد – سید واصیل – سید قدیر- حسین توپچی – یوزباشی بخشی – نایب محمد کوچک و....) جسدهای چهارتن اززعمای مشروطیت درزنجان رابا بدنهای نیمه برهنه ودست وپاهای محبوس در بند ریسمان ، بعد ازگرداندن درسطح شهر درجلوی دیوانخانه دولتی (محل اداره شهربانی درسبزه میدان که هم اکنون به نام طرح سبزه میدان ودرسال     تخریب شده است ودرحال حاضر به عنوان پارکینگ طالقانی با مدیریت بخش خصوصی ازان استفاده می شود .) روی هم انداختند ....وسپس به دستورملاقربانعلی دربیرون حصار تاریخی شهرودردروازه ارک فعلی ودر محل مریضخانه وصحیه شهناز سابق (دکتربهشتی) نعش ها را درحالتی که دهانشان انباشته ازخاک وگل شده بود !!! درگودالی دفن کردند . وازان تاریخ این مکان به عنوان محل دفن اجساد مشروطه چی، سالهابه عنوان قبرستان عمومی شهر بوده ومردم اموات خود را دراینجا بخاک می سپرده اند واین مکان سالها بنام گورستان عظیم زاده شناخته می شده است . ودر زمان پهلوی اول این گورستان بنا به دستورمسئولین اداره بلدیه زنجان وبه سرپرستی محمد امین ازاد وطن ((زندانی سیاسی تبعیدی از ارومیه به زنجان درزمان رضا شاه  وشاغل درشهرداری زنجان !! واولین رهبر حزب توده شعبه زنجان دربعدازسقوط رضا شاه درجنگ دوم جهانی وازسران فرقه دمکرات ارومیه و....که با شکست فرقه چی ها محمد امین دراذرماه 1325درارومیه (چوقورباغ) ازسوی عوامل ملاکین ورژیم محمدرضا شاه اعدام گردید ....)) تخریب ومسطح گردید ودرانجا باغ ملی درست شد  .

.... عده ای به بدست برادر زاده اخوند ملا قربانعلی (صمد اقا) اعدام شده و هم چنین دکاکین  و خانه های هواداران مشروطه به تاراج می رود ومحل انجمن ملی زنجان اتش زده می شود ومحل قورخانه حکومتی وانبار ذخیره دولتی ازسوی فرصت طلبان واشرارواقعی وجاهل های شهری غارت می گردد !! ..... از طرف مرحوم ملا قربانعلی در جهت جلوگیری از هرج و مرج در سطح شهر ، حاج وزیر زنجانی به عنوان نماینده ایشان انتخاب می شود. این وضع تا چهار ماه ادامه می یابد . و بعد از قتل عظیم زاده و طی ایام فطرت در سال 1288 شمسی برابر با 1327 قمری درهشتم شوال همین سنه ، حسین علی خان معین الدوله (برادر کوچک تر احمد خان علاءالدوله و احتشام السلطنه ) به عنوان والی به حکومت زنجان انتخاب می شود و در همین ایام دومین انتخابات مجلس شورای ملی برگزار می گردد. ولی با جو موجود در زنجان و با حضور وابستگان ملا قربانعلی و رجال و اعیان شهر و عشایر وابسته به خوانین قدرتمند منطقه خمسه ، اصول مشروطه معنی و مفهوم نداشت و حاکمان سیاسی ونظامی شهر، زیر نفوذ دستگاه استبداد وزمینداران بزرگ در زنجان بودند......  با به قتل رسیدن عظیم زاده ( حاکم خود خوانده زنجان )، صبح روزدوم رجب 1327ه . ق حسینعلی خان معین الدوله به سمت والیگری زنجان منصوب گردید .

...... خبر حمله به مجلس شورای ملی وکشته شدن واعدام مشروطه خواهان درتهران ، سبب گردید تانیروهای شمال به رهبری سپهدارتنکابنی ونیروهای بختیاری به رهبری سرداراسعد بختیاری به تهران حمله کرده وپایتخت را تصرف کنند وبدین ترتیب محمد علیشاه ازسلطنت خلع شده وبه سفارت روس پناهنده گردید و ... سپس احمد شاه به سلطنت ایران رسید ...


یپرم خان ارمنی و ورود قشون دولتی به زنجان


.... بیش از15روز از واقعه قتل عام مجاهدین مشروطه درزنجان سپری نشده بود که محمد علی شاه قاجار ازسلطنت خلع شد ومشروطه چیان تهران را مسخرکردند وشروع به تصفیه حسابهای کهنه نمودند ....  وحامیان استبداد هر یک به گوشه ای پناه بردند ولی حامیان مرام مشروعه خواهی بدون هیچ سازوبرگی وتدارکاتی درزنجان پابرجا ایستادند .... !! ودر نهایت قشون ملی به فرمان حکومت مشروطه ووزیرداخله اش سرداراسعد بختیاری ، روزدوم ذی القعده 1327ه . ق = اواسط ابان ماه 1288ش با ششصد نفرسواربختیاری ومجاهد به فرماندهی مسیو یپرم خان ارمنی قفقازی و جعفر قلی خان سردار بهادر بختیاری  وسردار معتضد بادودستگاه توپ ماکزیم ودودستگاه توپ شیندرو..... جهت خونخواهی عظیم زاده و برقراری نظم  ومبارزه با یاغیگری و مشروطه کردن زنجان  ودستگیری مرحوم اخوند زنجانی راهی خمسه شدند......







این نیروی اندک قوای نظامی ولی باتجربه بالای جنگی ، ابتدا درتاریخ 26ابان ماه 1327ق درروستای دیزج 5کیلومتری شرق زنجان مستقر شده و( سپس در معیت حاکم زنجان معین الدوله  که سیف لشکررا بعنوان نایب الحکومه درشهرزنجان گمارده بود ) وبدون درگیری نظامی از دروازه های زنجان گذشته و وارد شهر شدند . در سوی دیگر طرفداران اخوند در مسجد سید و عمارت ذوالفقاری سنگربندی کرده و بوسیله سلاحهای شکاری همانند دایان دولدوروم ونوعی سلاح ابتدایی بنام پشتو که با باروت پرمی شد و طپانچه های فیتیله ای و چخماقی وقمه وقداره و .... در مقام دفاع ازخود وشهر بر امدند...... به دستور یپرم خان یک قبضه مسلسل شصت تیربر بالای بام شهربانی زنجان کار گذاشته شد و سواران دولتی و بختیاری از داخل شهربانی موضع گیری کردند و مسجد سید و گل دسته های ان را تیرباران نمودند... در این کارزار طرفداران ملا قربانعلی  واعیان ورجال شهر تاب مقاومت از دست داده و بعد از پذیرفتن شکست پراکنده شدند. خانه ها و مغازه های مخالفین مشروطه در زنجان غارت شده و در این بین خانه های 7گانه !! ذوالفقارخان اسعد الدوله درمحله سرچشمه ، متحمل غارت وتعدی و صدمات جدی گردید . مریدان وموافقان اخوند مرحوم عقیده دارند که درروز ورود سپاه دولتی به زنجان ، حتی یک تیرازسوی طرفداران حجت الاسلام شلیک نشد ، وگرنه باتوجه به نفوذ معنوی ملا قربانعلی وحکومتی که وی درمحال خمسه داشت واگر ایشان حکم قتال صادرمی کردند ، معلوم نبود چه محشری برپا می شد !!.... اخوند بادرنظرگرفتن مصلحت عمومی وجلوگیری ازتکرار حادثه مسجد سید وکشت وکشتار مجبور به ترک زنجان شد .... واینکه به نوشته کسروی ، ملاقربانعلی خواهان خونریزی نبوده و.......

 بسیاری از سران و اعیان و رجال شهر که به نوعی مخالف مشروطه ویا درمظان اتهام وظاهرا مشهوربه طرفداری ازحجت الاسلام بودند همانند:  1- امام جمعه میرزا ابوالفضائل مجتهدی2 – ابن اقا میر عماد زنجانی 3– نظام العلماء زنجانی (سید ابوجعفر متوفی در1352ه . ق) 4 - اقا خان مظفر الدوله 5 -  ذوالفقار خان اسعد الدوله رئیس طوایف افشارخمسه ، سرتیپ سوارخمسه (جد خانواده ذوالفقاری ها ی معاصرزنجان که خود نیز نواده ی ذوالفقار خان بزرگ = هم عصر کریمخان زند بوده است)6 - حسینقلیخان منیع الدوله ( پدربرادران دوالفقاری معاصر) 7– بابا خان امجد لشگر (رئیس فوج ، جد امجدی ها ، پدر نعمت الله خان امجد لشگر بعدی و عزت الله خان پدر امجدی های زنجان) 8 - اقا نصر الله شیخ الاسلام ( برادر نایب الصدر و پدر شیخ الاسلام فضل الله و ابو عبد الله ضیائی ) 9 – حاج علی قلی صراف باشی 10– مستشیر الدوله وزیری11 – حاج ملا ضیاء الدین ملقب به نایب الصدر ( فرزند عبد الرحیم شیخ الاسلام و خواهر زاده ی ذوالفقار خان اسعد الدوله) 12– هژیر الممالک (برادر بزرگ حبیب الله خان اعتماد امینی)13– علی اکبر خان مسعود الملک (جد سپهری های زنجان) مقارن خروج مرحوم حجت الاسلام ازشهر  هرکدام به نوعی تحت مراقبت ، توبیخ و یا توقیف و یا تحت تعقیب قرار گرفتند  وبرخی زیاده ازیک ماه درزندان حکومتی به سربردند . اموال غارتی مربوط به دارایان شهر را با قاطر و ....ازشهر خارج کردند !! واز اسب واسباب خانه و ....مربوط به رجال ومتنفذین شهر انچه بدست فاتحان زنجان می امد برده شد !! واز شماری از اعیان شهرهمچون ذوالفقارخان اسعد الدوله (متوفی در18 ربیع الاول 1334) مبلغ 100هزارتومان ازمظفرالدوله 30هزارتومان ازامجد لشکر 20هزارتومان ازحاج علیقلی صرافباشی .... جزای نقدی گرفتند وحسین قلی خان منیع الدوله ذوالفقاری به تهران رفته ومورد عفو واقع شد . اقای حاجی ملا نایب الصدرضیایی، درروزورود اردوی دولتی به شهر، همراه با اقای عماد الاسلام ازراه بیراهه وبه کمک تفنگچیهای محمد خان اصانلو، به عتبات رفت وبعد از3ماه که مقداری امور شهر سامان گرفت دوباره به زنجان برگشت !!  ایشان به اجل طبیعی ودرسنه 1348درزنجان فوت کرد .








میرزا ضیاءالدین نایب صدرزنجانی و میرزانعمت الله عمادالاسلام زنجانی


                                         

 شمارزیادی ازعوامل وگماشتگان ونوکران علما واشراف شهر وهمچنین مردم کوچه وبازار هوادارومقلد حجت الاسلام  (400نفر) اسیر و زندانی شدند......وعاملین نزدیک ملاقربانعلی زنجانی یعنی : ملا عبدالحسین شاه نشینی ، سید واسع ، سید تقی ، سید بشیر، حاجی ناجی ، حاجی مهرعلی بزاز، اقا علی ، وسه برادرزاده اخوند ملا قربانعلی ( 1- حاج اقا مجتبی وزیروهمه کاره بیت اخوند 2- اقا احمد 3- اقا صمد ) تحت پیگرد قرارگرفته ویا دستگیرشدند . واقا صمد ازسوی یفرم خان دستگیر وزندانی وسپس به تهران اعزام گردید ولی سالم به زنجان برگشت وبه اجل ومرگ طبیعی ازدنیا رفت . ازطرف فاتحین زنجان وبا دادن این وعده که ، تسلیم کنندگان سلاح ازبین مردم کوچه وبازاری به دیوانخانه حکومتی درامان خواهند بود ، درمعابر جارزده شد .... ولی خلف وعده می شود !!.


گرفتاری و تبعید مرحوم اخوند ملا قربانعلی زنجانی


شادروان اخوند ملا قربانعلی زنجانی به وسیله ی مریدان خود و از طریق دروازه جنوبی شهر رهسپار قیدار و قریه کرسف پایتخت امیر جهان شاه خان افشار می شود !!. با امدن قوای اعزامی از مرکز و تسلط تفنگ چی های دولتی بر شهر ، در نیمه شب سوم ذی القعده 1327ه . ق کسان اخوند (15نفر) به سرپرستی نایب اقا ( ازلوطیان وجوانمردان اشاقی باش = غرب  زنجان) وی را از طریق دروازه قولتوق از شهر خارج نموده ونیروهای بهادرسلطان ( فئودال منطقه انگوران)  ازدروازه قولتوق انها را به گلوله می بندند ولی کارساز نمی شود !! ... و حسن مسگرنامی ازمریدان حجت الاسلام ، کرک بر سر اقا کشیده واورا به دوش گرفته و از طریق رودخانه سایان و خرابه دیزج و سپس قارخوتلو و جوقین عازم کرسف شدند.  درروستای جوقین ودرمنزل ( ملا عباس سجاسی برادرزاده ملا حسین سجاسی مقتول)  ودرحضور سواران محمد خان اصانلو !! که وظیفه  پاسداری از مرحوم ملا قربانعلی را برعهده داشتند ازحجت الااسلام پذ یرایی گرمی به عمل می اید  . روایت است که همراهان اخوند از ایشان می پرسند که ایا جهانشاه خان قابل اعتماد است؟ و ایشان می گویند ، محض امتحان هم شده باید بروم !!...... یپرم خان جهت دستگیری ملاقربانعلی ، یکی ازسرکردگان مجاهدین را با یکصد تن به کرسف قیدار فرستاد تا حجت الاسلام را به دیوانخانه زنجان بیاورند .... و جهانشاه خان امیر طایفه مقتدرافشار ، در10ذی القعده             سال 1327ق پس ازیک هفته اقامت اخوند درکرسف ،وی را به توسط دامادش فضل الله خان طغرل (مزین السلطان) سوار بر کالسکه  خودکرده و..... به همراه دو سرباز وبا راهنمایی مزین السلطان و.... ازوسط بازار قیصریه عبورداده شده ووارد میدان سبزه میدان گردیده ودرمیان بهت وگریه وزاری مردم کسبه محله به دارالحکومه تحویل داده می شود ، تا دردیوانخانه حکومتی زنجان با یپرم خان دیدار و تکلیفش روشن شود. به گفته معمرین این شعار که حکایت ازدستگیری مرحوم ملا قربانعلی بود برسرزبانها بود : شیعه آغلیون – قاره باغلیون – وای اسیراولدی حجت الاسلام – دستگیراولدی حجت الاسلام - ........... - ........





