شهرداران شهر زنجان

 

 

شهرداران(بلدیه) شهر زنجان

 

                                                                                                فرج الله داودی

 

 

ازشروع به کارشهرداری(بلدیه)زنجان نزدیک به یک قرن می گذرد . درطول عمراین اداره افزون بر 30شهرداروکفیل شهرداری  که بیشترانها افراد غیربومی بوده اند ، امد وشدداشته اند..... لاکن باجستجودرتاریخ گذشته وباتوجه به عدم وجود مرجع مکتوب ، اطلاعات کافی ازکم وکیف خدمات برخی ازاین شهرداران دراختیار نیست .... روایات شفاهی(سینه به سینه)وبرخی منابع جریده ها وکتب قدیمی ویادداشتهای شخصی معمرین ومحفوظات حکایت ازان دارد که ، تعدادی ازاین روسای بلدیه منشاء عمران وابادانی بوده وهمواره به نیکی ازانها یاد می شود .

...... درزنجان قدیم که به عنوان مرکزدارالحکومه وحاکم نشین ولایت خمسه ازان یاد می شود ، والیان وحاکمان انتصابی (استاندار – فرماندار) این منطقه ، علاوه بررسیدگی به امورسیاسی و حکومت محلی خود ، به عنوان میزان اغاسی ورئیس بلدیه هم ظاهر می شدند و بیشتر فعالیت انها درحوزه خدمات ومبلمان شهری درحول وحوش تعیین نرخ ارزاق عمومی ، فانوس کشی معابر ، سگ کشی و....... خلاصه می شده است .

...... باروی کارامدن پهلوی اول در1304ش واصلاحات اداری صورت گرفته وتاسیس وزارتخانه ها ودوایر اداری مختلف : مالیه ، عدلیه ، نظمیه ، صحیه ، امنیه و...... درپایتخت و شهرهای کشور ، اداره بلدیه هم درموازی با سایر ادرات باوضع قوانین ومقررات درزمینه توسعه زندگی مدرن شهری وبازگشایی معابرو.... تاسیس شده ودرایالات وولایات گوناگون شروع به فعالیت می نماید .

ازسوی انجمن شهر (معتمدین محلی) شهرزنجان که ظاهرا به صورت پارلمان محلی عمل می نمود ، حاج میرزا علی اکبر توفیقی درسال1305خورشیدی ،به عنوان اولین رئیس بلدیه رسمی شهر (شهردار) زنجان انتخاب شده وبه وزارت داخله معرفی می گردد . مرحوم توفیقی قریب به 5سال برمسند ریاست تاسیسات شهرداری زنجان بوده وخدماتی ماندگارازسوی ایشان درطول این مدت ، صورت می گیرد و عاقبت برخلاف میل باطنی خود ازسمت خود استعفاء می دهد !!.

 

 

 

میرزا علی اکبر خان توفیقی

 


درکتاب اززنگان تازنجان تالیف دکترابوالفضل مشکینی  (شهردار سابق زنجان)ص 289دروصف اقای توفیقی چنین امده است : (علی اکبرتوفیقی ازانقلابیون چپ گرای اوایل قرن سیزدهم خورشیدی بوده است که با کمینترن !!! درارتباط قرار می گیرد ومبلغی به عنوان کمک به ایجاد حزب کمونیست درایران وانجام انقلاب بلشویکی دریافت می کند . {مرحوم توفیقی نزدیک به 2دهه ودرایام جوانی درروسیه وقفقازبه کار وتجارت مشغول بوده ودر درگیریهای حزبی بعد از انقلاب کارگری اکتبر1917م ان  کشور ، ظا هرا حاضربه همکاری با ناسیونالیستهای اذربایجان شوروی نشده واز ان کشوراخراج می گردد!! وبه موطن خود زنجان مراجعت می کند}این پول البته به جای انقلاب فرودستان جامعه صرف خرید چند پارچه روستا برای توفیقی می شود وپسوند ((خان)) به نام وی افزوده می شود . اوبه پاس خدماتش به حکومت وقت به عنوان اولین شهردار زنجان مشغول کارمی گردد . اوبنای رختشویخانه رابرای زنانی ساخت که صبح های سرد زمستان رخت های خانواده های معمولا پرجمعیت شان را می شستند تامردم نیزبرنیکوکاربودن وی ایمان بیاورند . توفیقی دردوران حضورفرقه دمکرات اذربایجان درزنجان وبرسریرقدرت مناطق ترک نشین ایران ، {به خاطر فعالیت برعلیه فرقه چی ها و طرفداری از محود ذوالفقاری وخرده حسابهای بادکوبه !! در ایل اخرچهارشنبه سوری 1324ش طی یک محکمه صحرایی اعدام می شود} درشب چهارشنبه سوری درپشت کارخانه کبریت زنجان =موزه صنعت فعلی ،   به همراه سه نفردیگر اعدام شد .)

درسایت سازمان میراث فرهنگی زنجان درارتباط باخدمات مرحوم حاج علي اكبر توفيقي چنین توضیح داده شده است : آن مرحوم خدمات ارزنده اي در شهر انجام داده اند که
بسياري از آنها اينك از بين رفته اند و برخي نيز علي رغم تغيير كاربري همچنان پابرجايند تا تعهد ، دلســــوزي و نوعدوستي آن مرد بزرگ را براي نسلها شهادت دهند.
از جمله آثار باقي مانده موجود مي توان به موارد زير اشاره نمود:
1. احداث اولين مدرسه در محله ثروتمند نشین سرچشـــــمه زنجان كه به مدرسه ي توفيق مشـــــهور است. بناي قديمـــي مدرسه در سال 56 تخريب و نوسازي شد .
2. احداث بناي رختشويخانه كه در رديف آثار ملي به ثبت رسيده .
3. اجراي سد خاكي تهم رود .
4. احداث بناي دباغ خانه در قسمت شمالي خيابان خيام .
5. بناي مسجد غريبيه در محله ي ميدان توفيقي كه به دليل اجراي طرح خيابان خواجه نصير ، آن ميدان و بناي قديمي مسجد متاسفانه تخريب و مسجد جديدي به جاي آن احداث گرديد .
6. احداث بناي كشتارگاه زنجان {درمحله توپ اغاجی} كه در حال حاضـــــر با اضافه نمودن به زيربنا به عنوان اداره ي ميراث فرهنگـي مورد استفاده قرار ميگيرد.
7. كشف نخستين معدن مس منطقه در بايچه باغ زنجان

{سنگ فرش معابر = کوچه ها را متری یک قران می کند وبعد ازبرداشت خاک انها را  با بهره برداری ازگاریهای دواسب شهرداری  حامل قلوه سنگ ، سنگ فرش می نمود – ایجاد سیل بند وکانال درشمال شهر زنجان که سیل های جاری  ازان منطقه به هنگام بارندگی ، باعث خسارت مالی وجانی درسیلاب کوچه سی = محله شوقی زنجان می شد  – پروتسطیح خندق قجری درخیابان شمشیری (محله مهدیخان سینیقی) -  پاکسازی  محلات ومیادین شهر ازتلهای خاکستر ، بخصوص نصرالله خان کولوگی !! – ایجاد منافذ وروشنایی دربالای طاقهای بازار مسقف شهر و..... }

 


 


عمارت حاج علی اکبر توفیقی

 


بعدازکناره گیری حاج علی اکبرتوفیقی از ریاست بلدیه زنجان درسال 1309ش ، شهردارجدید تاسال 1310ش انتخاب نمی شود وانجمن شهربانظارت حکمران شهر(میرزاعلی اکبرخان ملک = مظفرالملک) بنا به نوشته سالنامه پارس 1310ش به امورخدماتی  وعمرانی شهررسیدگی می کرده است .

درسال 1312ش قانون راجع به احداث وتوسعه وتعریض معابربا توجه به ایجاد مراکزشهرداری ، صورت عملی به خود می گیرد وتغییرات فیزیکی شهرزنجان درخصوص تخریب عمارات وخانه های قجری ومرکزدارالحکومه ودروازه های شهراغازمی شود ........ درادامه این جراحی های شهری !! دیوارهای پهن شهر(حصارتاریخی درخاستگاه اولیه) خراب شده وخیابانهای عریض وطویل برروی خندق های تاریخی  وناصرالدین شاهی !! شهرزنجان احداث می گردد .... وبه این ترتیب جمعیت خمسه زنجان با پدیده ای به نام خیاوان مواجه می شوند .....تازمینه جهت ورود اتول به زندگی شهری اماده گردد .

درسال 15-1311ش درنبود فرد منتخب انجمن شهر( رئیس تاسیسات بلدیه شهرزنجان) حاکم شهرزنجان (فرماندار) شخصی به نام منتظمی (منتظم الدوله) بوده است ومعاون وی( مصباح خاوری) به عنوان کفیل شهرداری زنجان  ارائه خدمات می نموده است . و دربین همین سالها اولین دبیرستان رسمی و شناسنامه دار زنجان به نام شریعتی (1312ش) کارخانه کبریت سازی سه ستاره  این کارخانه تاریخی را می توان اولین واحد صنعتی بعد از کارخانه برق درزنجان وسومین کارخانه کبریت سازی درایران  (کارخانه‌های کبریت توکلی  تبریز و ممتاز از اولین و دومین کارخانه کبریت سازی در ایران بودند) به حساب آورد که چند سالی پیش از آغاز جنگ جهانی دوم   ودردوران پهلوی اول به نام کارخانه کبریت سازی سه ستاره  وهم چنین (سعادت) زنجان در سال  1319 ه . ش با سرمایه و مدیریت محمود شالچی تبریزی احداث شده است. و تا سال 1357 با مدیریت حاج غلامرضا کوچه مشکی با همان کاربری قابل استفاده بوده است. این اثر در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۸۱ با شمارهٔ ثبت ۷۴۱۲ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. (1314ش) عمارت دارایی (1316ش) با همکاری مهندسین المانی احداث ومورد بهره برداری واقع می شود .

درسال 1312 شمسی محمد امین ازاد وطن که به خاطر فعالیت های سیاسی در ارومیه برای تمام عمر به زنجان تبعید شده بود از سوی فرمانداری و اداره نظمیه ی زنجان (محمد امین که زنجانی ها او را امیر خان می شناختند ) به عنوان سرکارگر کارگران بلدیه زنجان در ان اداره به کار گرفته می شود...... او که جهت سرکشی به کارگران همواره سوار بر اسبی می شده است در احداث خیابان شمشیری زنجان و احداث باغ ملی نقش فعالی را در بین سالهای 1312تا 1316ایفا می کند. بعد از احداث خیابان شمشیری توسط بلدیه ی زنجان دومین خیابان مهندسی ساز یعنی پهلوی سابق (امام) هم احداث می شود و سومی فردوسی و چهارمی سعدی با تخریب مناطق مسکونی و شبکه ی ارتباطی پیچیده شهر به طور عمودی بر خیابان امام ساخته می گردد . (ازاد وطن اولین رهبر حزب توده شعبه زنجان بود که با تشکیل فرقه دمکرات اذربایجان در سال ۱۳۲۴ راهی ارومیه گردیده و به عنوان صدر فرقه دمکرات ارومیه برگزیده شد و در سازماندهی واحدهای فدائی ان ناحیه نقش فعالی را ایفا نمود و به عنوان نماینده ی مجلس ملی اذربایجان به  ان مجلس محلی دولت خود مختار راه یافت با برچیده شدن طومار فرقه دمکرات در۱۳۲۵ شمسی محمد امین ازاد وطن اعدام گردید.)

وقتی دو سه خیابان خیاوان احداث شده از سوی بلدیه زنجان طول و عرض زنجان را چند تکه می کنند کلمه خیاوان در اشعار و ترانه ها و بیاتی ها ی مطربان و عاشق های شهرمان برای اولین بار شنیده می شود:

 


خیاواندا یاغیدی قار            اماندی پروردگار

بیریاننان ئیل طعنه سی     بیر یاننان ایریلدی یار

 


بعد از فعالیت منتظم الدوله ومعاون او مصباح خاوری(درنقش کفیل شهرداری زنجان) ،  افرادی همچون مستشار السلطنه مشایخی ، احتشام الملک ،  نخعی ، فهیم الملک تا سال1324شمسی به عنوان فرماندار زنجان و گاهن کفالت بلدیه مشغول به کار می شوند که از سال 1320تا1324  مقارن اشغال شهر زنجان از سوی ارتش سرخ شوروی بوده است.

در سال1322ش شخصی به نام صفوی از سوی انجمن شهر زنجان به ریاست اداره بلدیه زنجان که درداخل ساختمان فرمانداری مستقر بود گمارده می شود که بیشتر فعالیت او در رابطه با سامان بخشی به حمام ها ، قصاب خانه ها ، سازماندهی ترمینال درشگه ها و گاری ها و نحوه استفاده درست  اهالی از اب های قنات و نرخ گذاری بر روی قیمت استفاده از درشگه ها ، امور بهداشتی مهمان خانه ها و ...... بوده است....... من حیث المجموع در  دوران اشغال در بیشتر موارد محمود خان ذوالفقاری به عنوان رئیس انجمن شهرداری زنجان برتمام امور شهری تسلط داشته و در کنار دیگر معتمدین و بزرگان شهر به رتق و فتق امور مشغول بوده است .

درهنگامه اشغال خمسه توسط قشون شوروی 24-1320ش ، وهمزمان با فعالیتهای سیاسی حزب توده کمیته ایالتی زنجان  به لیدری دکتر جهانشاهلو ، انتخابات انجمن شهر درسال 1324ش صورت می گیرد .... که بخاطر اعمال نفوذ اعیان شهر اعتمادامینی وذوالفقاری و ...... درتعیین اعضای هیئت ناظرانتخابات و .... منجربه اعتراض توده چی های زنجان شده وفرماندارزنجان (رضا فهیمی) با نظر وزارت داخله وبا مبارزه طلبی اعضای رهبری حزب توده شعبه زنجان مجبوربه ابطال ارای برخی صندوقهای رای گیری می شود !! وتوده ایها به پیروزی قابل توجهی می رسند !!

....... اعضای انجمن شهر(شهرداری) مجلس محلی ! معمولا ازافراد سرشناس واشراف شهربودند که بیشتربه منظورحفظ منافع شخصی به انجمن شهرراه می یافتند .... هرچند که فاقد استقلال رای بودند !! انتخابات دراین انجمنها به صورت بند وبستهای گروهی وفامیلی صورت می گرفت وازمعیارهای اصولی که لازمه انتخابات سالم است همواره به دوربوده است .

درسال 25 -1324ش همزمان با به قدرت رسیدن حکومت خودمختار اذربایجان وزنجان ، ابوالفضل رئوفی (معمار) ازاعضای رهبری کمیته زنجان به عنوان شهرداردمکرات زنجان انتخاب می شود . به گفته معمرین واعضای باقی مانده شبکه فرقه دمکرات زنجان ، منزل رئوفی درکوچه پشت مریض خانه بهشتی (شهنازسابق) قرارداشت وجهت کنترل اوضاع وسامان بخشی به امورشهری ( خبازان – گران فروشان – محتکرین و...) به همراه برادرش اسماعیل سواربریک دستگاه ماشین جیپ جنگی کهنه می شده ودرمعابرپرسه می زد ه است!!

اولین اسفالت خیابانهای تازه احداث شده شهرزنجان دردوره ابوالفضل رئوفی (شهردار) وبا مساعدت مالی حکومت محلی اذربایجان و دردوره فرمانداری خودخوانده !! غلام یحیی دانشیان درزنجان 1325ش صورت می پذیرد وخیابان اصلی شهرازچهارراه پایین (15خرداد) تامیدانچه قیرباشی ، قیرریزی می گردد !!!

با سقوط رژیم خود مختار پیشه وری در اذربایجان و زنجان و اشغال شهر از سوی ارتش شاهنشاهی (اذر 1325ش) تاسیسات شهرداری زنجان مدتی بی سرپرست می ماند تا این که در سال1327شمسی همزمان با فرمانداری اقای کلهر در زنجان شخصی از اهالی تبریز به نام اقای  توانا که با ذوالفقاری ها هم اختلاف داشت به ریاست شهرداری زنجان منصوب می شود . در زمان فعالیت وی  نخستین مرکز اتش نشانی شهر زنجان به سال۱۳۲۷ش در محل کوچه ی  پشت بیمارستان بهشتی افتتاح می شود و همچنین چند دکه ی چوبی (کیوسک مطبوعاتی) وارد زنجان شده که به صورت اجاره ای در اختیار چند نفر از جمله مرحومین محمد علی واهبی و حاج صمد سعادتی (اولین روزنامه فروشان زنجان) قرار می گیرد. اقای توانا در نهایت به خاطر مخالفت ذوالفقاری ها از سمت خود کناره گیری می کند !!.