 مرحوم ملا قربانعلی زنجانی ،  پس ازدستگیری توسط یپرم خان مورد استنطاق قرارگرفت وازعقیده خود دفاع کرد  ترس وسستی ازخود نشان نداد وحوادث خونین زنجان را به افراد فرصت طلب وکژاندیش  نسبت داد واینکه هرگز دستور تیراندازی وقتل عظیم زاده راصادرنکرده است .... مشروطه خواهان قصد داشتند اورا پس از دستگیری به تهران اورده ومانند شیخ فضل الله نوری محاکه و ... ولی با وساطت محمد کاظم خراسانی ، مرحوم ملا قربانعلی زنجانی ...... را به کاظمین تبعید کردند !! موافقان مرحوم اخوند ملا قربانعلی زنجانی ، عقیده دارند که دردستگیری وتبعید اخوند اززنجان ، شیخ ابراهیم زنجانی همان طوریکه نقش غیرقابل انکاری درحمایت ازارمانهای مشروطه وحذف مخالفان انقلاب ( اعدام شیخ فضل الله به دادستانی شیخ ابراهیم) داشته است ، دررابطه با اسارت وتبعید اخوند هم به ایفاء نقش پرداخته است !! انتشار خاطرات  خودنوشته شیخ ابراهیم قزلباش زنجانی که باقلم شیوای خود وی نگارش وتهیه گردیده است ، درسال1379ش اگرچه توام با واکنشهایی گاهن تند مخالفان وی همراه بود و...... منجر به توقیف وجمع اوری ونایاب شدن این کتاب خطی (خاستگاه ابتدایی) شد وافست این کتاب هم چنگی بدل نزد !! ولی اهرمی شد تا دوباره اسم این روحانی ومجتهد روشنفکرو رمان نویس برسرزبانها بیاید . (خاطرات قزلباش با توجه به ناگسستگی وپراکنده گی مطالب کتاب ، ظاهرا دراواخر عمر وی تدوین ونوشته شده است . وبدون  رعایت دورتسلسلی ! ازاغاززندگی وی تازمان امضاء وصدورفرمان مشروطیت وهمچنین عزیمت وی اززنجان با بدرقه مردم شهربه تهران به عنوان اولین وکیل اهالی خمسه برای شرکت درنخستین دوره مجلس شورای ملی ایران را دربرمی گیرد .)

درجریان این وقایع ، محل محکمه وتدریس مرحوم اخوند مورد هجمه واقع شده و درب خانه حجت الاسلام را گروهی نااگاه به اتش کشیدند ، که سالها به همان صورت باقی مانده بود ، تااینکه 12سال  بعد ازفوت ایشان منزل او (اقالوق)  تکیه حسینی شد . ونیز درب سوخته عمارتش از سوی افرادی خیر، تعویض گردید . وبگفته افراد سالخورده زنجانی ازباقی مانده درب سوخته خانه اخوند ، منبری به وسیله یکی ازنجاران بازار جهت تکیه تازه تاسیس ساخته می شود !!  وسپس ان منزل بنام اقالوق = خانه اقا ویاتکیه حسینیه حجت الاسلام مشهور شد .  وهم اینک به عنوان سقا خانه حضرت ابوالفضل ، درراسته بازارحجت الاسلام مورد استفاده عموم می باشد  .

عاقبت پس ازکش وقوس فراوان ومخابره چگونگی ماجرای حجت الاسلام به تهران و کسب تکلیف ،  باتصمیم رهبران انقلاب مشروطه وبا استناد به دستور اخوند خراسانی درنجف ، مبنی براینکه ، اخوند ملا قربانعلی زنجانی مجتهد جامع الشرایط و صاحب رسا له عملیه بوده وکشتن او امکان ندارد ، وی را روز 15 ذی القعده 1327اززنجان حرکت داده و از راه قصر شیرین راهی عتبات کرده وپس از 15 ماه اقامت اجباری درشهرکاظمین ، ایشان درسن نود و پنج سالگی (17صفرسال1329) فروردین سال 1290 خورشیدی درشهر کاظمین وفات نموده و جنازه وی را در رواق غربی در کنار قبر شیخ مفید به خاک سپردند. (بنا به عقیده برخی ازطرفداران مرحوم حجت الاسلام ، وی را دشمنانش مسموم کردند وبراثر سم فوت کردند .)

 

هواداران مرحوم حجت الاسلام وبرخی ازمورخین وپژوهشگران ، مخالفت ملاقربانعلی با مشروطه را نه به خاطرپیوند اوبا طرفداران استبداد ورجال وسلطان ومراکز سیاسی وحکومتی بلکه براثرتشخیص خودوی وعلم اوقلمداد کرده واینکه صرفا ازدرد دینداری ودرک عمیق سیاسی او ناشی می شده است و اختلاف ها را درتشخیص مصداق وبینش سیاسی ومذهبی وفرهنگی وی مطرح کرده اند . واینکه همچون برخی ، رویکردهای ایشان با استبداد وزدوبند با دولتیان مربوط نبود . ایشان طرفداررژیم اسلامیت بوده وبه جهت اعتقادات خود ، مردم را ازمشروطه برحذر می داشت وحکومت شرعی را طالب بود . دانش کلان دینی ، ذهد ووارستگی وایستادگی دربرابر حکام مستبد اورا محبوب قلوب توده مردم کرده وخاصه درمنطقه خمسه به ایشان نفوذی کلان بخشیده بود . ایشان  با وجود اینکه به انقلاب اعتقاد نداشت لاکن با شخص سعد السلطنه وعظیم زاده جوان انقلابی هیچگونه خصومتی نداشته وحتی دستورتیراندازی هم نداده است بلکه اطرافیان وی برخلاف رای ایشان عمل می نموده اند !!

برخی منابع درباب عدم وابستگی ایشان به دربار وسلاطین قجری نوشته اند که حضرت حجت الاسلام ارقینی زنجانی درموقع مراجعت محمد علی میرزا ازتبریز ورفتن به پایتخت دراواخرعمر مظفرالدین شاه قاجار ، در سرراه درزنجان  که اعلان مشروطه شده بود!! توقف می کند واخوند ملا قربانعلی به دیدار,ولیعهد ایران نمی شتابد . وازشاه اینده ایران دستورودستخط ویا انعام وپیش کش دریافت نمی کند !!.... منتقدین او ازجمله احمد کسروی باوجود تاکید به استبداد خواهی ایشان ، اورا وابسته به دربار وطرفدارمحمد علیشاه معرفی نکرده است . ایشان حتی بدیدار مظفرالدین شاه درسفربه فرنگستان وتوقف 2روزه او درزنجان نرفت ولی تعدادی ازعلمای زنجان ، همانند : شیخ الاسلام زنجانی – نایب الصدر- امام جمعه – اقا سید مهدی – شریعتمدار- نظام العلماء (سید ابو جعفر) شیخ حسین جوقینی – حاج ملاباشی دردارالحکومه بحضور شاه مشرف شدند . اخوند قربانعلی زنجانی به عنوان یک مجتهد جامع الشرایط که رهبری حرکت مشروعه خواهی رادرزنجان برعهده داشته است درطول زندگی خود که مصادف با سلطنت 5 پادشاه بوده است زیر بلیط ناصرالدین شاه قاجار هم نرفته وبدیدن وی درباغ مظفرالدوله (باغ امجد نظام حسین اباد) پاپیش نگذاشته ووجه نقدی شاه راهم  بدوبازگردانده است . (ناصرالدین شاه قاجار درسومین واخرین سفر اروپائی خود وهنگام عبور اززنجان به هنگامیکه میرزا محمود خان قاجار، قوللر اغاسی باشی{ معادل کشیک باشی = رئیس گارد سابق محافظان ناصرالدین شاه} رئیس دارالحکومه خمسه زنجان بوده است درباغ حسین اباد زنجان { حد فاصل سه راه امجدیه وکوی فرهنگ} اردو زد وعلمایی همچون : میرزا ابوالمکارم – اقا سید فتح الله ، پیشنمازمسجد سید فتح الله – اقا سید اسماعیل زنجانی – اقا سید اسماعیل سلطا نیه ای – حاج میرزا حسین – اقا شیخ حسن -  میرزا ابوالفضائل امام جمعه درمعیت امین السلطان بدیدار شاه شتافتند . واخوند ملا قربانعلی بهمراه میرزا ابو عبدالله میرزایی ، حاج میرزا ابو طالب مجتهد میرزایی ، اقا میر فتاح بدیدارش نرفتند ومبلغ 3000تومان اهدایی شاه به اخوند را که بواسطه نفر سومی به بیت اخوند فرستاده شده بود موقع برگشتن شاه از فرانسه بدو بازگردانده می شود !! ) سروکاراو با دیوانیان وحاکمان غالبا اوقاتی بوده است که کسان وامربران او برای اجرای حکم قاطعش به محل دارالحکومه می رفتند ویا مامورابلاغ پیام ودستوروی به حاکم می شدند .  او با هیچ حکومتی  واربابان قدرت وثروت و ... بنا به به اعتقا دات خاص خودش حشرونشر نداشته است .

معمرین زنجانی نقل می کنند که ، حجت الاسلام موقع مواجه با عظیم زاده وبا دیدن تفنگی دردستان وی ، می پرسد : هان پسر این چیست ؟ عظیم زاده درجواب می گوید سلاح جنگی است واین مقداربرد دارد !! وحجت الاسلام می گوید : ولی پسر!! این را اگاه باش که برد تیر خدا انتها ندارد ودرروشنایی وتاریکی هم خطا نمی رود . !! .....


اعدام نایب اقازنجانی ونایب شعبان توپچی درسبزه میدان

 

......ازسوی یپرمخان ارمنی یکی ازرهبران نظامی نهضت مشروطه ایران ( 1247-  1291) که سرپرستی اداره کل نظمیه ایران را بعد از مشروطیت برعهده گرفته بود  و بعد ن درجنگ ناحیه همدان ودرنزدیکی قلعه شورجه سال1291ش برابربا 1912م کشته شد ... یکنفربه اسم ایلدریم خان توپچی ارگ تبریزکه بعداز فتح زنجان به عنوان جانشین وقائم مقام یپرم عمل می نمود به عنوان رئیس نظمیه شهرزنجان بجای (مصیب سلطان) تعیین شد . ودراین رهگذر وبنا به گزارشات اردو، چند نفرازاهالی معروف کوچه وبازاری و به قولی الواط وجاهلان شهر ، به دستور یپرم وایلدریم ، حلق اویز شدند .