در سال( 32- 1330ش) که فرمانداری شهر زنجان بر عهده ی سمیع بود اقای ذوالفقاری به عنوان رئیس شهرداری زنجان برگزیده می شود که همزمان با درگیری های سیاسی در سطح شهر مقارن با نهضت ملی شدن نفت می باشد. در روزنامه مورخه ی 23/8/1330 صدای خمسه کریم زعفری – در مطلبی تحت عنوان اواره گان زنجان در ارتباط با ریاست محمود ذوالفقاری بر بلدیه ی زنجان چنین نوشته شده است  : (نقل باتلخیص)که ایشان با تکیه بر نوچه ها و برادرانش کرسی شهرداری زنجان را با وجود ابلاغیه ی وزارت کشور رها نمی کند و این در شرایطی است که شهرداری زنجان یک ماشین اتش خاموش کنی ندارد !!

  از نکات برجسته ی تاریخچه ی شهرداران زنجان حضور 9 ساله ابوالقاسم صفدری(مدیر مسئول سابق روزنامه زنجان در سال31- 1328 شمسی) به عنوان رئیس شهرداری زنجان می باشد...... ایشان از تاریخ 1334تا 1343شمسی مدت 9 سال با تایید نظر انجمن شهر به عنوان رئیس بلدیه منشا خدماتی می گردد. تعریض خیابان مسگرها و اسفالت ان ، گسترش خدمات شهری و لوله کشی اب معابر و خانه ها ، پی ریزی گردشگاه (بلوار ازادی) در دروازه قدیم تهران خاستگاه اولیه ، ازجمله انها می باشد.

در سال 1343 شمسی محتشم به عنوان شهردار زنجان انتخاب می شود . ایشان علاوه بررسیدگی به مشکلات وکمبودهای شهر ، درحوزه حقوق شهروندی افراد  فعالیت هایی را ازخود بروز می دهد و.... به کار های ناتمام  پروژه عظیم بلوار ازادی همچون درختکاری ، گل کاری ، و کشت و کار و فضای سبز و جدول گذاری رسیدگی می کند......

 

         

ردیف

نام شهردار

مدت خدمت

1

علی اکبرتوفیقی

از1305 تا 1309

2

میرزا علی اکبرخان ملک (حاکم شهر)

3

مصباح خا وری (معاون حاکم شهر)

4

صفوی (منتخب انجمن شهر)

5

محمود ذوالفقاری (رئیس انجمن شهر)

6

ابوالفضل رئوفی (بلدیه دمکرات)

7

توانا (ازاهالی تبریز)

8

محمود ذوالفقاری

9

ابوالقاسم صفدری

از1334تا 1343

10

محتشم

از1343تا 1349

11

سید رضا همراهیان (هم راز)

از1349تا1351

12

مهدی طبری

از1351تا1352

13

ابوالقاسم دادگو

از1352تا1353

14

ابوالقاسم سعیدی

از1353تا1355

15

علی ذوالقرنیان

از1355تا1358

16

علی ذبیحیان

از1358تا1359

17

سید علاءالدین مشیری

18

ابوالفضل بهرام پور

از1359تا1360

19

سید محمد ضیائی

از1360تا1361

20

حشمت الله پروین زاد

از1361تا1363

21

بهمن راشدی

از1363تا1367

22

حسین عظیمی

از1367تا1370

23

حبیب الله زاده دباغ

از1370تا1374

24

رسول اقاجانلو

از1374تا1376

25

طاهر پیری

از1376تا1378

26

سید موسی رضوی

از1378تا1380

27

ابوالفضل مشکینی

از1380تا1381

28

فریدون هاشمی نژاد

از1381تا1382

29

امیررضا یوسفیان

از1382تا1384

30

هوشنگ اسمانی

از1384تال1386

31

محمد عزیزی

از1386تا1388

32

سید ناصرموسوی

از1388 تا 1391

 

 

منابع وماخذ :

 

1-     کتابچه های مختلف نقشه وراهنمای شهرزنجان 54- 1352چاپ شهیاد

2-     دوهفته نامه شهاب زنجان

3-     اززنگان تازنجان نوشته ابوالفضل مشکینی

4-     فرهنگنامه زنجان اثرمحمد رضاروحانی

5-     تاریخ مطبوعات زنجان تالیف علی قشمی

6-     سایت شهرداری زنجان

7-     سایت اداره میراث فرهنگی زنجان

8-     ماهنامه بایرام

9-     ضرب المثلهای ترکی زنجانی نوشته ذبیح الله شاهمحمدی

10- خاطرات اقای طالقانی درزنجان

11- شرح زندگانی روات ودانشمندان زنجان نوشته کریم نیرومند

12- روزنامه همشهری

13- هفته نامه پیام زنجان

14- بحران اذربایجان خاطرات ایت الله مجتهدی

15- هفته نامه موج بیداری

 

ید الله خان بیگدلی برعلیه فرقه دمکرات اذربایجان(زنجان)قسمت اول


 

جنبش میهن پرستان آذربایجان (زنجان) بر آخیشنج حزب توده «دست


ساخت روس و انگلیس»

 


  عبد الله مراد علی بیگی

 

  قست اول 



حکایت جنگهای محلی خوانین وچریکهای عشایردولتخواه مرکزی در


خمسه زنجان



      به یاد دو 21 اذرماه 25 – 1324 ش مقاله زیرازعبدالله مرادعلی بیگی درباره بحران اذربایجان – زنجان وچگونگی پاگرفتن حزب توده وفرقه دموکرات به نظربازدید کنندگان می رسد . هرجند ازدرج مطالب تکراری که درجایی به چاپ رسیده باشد پرهیزداشته ایم ولی این نوشتارمستند وراه گشارا به سبب اهمیت تاریخی و ماندگاریش از .... برگرفته ایم وان را به دوستداران تاریخ یکصد ساله اخیرایران و زنجان و..... تقدیم می کنیم . 


                                                                                                                 فرج الله داودی



مقدمه : تحریروتقریرازسوی افرادی که چندی درماجراهای حزب توده وفرقه دمکرات اذربایجان وزنجان در25- 1320خورشیدی نقش ومسئولیتی داشته اند، می تواند گوشه ها وزوایای تاریک این جریان سیاسی وقومی را روشن ساخته وراهگشای درک بهتر وحل وفصل مسائل تاریخی واجتماعی جاری واینده باشد . دردوران پهلوی دوم شبه خاطره نویسی ازچندوچون دولت خودمختاروحکومت یکساله انهابراذربایجان وخمسه، بیشتر ازسوی عوامل دولتی ونظامی وفاتحان برفرقه دمکرات صورت می گرفت، وپس از انقلاب اسلامی، این مورد نضج گرفت وعلاوه برنوشتارهای کوتاه ومقالات مندرج درروزنامه ها ومجلات ووبلاگها، حتی شماری رابران داشت تاخاطرات دیگران راجمع اوری وبعدازویراستاری منتشرنمایند . کتاب خاطرات حسن نظری – دکترجهانشاهلو – دکترجاوید – نوروزاف – ایت الله مجتهدی – غلام یحیی دانشیان – محمد علی شمیده - زهتاب فرد و..... ازجمله کتبی می باشند که درارتباط با حکومت محلی پیشه وری انتشاریافته ودرلابلای انها جسته وگریخته به رویدادهای شهرستان زنجان هم اشاره گردیده است . نوشتارزیر(البته بدون منابع وماخذ) مربوط به عبدالله مراد علی بیگی ازجمله مقالاتی می باشد که ازحوادث وافراد درمتن وبطن دموکراتهای اذری وزنجانی سخن گفته که شایدبه این روشنی ورسایی درمنابع دیگربه انها اشاره نشده است . مروری کوتاه برتاریخچه فرقیون و شکل گیری هسته های مقاومت ازسوی خوانین وزمینداران بزرگ دربرابر فدائیان دولت خودمختاریت، واینکه خواننده وبازماندگان وخویشان وفرزندان افراد دخیل درماجرای دولت خودمختار ومخالفان انها راازدالان ومعبرتاریک وباریک رخدادهای اذربایجان وخمسه عبورمی دهد و ..... علاوه برذکرفعالیت افراد نامی وهمچنین کسان و تفنگداران به ظاهر عوام ، ازجزئیات جنگهای محلی ناحیه خمسه پرده برمی دارد که به یقین خاطره انگیزازبرای فرزندان و بازماندگان افراد کشته شده دران دوران پرطلاطم می باشد . چرا که همه انها، بعدازقریب به 70سال بازشناسانده شده اند!! تمام انسانها علاقمند بدانستن خاطرات وزندگینامه شفاهی وبعضن کتبی اجداد خود و پدران ومادران وپدربزرگها ومادربزرگهای خود می باشند . اگرانها نباشند، مجبورهستند به منقولات دیگران گوش فرا بدهند، که انها کی وچی بودند وچه کارها کردند که نباید می کردندو یا ... فرجام انها جه شد ؟!! این مقال به قلم اقای مراد علی بیگی، بدون هرگونه دخل وتصرف درمتن اصلی ان، (بجزء تصحیح چند مورد اشتباه تایپی) وبا مقدمه و توضیحات نگارنده این سطور(فرج الله داوی)، درانتهای نوشتاردر33 مورد پست می شود که هردو به جهت تاریخی وموشکافی وقایع ورخدادها، لازم وملزوم همدیگرمی باشند!!  



در سوم شهریور ماه 1320 خورشیدی، ارتش سرخ استالینی از اپاختر (شمال) و ارتش انگلستان از نیمروز (جنوب) به میهن ما ایران شبیخون زدند. این دو کشور با ارتش نیرومند خود بدون آگاهی پیشین شبانه به گشتی ‏ها و افسران و سربازان ما، ناجوانمردانه دستبرد زدند و آنها را به خاک و خون کشیدند. بامدادان نیز هواپیماهای آنها شهرهای بی پناه ما را بمباران کردند. کشور ما که از چند سال پیش بی طرفی (بی یکسویانه) بودن خود را به کشورهای درگیر در جنگ آگهی داده بود و هیچگونه آمادگی جنگی در برابر چنان نیروی بزرگی نداشت در برابر خواست آنها از در آشتی درآمد و آنها به کشور ما دست یافتند. .... انگلیس‏ها و روس‏ها پس از اشغال ایران، سیاست رویارویی خود را کنار گذاشته و آن را دگرگون ساختند و با همکاری خود به دست چند تن از نوکران کارگزار خود مانند مصطفی فاتح و شاهزادگان قاجار، سلیمان‏ میرزا و عباس ‏اسکندری، حزب توده را در تهران با فراخواندن تنی چند و از زندانیان سیاسی شناخته شده به نام پنجاه سه تن که با آمدن نیروی بیگانه به کشور آزاد شده بودند پایه گذاری کردند (1) و با کمک پولی و پشتیبانی سیاسی آشکار، روزنامه ای که دارنده آن مصطفی فاتح، بود ارگان این حزب بیگانه پرست گردید.

 

مردم میهن پرست از آغاز درست شدن این حزب که با سرمایه و پشتیبانی بیگانه به کوشش پرداخته بود، بر آخشیج [ضد و مخالف] آن برپا خاستند...برای میهن پرستان، روس و انگلیس یا هر کشور بیگانه، یکسان بود. این بود که یدالله خان بیگدلی اسحله دار مخصوص که پس از شهریور به خمسه زنگان رفته در آنجا بکشاورزی پردخته بود (2) با گروهی از بزرگان آذربایجان که با همه آنها در زمان ماموریت‏های پیشین رابطه داشت، با دیدار و نوشتنی نامه و گسیل داشتنی فرستادگانی، یادآور کوشش برآخشیج بیگانگان و بیگانه پرستان داشت و همگی بر این باور بودند دو کشوری که در دو سده پایانی ایران را تیکه پاره (تجزیه) کرده بودند و در پی آن در سال‏های 1907 و 1915 آنرا با پیمان نامه ای میان خود بخش کردند و در سال 1919 انگلستان به تنهایی خود را فرماندار آن می‏دانست، در حالی است که در برابر حزب توده دست ساخت انگلستان و روسیه باید ایستادگی کرد. در این کوشش‏ها بیش از همه سران ایل‏های شاهسون آذربایجان که بیگدلی‏های آن سامان در میان آنها به ریاست آقای سوداخان بیگدلی بودند و همچنین سردار امیر نصرت رئیس ایل یوردچی و نمایندگان مجلس شورای ملی آذربایجان همباز و کوشا بودند. (3)

 

حزب توده در شهر زنگان به دست گروهی بوم گریز(مهاجر) در آشکار که سپس روشن شد همه آنها از اندامان کارکشته کا.گ.ب روسیه بودند درست شد (4) و چند تن را هم فریب داده به کوشش پرداختند. چون خانواده شناخته شده ذوالفقاری در شهر زنگان زندگی می‏کردند و مردم شهر به سخن آنها ارج می‏نهادند، از پیش‏روی این حزب جلوگیری می‏شد. (5) 

 

 (توضیح نگارنده برگرفته از....: "خاندان ذوالفقاري از خانواده های قدیمی و سر شناس زنجان هستند كه در گذشته از قدرت و نفوذ زيادي برخوردار بودند. این خاندان، نوادگان ذوالفقارخان افشار خمسه ای (متوفی به سال 1195 هـ . ق) از طایفه ترک افشار هستند. ذوالفقارخان در دوران حکومت کریم خاند زند، به دلیل رشادت و لیاقتش به حکومت زنجان رسید و اداره امور حکومت منطقه خمسه (استان زنجان) را در دست گرفت. پس از مدتی به دلایلی روابطش با کریم خان زند تیره شد و در درگیری نظامی از سرداران کریم خان شکست خورد. اما مجدداً از سوی خان زند به حکومت خمسه منصوب شد. پس از مرگ کریم خان، با قدرتی که به دست آورد به تصرف مناطق همجوار زنجان همچون قزوین و گیلان پرداخت. اما این بار در جنگ با بازماندگان کریم خان مغلوب و پس از مدتی کشته شد. بعد از ذوالفقارخان فرزندان و نوادگانش در طول دوران قاجار و پهلوی حکومت زنجان را در اختیار داشتند. از معروف ترین افراد این خاندان؛ ذوالفقارخان دوم فرزند حسینقلی خان (اول) است که در جنگ هرات فتوحاتی به دست آورد و مورد تقدیر ناصرالدین شاه قرار گرفت. وی لقب اسعدالدوله یافت و به حکومت زنجان رسید. پل سردار بر روی زنجانرود به دستور وی بنا گردید. همچنین در زمان حکمرانی او مسجد خانم (واقع در بخش شمال غرب سبزه میدان) توسط خواهرش جمیله خانم احداث شد.حکومت زنجان پس از ذوالفقارخان اسعدوالدوله به فرزندش حسینقلی خان (دوم) که همچون پدر، لقب اسعد الدوله داشت، سپرده شد. اسعدالدوله از مالکان بزرگ زنجان بود و املاک وسیعی به وی به ارث رسیده بود. با قدرت رسیدن حکومت پهلوی، خاندان ذوالفقاری اقتدار خود را تا حدودی از دست دادند و حکمرانی فئودالی آنها به ضعف گرائید.اسعدالدوله در سال 1326 درگذشت و از میان فرزندانش محمود خان، حاکم غیررسمی زنجان شد. محمود خان که دانش آموخته اقتصاد از کشور فرانسه بود، در دوران حکومت پهلوی حاکم و ایل سالار زنجان، نماینده مجلس، شهردار و از با نفوذترین افراد خاندان ذوالفقاری بود. وی به واسطه مقاومت و نبرد در برابر قوای دمکرات آذربایجان بین سالهای 1324 و 1326 از شهرت زیادی برخوردار است.حزب دمکرات آذربایجان در سال 1325 به رهبری پیشه وری، به مدت کوتاهی زنجان را تصرف نمود. محمودخان ذوالفقاری با افراد خود بلافاصله به مقابله با دمکراتها پرداخت و در درگیریهایی که در اطراف زنجان بین نیرو های آنها در گرفت، حزب دمکرات شکست خورد و عقب نشینی نمود. همین مسئله موجب شد تا دربار و برخی از مردم، وی را زنجانی وطن پرست و سرداری ملی بدانند. در حالی که نزدیکی محمود خان با دربار و برخی سیاستمداران حکومت پهلوی موجب انتقاد و نارضایتی عده دیگری از مردم گردید.خاندان ذوالفقاری که بیش از 200 سال به عنوان زمینداران و مالکان بزرگ زنجان بودند، پس از اصلاحات ارضی بخشی از ثروت و قدرت خود را از دست دادند. اما همچنان نفوذ اعتبار خود را به عنوان رجال سیاسی کشور تا پیروزی انقلاب اسلامی حفظ نمودند.")  

 

 دیگر بزرگان و سرشناسان استان (علماء – تجار- ثروتمتدان !!) هم چه در شهر و چه در روستاها پروانه خودنمایی باین حزب ندادند. (6) ..... تا اینکه حزب توده تهران آقای دکتر نصرت الله جهانشاهلوی افشار  را که یکی از پنجاه سه تن گروه دکتر ارانی بود، و از خانواده سرشناس افشار استان نیز بود به زنگان فرستاد.