سبزه میدان (میدان حکومتی شهرزنجان درخاستگاه اولیه)





      ایلدریم خان دستیاریپرم خان ارمنی و رئیس نظمیه مشروطه زنجان



 

درمیدان حکومتی سبزه میدان ( درجلوی سردرعمارت حکومتی ) چوبه داری نصب کردند ..... ا -  روز16ذی القعده 1327یک نفرقهوه چی به نام یدالله ، برادر قدرت چورکچی ( معروف به قدرت همایونی !! از عوامل ملاکین وازباج گیران و یکه بزن های زنجان) که به اتهام قتل یک نفر قصاب درحد فاصل میدان سمیع وتیمچه حاج شعبان (معروف به سرای چهاردری) درسایت بازاربالا که قبل ازامدن یپرم خان ازاد بوده ومجازات نشده بود واولیای دم ازترسشان کاری نمی توانستند بکنند !! ولی با ورود قشون ملی و به توسط ایلدریم خان دستگیرشده بود و..... باحضور مردم شهر درسبزه میدان به دارزدند . و..... 2 -  فردای انروز نزدیک غروب ،  نا یب اقا  یکی ازمریدان وفدائیان پرنفوذ وعامی ملاقربانعلی زنجانی ، بزرگ میدان دار و بارفروش یکی ازسراهای زنجان ، سردسته لوطیان و داش های محله  اشاقی باش = غرب زنجان دراوایل قرن چهاردهم هجری =ذیقعده 1327ه . ق به دستور یپرم وایلدریم خان درمیدان توپخانه شهر زنجان به جرم همکاری با بیت ملاقربانعلی اعدام می گردد . (درفرهنگ وادبیات زنجان وزبان محاوره ای ، هنوزهم بعد ازگذشت یک قرن واندی ، درقسمت جنوبی زنجان قبرستان اوستی واشاقی میدان ، محله قدیمی  درضلع جنوبی خیابان ضیایی وحسینیه اعظم بنام نایب اقا چوقوری = گود نایب اقا وجود دارد که وجه تسمیه ان ناشی از خاکبرداری جهت دیوارهای قلعه تاریخی شهر می باشد که بهمراه تکیه نایب اقا (چهارده معصوم فعلی) ونایب اقا گولی (بند سنتی ومحل شستشوی البسه  توسط زنان  که ازابهای جاری چایلاق وسیلاب کوچه سی درمحله شوقی وبا عبور از خندق تاریخی شهر  = خیابان شمشیری وشهداء فعلی ومحله مهدیخان سینیقی سیراب می شده است) منسوب به نایب اقا زنجانی می باشند . .... 3 - نایب شعبان ازصاحب منصبان درتوپخانه زنجان خمسه و یکی دیگر ازهواداران حجت الاسلام وازلوطیان هیکلی و معروف شهر ، یوخاری محله = شرق زنجان (فرزند رحیم داروغه چی - دارغا باشی زنجان – رئیس زندان حکومتی دارالحکومه زنجان که زندانی درمیدان سمیع درانتهای کوچه باشگاه داشته است .) به جرم ریاست داشی !! درمیدان سبزه میدان وبا اشاره رئیس شهربانی زنجان  روز28 ذی القعده همان سال بدارمجازات اویخته می شود ..... 4 - صغیراقا (ازلوطیان محله جیغریه زنجان) و ازتوپجیان وبالابانچیان فوج اقاخان مظفرالدوله وازنوچه های دارودسته نایب شعبان وازدسته لاتها وگردن کلفتان شهر، یکی دیگرازاعدام شدگان مشهور به طرفداری از اخوند ملاقربانعلی بود که درجلوی اداره شهربانی زنجان دارزده شد.....





جشن مشروطه درزنجان


مع الوصف بمجرد بهروزی نهضت عدالتخانه و مشروطه چیان درزنجان ، وقلع وقمع مستبدین ، شهر را اذین بندی وچراغانی نموده وجشنی برگذارکردند . وبیرق مشروطیت برپا نمودند . دوباره بازار وحجره ها وتجارت خانه ها رونق گرفتند . به دعوت یپرمخان درشهرجارزدند که مردم جهت رفتن به مزار متروک عظیم زاده حاضرشوند ودرانجا نطقها کردند ....  ومردم شهرهمدلی خود را با انقلاب و با شرکت درمراسم بزرگداشت عظیم زاده ورهروان او بهمراه فاتحین شهردرمزار انها وبا تجلیل ازانهابا گلباران قبور وتشکیل مجالس ترحیم وروضه خوانی وگریه و....اعلام نمودند. ارامگاهی برای عظیم زاده فدایی مشروطیت درمیان باغچه ای(محل فعلی بیمارستان بهشتی) ساختند ، که دردوران حکومت رضا شاه وموقع احداث باغ ملی درمحدوده میدان ارک ، باتخریب دروازه های شهر وازجمله ارگ عبدالله میرزا دارا (دروازه ارک)  قبرعظیم زاده وگورستان عمومی شمال شهرزنجان هم ،  تسطیح وباغ ملی  درانها بنا نهاده شد. وسپس درهمین محل ودراواخر حکومت پهلوی اول (1319ش) ، بیمارستان شهناز (دکتربهشتی) احداث گردید و.....


زنجان ازاستقرارمشروطیت تاانقراض سلسله قاجاریان


..... با گذشت چند ماه پس ازازادسازی ومشروطه کردن زنجان وشکست وتبعید مرحوم ملا قربانعلی زنجانی به عراق ، میرزا صالح خان اصف الدوله ، موسس انجمن معا رف ومدرسه محمدیه درمحله عباسقلیخان زنجان (مشهوربه وزیراکرم) باحکم حکومتی در11جمادی الاول1328ق معادل 1288 خورشیدی و1909میلادی ، بجای حسینعلی خان معین الدوله ، و مصادف با زمانیکه محمدعلیشاه مخلوع درتبعید (روسیه) وبا مساعدت عوامل خود ازجمله داراب میرزا (نواده بهمن میرزا شاهزاده قجری) که ازسالها قبل ساکن روسیه بوده وهمراه قزاقان روسی وارد ایران شده بود وبه نام دفاع از شاه معزول درتدارک توطئه وجنگ افروزی بود ، به حکمرانی خمسه به مرکزیت زنجان گمارده می شود .

با اغازبکاراصف الدوله دردیوانخانه زنجان  درخرداد ماه سنه 1329- 1328ق ، که متقارن با تصمیم داراب میرزا مبنی برمحاصره و اشغال مقرحکومتی شهرزنجان می باشد ، قاسم خان اصانلو ومحمد خان اصانلوکه ردپای انها به همراه ایل وتبارشان درحوادث خونین مشروطیت ومشروعیت خواهی درزنجان مشاهده می شود ،و ازجمله خدمه های ویژه تحت حمایت وامرجهانشاه خان امیرافشاربودند که بجهت نفوذ کلامی ومالی ونظامی  حکومت محلی امیرافشار، ازهرگونه  مجازات ویا جریمه ای ازسوی فاتحین زنجان  درنهضت مشروطه طلبی مصون مانده بودند  به همراه سواران عشایر خود ، به خدمت داراب میرزا حامی محمدعلیشاه قاجار مخلوع  در می ایند .... دراین راستا خوانین چرگرازقبیل : احمد خان (میرشکار شاه سابق) ، فرج الله خان ، باباخان ، رحمت الله خان ، امیرخان ، قنبرخان و .... درصف داراب میرزا قرارمی گیرند .

.....درسوی دیگر والی زنجان اصف الدوله ، درمقام دفاع ازشهر ومحل دارالحکومه برامده وباهمراهی دولتیان وقزاقان حکومت وگروهی سرباز ساده ومردم کوجه وبازار ومجاهدین شهری وپیش خدمتهای والیگری وبامساعدت منیع الدوله ذوالفقاری ، حاجی معتمد عدالت الملک ، انتظام الدوله (رئیس نظمیه مشروطه زنجان) ، میرزا علی اصغرخان مشیرالممالک (حاجی وزیر زنجانی = جد وزیری های زنجان) ، نصرالله خان (میرپنج قزاقخانه) ، رشید دیوان و ....به این مهم نائل امده وجماعت مهاجم طرفی از حملات خود نبسته و پس از چند روزمحاصره شهر، سنگررها کرده وبا دادن تلفاتی پراکنده گردیدند ..... گرچه چند ماه بعد ایل اصانلو به سرکردگی محمد خان اصانلو واین بار زیرعلم سالارالدوله وشجاع الدوله ، سربه طغیان برداشته وبه نام این شاهزاده قجری وحاکم اذربایجان (شجاع الدوله) ، ناحیه زنجان را چند باره ، مورد تاخت وتازخود قراردادند !! .....

به دنبال خروج داراب میرزا (صاحب منصب روسی !) اززنجان ، محمد خان وقاسم خان اصانلو ، باحمایتهای درسایه جهانشاه خان امیرافشار دردوره فترت ، به صورت خودمختا رداعیه دارمنطقه خمسه گردیده وسپس به نام وکام فتح الله میرزاسالارالدوله (حاکم اسبق زنجان درسالهای 1316تا1319ه .ق) که دربهارسال1329ق ، جهت حمایت ازمحمد علیشاه معزول ومبارزه بارژیم مشروطه سلطنتی ازطریق خاک عثمانی وارد ایران شده بود ، اقدام به غارت وتصرف زنجان وروستاها کردند !!

دراذرماه ذی الحجه 1329درپی اولتیماتوم روسیه به دولت مشروطه ایران با استناد به قرارداد1907م ، قوای روسیه تزاری ، با کمیت قابل توجه وارد ایران شدند .... مجلس شورای ملی دوردوم را منحل نموده وساختمان ان را مهروموم کردند !! .... گروهی را درمحرم 1330ق بدارزدند وحاج صمد خان شجاع الدوله با پشتیبانی دولت روسیه ، به والیگری ولایت اذربایجان انتخاب گردید ..... با فشارهای نظامی وشاتتاژهای سیاسی جهانشاه خان امیرافشار که با سوء استفاده ازچابک سواران ایل اصانلو توام بود ، در1329ق  مطابق با1290ش ، حاکم ایالتی زنجان وزیراکرم اصف الدوله ، مجبورگردید تابااشاره دولتیان ، جای خود رابه حاجی میرپنج (برادرابراهیم الملک) نظم السلطنه واگذارکند!!  در ربیع الاول سنه 1330که سالارالدوله درمناطق غرب کشوروخاصه استان زنجان جولان می داد ، وبا امیرافشار وخدمه های جان نثاراو درمراوده وارتباط مستمرمی بود ، باهماهنگی صمد خان مترصد حمله به تهران می گردد .

..... محمد خان اوصانلو در ایام حکم رانی نظم السلطنه در زنجان و هم بستگی  با شجاع الدوله و سالار الدوله  قجری ، در 16ربیع الاول سنه ی 1330با چند صد سوار به شهر زنجان حمله نمود و بعد ازمتصرف شدن عمارت شاهی ، میرزا علی خان ( رئیس نظمیه ی)  را در محل سبزه میدان به دار زد و به صورت وارونه از درختی اویزان نمود. (سید احمد زنجانی درتوضیح مطلب می نویسد : میرزا علی خان از قرار نقل خودش به طوری که نقل کرده اند قاتل مرحوم شیخ حسین شهیدی جوقینی قاضی شرع زنجان (طرفدارشادروان حاجی ملا قربانعلی) درپیش ازبرامدن عظیم زاده اردبیلی به زنجان بوده که تفصیلش گذشت). فردای ان روز محمد خان مرکز محکمه ی اخوند قربانعلی (تکیه اقالوق در کوچه سید فتح الله) را گشوده و اهل شهر ریخته و مجلس سوگواری و ترحیم و روزه گذاشتند ، چرا که در هنگام وفات ایشان در عراق دولتیان مانع گردیده و حتی  کسانی که یکی دو مجلس عزا و ختم برپا کرده بودند توقیف و زندانی شده بودند. ممیش خان اصانلوبااین اقدام خود ، درمیان اقشارمختلف مردم زنجان ، نامی به هم زده ومحبوب قلوب می گردد . نظم السلطنه فرماندارزنجان که چند روزی ازسوی محمد خان زندانی شده بود ازسوی وی وبنا به امر شجاع الدوله مراغه ای (حکمران اذربایجان) ازاد می شود وروز22ریبع الاول 1330ه . ق شهرزنجان را ترک می گوید !! واصانلوها با اعوان وانصارخود  وباالصاق به شجاع الدوله ، برفرمانداری خمسه سیطره می یابند .

به مرورزمان روابط بین دومونس  ومرید ومراد سابق ، یعنی جهانشاه خان ومحمد خان اصانلو به دلایل مختلف و داشتن روحیه عشایری وبرتری طلبی وخرده حسابهای کهنه !!  تیره وتار شده وما ه عسل انها به اتمام می رسد .محمد خان که روزگاری با اشاره امیر افشاروبا احکام ممهورشده  ولازم الاجرای ایلخان بزرگ ولایت خمسه ، هرکارغیرممکن را ممکن می ساخت وبه نوعی وزیرومشاورنظامی او تلقی می گردید ، اینک تحت شرایط مساعد زمانی ومکانی !! یاغی امیر افشار شده بود .... اوکه داغ دل امیر وبزرگ ایل افشارشاهسون خمسه را بردل داشت!! درپیرامون خود ، مبادرت به استخدام وجمع اوری ادم وتفنگچی کرد وبنای معارضه با جهانساه خان کرسفی راگذارد ، وچون دشمنی با امیرافشار به اسانی میسر نبود ناچارشد ، مثل سابق واینبار به شجاع الدوله وسالارالدوله تکیه کند .

.... حاج صمد خان مراغه ای (شجاع الدوله) حکمران اذربایجان که کاملا تحت حمایت دولت روسیه بود ... چشم طمع به اموال و املاک امیر جهان شاه خان افشار را داشت . محمد خان اوصانلو چون امیر افشار را در ضعف می دید بنای تهدید امیر را می گذارد و با سواران خود و با همراهی میرزا علی خان کمال (ارفع دیوان) نقشه ی حمله به پایتخت امیر افشار یعنی کرسف قیدار را می کشد ... او با چند صد نفرسوار، بسوی مقرجهانشاه خان امیر افشار حرکت می کند ، لاکن روز 21 ربیع الثانی 1330 یکی از ادم های امیر افشار به نام عباس خان صارم السلطان که با اشاره ی امیر افشاردنیا دیده وسیاستمدار!!  در خیر اباد زنجان کمین کرده بود ، با تیر رس قرار گرفتن محمد خان اوصانلو و ارفع دیوان هر دو را می کشد... و سپاه عشایری انها بعد ازدادن کشته های زیاد ، شکست خورده و از سلطانیه مجبور به برگشت می شود.