( توضیح نگارنده : دکترجهانشاهلو ازجمله رهبران و پيش‌قراولان فرقة دمكرات آذربايجان  وزنجان بود، ایشان از خانوادة جهانشاهلوي زنجان، دانشجوي طب سالهاي 1324 ـ‌1320 ، دبيراول حزب  توده شهرستان زنجان وسپس صدراول فرقه دموکرات کمیه ولایتی خمسه زنجان و بعدن معاون پيشه‌وري و رييس دانشگاه تبريز بود كه پس از فروپاشي فرقة دمكرات به شوروي پناهنده شد و از آنجا به آلمان غربی رفت . دکتر جهانشاه‌لو بیش از 26 سال در شوروی (از آذر ماه سال 1325 ورود به شوروی تا سال 1351 خروج از شوروی) اقامت داشت. جهانشاهلوبه عنوان یک عنصرنظریه پرداز، در طول سالهاي بعد دو جلد كتاب به نام ما و بيگانگان دربارة‌ جريان‌هاي مربوط به تشكيل فرقة ‌دمكرات و پايان آن نوشت كه از اسناد قابل توجه تاريخ معاصر ایران وزنجان به شمار مي‌رود .)


آقای دکتر جهانشاهلوی افشار بدانسان که در کتاب خود «سرگذشت ما و بیگانگان» نوشتند از روایی سخن خانوادگی خود و نیز حمایت برخی از آقایان افشار و چند تن شازده قاجار باشنده در زنگان و پشتیبانی آشکار افسران کا.گ.ب روسی به کوشش پرداختند (7) و چیزی نگذشت که [ژنرال] آتاکیشی ‏اوف معاون میر جعفر باقراوف دبیر کل حزب کمونیست آذربایجان شوروی به تبریز آمده، دستور می‏دهد که حزب توده‏های آذربایجان و زنجان نام خود را به «فرقه دموکرات آذربایجان» برگردانند و زیردست غلام یحیی(8) و پیشه وری کار کنند و جدا کردن آذربایجان را پیشه خود سازند .

 

(توضیح نگارنده : دکتر جهانشاهلو طی مصاحبه مفصلی ودرارتباط با ادغام حرب توده وفرقه دموکرات اذربایجان می گوید " كميتة‌ مركزي حزب توده در تشكل فرقة دمكرات شركت نداشت. تنها عبدالصمد كامبخش كه عضو كميتة‌ مركزي حزب توده بود، به اين كار اقدام كرده بود و كميتة مركزي حزب توده و همچنين حزب توده، در مقابل عمل انجام شده قرار گرفت. پس از تشكيل فرقه و انتشار اعلامية « تشكيل فرقه» تازه متوجه شدكه فرقة دمكراتي تشكيل شده. و اما نقش شخص من در اين فرقه اين بودكه من، كه موقتاً براي چندماهي به منظور از نو تشكيل دادن حزب تودة زنجان به آنجا رفته بودم. چند روز پس از تشكيل فرقه، مطلع شدم كه چه روي داده است. چند روز پس از تشكيل فرقه، چه عمال بيگانه و چه كساني كه سمت عضويت كميتة‌ مركزي فرقه را داشتند، مسافرت‌هايي به زنجان كردند و هر بار اصرار داشتند كه من اعلام كنم كه حزب تودة زنجان به فرقة دمكرات آذربايجان پيوسته است. من با اين كار موافقت نكردم و كميتة حزب توده هم با اين كار موافق نبود. در آغاز، ولي پس از شايد يكي دو هفته، كميتة مركزي حزب توده مرا به تهران احضار كرده و به من گفتند امشب جلسة فوق‌العادة كميته در منزل آقاي دكتر فريدون كشاورز روبروي دانشگاه در خيابان شاهرضا، [انقلاب] تشكيل مي‌شود. در اين جلسه عبدالصمد كامبخش مطرح كرد كه چون از حيث آداب و رسوم و زبان، تشابهي ميان مردم زنجان و مردم آذربايجان وجود دارد، بهتر است حزب تودة زنجان به فرقة دمكرات آذربايجان ملحق شود. البته خيلي حرفها زده شد و عده‌اي مخالف بودند، ولي سرانجام مثل اينكه زمينه را كامبخش حاضر كرده بود، تصويب شد. من در همان جلسه گفتم كه ديگر به زنجان نمي‌روم و كس ديگري را مأمور اين كار كنيد. بنابه پيشنهاد عبدالصمد كامبخش، كميتة مركزي حزب توده اين را نپذيرفت و قراري صادر كردند كه از اين پس دكتر جهانشاهلو از طرف كميتة مركزي حزب توده مأمور در فرقة دمكرات است و در واقع، مرا با اين قرار به زنجان فرستادند. من هم مطابق دستور كميتة‌ مركزي، حزب تودة زنجان را به فرقه ملحق كردم؛ البته پس از مدتي، انجمن ايالتي آذربايجان كه آن زمان تشكيل شده بود و نام مجلس هم به روي خودش گذاشته بود، مرا به سمت معاونت پيشه‌وري انتخاب كرد. از آن پس به تبريز رفتم و گذشته از مقام معاونت، عضو كميتة مركزي فرقه و مسؤول سازمان جوانان فرقه بودم و در تابستان سال بعد هم رييس دانشگاه تبريز شدم.")

 

کوشش‏ های آقای دکتر جهانشاهلو افشار در شهر زنگان و استان به هیچ ‏روی درخور پذیرش نبود و مردم میهن پرست شهر و روستاها به ویژه ذوالفقاری‏ها و اعتماد امینی‏ها (9) و بیگدلی‏هابا یاری مردم میهن پرست در برابر آنها ایستادگی می‏کردند. ولی با رفتن دکتر جهانشاهلو افشار همراه افسران کا.گ.ب روسیه به روستای کرسف جای زندگی آقای محمد حسنخان افشار که بزرگ دودمان افشار بودند و دیدار با ایشان و آقای خسروخان نوایی که از بستگان مادری ایشان و از خوانین بومی بودند و دادن یک کامیون تفنگ و فشنگ به آنها، زنگ بیم و هراس برای میهن پرستان نواخته شد .(10)

 

 (توضیح نگارنده : اساساً اين فرقه رأساً از چنين قدرتي برخوردار نبود كه بتواند مراكز بزرگ نظامي و دولتي را به تصرف خود درآورد. دكتر نصرت‌الله جهانشاه‌لو افشار كه در دولت فرقه دموكرات به مقام معاونت نخست‌وزيري رسيد، در خاطرات خود ص 178  به صراحت از اين واقعيت پرده برمي‌دارد: «پس از چند روز آقاي كاپيتن باقراف {فرماندارروس شهرستان زنجان} نزد من آمد و گفت كه ژنرال آتاكشي‌اف براي من توسط او پيغام داده كه هر اندازه جنگ افزار كه آقاي  محمد حسنخان افشار نيازمند باشد مي‌توانند در اختيار ايشان بگذارند... كاپيتن نوروزاف دژبان روسي شهر ميانه مقداري جنگ‌افزار در اختيار غلام يحيي كه مسئول اتحاديه‌ي كارگران حزب توده ميانه بود مي‌گذارد و او كارگران را مسلح مي‌كند و شهر را از تصرف مقامات دولتي بيرون مي‌آورد.» )

 

اقای یدالله خان بیگدلی اسلحه ‏دار مخصوص چون پشتیبانی روس‏ها و دادن تفنگ را دید. پسر بزرگ خود آقای غلامعلیخان بیگدلی  را با سه تن تفنگچی در روستاهای کهلا جایگاه زندگی خود گذاشته زود بتهران رفتند در تهران با چند تن از وکلای مجلس شورای ملی دیدار و چگونگی پیش آمدها را در میان گذاشتند. در همین زمان بود که سه نفر آقایان رضا قلی خان امیر بحری «حسن جابر» و فرزندنش ابراهیم خان امیربحری و صادق خان به تهران آمده، (11) گرفتاری آقای سردار امیر نصرت سرپرست ایل «یوردچی» یکی از بزرگان ایل شاهسون را به دست روس‏ها و سرکوب دیگر دودمان‏های شاهسون به ویژه سوادخان بیگدلی را گزارش کردند. آقای یدالله خان بیگدلی همراه آقای مرتضی خان بیگدلی «دادبان» که از بزرگان وزارت دادگستری و ریاست شعبه شش تمیز را داشتند و فرزند دیگر خود امیرحیدر بیگدلی  برای دیدار با حضرت آیت الله بروجردی ، برای به دست آوردن پشتیبانی ایشان بشهر قم به خانه حضرت آیت الله کبیر «بیگدلی» «محمد» می‏روند که ایشان با حضرت آیت الله بروجردی گفتگو کرد. زمانی برای دیدار آقایان گذاشته می‏شود. دو روز پی در پی این دیدارها انجام می‏گیرد وپس از آگاهی آیت الله بروجردی از چگونگی توطئه حزب توده «فرقه دموکرات آذربایجان» و پشتیبانی روس‏ها از آنان و پخش تفنگ و فشنگ میان آنان و خواست پیوستن به دولت روسیه را می‏ شنوند، پشتیبانی خود را از میهن پرستان استان آذربایجان و زنجان گوشزد کردند و از یدالله خان بیگدلی «اسلحه‏ دارباشی» می‏خواهند که بروند با هم میهنان دیگر همان جوری که خواست خودشان هست به پدافند و نگهداری از مرز و بوم و نان و مال، دین و ناموس خود بپردازند و اگر در این راه کشته شوند، شهید هستند و رستگار می‏باشند.ید الله خان بیگدلی پس از این دیدار از قم به تهران بازگشتند. 

 






یدالله خان بیگدلی ملقب به اسلحه دارباشی



پاره ای از کوشندگان سیاسی در تهران که آقای هدایت‏ الله خان مکرم افشار نماینده مجلس شورای ملی از قزوین بودند و بزرگ افشارهای استان قزوین نیز بودند، در خانه خود نشستی گذاشته بودند و همه یکدل شده بودند که میان کوشندگان استان زنجان که آقایان ذوالفقاری (12) و یدالله خان بیگدلی اسلحه‏ دار باشی بودند، هم آهنگی ایجاد شود و دیگر آشنایان و وابستگان به آنها به پیوندند و ارتش هم سرهنگ بایندر را به سرپرستی این گروه پارتیزانی با دستیاری سرهنگ افشار طوس برگزیده بود. (13) در همین نشست آقایان ناصر خان صارمی (بزرگ دودمان اینانلو) و آقای هدایت ‏الله خان یمینی افشار (14)، از بستگان آقای اسلحه ‏دار باشی و آقای عباس خان بیگدلی «مجد سلطان» از بیجار آمادگی خود را با گروهی از بستگان و همراهان به پیوستن به پارتیزان‏ها به آگاهی می‏رسانند و در همان نشست، پشت یکجلد قرآن مجید در همکاری و همراهی این گروه در پدافند از میهن به ویژه آذربایجان نوشته می‏شود و همگی در آن دستینه می‏نهند و قرآن مجید به یدالله خان بیگدلی داده می‏شود که با نامه ای برای آقای محمد حسنخان افشار(15) به روستای کرسف(16) بفرستند و ایشان را از همکاری با فرقه دموکرات، به همکاری و همیاری با میهن پرستان و پارتیزانها فرا خواند که این کار با آمدن اسلحه‏دار باشی به روستای کهلا به زودی انجام می‏گیرد آقامحمد حسنخان با دریافت نامه و قرآن از دست فرستاده پس از نشستی با سه تن از نزدیکان خود پشت قرآن را دستینه نهاده با فرستاده بر می‏گردانند.(17) بدینسان گروه پارتیزانها با همکاری همه بزرگان استان زنجان و قزوین بسیجیده می شود. 

 



 

پیشمرگان محمودذوالفقاری درمراسم رژه درشهرتبریزبعداز شکست کامل فرقیون - ایستاده ازراست :  شجاعی، یدالله خان قلتوقی(مسلسلچی)، فرج الله فخار، تقی شریعتی، حسنعلی خان (مسلسلچی) 1325ش



ستاد ارتش چون راه قزوه و همدان یا قزوین زنجان در دست روسها بود، از راه قم، اراک و همدان تفنگ و فشنگ مورد نیاز پارتیزانها را به روستای رزن همدان می‏فرستد که سرهنگ افشار طوس و سرهنگ اصلانی، به نمایندگان سران پارتیزان‏ها می‏دهند(18) و سه تن افسر با درجه سروانی به نام وکیل طباطبایی، سلامی وتیمور بختیار(19) برای آموزش و همکاری نزدیک نزد آنان می‏فرستند که وکیل طباطبایی (سپهبد پسین) و تیمور بختیار (سپهبد پسین) نزد آقایان محمد حسنخان افشار و محمدخان ذوالفقاری (اعظام السلطنه) رفته با پارتیزانهای آنها همکاری می‏کنند(20) و سروان سلامی به گروه پارتیزانهای یدالله خان اسلحه‏دار باشی و بستگان ایشان آقایان یمینی و صارمی می ‏پیوندند که شوربختانه در نخستین برخورد با نیروی فرقه دموکرات با حیدرخان (رضا قلیخان) امیر بحری مشهوربه «حسن جابر» جان می‏بازند(21) و نام خود را در راه پدافند از میهن همیشگی می‏سازند این جنگ در روستای زور «زواگرد» در نزدیکی قیدار «شهر خدابنده» روی می‏دهد  ، در اینجا بیست هشت نفر از جدایی خواهان فرقه دموکرات بودند که یکتن با مسلسل «تیربار» تیراندازی می کرده است . با نخستین تیر «حسن جابر» کشته می‏شود، و یکتن دیگر که برای آوردن کمک از روستا بیرون رفته به سوی روستا مزیدآباد (ماداباد – ملک مادردکترجهانشاهلوافشار) می رفته کشته می‏شود و بیست شش تن همگی دست از نبرد برداشته خود را به پارتیزانهای میهن پرست وا می‏گذارند. سروان سلامی جانباز که در یک زمین هموار در یک باغچه دراز کش کرده بود از سر تیر خورده بود و در دم کشته شده بود ولی حسن جابر که به پشتیبانی سروان شتافته بود از سوی راست شکم تیر خورده از سمت چپ درآمده بود. این مرد میهن پرست جانباز از ساعت شش بامداد تا ساعت پنج و نیم پسین زنده بود، افسوس هیچ گونه دکتر و دارویی برای درمان کردن او پیش بینی نبود و در این جنگ هرکس از زانو ببالا تیر خورد جان خود را از دست داد.

 

نیروی پارتیزانهای آقای محمدحسنخان افشار در همان زمان به شهرک قیدار «شهر خدابنده» تاخت آورده بودند و چون نیروی فرقه دموکرات در آنجا زیاد و کوه سرکوب و بالا سر قیدار به پارتیزانها پروانه ورود به شهرک نمی داد. این بود که پارتیزان‏های اسلحه‏ دار باشی فردای روز پیروزی به یاری نیروی محمدحسنخان افشار شتافتند و نخست سنگرهای کوه را از وجود دشمنان پاک کردند و قیدار را گرداگرد ‏گرفتند که تنی چند از فرقه دموکرات با اسب به روستای مزیدآباد گریخته و بیشترین آنها دستگیر شدند. دستگیر شدگان روستای زواگرد و قیدار به پشت پارتیزانها فرستاده شد و به فرستادگان ارتش به سرپرستی سرهنگ افشار طوس (سرلشگر پسین !!) سپرده شدند. کشته شدگان قیدار بیش از زواگرد بود و همه از فرقه دموکرات بود. از نیروی پارتیزانها چند تن از زانو بپائین زخمی شدند که اسدخان بیگدلی یکی از آنها بود و چون تیر به پایین‏تر از زانو خورده بود به دست درمانگران بومی درمان شدند. 