صارم السلطان لقب فرزند امیر افشار یعنی محمد علی خان صارم السلطان (پدر محمد حسین و محمد حسن خان امیر افشار هم پیمان ذوالفقاری ها در وقایع اذربایجان و خمسه 25-1324ش و نماینده زنجان در مجلس شورای ملی در دوره ها ی 16 و 17 بود). وقتی محمد علی خان صارم السلطان در سنه ی 1328قمری فوت کرد ، امیر افشار لقب پسرش را به همین عباس خان (ضارب محمد خان و ارفع دیوان) داده بود . با شکست نهایی سالار الدوله وخروج او ازکشور و کشته شدن رئیس ایل اوصانلو ، طایفه مزبورر از ان شور و شوق و دبدبه و کبکبه سابق ور افتادند و امیر افشار از یک خطربالقوه خانوادگی !! رهایی یافت. وحکومت نیمه مستقل او کماکان پابرجا ماند .  با ورق زدن صفحا ت تاریخ معاصرزنگان ، شاید موضوع برجسته وقابل تامل دران ، این نکته ظریف وعبراموزباشد که ، همین صارم السلطان ثانی (عباسخان افشار) ضارب محمد خان اصانلو وارفع دیوان ، 5سال بعد ازواقعه روستای خیراباد ، درذی الحجه سنه ی 1335ق برسرغلام حسینخان اصانلو (پسرمحمدخان اصانلومقتول) ازجانب امیرجهانشاه خان ماموریتی  !! داشت وبه اجرای ان می رفت وهمین که به قریه اسپرین (مسقط الراس اصانلوهای زنجان) ازحومه خدابنده ، محل استقرارغلامحسین خان اصانلووارد شده بود ، با دوتیرکاراوراساخته بودند !! وبدین صورت انتقام سختی ازگماشته وتک تیرانداز امیرافشار یعنی عباسخان صارم السلطان می گیرند !! .

..... پس ازنظم السلطنه ، وترک دارالحکومه ازسوی وی ، دبیردرباربه مدت 2ماه والی زنجان گردید وبه دنبال او در19جمادی الثانی 1330ق معادل فروردین 1291ش ، سردارموید (برادرحاج صمد خا ن مراغه ای) با افکارمخالف رژیم مشروطه ، به صدارت دیوانخانه حکومتی زنجان گماشته می شود !! ودراین پست حددود 5/2سال  ، که توام با کشمکش ودرگیری با امیرافشاربوده خدمت می کند .... درمنطقه طارم علیا ، امیرخسرودارایی (متوفی در1332ش – جد خاندان دارایی وسلطانیهای زنجان) شاعرودانشمند نامی باتخلص خسرو وملقب به برهان السلطنه ، فرزند خسرومیرزا فرزند خلیل الله میرزا فرزند عبدالله میرزا دارا ، که وارد دنیای سیاست شده بود وچند سالی به عنوان نایب الحکومه طارم انجام وظیفه می کرد ، با سردارموید مراغه ای همراهی می نماید ..... درنیمه شوال 1332ق برسرتصاحب املاک ابهررود میا ن امیر افشاروسردارموید حام زنجان ،جنگ تمام عیاری درمی گیرد وبا وجود حمایت سران عشایر وخوانین منطقه مراغه وخمسه و شخص صمد خان شجاع الدوله (حاکم اذربایجان) ازسردارموید ، که می خواست زنجان را به طور قطع بآذربایجان الحاق کند. و در زد و خوردهای بین او و سپاه شجاع الدوله ، جهانشاه خان مقاومت نمود و در اثر مداخلات حکومت مرکزی بالاخره از تجاوزات شجاع الدوله وکارشکنی های سردار موید  جلوگیری بعمل آمد .... و پس از گذشت چند روز ، حاج صمد مراغه ای خاک ایران را به مقصد روسیه برای همیشه ترک نمود و سردارموید هم به دنبال برادرش در22شوال سنه 1332ق ازشهرزنجان خارج گردید . ( شرح جنگ فوق را ، عباسخان افشار متخلص به پریشان به عنوان جهانشاهنامه به نظم کشیده است .)

سردارکبیربعد ازسردارموید به حکمرانی خمسه انتخاب شد ودرپی اودررجب 1334ق حاج سعدالسلطنه طباطبایی (صدرالسلطنه) قریب 5/2ماه وبعد ازایشان ، منیع الدوله ذوالفقاری درسال 1292ش ازطرف امیر افشار به نایب الحکومه زنجان رسید !!

 

با انعقاد قرارداد سری !! 1907م  - 1285 ش  - 1327ق  - زنجان در صفحات شمال غربی کشور تحت سیطره ی روسیه تزاری در امد و این ولایت بااشغال نظامی ازسوی همسایه شمالی ایران ، محل جولان سالدات ها و قزاق های روسی تبار گردید ... با اغاز جنگ جهانی اول در سال 1914م مطابق با 1293ش (اوایل سلطنت احمد شاه قاجار) واشغال ایران ازسوی قوای روسیه وانگلیس  بر كليه امو كشوروزندگی عادی مردم وایالت خمسه ، از جمله  دررابطه با تهیه ارزاق عمومي و كالاهاي اساسي تأثيرات مخربی رابرجای گذارد .... به طوریکه با كمبود مواد غذايي، مسأله نان و صفهاي طولاني نانواييها و قحطي و افزايش بي‌روية قيمتها ، مردم  زنجان  ناخواسته به سمت فقر، بيماري و سرانجام مرگ درمعابر سوق داده شدند. حضور قشون بيگانه و استفاده از زیرساخت ها ی کشوربراي رفع نياز آنها ، اشغال راه های ارتباطی ، هرج ومرج وعدم ثبات سیاسی واقتصادی ، دخالت روس ها درامورشهری وهم چنین ‌وضع بد كشاورزي و كاهش محصول به دليل كمي آب وقهرطبیعت وخشكسالي و مزاحمت نظاميان روسيه در حمل اموال و اجناس روستائيان ودرخوست نظاميان  وفرمانده نيروي روسيه از حكام ايالات براي تأمين آذوقة سربازان ، خود ازعمده دلایل پیدایش این اوضاع ناگوار درولایت خمسه زنجان  ودیگرایالات قلمداد می شود .


 سید احمد شبیری زنجانی دریادداشتهای خود تحت عنوان جنگل مولا – سفرنامه قم  درمورد اوضاع عمومی زنجان خمسه دردوران اشغال نظامی ازسوی دول متفقین  درجنک بین الملل اول می نویسد : { بلي در اثر اين خشك سالي كه تخم در زمين به همين حال خشك ماند گراني غريبي شد. در خمسه مقدمات ديگر نيز به وجود آمده بود. از آن جمله جنگ روسيها با عثماني ها كه در كردستان شد. رعاياي خمسه و كردستان را بي پا نمود و از آن جمله سي هزار خروار غله بود كه روسيها از خمسه خريدند. نرخ گندم دوازده تومان بود. آنها سه تومان علاوه كرده، مردم را تطميع كردند و خريدند، چندين مقابل اين هم به خارج حمل شد و انبارها تقريباً خالي شد. آنگاه در سال آينده هم در اثر خشك سالي محصول نيامد.تخم در زمين خشك و خالي ماند و يا اينكه روييده شده بود، چون باران نيامد، خشك شد. وقت خرمن قيمت صد من تبريزي سي و پنج تومان رسيد. با اينكه قيمت متعارفي هشت تومان الي ده تومان مي شد. وحشت و اضطراب بر مردم روآور شد. هر كه هم چند من از سابق ذخيره داشت، از فروختن آن خودداري كرد. تقريباً غله ناياب شد. در زنجان ما كميسيوني به نام كميسيون ارزاق تشكيل دادند، از اعيان و ارباب، هر يك فراخور حال خود مقداري گندم اسم نويسي كرد كه توسط اعضاي كميسيون به نانواها بدهند. از قرار خرواري بيست و هشت تومان و آنها هم از قرار مني دو قران ودو عباسي به مردمان بي بضاعت بدهند و آنهايي كه قوه خريد دارند از بازار آزاد به قيمت روز بخرند. مدتي، كار بدين منوال گذشت. ولي فقرا از دهات و اطراف ريخت به شهر و ديگر كار از حيّز نظم و اداره بيرون شد و گرسنگي زور آورد. كشتار شروع شد. ديدند كه غله كافي نيست، سيب زميني خريدند به نانواها دادند كه قاطی خمير كنند. آن هم به جايي نرسيد. خصوصاً سال بعد هم به خشكي گذاشت. سنه هزار و سيصد [و سي ] و شش و سي هفت [1337-1336] هر دو سال گراني شد. نرخ گندم تا به صد و پنجاه تومان رسيد كه صد و پنجاه تومان آن زمان بر دو هزار تومان اين زمان مي چربد و عده كشتار گرسنگي روزي به صد و ده بيست نفر رسيد. خلاصه در زنجان از گرسنگي به موجب احصائيه، هيجده هزار و خورده اي تلف شد. چون از دهات اطراف نيز خيلي به شهر ريخته بودند كه تلف شدند، خون ذبايح رزق حلالشان شده بود. يك قطره نمي گذاشتند بر زمين بريزد. استخوان مي خوردند، (زير سنگ خوردش كرده مي خوردند) نقل كردند كه در يك ده يك مرد و يك زن گوشت بچه شان را خورده بودند. خلاصه محشري بود، خداوند ديگر مانند چنين روز را نياورد. (يوم يفر المرء من اخيه و امّه و بنيه) هر كس در هول جان خود بود. از انصاف نگذرم، مردم هم نوعاً به قدر قوه كمك مي كردند و لكن به جايي نمي رسيد . مرده از بس كه فزون است كفن نتوان كرد . }


.... با ممانعت گروههای مسلح خارجی وبا رشد روزافزون دسته جات راهزن  واشرارداخلی و سلب امنيت از دهات و طرق و شوارع وشبیخون به قوافل وباج گیریها ... از ورود اذوقه به شهر جلوگیری به عمل امد و با احتکاروانباشت اجناس اساسی ( تجار نيز دست به خريد مايحتاح عمومي زدند و آنان را براي ايجاد كمبود مصنوعي انبار كردند) وگندم ازسوی افراد سود جو ( به دليل سود بسيار سرشار خريد ارزاق عمومي ، مالكان از فروش غله‌‌ي‌ خود سرباز مي‌زدند ) ، قیمت مایحتاج عمومی وغلات روبه فزونی نهاد و پریشانی و در به دری ، بیش ازپیش گریبان مردم شهر و روستا ها را فرا گرفت..... روس ها که تمام رقبا را از زنجان رانده و بر اریکه قدرت سوارشده بودند ، با وقوع انقلاب اکتبر 1917م  – 1295ش درروسیه وخودداری دولت جدید درهمراهی با متفقین ، سپاه انها مدیریت جنگی وسازمانی خودرا ازکف داده ودرحال برگشت به موطن خود در سر راه خود شروع به غارت باقی مانده اموال روستا ها و مردم شهرکرده و مزارع ، مدارس ودوایر دولتی و حجره ها ومغازه ها وانبار های گندم حکومتی و کاروانسراها ومنازل مردم را اشغال نموده و بدین صورت زنجان  در دور تسلسلی چپاول و غارت اموال عمومی وخصوصی ، دچار قحطی دهشتناکی بین سال های 1910م تا 1917م گردید. وازحاکم زنجان منیع الدوله (اسعدالدوله سردارذوالفقاری) هم کاری ساخته نبوده است .

 

 معمرین زنجان  با محفوظات بکر خود و با بهره گیری ازادبیات وتاریخ شفاهی ، ازان روزگارهمواره به تلخی یاد کرده  و تصویری دلخراش ازان روزگار ترسیم می کنند  .... منظره دكانهاي نانوايي بسيار رقت‌انگيز، نان غير مأكول و ارزاق گران و كمياب بوده .... واینکه ، در زنجان به واسطه‌ي كمبود وگرانی نان، شورش وبلوا صورت گرفت و زنها ی زنجانی  درمیدان حکومتی تجمع كردند و دكانها و بازار از ترس غارت بسته شد و ازدحام عمومي ايجاد گرديد. و..... گروههاي كثيري از گرسنگي جلاي وطن كردند  . خبازها به هر قيمتي در شهر گندم پيدا کرده وان را مي‌خريدند .... گندم وارزاق ،  قيمت معيني نداشته و از ديگر مناطق به دلیل کمبود وسایل حمل ونقل (از آنجا كه دولتهاي درگير در جنگ براي جا به جايي محموله‌ها و مواد مورد نياز سربازان خود شروع به خريدن، يا خارج كردن حیوانات بارکش ، اسبها وقاطرها و شترهاي موجود از ایالات مختلف خاصه خمسه كردند، كشور دچار بحران وسايل حمل و نقل گرديد)،  وارد نمي‌شد ه است ویا اگرهم وارد می شده توسط صاحبان ثروت  وقدرت ، اجناس را پيش از ورود به شهر مي‌خريدند !!!  وسرجماعت رعیت بی کلاه می ماند !!  با تأثيرگذاری ناگوار اين حرکات ظالمانه  بر زندگي مردم و سودهاي سرشاري كه از اين طريق براي مالكان و تجار فراهم گرديد .... درنهایت هزاران نفر براثرشیوع انواع بیماری ها وگرسنگی دردهات ومعابر شهرغارت زده وفئودال زده زنجان ومیلیونها نفردرسراسرکشور، به کام مرگ ونیستی فرستاده شدند و ...

ارامش نصفه ونیمه ناشی از خروج قوای روسیه ازمنطقه ، پایدارنبود و بلیه ی دیگربعدازخروج ارتش روسیه اززنجان خمسه ، انگلیسی ها بودند که از فرصت پیش امده نهایت استفاده را برده ودرنبود نظامیان روسیه ودرجهت جلوگیری ازورود سربازان عثمانی به زنجان ، این شهررااشغال نمودند (از اقبال بلند زنجانیها ، مدتی بعد ، جنگ دراروپا خاتمه یافت و قرارداد ترک مخاصمه به امضاء رسید وارتش درحال پیشروی عثمانی به طرف زنجان متوقف شده و به شهر نرسیدند !!).... انها تشکیلات وپادگان نظامی  درجهت مقابله با ارتش عثمانی ، با نیروی قریب10000نفری رادرشمال غربی زنجان (باغ حسین اباد ) سازماندهی کردند که اعضای تشکیل دهنده این قوای نظامی را، علاوه برخودانگلیسی ها وهندی تبارها !! اهالی خودزنجان  وحومه را هم شامل می شده است !! .  به طوریکه هرزنجانی صاحب  چهارپا ( بویژه اسب) ، عضو این سربازخانه ، ماهی 15تومان وپیاده نظام 10تومان حقوق دریافت می کرده است !! .

اهالی خمسه باورود ارتش انگلیس به منطقه ، به نوعی  ناخواسته ازچاله روسها به چاه انگلیسی ها افتادند چرا که یکی ازدلایل اصلی کمبود ارزاق وغلات و تلف شدن هزاران انسان گرسنه شهری ودهاتی ، حضورهمین قشون و اردوکشی انگلیسی ها درزنجان بود !! ..... سرجنبانان انگلیسی درجهت تامین مواد مصرفی ارتش خود ونیروی 10000نفری مستقردرزنجان !! باتوجه به وسع بالای خرید دولت خود ، اقدام به خرید اجناس وغلات مصرفی خودشان درسطح شهر وازانبارهای ملاکین وتجارکرده واین خود باعث وبانی کمبود بیشتر ارزاق عمومی وقوت لایموت مردم را سبب گردید !! به طوریکه افراد تهیدست وزیر متوسط شهروروستاها به دلیل قدرت خرید پایین تر وعدم تعادل عرضه وتقاضا وتورم به سوی قحطی بیشترونا بودی وبیماری و... کشانده شدند . ودراین راستا ، ملاکین با ايجاد كمبود مصنوعي واحتكار محصولات و انبار كردن غلات (آنان حتي نيازهاي خود را با وجود انبارهاي غله احتكارشده از طريق بازار شهر تأمين می کرده اند)  وبا همراهی با صاحبا ن ثروت در عدم پرداخت ماليات جنسي به دولت (سنت مالياتي بر اين قرار بود كه به واسطه مأموران ماليه محلي ، بخشي از محصول را به عنوان ماليات جنسي از مالكان مي‌گرفتند دولت با قيمتي كمتر از معمول مي‌فروخت. و يا به خباز خانه‌ها مي‌داد. اين امر در شرايط كمبود سالهاي جنگ مي‌توانست در رفع گرسنگي و كاهش قيمتها مؤثر باشد ولي ملاكين و اشراف وتجاردر تباني با مأموران ما ليه يا به شيوه‌هاي ديگر از پرداخت اين ماليات سرباز مي‌زده اند) محصولات خودرا دربازارازاد ، به چند برابرقیمت اصلی به فروش می رساندند!!!


مترجم هما یون فره وشی (موسس اولین مدرسه نوین در زنجان) در توصیف قحطی اخرین سالهای جنگ جهانی اول درزنجان می نویسد : (اخرین سالهای جنگ اول بین المللی بود که که قحطی شدیدی به ایران روی اورد. در زنجان هم گرانی و گرسنگی بیداد می کرد. هر روز عده ی زیادی از گرسنگی تلف می شدند.من وقتی که از خانه بیرون می رفتم ، عده زیادی مخصوصا دهقانانی را که از گرسنگی به شهر هجوم اورده بودند را می دیدم که مرده یا نیمه جان در کوچه و بازار افتاده بودند. جا به جا نعش هایی افتاده و کسی هم به فکر بلند کردن انها نبود. گرسنگان شهری اغلب استخوان بدست اورده و می کوبیدند ، بعد برشته کرده و می خوردند و جمعی هم به سلاخ خانه می رفتند و همین که گوسفندی را ذبح می کردند ، خون ان را در کاسه گرفته و می خوردند.) انگلیسی‌ها جز چند اقدام جزئی تسکینی و بی‌اثر، نه تنها برای کاستن از شدت قحطی کاری انجام ندادند، بلکه با خرید گسترده غله و مواد غذایی در ایران و زنجان ، وارد نکردن غذا از هند و بین‌النهرین، ممانعت از ورود غذا از ایالات متحده و اتخاذ سیاست‌های مالی و اسیب رساندن به كشاورزي و اراضي حاصلخيز قحطی را شدت بخشیدند. درچنین اوضاع واحوالی ودرنبود نفوذ دولت مرکزی وهمچنین نبود فرماندارانتصابی ازسوی حکومت مرکزی درزنجان ، منیع الدوله ذوالفقاری علاوه برایفای نقش بزرگ خاندانی به امورشهری ودعاوی وحکومت هم  ، دردیوانخانه دولتی رسیدگی می کرده است !!.


بعد از منیع الدوله جهت فرمانداری زنجان سردار همایون مدت 5/2ماه به کار گماشته شد و دوباره منیع الدوله و این بار با لقب اسعد الدوله به اضافه سرداری که بعد از فوت پدرش( ذوالفقار خان اسعد الدوله) به او داده شده بود مستقلا در 1296شمسی به حکومت خمسه رسید و لقب منیع الدوله به بزرگترین فرزند ذکور وی احمد خان ذوالفقاری از بطن قمر تاج خانم مظفری ملقب به احتجاب السلطنه دختر رضا قلیخان فخیم الدوله و جمیله خانم ذوالفقاری بانی و واقف مسجد خانم زنجان رسید.

بعد از سردار اسعد الدوله دوم مقارن جنبش جنگل 1297شمسی وثوق السلطنه به والیگری زنجان انتخاب شد و بعد از 7 ماه یعنی در 29 ربیع الاول سنه ی فوق برکنار گردید. به درخواست اهالی زنجان و با تلگراف به مرکز که خواستار رسیدگی هرچه سرسعتر به امور اشفته استان بودند در 1298شمسی از طرف محمد ولی خان تنکابنی حکومت زنجان به جهانشاه خان امیر افشار واگذار گردید ......
همان طوریکه درمطالب قبلی عنوان شد وعباسخان صارم السلطان ادم امیرافشار به وسیله اصانلوها به قتل رسید . غلامحسین خان اصانلو (رهبر ایل اصانلو) چون یارای ماندن درمنطقه را به خاطرترس ازانتقام گیری امیرافشار، درخود نمی بیند به همراه قاسم خان اصانلو وبا افراد پردل وجرات خود وبرادرانش   به عنوان یاغی حکومت ، عازم گیلان شده وبه خدمت میرزا کوچک خان  جنگلی وجمهوری گیلان درمی اید . که این ایام مصادف با همکاری امیرخسرودارایی (برهان السلطنه قجری – بزرگ مالک منطقه طارم) وفرزندان عسگرخان درامی (اصلانخان واقاخان درامی )  باوجود اختلافات دیرینه که برسرارث ومیراث واملاک درطارم علیا ، با هم داشته اند ، باجنگلیان بوده است . ودرسویی دیگر جهانشاه خان امیر افشار) ایلخان طا یفه افشارشاهسون خمسه) واسعدالدوله زنجانی بدستور دولت مرکزی مترصد حمله به جنگل ونابودی جنبش گیلان بوده اند .!!.....

ضیاء الدوله نزدیک یکسال تا 18 ذی القعده 1338حاکم زنجان گردید و بعد از او غفار خان قزوینی (سالار منصور) از اواخر رجب سنه1339تا ماه شوال همین سنه تقریبا 2 ماه مقارن کابینه سید ضیاء طبا طبایی وبعد از کودتا ی 1299 شمسی به حکومت زنجان رسید . سید ضیاالدین در جهت جلوگیری از نفوذ محلی امیر افشار ،  جناب سالار منصور را به حکومت زنجان منصوب کرد و قشون مجهزی را جهت دستگیری امیر افشار روانه زنجان نمود و به این ترنیب حکومت مقتدرونیمه مستقل محلی امیر افشار، مواجه با هجمه گردید . پس از شروع به کار حکومت کودتا و صدور حکم سردار سپه شدن رضا خان ازطرف احمدشاه قاجار، در جهت محو حکومت های محلی و ایلیاتی و نابودی گردن کشان وخوانین قدرتمند ، حکم دستگیری امیرجهان شاه خان صادر شد ... البته کار وی به حبس و زندان  وتبعید نکشید و لی به هر جهت او باید حساب پس می داد ..... ایشان  با دادن انعام  ، وجوه نقدی و اموال قیمتی از مجازات حکومت کودتا جست  و به خمسه – کرسف برگشت ....  با تشکیل مجلس موسسان درسال 1304ش به منظورتغییر سلطنت ازقاجاریه به پهلوی که اقایان 1 – حاج میرزا مهدی میرزایی 2 – میرزاعباس مجتهد 3 – اقا میرزا ضیا ء الدین 4 – حاجی ملا نایب الصدرضیایی 5 – اقا میرزا محمود حسینی سردانی امام جمعه 6 – حاج اقا حسین رهبری 7 – حاج سید محمد موسوی مجتهد به عنوان نمایندگان زنجان دران مجلس شرکت داشتند . و شهرزنجان دران برهه بنا به عدم تحقق وعده های داده شده درزمان استقرار مشروطیت که بی ارتباط با درگیریهای محلی بین خوانین حکومتگروحضورقوای روسیه درخمسه و قحطی وگرسنگی ... نبود ، اوضاع نابسامانی داشته است ، به طوریکه این ایالت اززمره شهرهایی که رژیم مشروطه درانها جاری ساری بود خاج شده بود .   با تاسیس حکومت جدید ، مردم  شهر با توجه به ساختارمذهبی زنجان ، خواهان برقراری مدیریت جدید برپایه مردم سالاری وتنظیمات نوین لشکری وکشوری و نا بودی ظلم واستبداد چند صدساله واحیای دموکراسی ونوسازی دوایردولتی ومدارس ومعابر ونهادینه شدن قانون درعدلیه  ونظمیه ومالیه وغیره بودند   ..... وبه دنبال تاجگذاری پهلوی اول درسال 1306ش که جهان شاه خان امیرافشار دراین مراسم تاجگذاری یک کیسه اشرفی برسررضا شاه پهلوی ریخت !! ..... ایشان در سال1308شمسی از ایران خارج شد و در 90 سالگی و در شهر رجب سنه ی 1347قمری برابر با بهار سال1309شمسی درعراق فوت کرد و در یکی از حجره های رواق بالای حرم حضرت علی (ع) دفن گردید.

بعدازشکست جنبش جنگل وکشته شدن رهبران ان (1300- 1299ش) ویخ زدن رهبرمعنوی وسیاسی جمهوری گیلان ( میرزا کوچک خان) درسرمای استخوان سوز کوههای طالش درراه رسیدن به خلخال ، غلام حسین خان اصانلو به مانند دیگر زنجانی تباران عضو گروه جنگل ، مجبور به ترک جنگلیان شده وراهی خمسه می شود ..... لاکن منظومه سیاسی ، امنیتی و دیوارهای حکومت ایلخانی امیرافشا راین بارترک برداشته بود !! و.... ان سبو بشکسته وپیمانه ریخته بود .


.....غلام حسین خان اوصانلو در بحبوحه جنگ جهانی دوم و اشغال نظامی زنجان از سوی ارتش سرخ شوروی (7/6/1320) بعد از سرنگونی پهلوی اول  ، با حزب توده شعبه زنجان به رهبری دکتر جهانشاهلوافشار همکاری کرد و با تشکیل فرقه دمکرات اذربایجان و ادغام کمیته ایالتی حزب توده زنجان با فرقه دمکرات اذربایجان ،  به عضویت فرقه دمکرات کمیته ولایتی زنجان درامد. او بنا به درخواست صدرفرقه دمکرات زنجان به همراه برادران خود و سواران ایل اوصانلو وارد زنجان شد ودرروز (4/9/1324ش) در خلع سلاح پاسگاه راه اهن و قرارگاه ژاندارمری و دوایر دولتی زنجان واداره نظمیه و عمارت ذوالفقاری زنجان شرکت کرد . با اغاز جنگ های محلی بین فدائیان فرقه دمکرات و عشایر دولت خواه مرکزی(برادران ذوالفقاری – طایفه یدالله خان بیگدلی موسوم به اسلحه دارباشی – تفنگداران محمد حسنخان امیرافشار – رعیتهای غلام حسینخان بهادری – هدایت الله خان یمینی – صارمی ها – علیارخان سعیدی – خوانین اوریاد و....) ونظامیان  اعزامی ازتهران تحت فرماندهی تیموربختیار!! ، در نقش سرگرد فرقه  دمکرات وقرما نده قشون فدائیان ناحیه کرسف قیدار  ظاهر شد... و بعد از تحویل خمسه به حکومت مرکزی، ایل اوصانلو به همراه ایل جها نشاهلو به دستورات رهبران حزبی گردن ننهاده وحاضر به خلع سلاح نشدند و شبانه در حالی که پاهای اسبان خود را نمد پیچ کرده بودند به فرماندهی غلام حسینخان اصانلو به سوی قافلان کوه حرکت کردند و در جنگ های منطقه میانه چند شبانه روز فعالیت نموده ودست به عملیاتی علیه ارتش شاه زدند. پس از سقوط رژیم خود مختارسید جعفر پیشه وری (معمارفرقه دمکرات اذربایجان) در21/9/1325خورشیدی، غلام حسین خان اوصانلو به همراه ایل خود و برادرانش وارد خاک روسیه شده و در شهر گنجه جمهوری دموکراتیک اذربایجان شوروی سکنی  گزیدند. به گفته سالمندان زنجانی  ، سالهای متمادی غلام حسینخان با نامه نگاری با نزدیکان و دوستان خود در زنجان در ارتباط بوده است.