 





اینجا بايد بگويم جنگ افزار فرقه دموكرات را كه روس‌ها مي‌دادند بهترين تفنگ‌ها، تيربارها، خمپاره اندازها و توپ‌هاي كوهستاني و بياباني بوده ولي تفنگ‌هاي پارتيزانها كه تفنگ‌هاي كهنه و از جنگ نخستين جهاني ساخت روسيه بنام «پنج تير روسي» بود، هيچگونه تيربار و تفنگ‌برنو(طیاره شکن !!) نداشتيم. تنها با گرفتن و كشتن دشمنان مي‌توانستيم به جنگ افزار تازه دست يابيم، در همين زمان كه این دو نيرو در چند روستا و شهرك قيدار جنگيده پيروزي‌ها به دست آورد. محمدحسن خان امیرافشار نيروي پارتيزاني محمود خان ذوالفقاري‌ (22) هم پيشروي را از سوي راه بيجار آغازيده و روستاي جلب را از چنگ فرقه دموكرات بيرون آورده بود و گروهي از فرقه‌ايها كشته شده، گروهي نيز دستگير شدند. (23)

 






محمدحسنخان امیرافشار



همچنين آگاهي رسيد كه در نزديك شاهين دژ و تكاب نيروي پارتيزاني آقايان يمين لشگر افشار  و حاجي سردار افشار با پشتيباني نيروي ارتش به فرماندهي سرگرد عزيز پاليزبان (سپهبد پسين) نيروهاي فرقه دموكرات را شكست سختي داده روستاهاي زيادي را از دست آنان بيرون آوردند (24) كه اين خود دلگرمي بيشتري در همه جا به ميهن پرستان مي‌داد.اين جا بايد يادآوري كنم كه روانشاد حسن جابر پيش از برخورد با دشمن و جان باختن يك نفر را با نامه به اردبيل و مغان فرستاده به سران شاهسونها كه از ترس روس‌ها و بدون جنگ افزار، توان جنگ نداشتند آگهي داده بود كه به نيروي پارتيزاني يدالله خان بيگدلي اسلحه‌دارباشي كه در نبرد با دشمنان بود به پيوندند. ولي پيش از آمدن شاهسونها چون سروان سلامي جان باخته بود، ميبايستي يك تن افسر ارتش نزد نيروي پارتيزاني يدالله‏ خان بيگدلي اسلحه‌دارباشي فرستاده شود.

 



دکترغلامحسین بیگدلی


چندی پیش، ستوان يكم غلامحسين بيگدلي(25) داماد اسلحه‌دار باشي را استاد ارتش با چند تن افسر توده‌اي گرفته به كرمان فرستاده بود و او دائم نامه به اسلحه‌دار باشي مي‌نوشت كه مرا اشتباهي گرفتند. اسلحه‌دار باشي به سر لشگر ارفع و سپس سرلشگر رزم‌آرا نامه‌ها فرستاده و درخواست آزادي او را نموده بود. در اين زمان نامبرده را به دستور ستاد ارتش خواسته و به قيدار براي همكاري و همراهي نيروي پارتيزان فرستاده بودند. با آمدن نامبرده كه همه گونه اظهار بي‌گناهي كرده به ميهن‌پرستي پاي مي‌فشرد، آقايان اسلحه‌دار باشي، ناصرخان صارمي و هدايت‏الله خان يميني به گفته‌هاي او باور كردند و راهنمايي و سرپرستي پارتيزان‌ها را به او سپردند، اين ناجوانمرد كه از كودكي تا افسري در خانه یدالله خان بيگدلي اسلحه‌دارباشي زندگي كرده بود و داماد او بود، از همان روز نخستين ورود به قيدار با سروان نظري فرمانده فدائيان فرقه دموكرات ، نامه‌نويسي را آغازيده و با نقشه دشمن، با يك حمله توپ و خمپاره‌ انداز كه دشمن آغازيد، نيروي پارتیزان‌ها را گفته بود كه اين تفنگ نيست همه را نابود خواهد كرد و فرار كنيد و تا آنجا پیش رفت كه نقشه‌ خانه‌هايي كه اسلحه‌دار باشي، ناصرخان صارمي، و ديگر سران پارتيزان‌ها مي‌نشستند، كشيده براي سروان حسن نظري (26) كه توپچي ماهري بود فرستاده بود.

 

در نخستين تير توپ كه به سنگر ستيغ كوه قيدار كه حمدالله خان قربانخاني با سي تن در آنجا بودند تيراندازي كردند. اسلحه‌دارباشي براي اينكه به بيند چيست و از كجا تيراندازي مي‌كنند از اتاق بیرون رفتند و در پنجاه متری بالای یک ساختمان رفتند. در ؟ ضمن، دومین توپ از اطاق نشمين یدالله خان بيگدلي اسلحه‌دارباشي كه در پشت آن ستورگاه اسب‌هاي ايشان بود ويران كرد. بيش از پانزده گلوله توپ انداخته شد و همه خانه‌هاي سران پارتيزانها را ويران كرد،  ولي همه آنها از همان آغاز بيرون آمدند يا از پيش بيرون بودند. زماني كه اسلحه‌دار باشي دنبال ستوان يكم غلامحسين بيگدلي مي‌فرستد مي‌گويند فرار كرده نيست. در شهرك قيدار تنها اسلحه‌دارباشي با بيست و سه نفر از سران پارتيزان‌ها و فرزندش آقاي غلامعلي خان و اميرحيدرخان بيگدلي ما نده بودند كه همراهان مي‌گويند با اين گروه نمي‌شود ماند و از قيدار پدافند كرد. ناچار راه ده‌حصار(مربوط به حسنعلی خان افشار که خود درتهران بود !!) را پيش مي‌گيرند و در سه كيلومتري مي‌رسند به ستوان يكم بيگدلي و پدرش فتح‌‏الله خان بيگدلي و زماني كه پرسش مي‌كنند چرا فرار كرديد و چرا پارتيزان‌ها را فراري مي‌داديد مي‌گويد آنها از ترس توپ و خمپاره‌انداز فراري شدند و منهم نتوانستم نزد شما بيايم بايد هرچه زودتر عقب‌نشيني كنيم ، چون نيروي آنها زياد است و ما را دنبال خواهند كرد. كه تا روستاي دراخلو ملكي پدرش آن روز عقب‌نشيني شد و كمابيش نيروي پارتيزان‌ها را گردآوري كردند ولي یدالله خان بيگدلي و ناصرخان صارمي و غلامعليخان بيگدلي به نامبرده بدبين شده سرپرستي را خودشان با آقايان ابراهيم خان امير بحري و امیرآخان بيگدلي و نصرآخان اسفندياري و چند تن ديگر به دست مي‌گيرند و همان شب، يك تن كه شبانه مي‌خواست وارد ده شود مي‌گيرند و پس از جستجو نامه سروان نظري فرمانده فدايیان را از جيب او در مي‌آورند و روشن مي‌شود ستوان بيگدلي با دشمن ساخته و خيانت كرده است. 

 




عكس فوق در روز 13 فروردين 1325 در روستاي دوراخلو از توابع شهرستان خدابنده برداشته شده است. نفر اول از چپ - مرحوم يدالله خان بيگدلي اسلحه دارباشي نفر دوم از چپ - مرحوم فتح الله خان بيگدلي پدر پروفسور غلامحسين بيگدلي نفر وسط عكس كه به حالت نيم خيز ميباشد .


مرحوم پروفسور دكتر غلامحسين بيگدلي (ستوان بيگدلي) توده‌اي بودن خود را آشكار مي‌كند و فرداي آنروز به همدان مي‌آمد كه دژبان او را مي‌گيرد ولي فريب داده فرار مي‌كند و نزد پيشه‌وري و غلام‌يحيي مي‌رود  كه در سال 1325 با آنها به روسيه پناهنده مي‌شود. (27) اين تنها شكستي بود كه پارتيزان‌هاي آقايان اسلحه‌دارباشي، محمدحسنخان افشار و هدايت الله خان يميني و ناصرخان صارمي از دموكرات‌ها در اثر خيانت يك تن خودي ديدند.

 




دکتر غلامحسین بیگدلی 




پس از اين، نيرو به سه بخش شد. محمدحسنخان افشار به گرماب، یدالله خان بيگدلي به كهلا و هدايت‏الله خان يميني و ناصرخان صارمي به حسن‌آباد خرقان رفتند و نيروهاي خود را گردآوري كرده جنگ و زد و خورد را آغازيدند. پس از آمدن اسلحه‌دارباشي به كهلا، سران شاهسونهاي آذربايجان كه نامه حيدرخان (رضاقلیخان) اميربحري ملقب به «حسن جابر» را دريافت كرده بودند، به جايگاه نيروي ايشان ده كهلا آمدند و هشتاد پنج تن همگي تفنگ و اسب گرفتند، اين گروه كه از بزرگان و نامداران شاهسونها بودند در آذربايجان از دست روس‌ها و مهاجرين همه‌گونه جور و ستم ديده بودند و آگهي دادند كه فرزندان ابراهيم خان اميربحري فرزند حسن جابر را كه خردسال بودند چگونه كشتند و به خانواده‌ خود آنها بيشترين آزار را رساندند. اين بود كه با يك دلگرمي و انتقا‌م‌جويي به آخیشنج فرقه‌چي‌هاي روس پرست پرداخته و تفنگ برداشته و در جنگ با فرقه‌‏ای‏ها، هميار ما شدند.

 

از خود گذشتگي و زبردستي نيروی شاهسونها به راستي پهلواني‌هاي نياكان‌ ما را بياد مي‌آورد. در يك جنگ كه ده نفر از نيروي ما در روستاي «برين» پيش جنگ براي آگاهي از دستبرد زدن دشمن گذاشته بوديم در يك سرريزي ناآگاهانه كه هشتصد تن به ده‏تن تاخت آورده بودند. دو تن از نيروهاي ما از هشت تن جدا شده بودند و دشمن در ميان آنها درآمده بود اين دو تن آقاي ستارخان بديري و آقاي ‏هاوار بديري از ايل يوردچي بودند كه ناچار نتوانستند به سوي روستاي كهلا جايگاه نيروي ما بيايند به سوي كوه «رزوند»‌در جنگ و گريز روي نهادند كه بيست تن از فرقه‌ايها به سوي آنها با اسب تاختند اين دو تن در همان تاخت و تاز با اين دويست (بیست) تن مي‌جنگيدند و در برابر رگبار گلوله‌هاي آنها به ويژه تيربارها چنان در تاخت به آنها تيراندازي مي‌كردند كه چند تن از دشمن را با چند اسب به تير زدند و خود را با اينكه دشمن به آنها نزديك شده بود، به كوه رساندند و پس از رسيدن به كوه نخستن سوار پيشرو را با تير زدند با افتادن او فرقه‌ايها باز گشتند، هشت تن ديگر هم كه سرپرست آنها آقاي امرالله خان بيگدلي بودند با كشتن سه تن و گرفتن يك‌تن زخمي با چهار اسب و چهار تفنگ بر نو خود را به روستاي كهلا رساندند (اين زخمي گرفتار را مداوا كردند و دو روز پس از آن سرهنگ افشار طوس با جيپ آمدند او را همراه خود بردند.). اين نبرد به فرقه‌ايها درسي داد كه از روستاي بزين شبانه بازگشتند و فرداي آن روز يكصد و پنجاه تن از نيروي ما به آن روستا رفتند و دو برخورد با وجود زياد بودن دشمن، پيروزي از آن ما پارتيزان‌هاي ميهن پرست بود.

 

فرقه‌اي‏ها چون توان جنگ با جنگ افزار سبك نداشتند و همواره شكست مي‌خوردند براي برخورد با ما بيشتر از توپ و خمپاره‌انداز سود مي‌جستند. اين بود كه در برين و كهلا شكست خوردند تا از قيدار توپ و خمپاره انداز آوردند و ما براي اينكه خانه مردم ویران نشود روستاها را رها کرده پس می‏نشینیم. در کهلا که نمی خواستیم آنجا را ترک کنیم پیرمردها و پیرزن‏ها قرآن و لچک آوردند که آنجا را هم ترک کنیم و چون این کار بدون آمادگی و شبانه بود، همه کاچالی خانه بجا ماند و فردای آن روز دموکرات خانه یدالله خان بیگدلی را تاراجیدند. این بیگانه پرستان در ده زاغه دو نفر از جوانان ده را به گناه همکاری با پارتیزانها در جلو چشم همه زن و مرد و بچه تیرباران کرده بودند در کهلا هم سه تن را گرفته زندانی کرده بودند که بکشند چون بتاراج اموال سرگرم بودند که دو روز آنها زندان بودند روز سوم نیروهای ما از راه کوهستانی «بغاتی» «رزقند» و «تاوه» یورش بردیم و آنها پیش از برخورد فرار کردند و آن سه نفر هم تیرباران نشدند. گروهی ازشبه نظامیان مخالف فرقه دمکرات خودمختاراذربایجان وزنجان پس از این شکست، همواره نیروی ما به ویژه با بودن شاهسون های جنگجو برتری داشت و ما آنها را شکست دادیم. قیدار را پس گرفتیم و زمانی که ارتش روسیه، ایران را ترک کرد و ارتش ایران هم آماده آمدن به آذربایجان وزنجان شده بود، (28) نیروی پارتیزانها همه جا پیش از ارتش به پیش می‏تاختند تا اینکه زنگان با یاری خود مردم گرفته شد وارتش آمد (29) و سپس نیروی پارتیزانها همگی یکجا گرد آمدند و با همراهی چند توپ کوهستانی شبانه پیش از ارتش به «غافلان تی» قافلان کوه تاختند در این جنگ چند تن از پارتیزانها جان باختند ولی کوه گرفته شد  و پیش از این که ما وارتش به شهر میانه برسیم، چون فرقه چی‏ها فرار می‏کردند مردم میانه با آنها درگیر شده گروهی را گرفته و چند تن را کشته بودند. که نیروی ما و سپس ارتش به میانه آمد (30) وهمان جا آگهی دادند که در تبریز هم مردم دولت پیشه وری را نابود کردند و همه آنها فراری شدند و تنی چند اسیر و کشته شدند. (31)



هوده (نتیجه) کار این شد که از میانه با صلاحدید فرماندهی ارتش نیروی پارتیزان به زنگان و از آنجا به جایگاه زندگی خود رفتند(۳۲) و جای افسوس بود که دولت به خانواده آنهایی که در این جنگ فداکاری کرده جان باختند و سرپرست خود را از دست دادند، هیچ گونه کمکی نکرد و همچنین آنها که دست یا پای خود را از دست دادند و دیگر نتوانستند بکار کشاورزی بپردازند کمکی از سوی دولت نشد مانند آنکه این جان باختگان و از کار افتادگان ایرانی نیستند و سالیان دراز آقایان محمدحسنخان افشار و یدالله خان بیگدلی اسلحه ‏دارباشی و ناصرخان صارمی و هدایت خان یمینی به آنها کمک می‏کرند و پس از درگذشت این میهن پرستان تنها فرزندان اسلحه‏دارباشی، یارانه ی آنها را تا سال 1357 پرداختند.(۳۳) اگر خوب نگاه کنیم کار این چند تن بزرگان، کم از کار ستارخان و باقرخان نبود به راستی اینها با روسیه بجنگ پرداخته بودند.



توضیحات :


1 – سازمان سیاسی نظامی حزب توده ایران، سازمان محوری و اصلی جریان چپ در تاریخ معاصر ایران است. این حزب به عنوان وارث سوسیال‌دموکراسی قدیمی عهد مشروطه و حزب چپ گرای عدالت و حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰) دربیستم مهرماه سال ۱۳۲۰ در تهران ودرمنزل شاهزاده قاجاری سلیمان میرزااسکندری (ملی گرا) تأسیس شد. بنیان‌گذاران ان بيست و هفت نفر از روشنفکران و فعالان چپ‌گرا و ملی‌گرای ایران که اغلب در دوره رضا شاه تحت تعقیب و یا در زندان بودند نظیر: سلیمان‌میرزا اسکندری، ایرج اسکندری (شاهزاده قجری)،عبدالقدیرازاد، میرجعفرپیشه وری،  بزرگ علوی، احسان طبری، خلیل ملکی، فریدون کشاورز، عبدالحسین نوشین،دکتر رضا رادمنش، احسان طبری، عباس اسکندری و ....( اعضاي گروه 53 نفري کمونيست هاي زنداني شده در سال 1316) که پس از اشغال ايران توسط شوروي و انگليس (شهريور20) و برکناري رضاخان از زندان آزاد شده بودند و باشرکت ناظري خاموش به نام (رستم علي اوف مسئول امور حزبي و اطلاعاتي سفارت شوروي) بودند. این عده به اتفاق اراء سليمان میرزا اسکندري را به دبيرکلي حزب کمونیست توده ایران برگزيدند .... در سال ۱۳۲۳ش هسته ابتدایی گروه زیرزمینی افسران توده ای، توسط عبدالصمد کامبخش، سرهنگ عزت‌الله سیامک و خسرو روزبه تشکیل گردید و سپس سروان خسرو روزبه به عنوان مسئول هیئت اجرائیه شبکه نظامی انتخاب شد . کامیابی حزب توده در بین افسران ارتش شاهنشاهی، مسئله‌ای شگفت انگیز بود، چرا که ارتشیان به عنوان پایه سلطنت، منزلت بالایی داشته و ایدئولوژی سلطنت‌طلبی و کمونیسم‌ستیزی در بین آنان تبلیغ می شد و نیز ارتباط با هرگونه حزب سیاسی، مجازاتهای سنگینی را می توانست برای آنان به همراه داشته باشد. سازمان نظامی حزب توده و یا به عبارتی سازمان مخفی افسران حزب توده ایران درتاسیس وسازماندهی اولیه قشون حکومت ملی و ازادیبخش!! پیشه وری(باش وزیر دولت خودمختاراذربایجان)و اموزش فدائیان وسربازان محلی اردوی قزلباش دراذربایجان و زنجان، نقش بسزایی داشت..... بعدازسرنگونی دموکراتها در1ذرماه 1325،  شمارزیادی از افسران توده ای  به جوخه های اعدام سپرده شدند.