در سفر نامه سید احمد شبیری زنجانی در ارتباط با غلام حسین خان اصانلوامده است : {غلام حسین خان اصانلورا ادم صحیح العقیده پنداشته و خللی در عقیده نداشته اند و برخی سوء جریان ها از سوی حکومت ها این قبیل افراد را (که کم هم نبوده اند) از بی پناهی پناهنده این و ان می کند و در واقع از عقرب به مار پناه می برند!!.}



 

... به این ترتیب با اغاز و پایان جنبش مشروطه که وارث اصلی ان حکومت پهلوی اول بود ، اوراقی دیگر به فصول تاریخ  پر فراز و نشیب معاصر ولایت خمسه که به ترتیب  درادوارمختلف تاریخ اگاتزانا ، شهین ، زنگان و زنجان نامیده شده است افزوده می شود و به یقین با وجود انتشار کتب  ونظرات مختلف که جسته و گریخته در لا به لای انها ، به رخداد های این دیار تاریخی هم اشاراتی می گردد هنوز هم این فصل از تاریخ ولایت قدیمی خمسه ، صفحات سفید بسیاردارد.


منابع:


کتاب سلطنت علم ودولت فقر :  حجت الاسلام علی ابو ااحسنی (منذر)

فصلنامه فرهنگ زنجان تابستان 79

فصلنامه فرهنگ زنجان بهار 80

كتاب فرهنگنامه زنجان : محمدرضا روحاني

کتاب تاریخ بیداری ایرانیان : ناظم الاسلام کرمانی

كتاب تاريخ زنجان: رامين سلطاني

کتاب تاریخ 18 ساله اذربایجان : احمد کسروی

سفرنامه قم : حاج اقا سید احمد شبیری زنجانی

كتاب تاريخ زنجان : هوشنگ ثبوتي

کتاب شرح حال دانشمندان وروات زنجان : کریم نیرومند

کتاب خاطرات احتشام السلطنه قاجاردولو

کتاب خط سوم درانقلاب مشروطیت : دکترابوالفضل شکوری

کتاب شرح حال رجال ایران : مهدی بامداد

کتاب خاطرات شیخ ابراهیم قزلباش زنگانی

کتاب تاریخ مشروطیت : سید احمد کسروی تبریزی

فصول خمسه درتاریخ خمسه  : حاج وزیر مشیرالممالک زنجانی ( نشریه شهاب زنجان : حاج محمد شکوهی زنجانی)

کتاب تاریخ رجال اذربایجان :مهدی مجتهدی

کتاب ما وبیگانگان : دکترجهانشاهلوافشار

کتاب سردار جنگل : ابراهیم فخرایی

هفته نامه موج بیداری زنجان

کتاب تاریخ انقلاب اسلامی درزنجان : دکتربیات

کتاب یادگاری ماندگار : جعفرسعیدی

کتاب گماشتگی ها ی بد فرجام : حسن نظری

کتاب گذشته چراغ راه اینده

کتاب خاطرات دکترسلام الله جاوید

کتاب سیاحتنامه : حاج محمد علی سیاح محلاتی

ماهنامه بایرام زنجان

کتا ب سخنوران وخطاطان زنجان: کریم زعفری

کتاب خاندانهای حکومتگر ایران :  دکترباقرعاقلی

کتاب غائله اذربایجان : خانبابا بیانی

 

نهضت مشروطیت در زنجان (بخش اول)

نهضت مشروطیت دردارالحکومه زنجان –  خمسه


       بخش اول 


                                                                                               فرج الله داودی


در باب بررسی زمینه های عینی پیدایش نهضت مشروطه در ایران و تاثیر پذیری شهرهای مختلف ایران از این رویداد تاریخی ، تا کنون اراء و نظرات مختلفی در قالب ادبیات شفاهی و مکتوبات از سوی مورخین و صاحب نظران صادر شده است و در این راستا کتب اختصاصی مختلفی از سوی برخی نویسندگان در حول و حوش ایالت های مشروطه طلبی همچون اذربایجان و گیلان  وغیره انتشار یافته است. انچه که در این رابطه قابل تامل بوده ،عدم انتشار و پرداختن به سیر حوادث در یکی از ولایت های سوق الجیشی کشورو به زعم عده ای ضد مشروطه یعنی استان زنجان می باشد که به باور گروهی از پژوهشگران یکی از ارکان اصلی حوادث مرتبط با سنه1324ق اعم از( مشروعه خواهی و یا مشروطه خواهی و یا مشروعه و مشروطه خواهی) بوده است.

با وقوع انقلاب مشروطیت در ایران  وسقوط دیواستبداد وعمله ی وابسته به ان ، به عنوان حرکتی متعالی انتظار می رفت پیامدهای مثبتی در جهت رفاه حال عمومی و رشد اقتصادی و برقراری نظم و قانون و عدالت را در پی داشته باشد ولی با پیدایش حب و بغض ها و طراحی و اجرای متناقض اصول اولیه ی ان ، و برخی تندروی ها و وابستگی ها ، موجبات عکس العمل های متفاوت و متعارض گردیده به صورتیکه این موضع گیری ها و اثرات متفاوت ان در ولایت خمسه با حضور علمای اعلم و ملاکین زمین دار بسیار محسوس بوده است ... دررویارویی ونبرد دو اندیشه مشروطییت ومشروعیت ، در یک سوی ان علامه بزرگ دوران مرحوم اخوند ملا قربانعلی زنجانی (شیخ الفقهای زنجان ) و میرزا ابوطالب زنجانی ساکن تهران (فرزند میرزا ابوالقاسم) که هرکدام بنابر تمایلات ذهنی وقلبی خود وبی ارتباط به همدیگر !! با اقدامات و اعلامیه ها و فتواهای ضد مشروطه اشان قرار داشتند . (مرحوم اخوند  حاج ملا قربانعلی زنجانی معروف به حجت الاسلام ، دلد اده ی ثروت وقدرت نبوده ومبارزه مشرعه خواهی ایشان درمقابل مشرطه خواهان صرفا نه درجهت حمایت ازمحمد علی شاه بلکه معظم اله با شاهان قاجار همواره وپیوسته همنوایی نداشته است . وبه نوعی درباریان و رجال دیوانی قجر را عادل نمی دانسته است . عناد ایشان با مشروطیت ، شبهه های دینی بوده که درپی ظهور انقلاب درمحافل ازانها صحبت می شده است. وایشان ازجمله افراد مجتهد اعلم منطقه خمسه بودند که با وسعت علمی خود  حکم شرعی برازادی خرید وفروش گرامافون  دریک 100سال پیش و استفاده علنی ازان را صادرکردند وباز برخلاف دیگر کسان بیشمار، با تاسیس اولین مدرسه نوین (همایونی ) به جای مکتبخانه ها ی قدیم ازسوی افراد روشنفکر وتجدد خواه به سرپرستی محمد علی فره وشی درزنجان {نماینده اعزامی انجمن معارف ازتهران} سکوت اختیار کرده وحکم بربلامانع بودن  ان دادند . ان هم درشرایطی که استفاده کردن یا نکردن ازبرخی اجناس لوکس خارجی که توسط ایرانیان ترک تبارازقفقاز وارد می شد وحمام دوشی وقاشق وچنگال ودوچرخه وروزنامه خوانی وغیره برای شماری مسئله روزبوده است !! .)  و در طرف دیگر شیخ ابراهیم زنجانی ازرجال جنجالی ومعروف تاریخ معاصرایران واز فضلای زنجان وروحانی مجتهد وروشن فکر و تجدد خواه و دادستان دادگاه انقلاب و صادر کننده حکم اعدام مرحوم شیخ فضل الله نوری قرار داشت.

وجود چنین تناقض ارایی باعث شده است که مورخین مشروطیت در مکتوبات خود با پرداختن به یکی از این طرز فکر و محور قرار دادن ان و حذ ف جریان دیگر در مبنای قضاوت خود به نوعی غفلت نموده و با ایجاد شبهه ، زنجان را به عنوان ولایتی ضد مشروطه خواهی معرفی کنند...... باید اذعان نمود این که  ، چرا ریشه مشروطیت در زنجان به مانند دیگر شهرها همانند رشت و تبریز و غیره رشد نکرد  لاکن باید گفته شود که این شهر در طول حکومت قاجاریه ، دارای ساختاری کاملا سنتی  وابتدایی بوده و سران انرا دو طیف تاثیر گذار در تمام امور یعنی خوانین و روحانیون تشکیل می دادند. که بنا به روایت ها و منقولات وادبیات شفاهی و پاره ای اسناد تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، تاریخ معاصر زنجان به نوعی خاص  ، حداقل با نام دو ایل حکومت گروزمیندار ذوالفقاری و امیرافشار گره خورده است. وباتوجه به قدرت زیاد روسای ایلات منطقه وبراساس مناسبات جامعه عشیره ای ، بسیاری از اها لی خمسه ازبزرگان وروسای ایلات اطاعت پذیری محض داشتند واین وضعیتت موجب توانمندی خاص روسای ایلات گردیده وانان را به یکی از بازیگران مهم تحولات سیاسی واجتماعی عصر مشروطه مبدل نمود .

در تاریخ 200ساله ی اخیر استان ، ایلات عشایر تاثیر بیشتری را در تحولات ناحیه خمسه داشته اند و جهت دهی تحولات این منطقه بیشتر توسط انها صورت حقیقی به خود گرفته است. تاثیر پذیری توده مردم از این ایل ها و مراکز مذهبی و مراجع عظمای دینی وعلمای نافذالحکم ومسموع الکلمه سبب نوع موضع گیری انها نسبت به تحولات منطقه ای و فرا منطقه ای و حوادث تاریخی و ملی بوده است. تفکرات و جهت گیری ایلات متنفذ در سرنوشت این ناحیه تاثیر گذار بوده و به دلیل قدرت اقتصادی ایلات و نفوذ معنوی علمای دانشمند در منطقه زنجان  واینکه این شهر جزو سه شهر عمده مذهبی درکل ایران بوده مردم مسلمان ومتدین شهرزنجان  و روستا های اطراف  با توجه به وجود سیستم زمین داری و ارباب رعیتی و نبود مراکز نوین تربیتی و عدلیه و قضاییه و غیره از تصمیمات انها بدون چون و چرا تبعیت می کرده اند ( درعصرمشروطیت وپیش ازان تشکیلات عدلیه وقوه قضائیه حکم فرما نبوده ودرمنزل مسکونی علمای مشهورزنجان دادگاه محکمه شرع دائربوده است وانها مرجع رسیدگی به اختلافات بین مردم ومراجعه کنندگان بودند مانند : محاکم شرعی حاج اقا میرزا مهدی و سید محمد موسوی ومیرزا ابوامکارم ومرحوم شهید اقا شیخ حسین شهیدی(جوقینی) ودرراس تمام این دوائرشرعی ، مرکزاقالوق به ریاست مرجع بزرگ تشیع وفقیه نامی حضرت حجت الاسلام زنجانی قرارداشت..... ) با توجه به این مسائل این نمی تواند مبنای قضاوت درست در خصوص رخدادهای مهم تاریخی و نوع جهت دهی مردم زنجان و این که خمسه مخالف مشروطیت بوده باشد...... بدون شک موضع گیری مردم زنجان در تحولات منطقه و کل کشور در دهه های گذشته با تاثیر پذیری از ایلات افشار و حاکمان دارالحکومه ومراکز دینی وحوزوی بوده و در مسائل مطرح شده در خصوص موافقت یا مخالفت اهالی زنجان با انقلاب مشروطه باید به این گزینه ها توجه داشت ودر همین چهارچوب انها را به نقد وبررسی کشید.




...... به طور مسلم ان دسته از مورخان با این نوع قضاوت و داوری خود که خمسه از ارکان اصلی مخالفت با مشروطه طلبی بوده است همواره با این سوال مواجه بوده اند که چگونه زنجان ضد مشروطه در دوره های ابتدایی انتخابات مجلس شورای ملی یکی از ازادیخواهان تندرو ومجتهد نهضت مشروطه را به نمایندگی خود به بهارستان فرستادند ..... واینکه سوای حرکت بسیار زشت اومبنی برصدور حکم اعدام شیخ فضل الله نوری ازمراجع بزرگ تقلید درمیدان توپخانه تهران وقبولی اولتیماتوم روسیه برضد ایران با وجود رای منفی شعبه پارلمانی حزب دمکرات که خود اوعضوان بود، ایشان همواره مورد توجه پیشاهنگان مشروطیت بوده و مورد مشورت واقع می شده است. واهالی زنجان وتبریز وی را 4 دوره به عنوان وکیل خود برگزیدند.......  ویا اینکه مردم مسلمان زنجان چگونه حاضر شده اند درسال 1289ش  برابربا 19ربیع الاول1328از ستارخان وباقر خان دو سردار مشروطه چی درهنگام ورود به شهرشان استقبال شایسته ای بعمل اورده و3روز مهمانی وجشن برپاکرده وطاق نصرت بزنند وروز13فروردین انها را پس ازمهمان نوازی صمیمانه روانه تهران نمایند. ویا چرااهالی زنجان وخمسه حاضرشدند در1328 ه . ق برابربا1289ش (مقارن وفات مرحوم مغفورعلامه ملا قربانعلی زنجانی درعتبات) به یاری میرزا صالح خان تبریزی باغمیشه ای ملقب به اصف الدوله مشهوربه وزیر اکرمی بروند که به عنوان حاکم مشروطه چی به جای معین الدوله وارد زنجان شده بودکه مصادف با یاغیگری داراب میرزا صاحب منصب روس!! (برادرمحمدعلی شاه مخلوع) وحملات بی امان وی به شهر زنجان بود که نیروی قابل توجه دولتی شاطر، فراش ، گزمه  درعمارت شاهی (مقرحکومتی) حضور نداشته است ......