2– مرحوم یدالله بیگدلی ازخوانین مشهورخمسه و همدان، معروف به یدالله خان اسلحه دار باشی، اسلحه دار مخصوص دربار در زمان حکومت رضا شاه که این شغل اشرافی درسلطنت محمد رضا شاه نیزدراختیارایشان بود . وی فرزند سرهنگ حسینقلی خان بیگدلی فرزند سرهنگ آقا خان فرزند محمد خان حاکم گیلان وخمسه فرزند عرب خان فرزند بهرام خان فرزند علیمردان خان فرزند کرم آقا بیک ( کرم اجاقی) و ازمعروفترین افراد خاندان بیگدلی می باشد . دردوران حکومت فرقه چی ها املاک ودارایی های او وسایرنزدیکانش ازسوی این گروه شبه نظامی مصادره شد ، واسلحه دارباشی به کمک افراد محلی وتفنگچیان خود روی درروی دموکراتها قرارگرفت . پس ازشکست فرقویان اواموال واملاک خود را بدست اورد وعلاوه بردریافت دهها فرمان وتقدیرنامه وامتیازات ، مدال 21اذر و نشان آذربادگان به اواهداگردید . یدالله خان بیگدلی در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۳۹ خورشیدی بعلت بیماری بزرگ شدن قلب در منزل خود در تهران، و در77سالگی فوت نمود. ودرارامگاه فاطمه معصومه به خاک سپرده شد . امیرحیدرعلی بیگدلی فرزنداسلحه دارباشی درمورد پدرش نوشته است : یداله خان بیگدلی اسلحه دار مخصوص شاهنشاهی که در آغاز پادشاهی رضا شاه پهلوی هشت روستا داشت و با اینکه حقوق ماهیانه اش بیش از یک نماینده مجلس بود ولی بهیچ روی بسنده زندگی او نبود چون از فامیل و بستگان و مردم مرز و بوم خودش دستگیری می کرد و گروهی از فرزندان فامیل و بستگان را آورده و در خانه خودش نگهداشته و آنها را به تحصیل علم و دانش واداشته بود. یکی از آنها همین روانشاد پرفسور غلامحسین بیگدلی بود که فرزند روانشاد فتح اله خان بیگدلی بود که نماینده یداله خان بیگدلی اسلحه دار باشی در دو روستای زاغج و سقرچین بود و فرزندش غلامحسین بیگدلی که در روستای خانلر بزینه رود در سال ۱۲۸۷ متولد شده بود به تهران آوردند و با دیگر فرزندان فامیل در تهران برایشان شناسنامه گرفته و به دبستان گذاشتند و همراه فامیل دوره دبستانرا در خانه خود اسلحه دار باشی زندگی کرد درس خواندند و پس از گرفتن گواهینامه ششم ابتدایی باز بیاری مادی و معنوی یداله خان بیگدلی اسلحه دار باشی به دبیرستان نظام رفته است. پروفسورغلامحسین بیگدلی دروصف عمو و پدرزنش اسلحه دارباشی می نویسد : در جریان جنگ دوم جهانی (1324-1320) که کشور ایران از جانب متفقین اشغال و رضا شاه به جنوب آفریقا تبعید گردید، یداله خان نیز پیرشده بود و مایل بود برود و چند صباح باقیمانده عمر را در سرزمینهای آبا و اجدادی استراحت نماید و به کار کشاورزی و زراعت بپردازد لیکن در این هنگام نیز جنگ با فدائیان فرقه دمکرات متجاوزین با سردستگی پیشه وری و غلام یحیی و سر سپردگان روس پیش آمد و شرف، حیثیت و استقلال قسمتی از میهن عزیز یعنی آذربایجان و خمسه بخطر افتاد، در این هنگام یداله خان با معیت پدرم مرحوم فتح اله خان بیگدلی، مرحوم هدایت اله خان یمینی، مرحوم محمد حسن خان امیرافشار و ذوالفقاری ها، مرحوم مجد السلطان بیگدلی و مرحوم علی اکبر خان بیگدلی و نصراله خان مقدم هم عهد و پیمان گشته و در برابر دشمن سر سپرده و بیگانه پرست و متجاوز و مسلح به سلاح و افکار بیگانه قد علم کرده و صف آرائی نمودند، با منتهای قدرت و قوت و اخلاص با بیش از پانصد سوار و پیاده خود به جنگ پرداخته تا ریشه کن نمودن دشمن متجاوز و بیگانه پرست سلاح از تن باز ننموده و از پای ننشستند .


3 - امیرنصرت اسکندری، نماینده‌ی تبریز در مجلس شورای ملی، خانواده بزرگ مالک سراب وتبریز، اینان فرزندان فتح السلطان اسکندرخان کشیک چی باشی محمد علی شاه قاجار بودند .... مشهورترین فرد این خانواده نصرالله خان اسکندری ملقب به امیرنصرت بود که ازدوره ششم تا هفدهم نماینده مجلس شورای ملی ایران بود .  که به نوشته‌ی‌ ....  در موقع انتخابات با تهدید وتطمیع و زور شلاق برای خود در آذربایجان رأی می‌گرفتند . امیرنصرت ووابستگان اوازمخالفان همیشه برقرارفرقه دموکرات بودند .


4 – دراواخردوران حکومت پهلوی اول، سال 1317خورشیدی مطابق با 1938 میلادی،  بدنبال توافق دولت شاهنشاهی ایران و دولت کمونیستی اتحاد جماهیرشوروی،  هزاران ایرانی تبار(زارع کارگرشده!!) مقیم شوروی ازان کشوراخراج وراهی ایران شدند.( در سال‌هاي 1930 مسألة جديدي درکشوراتحاد جماهیرشوروی مطرح گردید. چون دولت شوروي نمي‌توانست اموال خارجي‌ها را مصادره كند، اينهايي كه در آنجا زندگي مي‌كردند، تقريباً يك مصونيت مالي داشتند. از طرف دولت استالين به اينها پيشنهاد مي‌شد يا برويد به كشور خودتان و يا تابعيت كشور شوروي را قبول كنيد. آنهايي كه ماندند وتابعيت شوروي را قبول كردند، اموالشان مصادره شد. آنهايي كه تابعيت شوروي را قبول نكردند، به آنها مهلتي داده شد كه طي مهلت مقرر، اموال خودشان را بفروشند و بيايند به ايران. عده‌اي اينكار را كردند و اموال خودشان را در آنجا فروختند و عده‌اي هم اموال منقول خود را آوردند و در اينجا فروختند.) این عده کسانی بودند که قبل ازانقلاب کارگری وکمونیستی درروسیه تزاری(اکتبر1917)، به خاطرقحطی، بیکاری، ظلم وستم حاکمان واربابان ومباشران درایران به انسوی مرزرفته ودرقفقازوازبکستان وچاههای نفت باکو و..... منبع درامدی برای خود دست وپاکرده بودند. (در پایان سده‌ی نوزدهم اتفاقات جدیدی دراذربایجان شوروی به وقوع پیوست، در سال 1869م استخراج نفت از معادن باکو آغاز شد. نفت باکو به طور خودجوش از زمین فوران نمی‌کرد و می‌بایست از زیر زمین بیرون کشیده می‌شد. چون در آن زمان صنعت استخراج نفت در مراحل اولیه بود، این کار به وسیله‌ی نیروهای کار کارگران انجام می‌شد. این کار نیروی فراوان می‌طلبید و چون کارگر کافی در قفقاز نبود، مهاجرت نیروی کار از ایران وبیشترازروستاها به قفقازیه آغاز شد.) پس ازانقلاب بلشویکی درروسیه، بیشتراین ایرانی تباران، (که عده کثیری ازانها کارگرفصلی بودند!!) حاضرنشده بودند سجل روسی گرفته وبه تابعیت ان کشوردرایند وتابع قوانین ان جمهوری شوند. لاجرم دولت شوروی به رهبری یوسف(ژوزف) استالین به سراغ انها رفت ومتمردین ازقوانین دولت شوروی را دستگیروبه ایران فرستاد. این گروه اخراجی ازکشورشوروی ازمرزهای شمالی گذشته ودرشهرهای مختلف ایران وازجمله درزنجان وبیشتردرمساجد شهر(مسجد یری بالا وپایین، نصرالله خان، مهدیه و ....) اسکان یافتند . اهالی خمسه زنجان به این تازه واردان به شهرلقب مهاجرداده بودند !! .... دولت ایران، برای انها مستمری تعیین کرد..... وانهارا ایرانیان دورازوطن قلمداد نمود. بروزبرخی اعمال وکردارازسوی مهاجران، وجهه انها رادربین مردم مخدوش کرد.... ومامورین نظمیه رضاشاه،  انهارا تحت نظرداشتند.... تعدادی ازانها به مناطق بداب وهوای کشورتبعید شدند . این مهاجرین بادکوبه ای باتشکیل شعبه حزب توده ایران درزنجان به رهبری مرحوم ازاد وطن کارت عضویت دریافت کردند . پس ازتاسیس فرقه دموکرات اذربایجان (روز دوشنبه 12 شهریور 1324 فرقه دموکرات آذربایجان با انتشار بیانیه‌ای (مراجعت‌نامه) که به دو زبان آذری و فارسی نوشته شده و حاوی یک مقدمه و 12ماده بود رسما تشکیل خود را اعلام کرد. اهم اهداف این بیانیه عبارت بودند از: «تقاضای آزادی داخلی و مختاریت مدنی برای مردم آذربایجان، البته با حفظ استقلال و تمامیت ایران، تشکیل انجمن‌های ایالتی و ولایتی، تدریس زبان آذربایجانی در مدارس آذربایجان، مصرف نیمی از مالیات‌های وصولی از آذربایجان در خود آذربایجان، افزایش کرسی‌های نمایندگان آذربایجان در مجلس به نسبت جمعیت آن، اصلاح روابط و حدود بین مالک و دهقان با در نظر گرفتن مصالح هر دو، مبارزه با بیکاری، تلاش در جهت توسعه و ایجاد صنایع، تجارت و کشاورزی، مبارزه با رشوه و فساد در ادارات و..») ....وسپس با درهم امیختن تو ده چی ها وبیشترمهاجرین زنجان،  با فرقه دموکرات در1324ش، (مردم زنجان در مورخة 12/6/1324 به چشم خود دیدند که چگونه به یکباره اعضای حزب توده شعبه زنجان د رعرض یک ساعت عضو فرقه دموکرات آذربایجان گشته برای مدتی نام حزب توده را فراموش کردند، به این ترتیب که در روز مذکورامیرخسرو دارائی{برهان السلطنه قاجاری}، رحمت الله جواهری و نصرت الله جهان شاه لو از رهبران حزب توده زنجان در چهار راه پهلوی درحضور 600 نفر از اعضای حزب توده میتینگی برگزار کرده و خبر تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان و عضویت خود و هم مسلکان خود را در آن اعلام کردند.)  مهاجرین قفقازی، به عنوان فدائیان (فداییان را بیشتر افراد داوطلب از روستائیان و مهاجران یا اشخاصی که به دلایل خاصی به این فرقه گرایش داشتند تشکیل می‌دادند. فداییان ملزم و موظف بودند که علاوه بر حفظ امنیت منطقه در روستاهای جنوبی زنجان با گروه‌های مقاومت در جنگ و گریز باشند.)، حکومت محلی اذربایجان (زنجان)،  کادراصلی ومعنوی ارتش دولت دموکراتها را تشکیل می دادند ودراین راستا ازدشمنان سرسخت فئودالها و زمینداران بزرگ اذربایجان وزنجان محسوب می شدند .....


5 - گر چه تسلط علنی فرقه چیها  بر خمسه زنجان در اذرماه 1324ش اتفاق افتاد ولی مردم این ولایت بویژه فئودالهای منطقه از حدود سه سال پیش از آن با اهداف بلند مدت و آرمان های این تشکل قومی و سیاسی آشنا بودند. چرا که در سال 1321 ش با تاسیس اولین شعبه کمیته ایالتی حزب توده در زنجان ، مبلغان حزبی،  شروع به طرح مسائلی درمحافل کارگری وکشاورزی کردند که قرینه ان صحبتها،  توسط فرقه ای ها پس از گذشت سه سال مطرح شد. در نتیجه موضع گیری اکثریت مردم در مقابل فرقه ای ها مبتنی بر همان شناختی بود که پیشتر از شعارها و عملکردهای حزب توده مشاهده کرده بودند. اقشار مختلف مردم خمسه زنجان در طول این سال ها هرکدام مواضع خاص خود را درقبال توده چی ها وفرقه چی ها داشتند، بطوریکه گروهی به سوی حزب توده وبه واقع فرقه دموکرات ودسته ای به طرف مجموعة دولت مرکزی به سرپرستی بزرگ مالکان زنجان کشیده شدند . اولین گروه خاص مخالف حزبیون و فرقیون در زنجان طیف مالکین و زمینداران بودند . عواملی که به این درگیری لفظی وفیزیکی منجر می شد به تحریکات توده ای ها و دموکرات ها  مبنی بر اجتناب دهاقین از پرداخت بهره مالکانه و تقسیم زمین های این گروه در برخی روستاها بین زارعان ودها تی های خوش نشین توسط دموکرات ها بر می گشت. مبلغان حزبی در میتینگ های هرروزه خود، علیه مالکین عمده وسرمایه داران شعارمی دادند و این به نگرانی های فزاینده این گروه  زمیندارموروثی می افزود. مالکین و خرده خانهای خمسه،  درراستای مقابله با ارمانگرایی  توده چیان وفرقه چیان زنجان ( علیزاده، رئوفی، هشترودیان، قلیزاده، چوزوکی ومهاجرین و ..... واعضای اتحادیه کارگری)، مبادرت به تاسیس کانون اتحاد وجمعیت خیریه ملی و تشکیل شعبة فرقه دموکرات ایران وابسته به سید ضیاء(بیشتراعضای این دو نهاد مقاومت مالکین، روستائیان رعیت، لمپنهای شهری!!،  افراد پلیس وامنیه وماموران دوایردولتی بودند ودفترحزب درعمارت ذوالفقاری قرارداشت!!) ونامه نگاری به دولت مرکزی، اجتماع در مسجد یا فرمانداری ودرخواست حمل سلاح جنگی واقدام نظامی جهت حفظ اموال واملاک خود کردند . خوانین محلی بویژه خاندان ذوالفقاری بنا به پیوند با حکومت مرکزی ومنابع ومنافع سرشاری که درشهرستان زنجان داشتند، (اینان که چندین نسل، حکومت یانایب الحکومه خمسه را داشتند،  بنا بر منابع توده ای وفرقوی بدشمنی با آزادیخواهان شهره بودند. سرکوب مشروطه خواهان زنجان، همکاری در سرکوب جنگل، نهضت آذربایجان و نهضت ملی برهبری مصدق را به عنوان صفحاتی از کارنامه این خاندان معرفی می کنند!!!) بیشترین سهم رادرمقابله با حزب توده ودموکراتها از1320 تا1325ش داشتند. برادران یازده نفره ذوالفقاری که املاک زیادی دراختیار خودداشتند که ریاست انها برعهده اقای زنجان، سلطان خمسه (محمود ذوالفقاری) بود وقدرت اوبیشتربه رعیتهای پرشمارروستاهایش وارتش خصوصی وتفنگچی های 2 تا 3 هزارنفره اش که دوسوته دراختیاراوبودند و در کشتار سال 1325ش در آذربایجان در کنار ارتش شاهنشاهی وگاهی پیشاپیش آنان بود مربوط می شد، باقدرت گیری ونفوذ روزافزون حزب توده وسپس فرقه دموکرات، این شوکت وقدرت ترک برداشت و منافع انها درخطرسقوط قرارگرفت.... دراین ارتباط مادر محمد رضا پهلوي خانم تاج الملوك آيرملو درکتاب خاطرات خود ضمن شرح ملاقات خود با پیشه وری به شرح ملاقات محمد رضا شاه بامرحوم سلطان محمودخان ذوالفقاری دربحبوحه قدرت طلبی حزب توده وفرقه دموکرات درزنجان پرداخته است که درنوع خودقابل تامل می باشد : ديدار با پيشه وري اولين حزب كمونيست ايران قبل از روی كار آمدن رضا شاه پهلوی درست شد. يعنی 3 سال قبل از كودتای  حوت 1299.خود جواد پيشه وری كه درزمان قوام السلطنه برای مذاكره به تهران آمده بود برای من داستان تشكيل حزب كمونيست ايران را تعريف كرد. من در ماجرای آذربايجان يك بار پيشه‌وری را ديدم و اين مدتها قبل از حركت ارتش ايران به آذربايجان و بيرون كردن قوای پيشه وری بود.درست يادم نيست پيشه وری برای چه به تهران دعوت شده بود. شايد نماينده مجلس شده بود. خلاصه هنوز روابطش با محمد رضا و قوام السلطنه خراب نشده بود.قوام به من گفت شما چون با پيشه وری هم زبان وهم شهری هستيد. با او صحبت كنيد. من قبول كردم و قوام السلطنه ، پيشه وری را نزد من آورد. پيشه وری از موقعی كه طفل بود در مسكو بزرگ شده بود. يك آدم اهل باد كوبه بود كه پدرش به مسكو مهاجرت می‌كند وپيشه وری دوران كودكی و جوانی را در مسكو می‌گذراند.خيلی آدم شيرين سخن وبا سوادی بود. فوق العاده به مسايل تاريخی احاطه داشت و موقعی كه پيش من بود اطلاعات جالبی را در اختيار من قرارداد. پيشه وری می‌گفت او و رفقايش برای آذربايجان خود مختاری می‌خواهند تا حكومت محلی تشكيل داده و اوضاع و احوال مردم بيچاره و پريشان را بهبود ببخشند! البته بعد از مدت كوتاهی اوضاع عوض شد و پيشه وری  ا ز ترس دستگير شدن جرئت نكرد به تهران بيايد و در آنجا حكومت اشتراكی درست كرد و زمين‌های ارباب را گرفت و بين زارعين تقسيم كرد. حتی تا زمين‌های زنجان را هم گرفته و بين فعله‌ها و رعيت‌ها تقسيم كرده بود. يادم هست كه ارباب‌های زنجان كه روابط خوبی با محمدرضا داشتند به ملاقات محمدرضا آمده و از او می خواستند ارتش بفرستد و كشاورزان را از سرزمين‌های آنها بيرون كند. آقای ذوالفقاری كه از ملاكين بزرگ نواحی زنجان بود به محمد رضا گفت خدا پدرت را بيامرزد. او گردنكشان و ياغی‌ها را سر جايشان نشاند. تو پسرهمان پدری چرا اجازه می‌دهيد مجددا ياغی‌ها سر برآورند!  و در همين حال گريه می‌كرد. فهميدم كه تفنگچی‌های حكومت اشتراكی آقای پيشه وری همه ملاكين را از منطقه آذربايجان با دست خالی بيرون كرده اند و ازجمله همين ذوالفقاری‌ها  آنقدر دست خالی مانده اند كه نمی توانند مخارج اقامت خود را در تهران تاديه نمايند .


6 – ازموانع عمده پیش روی حرب توده وبعدن فرقه دموکرات زنجان، نهادهای مذهبی و روحانیون بودند که به جهت ریشه های عمیق تضاد ایدئولوژیکی واقتصادی ازهمان اوایل کاربه انها نه گفتند .... این ضدیت از عقاید سکولار توده ای هـــــا و برخی اقدامات آنان چون عدم اعتقاد به مالکیت خصوصی وتقسیم اراضی به جهت زیان دیدن احتمالی پایگاه اقتصادی اشان، نشات می گرفت . در نتیجــه از همان ابتدا در مقابل تجدد خواهی این مارکسیستهای انقلابی وارداتی!! قرار گرفتند. ازان جا که منبع اصلی درامدزایی علماء وجوهات مختلف مذهبی بود که بیشترمالکان واشراف وبازاریان شهر پرداخت می کردند، این مخالفت طبیعی بنظرمی رسید . سلسله مراتب مذهبی، بیشتربه نظام موجود زمیندار وتجارت خانه ها متکی بود .تساهل وتسامح توده ایها وفرقه چیها درمسائل دینی و حق زنان به استفاده مجدد ازچادر، و سرودمذهبی دانش اموزان زنجان درمراسم صبحگاهی و ..... باعث نشد درهای مصالحه انان با اهل شریعت گشوده شود . سرود صبحگاهی دانش اموزان مدارس در دولت محلی آذربایجان - زنجان : ای بیزی یوخدان یارادان تانریمیز   *       سن بیزه لطفونله عنایت ائیله بیزلری دوزگون یولا، دوز ایشلره       *       قدرت ذاتینله هدایت ائیله وئر بیزه توفیق که تحصیل ائده ک      *      علم و ادبله بیزه زینت ائله خدمت ائده ک بیز آنا میز یوردونا      *      سن ده اونو حفظ و حیمایت ائله پاک فکیر ، آیدین اوره ک ساغ بدن    *      بیزلره شانینله کرامت ائله مخالفت روحانیون شهر وتبعیت مردم مسلمان زنجان ازانها ازمقبولیت ومشروعیت انقلابیون چپگرای زنجان می کاست،(دهقانان دربرخی مناطق زنجان ازپذیرفتن زمینهای تقسیم شده اربابان خود توسط دموکراتها خودداری کرده ویا سهم ناشی از توزیع انبار گندم اربابان فراری خــــود ازسوی فدائیان را شبانه به انبار ارباب برمی گرداندند و تصرف در آن را حرام می شمردند، وبه یاد اتش جهنم می افتادند !!) بازرگانان و کسبه جزء نیز به چند جهت در مقابل طرفداران مـــــرام اشتراکـــــی قرار داشتند: اول اینکه دموکراتها متاثر از افکارانقلابی و کمونیـــستی مخـــــالف سرمایه داری بوده و آنان را استثمار کنندة طبقه کارگر محسوب می کردند و از نظر این طیف طبقات مذکور جزو طبقة سرمایه دار محسوب می شدند. (اعضای حزب توده ودموکرانها با سازماندهي گسترده خود، به تثبيت شبکه خود، انتشار برنامه و جذب اعضاي جديد از بين گروههاي مختلف مشغول بود. با توجه به پايين بودن سطح سواد عومي مردم شهر و روستا، بلطبع سطح سواد مبلغين فرقه نيزپايين و بسياري از آنان افرادي عامي بودند که گاه بسياري از شعارها و تبليغات آنان تبديل به شوخي و مزاح مي ‏شد . ازجمله ماژور حسن نظري يکي از افسران فرقه دمکرات در زنجان داستاني شيرين از نوع تبليغات آنان بر ضد ثروتمندان و قشر بورژوای شهرزنجان تعريف مي‏کند، وي مي‏گويد: يکي از سخنرانان شعاري داد (درمیدان انقلاب فعلی) که براي بسياري شادي‏آفرين و توام با کف زدنهاي شورانگيز بود. شعارش بسيار ساده بود: مرگ بر آنان که با کارد و چنگال غذا مي‏خورند!! مرگ برچلو خورها و ....!! اين‏گونه استفاده از احساسات عوام ‏الناس، به شکلي رايج در سطوح مختلف فرقه مشهود بود.) دوم اینکه طرفداران مرام اشتراکــــــی با برگزاری میتینگ ها و به تعطیلی کشاندن کارگران کارخانه های موجود و برخی درگیری های سیاسی و محلی نظم و امنیت شهر را برهم می زدند  و این به معنی رکود کسب و کار این طبقه بود. توده ای ها قبل از اشغال شهر، در تهدید به قتل یا غارت اموال برخی از تجار شهر نظیر اسدالله ایازی، اکبر شهلایی، قماشچی وحاج حسینعلی صدیقیان نقش مستقیم داشتند. و دراین ارتباط تجار و اعیان ودارایان شهرهمچون : ابریشمچی، حسین رهبری، اسلامی، حسین بحرینی، حاج اقا قماشچی، اسمعیل رضوانی، رهنما، عباس خان ااعتماد امینی، سیدنصرالله ارفع، اشرف همایونی، عباس ابریشمی، عبدالرحیم نباتچی، رحیم صراف، ابوالحسن صراف، علی رنجبر، محمدجوادکسائیان، عبدالله طهماسبی، باقریوسفیان، قربان اردبیلی، محمد حسین بیجارچی، ابوالفضل مغازه، بیوک اقا مغازه، سید جعفراشرفی، محمد یوسفیه، محمد رضا رشتچی، مجتبی صدیقیان، اسماعیل مهدیون و ..... با تلگرافی به مرکز به مورخه 9/3/22 مراتب نارضایتی خودرا ازشورش مردم شهر (بخاطر افزایش قیمت نان) و جو پرالتهاب زنجان وعدم امنیت و... اعلام داشتند!!!  مسأله امنیت از نظر این طبقه خرده بورژوا به اندازه ای مهم بود که آنان در وقت انحلال نظمیه زنجان توسط ساداتهای روسی از خود جهت برپایی مجدد شهربانی نیروی مزدبگیر  استخدام کردند. بازاریان در مخالفت با فرقه ای ها و در یک اقدام هماهنگ از به کاربردن پول ابداعی دموکرات ها به جای پول ملی خودداری کردند. همچنین مردم کسبه ودکاکین از پذیرش مطلق تغییر اسامی فارسی اماکن به ترکی توسط دموکرات ها خودداری کردند به گونه ای که معمولاً تابلوها دو طرفه بود که در دو روی آن به ترکی و فارسی  باخط نستعلیق اسامی نوشته شده بود و روی ترکی تابلوها فقط در وقت نظارت دموکرات ها نصب می شد .


7 - زندگي‌نامه رهبرانقلابیون دموکرات زنجان : دكتر نصرت‌الله جهانشاه‌لو افشار در ارديبهشت سال 1292 ش. در تهران به دنيا آمد. چون پدر و خانواده‌اش اهل زنجان و در آن شهر دارای املاکی بودند، در نوجوانی اکثر تابستانها را به زنجان رفته و از نزدیک با زندگی روستائی آشنا شده بود. وي در سال 1313 با دكتر تقي اراني آشنا شد و در محفل بحث او در منزلش شركت جست و سپس از جمله همكاران وي در مجله دنيا گرديد . در ارديبهشت 1316 به اتهام عضويت در فرقه كمونيستي به رهبري دكتر اراني از سوي دستگاه پليسي و خفیه رضاخان دستگير شد و تا آخر شهريور ماه 1320 را همراه با گروه 53 نفر در زندان به سر برد. پس از آزادي از زندان، به حزب توده پيوست و به گفته خويش پس از دكتر رضا رادمنش، مسئوليت سازمان جوانان حزب توده را برعهده گرفت. در اوايل تيرماه سال 1324 به زنجان رفت و مسئوليت حزب تودة آن شهر را پس ازدکترهشترودیان عهده‌دار شد . وبا کمک علی اکبرچوزوکی!!منزلی را جهت طبابت!! درخیابان اصلی شهر اجاره نمود ..... در شانزدهم تیر، جلسه حزب توده با سخنرانی دکتر جهانشاهلو در زنجان برگزار گردید. روز بعد جلسه‏ای دیگر در کلوپ اتحادیه کارگران تشکیل شد و دکتر جهانشاهلو در مورد حزب توده و مسایل ووظایف حزبی سخنرانی کرد. بعد از آن، تابلویی مقابل یکی از اتاق‏های مسافرخانه سعادت واقع درمیدان اصلی شهر، از طرف «جبهه آزادی» نصب گردید. از سوی مخالفین حزب توده ودرراس ان محمود ذوالفقاری فعالیتهای مختلفی درجهت مهار حزب توده زنجان وجلوگیری ازشعار جنگ طبقاتی حزب وبه ویژه نابودی کمیته های روستایی!! صورت گرفت که مراجعه وی به بیت امام جمعه زنجانی (حاج میرزا محمود حسینی) ازجمله انها بود.... که توفیری درامورنداشت!! هم زمان با این فعّالیّت‏ها در زنجان، مسئله مسلح شدن اعضای حزب توده و توزیع سلاح بین اعضای حزب مطرح بود، تحولی که بدون ابهام، با برپایی جنگ مسلحانه شهری وروستایی درخمسه واعلام حکومت نوین!! بی‏ارتباط نبود. به دنبال تشكيل فرقه دموكرات آذربايجان و پيوستن تشكيلات ايالتي حزب توده در تبريز به آن، تشکیلات حزب توده زنجان نیز بااشاره سرهنگ اتا کیشی اف روسی به اين فرقه پيوست و دكتر جهانشاهلو به عنوان نماينده كميته مركزي حزب توده در فرقه دموكرات برگزيده شد. در اوايل آذرماه 1324 در پي اعلام حكومت فرقه در آذربايجان، شهر زنجان نيز به تصرف تشكيلات فرقه درآمد و توده ای ها( دموکراتها) به لیدری دکترجهانشاهلو وهماهنک با کمیندانی روسها درزنجان، روز2 اذرماه 1324 ژاندارمری و شهربانی وفرمانداری زنجان را در جریان آشوب یکساله آذربایجان خلع سلاح کردند ( و اما آنچه که در این جا حائز اهمیت است اینکه دکتر نصرت‌اله جهانشاهلو علی‌رغم اینکه فرزند یک فئودال و زمین‌دار بزرگ منطقه خمسه بود چگونه به اینکارحجیم دست زد!!؟ جای سوال دارد) ...... درپی این اقدام،  دكتر جهانشاه‌لو اداره شهرزنجان را به دست گرفت   و سپس در21  آذر ماه سال ۱۳۲۴ که فرقه دموکرات آذربایجان حکومت خودمختار اعلام می‌کند، جهانشاهلو از طرف مجلس ملی آذربایجان با عنوان معاون اول پیشه‌وری (نخست وزیر حکومت محلی آذربایجان)  دربهمن ماه به تبریز می‌رود.  جهانشاهلو چنان که در خاطرات خود نوشته، عضو هیئت سه نفره‌ای بود که به ریاست پیشه‌وری در اردیبهشت ۱۳۲۵ برای مذاکرات نافرجام با دولت قوام به تهران رفتند در آذرماه 1325 پس از توافق ميان دولتين ايران و شوروي و حركت ارتش به سمت آذربايجان، وي به همراه پيشه‌وري و تعداد ديگري از مسئولان فرقه دموكرات به باكو گريخت و دوران اقامت در شوروي را آغاز كرد. پس از مرگ پيشه‌وري در يك تصادف مشكوك در مهرماه 1326، وي به همراه صادق پادگان و غلام يحيي دانشيان، به عنوان اعضاي گروه سرپرستي فرقه منصوب شدند. در بهار 1327 با تشكيل مجدد كميته مركزي فرقه دموكرات آذربايجان و به دنبال اخراج و زنداني شدن محمد بي‌ريا كه تماس هايي با سركنسولگري ايران به منظور بازگشت به كشور داشت، دكتر جهانشاه‌لو به عنوان عضو رهبري فرقه و مسئول تبليغات آن منصوب گرديد. در شهريور 1332 براي طي دوره مدرسه عالي حزب كمونيست شوروي (كوتو) به مسكو رفت. در اين زمان وي از حزب توده درخواست كرد تا به مأموريت او در فرقه دموكرات آذربايجان خاتمه دهند و مجدداً فعاليت خود را در حزب توده دنبال كند. در سال 1345 با تشكيل جمعيت پناهندگان ايراني ساكن شوروي، وي به رياست اين جمعيت منصوب شد و نامه‌نگاريهايي را با مقامات ايراني براي دريافت اجازه بازگشت آوارگان ايراني به وطن آغاز كرد كه اين كار تا سال 1349 كه وي از اين تشكيلات كناره گرفت، ادامه داشت. دكتر جهانشاه‌لو در سال 1351 خاك شوروي را ترك كرد و در حالي كه تشكيلات كميته مركزي حزب توده در آلمان شرقي مستقر بود، عازم برلن غربي شد و در آنجا سكني گزيد!!! بدون تردید کتاب خاطرات دکترجهانشاهلو افشار «ما و بیگانگان» یکی از مهم‌ترین منابع برای آگاهی از چگونگی ایجاد تشکلهای سیاسی موسوم به حزب توده و فرقه‌ی دمکرات آذربایجان وزنجان، یک سال فرمانروایی آنها بر آذربایجان وزنجان خمسه و سرنوشت آن در اتحادجماهیر شوروی، بخصوص در جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی (سابق) می‌باشد. دکتر جهانشاهلو، نوشتن کتاب «ما و بیگانگان» را پس از 26  سال اقامت در شوروی و خروج از آن به سال 1351 و اقامت در آلمان (برلن غربی) آغاز کرده است. دراین کتاب ارزشمند وقابل استناد برای تاریخ نگاران، مطالب زیادی درحوزه زنجان ودرارتباط با چگونگی امدن وی( جهانشاهلو) به زنجان وچگونگی ارتباط با هواداران حزب ازجمله با دارایی ها و اصانلوها وافشارها و وزیری های زنجان و همچنین افسران روس وبرخی جزئیات وقایع خمسه زنجان، جنگ شهری وتصرف خانه ذوالفقاری هاو جنگهای محلی خاورزنجان وعاقبت کاربرخی فعالین فرقوی وغلامحسین خان اصانلو دردوران مهاجرت درشوروی و ...درج گردیده است .  دراین کتاب، گرچه دكتر جهانشاهلو افشار این پیرفرزانه اهل زنجان،  که اینک درسن کهولت (99سالگی) درالمان به سرمی برد،  بارها از گذشته خود اظهار ندامت و پشيماني مي‌كند، اما در كنار اين مسئله، نبايد تلاش وي را براي كتمان پاره‌اي مسائل ناديده انگاشت. به عنوان نمونه، ماجراي تصرف زنجان توسط نيروهاي فرقه دموكرات اين شهر به رهبري دكتر جهانشاهلو، به گونه‌اي ترسيم شده كه صرفاً يك اقدام واكنشي در قبال حركت دولت مركزي براي دستگيري چند تن از اعضاي اين فرقه به حساب آيد و نه عملياتي در چارچوب يك برنامه‌ريزي گسترده و سراسري برای اهدافی نادرست وغیرقابل جبران !!!  ایشان درکتاب خود می نویسد: «درست به ياد ندارم كه هشتم يا دهم آذرماه بود(دوم اذرصحیح است) و شايد ساعت 9 صبح آقاي سفرچي با دو تن ديگر از كارگران راه‌آهن نزد من آمدند و آهسته گفتند كه ميان ما و سربهر فرمانده‌ي پليس راه‌آهن زنجان گفتگويي شد و چون او دستور بازداشت چندتن از ما را داد ما پيش دستي كرديم و او و چند پاسباني را كه براي بازداشت ما فراخوانده بود، خلع سلاح و در همان اتاق زنداني كرديم... نزديك ساعت 2 پس از نيم روز بود كه همه‌ي دستگاه دولتي حتي اداره‌ي آمار و دادگستري و ثبت نيز در دست سازمان فرقه و كارگران بود، جز اداره‌ي شهرباني»(صص182-180) آيا واقعاً اگر چنان دستوري از تهران جهت دستگیری اعضای حزب توده (شما بخوانید فرقه دموکرات) نرسيده بود، ماجراي تصرف مسلحانه شهر زنجان توسط اعضاي فرقه دموكرات اين شهر رخ نمي‌داد؟ ان هم درشرایطی که برخی شهرهای اذربایجان ازجمله سراب ومیانه ازسوی دموکراتها وقبل اززنجان سقوط کرده بودند ودیگرشهرها نیز درنوبت به سر می بردند !!!