ستارخان سردارملی

************

 

اولین نماینده زنجان درمجلس شورای ملی ایران






...... بدنبال وزیر همایون (مهدی خان کاشی )، شاهزاده سلطان حسین میرزا جلال الدوله به حکومت زنجان رسید ودروالیگری اوفرمان مشروطیت در1324 ه . ق = 14مرداد 1285ش ازسوی مظفرالدین شاه قجرصادرگردید . و بعد از3ماه نیرالممالک تبریزی به حکومت زنجان دست یافت  وخبرفوت مظفرالدین شاه واغازسلطنت محمد علیمیرزا درزمان حکمفرمانی وی درمسجد سید زنجان اعلام شد . بدنبال تاسیس رژیم مشروطه سلطنتی درایران انتخابات دوره اول مجلس شورای ملی بمانند دیگرولایات وایالات کشوردرولایت مستقل دارالحکومه نشین زنجان هم برگزارشد ودراین راستا انجمن ملی زنجان هم دست به کار شده وشیخ ابراهیم زنجانی را ازسوی قشرها وطبقات وصنوف مختلف شهر به عنوان نماینده شهر زنجان برگزید . لاکن نیرالممالک تحت فشارنیروهای متنفذ شهرازتایید وامضای اعتبارنامه شیخ ابراهیم قزلباش پرهیزکرده و.... مردم شهر بناچار جلوی خانه ومحکمه حاج سید میرزا ابوالمکارم میرزایی  (حامی مشروطه) اجتماع نموده وبه سنگ اندازی حاکم ضد مشروطه زنجان اعتراض کردند و درنهایت ، نیرالممالک را مجبور به تایید اعتبار نامه نماینده منتخب شهر کردند . اهالی مختلف شهر شیخ ابراهیم زنجانی راتا یک منزل وتابیرون شهر بدرقه کرده واورا روانه خانه ملت وبهارستان نمودند ......




میرزامهدی خان کاشی مشهور به وزیر همایون - حاکم زنجان



کشته شدن سعدالسلطنه درزنجان


سعد السلطنه (اقا باقر قزوینی معروف به ابدار و مشهور به سعد السلطنه) پسردایی علی اصغرخان اتابک دراواخرپادشاهی محمد علی شاه واوایل مشروطه وتاسیس اولین دوره مجلس شورای ملی در سنه ی 1325ه . ق ( برابر با 1286 شمسی) به عنوان والی ورئیس دیوانیان به جای نیرالممالک به حکومت خمسه به مرکزیت زنجان گماشته می شود. لاکن ورود او به شهر ، اوضاع زنجان را به هم می ریزد و سیر حوادث به گونه ای رقم می خورد که با خیزش مردم و یورش هواداران ومقلدین اخوند ملا قربان علی (روحا نی متنفذ شهر)  به مرکز دارالحکومه در میدان شاهی (سبزه میدان) سعد السلطنه مضروب و سپس مقتول می شود .





..... بطوری که چند نفر ازفراشان حکومتی درصدد گرفتن سه شیخ زنجانی، بنامهای عبدالله ، هادی وابراهیم برمی ایند ، نامبردگان براساس دستورتهران نشینان ، مصدر شرارت وشلوغی درزنجان محسوب می شدند . یکی ازفراشان دارالحکومه ، شیخ عبدالله را پیدا کرده ودرصدد دستگیری وی برمی اید ، ولی اوازصحنه گریخته ودرخانه ملا قربانعلی بست می نشیند . کسان ولوطیان ونوکران اخوند درپی فراش افتاده وبعد ازکتکاری وی،  سبیل تابنا ی گوش رفته مامور دارالحکومه را بریده وروانه الا قاپو – عالی قاپو(نظمیه) می کنند . باقرخان سعدالسلطنه حکمران زنجان درسبزه میدان ، یکی ازعوامل وملازمان اخوند ، به اسم سید بشیر رابچنگ اورده واوراتازیانه زده.... با اطلاع ملا قربانعلی ازاین موضوع ، واساعه ی ادب سعد السلطنه به علامه حجت الاسلام ، ایشان حکم به تبعید حکومت از زنجان راصادر می کند . کارکنان وی به مردم شهروروستاها رساندند که فردا تجمعی صورت خواهد گرفت واقا حکم جهاد صادرخواهد کرد ، لذا سپاهیان ملاقربانعلی با طپانچه وقمه وقداره وچوب دستی ودامنهای پرسنگ درجلوی مقرحکومتی درسبزه میدان حاضرشده وکار به زدوخورد و....... سعد السلطنه حاکم زنجان  درداخل دارالحکومه ازسوی توپچیان وافراد وابسته به حجت الاسلام بعد ازکتک خوردن ، باقمه زخمی شد ه ویکی ازفراشان حکومت بنام نبی اورا به کول گرفته وبه خانه حاج وزیرمشیرالممالک زنجانی ، ازهواداران مشروطیت درزنجان و پیشکارمالیه ( پسرحاجی میرزا محمد حسین تفرشی ، جد وزیری های زنجان) می برد ، لاکن به دستور ملا قربانعلی اورا ازانجا بیرون کرده وبا کالسکه ، سعد السلطنه به ناچار جهت مداوای زخمهایش ازشهرخارج شده وبه تهران نرسیده درنزدیکی سلطانیه فوت می کند .

...... قتل باقرخان سعدالسلطنه بوسیله ملازمان حجت الاسلام زنجانی ، انعکاس وسیعی درمنطقه وکل ایران داشته وبه عنوان مخالفت اهالی خمسه با مشروطیت تلقی شده وموجب افزایش فوق العاده قدرت ملا قربانعلی گردیده ودرمحال مختلف وخاصه درتهران ، منطقه زنجان به عنوان پایگاه اصلی مخالفان مشروطه محسوب می گردد ...... حاکمان ودیوانیان که به جای سعد السلطنه راهی زنجان ودارالحکومه استان می شدند ، توانایی عرض اندام درمقابل حجت الاسلام زنجانی وادمهای وی را نداشتند !! وحوادث بعدی درتهران وکودتای محمد علی شاه ، بیش از پیش مشروعه خواهان زنجان را قدرتمند نمود ..... به باور برخی پژوهشگران ، مخالفت حضرت حجت الاسلام زنجانی با انقلاب مشروطه صرفا از روی دین داری و درک سیاسی وی بوده و همچون برخی دیگر افراد ، درگیری های ایشان با استبداد و خان وخان بازی وخان گریزی بوده و زد و بند با دولتیان را شامل نمی شد . و هم چنین گروهی از مورخین دخالت اخوند را در حوادث  خونبار زنجان بی ارتباط با زیاده خواهی های دارالحکومه خمسه با والیان وابسته به دربار ، ونا اشنا به روابط اجتماعی منطقه خمسه نمی دانند......


موافقان حکومت مشروعه درزنجان وترورشیخ حسین شهیدی جوقینی


با توجه به نفوذ معنوی وکلامی مرحوم ملا قربانعلی زنجانی به عنوان قطب اصلی کانون روحانیت زنجان و دیگر علمای عظام ومعروف شهر همچون : حاج میرزا ابوالطالب میرزایی زنجانی (فرزند میرزا ابوالقاسم مجتهد الموسوی میرزایی ، ساکن تهران ، محمد علی شاه قاجارمجلس  شوای ملی را بنا به استخاره هایی که میرزا ابوطالب برای اونمود به وسیله لیاخوف روسی به توپ بست ) - امام جمعه وقت زنجان (حاج اقا سید ابوالفضائل مجتهدی) - شیخ حسین جوقینی سجاسی شهید ( قاضی رسمی وشرعی و صاحب محکمه شرع درزنجان – ایشان بعد  از41سال اقامت درنجف وگرفتن اجازه اجتهاد به زنجان بازگشته بود . دردوران مشروطیت درزنجان به علت مخالفت باان ازطرف اولیای امور دوبار به بادکوبه وعراق تبعید شد – اوخواهان حکومت مشروعه ومشروطه بوده است تا اینکه عاقبت قصد جانش راکردند ودرنیمه های شب شهریور ماه 1327ه . ق درمنزل خود واقع درکوچه حکیمیان روبروی کوچه باشگاه – پشت منزل اقا سید جواد وبعد سید هاشم موسوی که هم اکنون پاساژ تهران دران بنا گردیده است ، به بهانه سوال شرعی  به دم درحیاط دعوت شده وبا گلوله ترور شد . برخی منابع ، قتل وی را به گونه ای دیگرعنوان کرده اند !! ایشان درمسجد یری پایین درمحله ای به همین نام درخیابان سعدی جنوبی نمازجماعت اقامه می کرده ودر1285ه . ق با همیاری اهل محل اب انباری درجنب همین مسجد احداث نموده است .) -  میرزا مهدی( فرزند میرزا ابی عبدالله موسوی میرزایی) و میرزا ضیاء الدین نایب الصدر( ازاولاد میرزا رحیم بن نصرالله بن محمد بن علی ، ازموافقان نهضت مشروعه بوده ودر صف هواداران حجت الاسلام قرار داشته است ، با امدن یپرم خان به زنجان ، نایب صدر به عراق فرارکرد وسپس مورد عفو واقع شد وبه ایران بازگشت ودر1308ش وفات نمود ودرعتبات به خاک سپرده شد . درزمان اخوند ملا قربانعلی ، نایب الصدربه موقوفات مسجد دارا (سید) ازجمله حمام قیصریه که الان پاساژشده است ، دست اندازی کرد ، مردم به سبب تصرف قهری حمام ، به صورت مجانی هم راضی به رفتن به حمام فوق نشد ند!!.) و نبود رهبران طرازاول مشروطیت درمحال زنجان و دوربودن زنجان ازکانونهای اصلی انقلاب واحزاب پیشرو وحضورطولانی مدت نیروهای ضد مشروطه دولت روسیه درزنجان ودخالتهای انها درامورشهری با توجه به قرارداد 1907م ، باید گفت مشروطه در زنجان رشد چندانی نداشت و باز این موضوع بی ارتباط با گسیل حاکمان ضد مشروطه به زنجان وارتباط عاطفی ملتیان با روحا نیون نمی بود واینکه اخوند قربانعلی درمصدرحوادث به اصل قضیه مشکوک وانرا ساخته وپرداخته دول استعماری می پنداشت!!......





شیخ حسین جوقینی شهیدی به اتفاق میرزاعلی اصغرخان مشیرالممالک (حاج وزیرزنجانی)


ورود میرزا علی اکبر خان عظیم زاده اردبیلی به زنجان


با دخالت روحا نیون شهرزنجان وبا فرمان برداری از مسجد اقالوق (مامن اخوند زنجانی)همانطورکه عنوان شد نهضت مشروطه خواهی دراین دیار هرروزکم سوترمی شد..... درادامه سریال تعیین حکمران جدید برای دارالحکومه خمسه ، بجای سعدالسلطنه مقتول ، ابوالحسن خان اردلان مشهوربه فخرالممالک درسنه1326 وبه جای اوحاجی مجدااسلطنه = تمجید الدوله (فرزند شاهزاده مجدالدوله) درهمان سال به حکومت زنجان می رسند . یعنی درعرض مدت زمان کوتاهی سه حاکم عوض می شوند !! بعد سردار مسعود (بهرام میرزا) فرزند ظل السلطان شاهزاده قجری درسنه1327والی زنجان می گردد.... بامخالفتهای اخوند ملا قربانعلی اندیشه مشروطه خواهی درزنجان رونق چندانی نداشت  بعد ازسپری شدن این اوضاع وزمانه وبخاطر اینکه ایام بکام مشروطه طلبان نبوده است ، سران و طرفداران مشروطه بران شدند تا مردم زنجان را به سوی انقلاب رهنمون سازند . ولاجرم بدستور محمد ولی خان خلعتبری ( سپهدارتنکابنی )، دوتن ازمشروطه خواهان جوان که درقزوین استقراریافته بودند به سوی زنجان حرکت کردند تا به تبلیغ مرام مشروطه بین مردم شهربپردازند.