8 – سرهنگ غلام‏یحیی دانشیان (معاونت وزیر جنگ فرقه دمکرات) و عباسعلی پنبه ‏ای!! رهبری فداییان را در سقوط شهرمیانه، به عهده داشتند.فداییان پس از تسلط بر شهر مأمورین را خلع سلاح کردند و با قطع سیم‏های تلگراف و تلفن رابطه تهران را با آذربایجان قطع کردند.علت سقوط سریع میانه به این خاطر بود که در آنجا مأمورین نظامی‏زیادی وجود نداشت و تعداد آنها از یک دسته ژاندارم و تعداد اندکی پاسبان که مأمور راه ‏آهن بودند تجاوز نمی‏کرد.به همین خاطر غلام یحیی مسئول اتحادیه حزب کارگران‏ توده میانه، با تسلیح کارگران با وسیله سلاح‏هایی که کاپیتان ‏نوروزاف دژبان روسی شهر میانه در اختیارش گذاتشه بود به آسانی و بدون اینکه با مانعی‏دشوار برخورد کند شهر میانه را از تصرف نیروهای دولتی خارج ساخت.  به دنبال سقوط شهر میانه،حکومت مرکزی پنهانی‏به تقویت نیروهای خود در زنجان پرداخت تا از طریق‏دستگیری سران اتحادیه ‏های کارگری از دچار شدن زنجان‏ به سرنوشت میانه ممانعت کند.در این میان سلطان محمود ذو الفقاری که از ملاکین سرشناس زنجان بود با شتاب تعداد تفنگداران خودرا... در شورش پيشه وري و حکومت دمکراتها ٬ زنجان و خمسه از طرف دمکراتها اشغال شد و غلام يحيي معروف به ژنرال دانشيان به حکومت آنجا منصوب گرديد؛ ولي ذوالفقاريها اين حمله و تصرف را نپذيرفتند و در مقام مبارزه برآمدند. در نيمه شب از زنجان بيرون آمدند ٬ راه خاتون کندي را در پيش گرفتند و از آنجا شروع به تعرض نمودند........ سرانجام در نبردي که بين قواي دموکراتها و ذوالفقاريها درگرفت غلام يحيي شکست سختي خورده به تبريز بازگشت و زنجان به تصرف دولت درآمد . درجریان اشغال میانه،  رئیس پاسگاه راه اهن میانه رسدبان سوم انصاری با چند نفرژاندارم واجان نظمیه کشته شدندوهمچنین صندوقداردارایی (رهنما)، سعید انصاری واحمد اقایاری و مالکانی چون اسد اله شقاقی (سالار مظفر)،  سرهنگ حاج سید داودرنجبروکیلی (ارشدالممالک)‏ و برادرش سیدعلی علوی رنجبر (مسعود نظام) رهبران کانون اتحاد وجمعیت خیریه ملی  !! که درمقابل فرقه‏ای‏ها ایستادگی کردند ...  و بعد از 21 آذر 1324تیرباران شدند.  (توضیح نگارنده – دکترجهانشاهلو افشار درخاطراتش ودرارتباط باحاکم سیاسی ونظامی فرقه دمکرات درزنجان{غلام یحیی دانشیان} می نویسد :  "در آغاز آذر ماه 1324 با اسلحه ه‏ايی كه روس‏ها توسط كاپيتن نوروز اف در اختيار او گذاشتند شهر ميانه را از دست دولتيان درآورد. او را در اواخر آذر ماه با گروهي از فدائيان سراب و ميانه از تبريز به ياري فدائيان زنجان فرستادند. من تا در زنجان بودم به او و فدائيان دسته‏ي او مهار زدم و نگذاشتم كه به حقوق مردم تجاوز كنند، اما پس از انتقال من به تبريز او و فدائيان زير دستش، روي آدم كشان و غارت گران تازي و مغول و غز را سپيد كردند. او و همدستانش روستاهاي آقاي اسعدالدوله ‏ي ذوالفقاري و نواحي افشار و كرسف و قيدار و بخش خدابنده و سجاس رود را غارت و ويران كردند. اكنون كه نام غلام يحيي به ميان آمد برخي ديگر از تبهكاري‏ها و خدمت‏هاي او به اربابانش را يادآور مي‏شوم. از واپسين روزهاي آذر ماه 1324 كه فرمانروايي فرقه در آذربايجان برقرار شد براي اين كه كمبود آذوقه دست ندهد نخست وزيري با تصويب مجلس آذربايجان با فرماني، صادر كردن خواروبار را از مرزهاي زنجان و آستارا و مراغه ممنوع كرد. در زنجان غلام يحيي و همدستانش به دست آويز اين فرمان چندين هزار پيت روغن و پنير و نزديك 250 هزار گوسفند چوب‏داران زنجاني و كرد را كه براي فروش ره‏سپار قزوين و تهران بودند، توقيف كردند. صاحبان آنان و چوب‏داران به ما شكايت كردند و خواستند كه اگر تجارت به تهران ممنوع است دست كم اجازه دهيم در خود زنجان و كردستان و آذربايجان به فروش برسانند. چون خواست آنان منطقي و قانوني بود، دستور آزاد ساختن روغن و پنير و گوسفندان را چند بار موكداً داديم، اما غلام يحيي نه تنها فرمان ما را نخواند بلكه خود بازرگانان و چوب‏داران و عده‏اي از شترداراني را كه مال آنها را بار كرده بودند نيز به نام قاچاقچي بازداشت كرد و پس از ماهي آنها كه جان خود را درخطر مي‏ديدند از اصل موضوع صرف نظر كردند و جان خود را به سلامت رهانيدند و عده‏اي از آنها نزد من آمدند و اظهار داشتند ملتزم شده بودند كه به ما ديگر مراجعه نكنند. اين پنير و روغن و گوسفندها را از راه تارم و كاغذكنان به اردبيل و آستارا رسانيدند و در آنجا توسط آقاي محمد سراجعلي اينسكي سرهنگ سازمان امنيت روس كه آن زمان همه كاره‏ي آن نواحي بود از راه پل خدا آفرين از مرز گذراندند و تحويل عمال باقراف دادند. اما مسئله به همين جا پايان نيافت، چون در واپسين روزهاي آبان ماه و آغاز آذر ماه 1325 قرار شد ما زنجان را به نماينده‏ي حكومت قوام السلطنه آقاي سرهنگ بواسحقي تحويل دهيم، غلام يحيي و همدستانش با شتاب نزديك به هفت هزار و به روايتي ده هزار گاوميش و گاو و گوساله‏ي روستاهاي اطراف زنجان، افشار ، خدابنده ، سهره‏ورد، اوريات، انگوران و گروس را غارت كردند و توسط گروهي سوار به اردبيل و مرز رساندند. غلام يحيي نه تنها به اندازه‏ي يك سرباز ساده آگاهي جنگي نداشت حتي يك چريك جنگي هم به شمار نمي‏آمد، تنها عمال روسي بودند كه او را ژنرال مي‏ناميدند. اكنون توجه كنيد كه غلام يحيي هنگامي كه ارتش از زنجان گذشت و به سوي تبريز در حركت بود چه كرد. او به جاي پايمردي در نخستين برخوردها راه گريز را در پيش گرفت. او همين كه تيراندازي ميان فدائيان و سواران آقايان ذوالفقاري و افشار درگرفت دستور داد فدائيان خود ما سرهنگ دو قاضي اسدالهي را كه افسري ميهن پرور و دلير بود از پشت با تير بزنند، چون او دستورهاي غلام يحيي قصاب را مخالف اصول سربازي مي‏دانست و آن را انجام نمي‏داد. غلام يحيي به جاي دفاع به غارت پرداخت و چنان كه يك بار يادآور شدم گذشته از غارت دام‏هاي زنجان، گله‏ي اطراف ميانه را نيز به اردبيل براي تحويل به اربابان روسي روانه كرد و از اين گذشته در واپسين دم گريز بانك ميانه را يك جا غارت كرد و با خود آورد و در نخجوان به سازمان امنيت روس داد."


9- نخستین گروه از مخالفان عمده توده ایها وفرقه ایها در زنجان،  مالکین و زمینداران بزرگ بودند این گروه از زمین سالاران خمسه به طور عمده شامل خاندان های: ذوالفقاری ها ، اعتماد امینی ها ،بها دری ها، امجدی ها(امجد نظام)،  ضیایی ها، رهبری ها،  سعیدی ها، خدیوی ها،  افشارها و بیگدلی ها وچند خرده مالک هم پیمان با خانهای یاد شده می شد . اعتماد خان امین، بزرگ خاندان اعتماد امینی های زنجان، پدرخانم مرحوم علی اکبرنوفیقی (اولین شهردارزنجان)، وپدر عباس خان اعتماد امینی، ساکن محله اشراف نشین سرچشمه درکوچه اسحق میرزاء، واقف قناتی پراب درشمال شرقی زنجان (باغ عباس خان) که اين قنات با پانزده كيلومتر طول، فعال‌ترين و طولاني‌ترين قنات شهرزنجان بود و طبق نظر واقف (عباس خان)، وراث وي اجازه استفاده و بهره‌برداري از آن را براي آبياري باغ و باغچه نداشتند و منحصراً براي شرب مردم بود. مبدأ اين قنات روستاي گناب، ابتداي جاده طارم، ديزج، دو اسب و سايان است. اين قنات فعال و پرآب در سال 1379 ش به علت ساخت و سازهاي شهري مسدود شد،  بنیان گذار شهرک اعتمادیه نظامی نشین سابق!! زنجان، خانی بوده خیرازدید برخی ازاهالی زنجان که گویا به افراد مستحق درزمستان ذغال اهداء می کرده است!!! (دامادحاج شفیع ابریشمچی واقف بیمارستان شفیعیه زنجان) وغلامحسین خان اعتماد امینی(پدر یاسمین اعتماد امینی دارای مدرک لیسانس علوم سیاسی و دکترای وکالت از دانشگاه جرج واشینگتن در آمریکا {همسررضا پهلوی}) ازبزرگ مالکان زنجان بود که دهات واملاک ودارایی های وی وفرزندان ونزدیکانش،  با پیدایش حزب توده (فرقه دموکرات)، مورد مخاطره ونهایتن مصادره قرار گرفت.... درحال حاضربیشتربازماندگان این طایفه فئودال سابق دراروپا وامریکا زندگی می کنند!!