14ربیع الثانی ،سنه 1327ق که سپهدار ازجانب مشروطه طلبان برضد محمد علیشاه قاجار قیام کرد .... اواول قزوین امد بعد عزیمت مرکزنمود ودرهمین ایام میرزاعلی اکبرخان عظیم زاده اردبیلی را باچند نفر برای تحکیم مشروطه به زنجان فرستاد ... گرچه بعد ازفتح قزوین ، درروز18ربیع الثانی1327بیرق مشروطیت درزنجان برپا کرده وحتی شب 19 و20راهم چراغانی کرده بودند ولی باز برای نشرمشروطه عظیم را به زنجان فرستادند !!...... اونیزابتدا امده عنوان کرد که من ازجانب سپهدارتنکابنی ماموریت دارم که قاتل مرحوم اقا شیخ حسین جوقینی را پیدا کرده وبه مجازاتش برسانم !! (چون شب چهارشنبه 7جمادی الاول سنه1327ق ، دوسه نفردرحدود ساعت 4صبح ، به دم درمرحوم درکوچه حکیمیان درروبروی کوچه باشگاه فعلی رفته بودند که ما پیغامی ازشاهزاده سردارمسعود حکمران خمسه زنجان داریم تا خدمت اقا برسانیم ....بااین بهانه اورا بیرون اورده وبا دوسه تیر کارش را تمام می کنند .....) ولی به یقین ماموریت عظیم زاده باطنا این نبود .... بلکه امد درمجامع ومساجد زنجان ، نطقهای اتشین کرد وانجمن ولایتی را تاسیس نمود .....





میرزا علی اکبر خان عظیم زاده اردبیلی ازابوابجمعی یپرم خان وازمجاهدین قفقازی و از ناطقین و علم داران نهضت مشروطیت از سوی سران انقلاب به عنوان سازماندهی به اموراشفته  زنجان و مشروطه کردن شهر به اتفاق اقامیرزا علی اکبر خان قلی قصالویی زنجانی ( قولی قیصا ، روستایی دربین زنجان ومیانه – سلطان اباد فعلی) و چند تن دیگردر1327ه .ق 11جمادی الاول = 1288ش ، مصادف با سومین سال  حکومت مشروطه وسلطنت محمد علی شاه  وارد شهر می شود و در واقع ایشان عنوان رسمی حاکم را دارا نبوده ولی به عنوان حاکم عمل کرده و سردار مسعود رئیس دارالحکومه مجبور به ترک شهر زنجان می گردد. با ورود عظیم زاده به همراه میرزا علی اکبر خان شاهسون قولی قصه ای (از اهالی زنجان و از خرده خان های خمسه -  ساکن محله ی اعیان نشین سرچشمه و دالان التی سی درخاستگاه قدیم)  جمعیتی به اسم مجاهد پیرامون انها جمع می شوند ومتنفذین شهردرمنگنه قرارمی گیرند . شرایط جدیدی به وجود می اید. وارامش اولیه شهرزنجان به هم می ریزد ومردم دچاراختلاف عقیده می گردند ..... و طبق یک اصل بر امده از اصول انقلاب مشروطیت ، عظیم زاده انجمن (ملی) ولایتی ودوایر مختلف را به منظور نشروبسط مشروطه در زنجان تشکیل داده و سامان بخشی می کند . اواهالی راجمع کرده وبه انها مشق قشونی ورزمی می داد ازجمله منیع الدوله ، اسعد الدوله ، علی اکبرخان مسعود الملک ، عاصم السلطنه ، حاجی باباخان امجد لشکروکسان دیگررا ، ازوجوه واعیان شهرهمه را به مشق نظام حاضرکرد ...!! تااینکه اخوند ملا قربانعلی مجتهد ورهبر معنوی مردم شهر وروستا که نقش رهبری دربسیج مردم بر علیه نهضت مشروطه خواهی را داشت  به دومامور مشروطه پیغام می دهد که برای ارامش وسکون مجدد شهر زنجان را ترک کنند ولی انها زمام امور را دردست گرفته ودردارالحکومه  یعنی عمارت کلاه فرنگی شاهی (واقع درمیدان توپخانه قجری – سبزه میدان فعلی) اتراق کرده وبه رتق وفتق امورانقلاب می پردازند وپرچم انجمن ملی را درمعابر ومقر دولتی و برخی مساجد .... به اهتزاز درمی اورند . وقوع این حوادث ورخدادها درزنجان  ازیک سوورهنمودهای حجت الاسلام درسوی دیگر و ..... مقدمات شعله ورشدن اتش جنگ درون شهری را فراهم می سازد ...... وجنگی برپا شد وقریب به 30نفرکشته گردیدند . عظیم زاده ومیرزا علی اکبرزنجانی وشیخ عبدالله با ده ودوازده نفردیگرازطیف مشروطه خواهان واسدالله خان قولی قصه ای ازاین طرف وچند نفرهم ازقبیل کاظم نجار ، صلاح قصاب ، ونوروزریشی (سقل) وغیره درتماشا ویا غارت دارالحکومه وقورخانه واسلحه درزنجان کشته شدند ......

عظیم زاده درتحت حفاظت دونفرتفنگدارمجاهد ، بیشتر اوقات در محافل و درمعابر و بیشتر در مسجد حاج میرزا مهدی میرزایی (بازار پایین) با کلاه پوستی (پاپاخ) برسر، سخنرانی کرده و به احترام علما این کار را پای منبر انجام می داده است و اهالی شهر را از انجام کارهای خلاف شرع و قانون و مصرف مواد مخدر و مسکرات و زنا و غیره بر حذر می داشته است و با انواع باج گیری ها و شرارت ها و قداره کشی ها و غیره به مبارزه بر خاسته که این موضوع بر وفق مراد برخی افراد ذی نفع نبوده و لاجرم گروهی به مخا لفت  با اساس مشروطیت و این بار برخلاف دوره سعد السلطنه مقتول ، با وسعت و جمعیت بیشتروبا بسیج نیروهای شهری وروستائیان ورعیتها و..... بر می خیزند......


وقتیکه عظیم زاده درتنگنا قرارمی گیرد .

 

جهت مقابله فیزیکی وبراندازی حکومت خودخوانده عظیم زاده درزنجان ، در سویی افرادی همچون شعبان توپچی ، میرزا محمود خان مشیر الحضور وزیری(برادرمیرزا علی اصغرخان مشیرالممالک ملقب به حاج وزیر  ، پیشکارامورمالیه  - نوه دختری مرحوم حاج اقا نصرالله شیخ الاسلام زنجانی ضیایی) در صف مخالفان مشروطه و بر گرد جهانشاه خان امیر افشار(ازبزرگترین فئودالهای تاریخ ایران) جمع می شوند و باز در سویی دیگر در مقابل انجمن ولایتی عظیم زاده مشروطه چی ، مخالفان مشروطه در زنجان همچون روحانیون مشروعه خواه ، ذوالفقارخان اسعدالدوله ،حسین قلیخان منیع الدوله (ذوالفقاری) ، امجد لشگر ، حاج محمد علی زنجانی ، ناصر همایون ارباب ، اقا علی مجتهد و افراد دیگر انجمن اسلامی تشکیل می دهند...... حوادث در زنجان نشانگر ابستن اتفاقات تلخی می شود. به گونه ای که مخالفان حجت الاسلام مرحوم ، عظیم زاده جوان وجویای نام را برای کوبیدن او تحریک می کنند !! و طبق یک نقشه ی حساب شده از سوی افراد مشکوک ویکی دوبهمزن !! ، عظیم زاده را تشویق وتحریک به موعظه در مسجد سید منسوب به عبدالله میرزا دارا جد اعلای دارایی ها وسلطا نی های زنجان (خط قرمز مرحوم حجت الاسلام حاج ملا قربانعلی زنجانی) می نمایند وعقلای شهرمنع می کنند ولی کارسازنمی شود......

و باز در سوی دیگر مخالفان مشروطه با ارتش خصوصی و رعایای وابسته به امیر افشار کرسفی(ازبزرک مالکان خمسه ، فرمانده ورییس فوج وایل شاهسون افشارخمسه ملقب به امیرتومان) به سرکردگی محمد خان اوصانلو(معروف به ممی خان سالارنظام) و قاسم خان اوصانلو و منصورلشکر، و درجبهه ای دیگر رحیم خان یاور قولی قصالو با سواران خود ، شکورسلطان باسوارها وتفنگداران تل قلعه وایل دویران ، علی اکبر خان شاهسون عجم لو ساکن قشلاق قولی قصه ، رعایا و نوکران و تفنگداران اسعد الدوله ذوالفقاری از روستای قولتوق ، رعایای منیع الدوله ذوالفقاری و امجد لشگر از روستای دیزج و تازه کند به همراه نیروی بالابانچی دولتی و فراشان حکومتی پیرامون اخوند در گوشه گوشه شهر و تکیه اقالوق گرد هم امده و ادم های نایب الصدرزنجانی ضیائی ( مالک روستای نیک پی) ، برای جنگ خیابانی اماده می شوند . روسای شهرورجال که قبلا قول مساعدت ویا بیطرفی به عظیم زاده داده بودند با مشاهده وضعیت ناارام شهر پاپس کشیده وبه صف مخالفین مشروطه پیوسته و به احضاروساماندهی ادمهای خود برخاستند ، اقا خان مظفرالدوله (رئیس فوج اول خمسه وبرادرحسین پاشا خان مظفر السلطنه – که اورا4پسربود : 1- علیقلیخان مظفرالدوله 2 – ابراهیم خان عاصم الدوله 3 – امیرحسینخان عاصم السلطنه 4 – باقرخان مظفرنظام)  ایشان ابتدا حامی وبانی انجمن ملی زنجان وداوطلب وهواخواه مشروطه وعظیم زاده بوده است . ولی درروزگرفتاری ملیون و مجاهدین مشروطه ، مظفرالدوله دسته ی بالابانچیان خود : یوز باشی هاشم ، نعمت ، نجف سلطان  و....را به صحنه مبارزه بر ضد عظیم زاده فرا خواند و قوچی ها وتوپچی ها وبالابانچی ها وفراش ها وسربازان و گماشتگان زیادی ازاطراف واکناف شهرو روستاهای اطراف زنجان جمع شدند...... (ظاهرا ازبیت 2تن ازمحبان عظیم زاده اردبیلی درزنجان به نامهای مرحوم صدرالاسلام ورئیس السادات ودیگرعلمای شهر، ازجمله  شادروان میرزا ابوالمکارم میرزایی یکی ازارکان مشروطیت درزنجان که نفوذ کلامی درمشروطه طلبان ومردم شهروروستا داشت  و عظیم زاده به او نامه فدایت شوم نوشته بود ! کاری  درجهت بهبودی وقدرتمندی مجاهدان ساخته نبوده است)

 و عظیم زاده این جوان پر شور و انقلابی و لاکن بی تجربه وبیخبرازبافت اجتماعی وموزائیکی شهر!!، وساخت وپاخت های پشت پرده وبدون درنظرگرفتن موقعیت خاص زنجان دررابطه با وجود ایلات وطایفه های مقتدر و وجود مستغلات واملاک فراوان مربوط به اعیان ومحترمین شهر!!! ورجال ودیوانیان وشاهزادگان !! ونقش واثرگذاری تاریخی حوزه علمیه زنجان ومراجع بزرگ برتاریخ منطقه وتقلید برداری توده مردم ازانها ، در مسجد سید واقع درمیدانچه سبزه میدان ،بابیانی بالا ولهجه شیرین ترکی امیخته به گویش قفقازی شروع به سخنرانی می کند......  محمد علیشاه که باخوی استبدادی وبامرگ مظفرالدین شاه به پادشاهی ممالک محروسه ایران رسیده بود درپشت پرده درصدد کودتا بود وعاقبت در23جمادی الاول 1327ق برابربا2/4/1287ش به وسیله سربازان دولتی وقزاقان روسی وبه کمک لیاخوف روسی عمل کودتا صورت گرفت و ....


سخنرانی عظیم زاده درمسجد سید زنجان و....


همان روزیکه مجلس ملی در تهران به توپ بسته شد وحکومت نظامی درپایتخت اعلام گردید ،  هواداران اخوند درصدد نابودی مشروطه  درزنجان برامدند وجنگ تمام عیارخانه به خانه وکوچه به کوچه با اعضای انجمن ولایتی ها !! را اغاز نمودند ...... عظیم زاده جوان در مسجد میرزا مهدی نجفی میرزایی در بازار پایین زنجان جلسه صحبت داشت ولی به تحریک عده ای  (مخالفان اخوند) !! عظیم زاده را در همان روز تشویق به صحبت و موعظه در مسجد سید در سبزه میدان کردند .... موافقان مرحوم حاج ملا قربانعلی زنجانی معتقد هستند که به خاطر روحیه خانگریزی وحاکم گریزی حجت الاسلام ، اعیان ودارایان وزمین سالاران شهر درقبل ازانقلاب وبحبوحه شروع نهضت مشروطه خواهی وخاصه درماجرای عظیم زاده بران می شوند تا شیخ ابراهیم زنجانی را زیرپروبال خود گرفته وبا مقدمانی وتهیه منزلی در محله اعیان نشین شهر( سرچشمه) برای شیخ ابراهیم مشروطه طلب اورا درنقطه مقابل اخوند مشروعه خواه قرار دهند که به نوعی خاص ودرمقاطعی ازتاریخ مورد حمایت امیر جهانشاه خان افشار بود ( هرجند جانبداری امیر افشاراز مرحوم ملا قربانعلی فرجام خوشی برای وی درپی نداشت!!).....وظاهرا مخالفان حجت الاسلام ، به مقصود خود هم رسیده وبا قتل عام شدن مجاهدین مشروطه طلب وتبعید مرحوم اخوند زنجانی ،  جورچین انها کامل می شود .!!