10 - از حوادث مهم دوران حکومت محمد حسن خان امیر افشار هجوم فرقه دموکرات و حزب توده به کرسف و روستاهای تابعه آن بود که بنابه گفته ریش سفیدان کرسف رعب و وحشت شدیدی را در مردم ایجاد کرده بود و محمدحسن خان و اطرافیانش نیز به روستاهای حوالی گروس (شهرستان بیجار) پناهنده شده بودند تا اینکه سرانجام با حمایت نیروهای دولتی و کمک محمد حسن خان و نیز سلطان محمود خان ذوالفقاری نیروهای حزب توده در جنگ قوئی(یکی از روستاهای نزدیک گرماب) شکست سختی خوردند. دکتر نصرت ا...جهانشاهلو افشار پسر عموی محمدحسن خان خاطره ای را از آن زمان در کتاب ما و بیگانگان به شرح ذیل نوشته است: شاید نزدیک دهم یا پانزدهم آبانماه 1324 بود (17 روزمانده به اشغال زنجان توسط فرقه دموکرات) که با یک جیپ سواری و یک ماشین باری ویژه دستگاه فیلمبرداری و نمایش فیلم به همراهی یک تفنگدار روس و یک افسر مهندس که کارشناس فیلم بود و چند سرباز مهندس با آقای باقراف به کرسف رهسپار شدیم. کرسف محل ییلاقی پسر عموی من آقای محمدحسن خان افشار و بسیاری دیگر خویشاوندان بود از این رو صلاح دیدم که در این سفر با او دیدار کنم، چون پس از پدر من او نفر دوم بزرگ ایل به شمار می آمد و با نفوذترین خویشاوندان ما آنجا بود. ما پس از نیم روز روانه شدیم اما چون راه زنجان به همدان از قیدار میگذرد آن هنکام ناهموار بود، (اکنون سالهاست که از آن ناآکاهم) غروب به کرسف رسیدیم. تاریک بود و در جلوی خانه آقای افشار چند نفر گماشته ایشان ایستاده بودند، آنها ما را افسران روس پنداشتند چون من هم لباس نظامی بر تن داشتم. آنان ما را به تالاری راهنمایی کردند و بی درنگ میزی چیده و از ما پذیرایی شایانی کردند. من از گماشتگان پرسیدم، آقا تشریف دارند؟ یکی از آنها گفت نه ولی بدستور ایشان شما مهمانید و ما برای پذیرایی همه ی مهمانها همیشه آماده خدمت هستیم، از اینرو ناراحت نباشید. کاپیتان باقراف (فرماندارروسی شهرزنجان) با شگفتی از من پرسید مگر آقا چقدر ثروت دارد که این همه خدمتگزار دارد؟ هر کس اینجا بیاید از او اینگونه پذیرایی می شود؟ درست مثل این است که آنها میدانستند که ما در این ساعت اینجا خواهیم آم شاید خوانندگان در شگفت شوند که چرا گماشتگان پسر عمویم مرا نمی شناختند. باید بنویسم که گماشتگان او در کرسف از صد تن بیشتر بودند و عده ای از آنها تازه به خدمت او در آمده بودند و از اینرو مرا نمی شناختند. من از گماشته ای که همواره در اتاق در خدمت ما ایستاده بود پرسیدم آقای خسروخان(نوایی) کجاست؟ او گفت ایشان اینجا نیستند گمان میکنم در ده خودشان هستند(آقای خسروخان پسرعموی مادر من و خویشاوند آقای افشار بود). آن گماشته از من پرسید آقا شما خسروخان را از کجا می شناسید؟ گفتم با او آشنا هستم. او رفت و به دیگر گماشتگان گفت یکی از این افسران روس خسروخان را می شناسد. این بار یکی لز گماشتگان سالخورده وارد اتاق شد و همین که مرا دید گفت آقای دکتر شما اینجا تشریف آوردید و چیزی نفرمودید؟ اگر آقا بداند که شما اینجا تشریف دارید و ما شما را نشناخته ایم و او را آگاه نکرده ایم، به ما سخت خشم خواهد گرفت. و به رسم ایل ما دست مرا بوسید و رفت و پس از چند دقیقه بازگشت و گفت آقا بسیار پوزش خواستند از اینکه گماشتگان شما را نشناخته اند و هم اکنون تشریف خواهند آورد و ما را به تالار بزرگ و مجلل دیگری راهنما شد. همه گماشتگانی که مرا نشناخته بودند به اتاق آمدند و پس از بوسیدن دست من از من عذرخواهی کردند. کاپیتان باقراف در شگفت شده بود که این چه بساطی است. من به او گفتم که افراد ایل ما اگر ما کودک خردسال هم باشیم به چشم بزرگ ایل می نگرند پس از نیم ساعت آقای محمدحسن خان آمد و پس از رو بوسی با من به افسران خوش آمد گفت و یادآور شد که اینجا خانه دکتر است و شما که با ایشان به اینجا آمده اید باید بدانید که به خانه ایشان آمده اید و به من گفت هم اکنون یک راننده روانه کردم تا خسروخان را بیاورد. بعدها که من به شوروی رفتم دریافتم که چرا آن افسران آن روز از آن همه تجمل شگفت زده شده بودند، چون در شوروی تنها رهبران بزرگ و سران پایه یک دولت از چنان تجملهایی برخوردارند و مردم دیگر نه تنها چنان وضعی ندارند بلکه بسیار ساده تر از آن را نیز ندیده اند.پس از ساعتی خسروخان رسید و مجلس گرم تر شد. در این زمان یکی از گماشتگتن آقا آهسته به من گفت در دو اتاق دیگر جداگانه دو گروه از افسران و سربازان روسی چندین روز است در اینجا مهمانند. من به کاپیتان باقراف گفتم که دو گروه از افسران و سربازان شما نیز اینجا مهمانند. او گفت از آقا اجازه بگیریم که من آنها را شناسایی کنم چون از دید دژبان این منطقه قلمرو من است شاید دروغ گفته اند و افسر و سرباز ارتش ما نیستند. من از محمدحسن خان اجازه گرفتم که کاپیتان باقراف با آن مهمانان دیدار کند. ایشان گفتند اختیار با شماست اما خواهش میکنم شما همچون صاحبخانه با او باشید. یکی از گماشتگان ما را به اتاقها راهنمایی کرد. در اتاق نخست نزدیک پانزده نفر افسر و درجه دار و سرباز دور میز نشسته و سرگرم نوشانوش بودند، اما همین که ما به درون رفتیم به ویژه هنگامی که رنگ نوار سردوشی و کلاه باقراف را دیدند از جا پریده و خبردار ایستادند. من در شگفت شدم چون در میان آنان یک سرهنگ دوم و دو سرگرد هم بودند. انان خود را باختند به ویژه هنگامی که کاپیتان باقراف از آنها مدرک خواست و گفت دکومنت(این هم واژه فرانسه دوکمان است)، رنگ آنها پرید. او از سرهنگ دوم پرسید شما برای چه اینجا آمده اید؟ او پاسخ داد که مأموریت نقشه برداری داریم. باقراف گفت که آیا می گساری چند روزه شما در اینجا به حساب نقشه برداری ارتش سرخ است؟ از اینجا دور شوید. من آن زمان روسی نمی دانستم اما آن گماشته ای که راهنمای ما بود از مهاجرین قفقازی بود و روسی میدانست و برای من آهسته ترجمه میکرد. من به آقای باقراف گفتم که اگر این افسران و سربازان اکنون از اینجا بروند آقای افشار از شما سخت خواهند رنجید، چون در ایلات ایران از آن میان ایل افشار، مهمان هر که باشد ایمن و در حمایت میزبان است. او به افسر ارشد گفت که به دستور آقای دکتر از گناه شما میگذرم، می توانید بنشینید و مشغول باشید. من به گماشته ی آقای افشار گفتم که به افسران و درجه داران و سربازان بگو که سوء تفاهم شده است به هیچ رو ناراحت نباشید. آنها خشنود شدند. در اتاق دیگر هم کم و بیش همان صحنه برسی مدارک تکرار شد، اما باقراف دیگر به آنها پرخاش نکرد و گفت چون شما مهمان آقای افشار هستید با وساطت آقای دکتر به کار خود مشغول باشید. من به گماشته آقای افشار سپردم که از آنچه میان باقراف و افسران در اتاق نخست گذشت آقای افشار را آگاه نکند و البته او اطاعت کرد... روز بعد و شب پس از آن افسر مهندس و سربازان او چندین فیلم کشاورزی که همراه تبلیغات هم بود برای دهقانان نشان دادند. روز دوم با آقای افشار در یک گفتگوی خصوصی اوضاع کشور و به ویژه وضع زنجان را برسی کردیم، سرانجام او گفت که هرچه هست از آن خود شماست و ما همه یکجا در اختیار شما هستیم، هر زمان که نیازی دارید فوراً مرا آگاه کنید. پس از دو شبانه روز با خواهش از ایشان اجازه گرفتیم و از کرسف به مزیدآباد ده پدرم رهسپار شدیم و در آنجا شب را ماندیم. معلوم شد هنگامی که از کرسف رهسپار می شدیم بدستور آقای افشار به نام هر یک از افسران و سربازان و رانندگانی که همراه من بودند هدیه های ارزنده ای از پیش درون اتومبیل گذاشته اند. روز پس از آن به زنجان رسیدیم. دكتر جهانشاهلو در شرح مسائل قبل از تصرف شهر زنجان مي‌نويسد: «در اين اوان فرقه دموكرات كنگره تشكيل داد و از من دعوت كرد. من به همراهي آقايان عماد خمسه و محسن وزيري (پسرعمه ذوالفقاریها که درجتگ خاتون کندی زنجان کشته شد)،  در تبريز در اين كنگره شركت كرديم. تصميمات اين كنگره بيشتر در اطراف قيام مسلحانه دورمي‌زد.»(ص173) از سوي ديگر، ايشان خود به نوعي در زمره افراد و پرسنل ارتش شوروي درآمده بود: «در پيش‌خانه‌ي آقاي افشار چند نفر گماشته‌ي ايشان ايستاده بودند، آنها ما را افسران روس پنداشتند چون من هم پوشاك سواري به تن داشتم.»(ص175) در واقع اگرچه ايشان از لباس خود، تحت عنوان «پوشاك سواري» ياد مي‌كند، اما با توجه به حضور چند ساله نيروهاي شوروي در خطه آذربايجان و آشنايي مردم آن سامان با لباس افسران ارتش شوروي، طبعاً آنچه ايشان بر تن داشته نيز چنان بوده كه وي را به عنوان «افسر روس» نمايش مي‌داده است. از اينجا مي‌توان سطح همكاري و همراهي ايشان و ديگر اعضاي فرقه دموكرات را با ارتش اشغالگر شوروي تصور كرد. بعلاوه اين كه مي‌خوانيم: «پس از چند روز آقاي كاپيتن باقراف نزد من آمد و گفت كه ژنرال آتاكشي‌اف (رئیس سازمان اطلات وامنیت جمهوری اذربایجان شوروی سابق) براي من توسط او پيغام داده كه هر اندازه جنگ‌افزار كه آقاي محمد حسنخان امیر افشار نيازمند باشد مي‌توانند در اختيار ايشان بگذارند.»(ص178) و در نهايت اين كه به فاصله كوتاهي پيش از تصرف شهر زنجان توسط فرقه دموكرات، اعضاي اين فرقه در ميانه به سرپرستي غلام يحيي دانشيان اين شهر را با سلاحهاي دريافتي از ارتش شوروي، به تصرف خود درآورده بودند.(ص178) بنابراين نگاهي به سلسله وقايع روي داده، بخوبي حاكي از آن است كه تصرف مسلحانه شهر زنجان از سوي دكتر جهانشاه‌لو و همكفرانش، صرفاً يك اقدام واكنشي درقبال دولت مرکزی نبوده، بلكه در چارچوب برنامه‌اي كاملاً از پيش طراحي شده و هماهنگ با ديگر بخشهاي فرقه دموكرات در آذربايجان، به انجام رسيده است    

میدان انقلاب (پهلوی سابق)


زنجان و خاطرات ميدان انقلاب


                                                                                                        محمد شکوهی


امسال نماز ظهر عاشورا را در ميدان انقلاب زنجان (چهارراه سابق) برگزار كردند بسيار زيبا بود بطوريكه سيماي جمهوري اسلامي ايران فيلم و عكس آنرا در زمينه اخبارساعت 14 روز عاشورا قرار داد صداي الله اكبر مكبر عزيز آقاي بسيار دلنشين بود اگر ساير استان‌ها به بنده ايراد نگيرند مي‌گويم جلوه‌هاي ويژه اين نماز ظهر عاشورا در بين تمام استان‌ها اول بود.

انشاء الله كه خداوند به همه نمازگزاران اجر دهد و آنها را در راه امام حسين عليه اسلام مستدام و رفتارشان و كردارشان را (البته رفتارمان و كردارمان) را به رفتار حسيني مشتبه سازد.

اين برنامه، اين نماز و اين جمعيت و نمادهاي ميدان انقلاب ما را بر آن داشت تا مختصري از گذشته تاريخي اين ميدان به يادماندني را براي عزيزان قلمي كنم .

در تاريخ آمده است زنجان در زمان ساسانيان بسيار آباد بود و جوي هاي آب از خيابان آن روان بود .حال اين خيابان كجا بوده و جوي هاي آتش به كدام سو روان بودند معلوم نيست اما وقتي اين ميدان انقلاب  را به خاطر مي اورم بنظر مي رسد آن خيابان در محل همين خيابان امام قرار داشت و جوي آب آن هم به طرف غرب شهر در حركت بوده است.

تاريخ را ورق مي زنيم و كمي به جلومي آئيم. قرن پنجم هجري است و شيخ فرج زنجاني آن عارف بزرگ هنوز زنده است و مريدانش از اقطار عالم به زيارتش مي ايند نظامي گنجوي سراينده ليلي و مجنون ، خسرو و شيرين ، اسكندر نامه ،                   و                ، از گنجه به زنجان آمده تا با مراد خود شيخ اخي فرج زنگاني ديدار كند و نور بگيرد و نيرو يابد ،خانقاه شيخ اخي فرج در نزديكي همين ميدان انقلاب يا در منتهي اليه شرقي آن قرار دارد و هر روز شيخ اخي در اينجا          مي دهد مريدان زيادي در خانقاه حضور دارند يك در خانقاهش رو به بارگاه مقدس حضرت امام زاده سيد ابراهيم عليه السلام باز مي شود و هر روز عرفا و شاگردانشان سلامي به حضرت ابراهيم عليه السلام مي دهند و دست ادب بر سينه نهاده از وي ياري مي طلبند تا بتوانند سالك را ه حقيقت باشند و با لتبع در فرصتهاي مناسب به زيارتش هم مي آيند. يك در ديگر اين خانقاه كه در همين ميدان انقلاب قرار گرفته به طرف گاوازنگ و كوه چله خانه باز مي شود. كوه چله خانه و بلندي هاي آن در شب هنگام هم بسيار ديدني است و اگر در نقطه اي از اين كوه قرار داشته باشيد مي بينيد ميدان انقلاب و شهر زنجان درست در ميدان ديد شما قرار دارد.

و در قرن پنجم هجري شيخ اخي فرج و يارانش به اين كوه چله خانه مي آمدند و مراسم عرفاني خود كه نگهداشتن چله و چله نشيني بود به مدت چهل روز در اين كوه برگزار مي كردند در حاليكه نگاهشان به خانقاه شيخ اخي فرج در ميدان انقلاب آن زمان دوخته شده بود .

شيخ اخي فرج در پايان مراسم دست به دعا بر مي داشت و مي گفت : بار خدايا اين شهر زنجان رااز آسيب ها و حوادث مصون نگهدار و مردمانش را مردمان روشن و آگاه بگردان!

و به خاطر همين دعاست كه مي گويند شهر زنجان نظر كرده شيخ اخي فرج عارف قرن پنجم هجري است در اين شهر زلزله و سيل آسيب زيادي به مردم وارد نمي كند و مارو عقرب مردم را نمي گزد.

بالاخره شيخ اخي فرج در سال                ۴۴۶   وفات يافت ولي خانقاهش تا سالها بعداز وي زيارتگه عارفان بود در همين نقطه كه امروز ميدان انقلاب مي خوانيم .

بعد ها اين ميدان علت حوادث تاريخي از مسير اصلي شهر كنار قرار گرفت زيرا وقتي در زمان قاجار بازار زنجان را بازسازي كردند ميدان انقلاب بالاتر از بازار قرار گرفت و سايت اصلي شهر و طرف بازار منظور شد ولي محله هاي اصلي شهر مثل محله عباسقليخان ، محله عليمردانخان ، محله مسجد يري بالا ، محله سرچشمه بوسيله كوچه ها با اين ميدان ختم مي شد زيرا اين ميدان متصل به آستانه امام زاده سيد ابراهيم (ع) بود.

تا اينكه آلماني ها بعد از جنگ جهاني اول امدند و اين ميدان را مجدداً به عنوان نماد اصلي شهر در دومين خيابان نوساز شهر باز آفريني كرد اولين خيابان زنجان خيابان مسگرها ي بالاست كه توسط احتشام السلطنه استاندار زمان ناصرالدين شاه احداث شده و هنگام آمدن ناصرالدين شاه به زنجان مورد بازديد وي نيز قرار گرفته است ( به كتاب خاطرات احتشام السلطنه مراجعه فرمائيد).

دومين خيابان زنجان همين خيابان امام فعلي است كه در زمان پهلوي اول توسط مهندسين آلماني و با استفاده از نظرات آيت الله ميرزا ابراهيم حكمي زنجاني پيشنماز مسجد يري بالا احداث شده و بسيار زيبا هم بوده است.




میدان انقلاب(پهلوی سابق)زنجان




در وسط ميدان ابتدا چمن و درخت وجودداشت بعدها حوض درست كردند و موتور آب هم گذاشتند كه چاه موجود آب را به حوض مي ريخت . رضاخان در سال 1316 هنگام آمدن به زنجان جهت افتتاح كارخانه كبريت از اين ميدان و خيابان هم ديدن كرد و با مردم شهر و دانش آموزاني كه در دو طرف خيابان ايستاده بودند روبرو شد بالتبع از ميدان و خيابان و حضور مردم خيلي خوشش آمده بود زيرا مدتي در مقابل مرحوم رازاني كه رئيس فرهنگ ان زمان بود و همراه دانش آموزان در كنار خيابان ايستاده بود ديدار و راجع به مسائل فرهنگي با وی گفتگو كرد .





اين ميدان در سال 1320 و جنگ جهاني دوم محل رژه سالداتهاي روسي گرديد آنها آلماني هاي ساكن زنجان را بيرون كردند و به جنگ آلمانها رفتند نوشته اند زنجان و خيابان و ميدان انقلاب فعلي كريدور حمل اسلحه و مهمات رساند ن به نيرو هاي متفقين و لشگريان روس بود كه اگر امروز ه بخواهند هزينه خسارتهائي كه در ان زمان به زنجان و خيابانهايش و مردمش وارد كردند بپردازند سهم زنجان شايد بيشترين را به خود اختصاص خواهد داد زنجان نه تنها خيابانهايش بلكه سراها و بيمارستانش و مدارس و دبيرستانهايش تحت اشتغال نيروهاي روسي قرار داشت و از جاده و خيابان و راه آهنش حمل مهمات صورت مي گرفت و گندمهاي روستاهايش را روس ها خريداري يا به زور تصاحب كرده و از منطقه خارج و به مصرف سربازانشان مي رساندند. بديهي است بعدها موجب قحطي و گراني در شهر و منطقه شد كه عامل اصلي روس ها بودند.

وقتي پهلوي دوم روي كار آمد باز ميدان انقلاب يا چهارراه وجو دداشت ومركز تجمعات و سان و رژه گرديد. اگر سربازان رژه مي رفتند مسير همين خيابان بودو محل سخنراني ميدان انقلاب، اگر دانش آموزان مراسمي داشتند باز اين ميدان محل تجمع آنها بود ولي سال 24 و 1325 كه فرقه دموكرات آذربايجان و زنجان رابه تصرف در آورده بود ديگر اين ميدان و اين چهار راه لحظه اي از حادثه و اتفاق خالی نبوده است ، وقتي به نمايش يا سينما احتياج بود يكي از چهار گوشه اين ميدان سينما مي شد ، وقتي مدرسه ملي تاسيس مي كردند در اين نقطه استقرار مي يافت ، وقتي روساي فرقه دموكرات مي خواستند سخنراني  كنند يا متينيگ بدهند محل حضور مردم و نيروها همين ميدان بود.مي گويند يك نفر از نيروهاي فرقه دموكرات كه لال و ناشنوا بوده به عنوان مامور راهنما در اين ميدان گذاشته بودند كه تفنگ بر دوش رفت و آمد دوچرخه ، درشكه يا فايتونهاو گاري ها و بعضي وسايط نقليه موتوري موجود در آن زمان را راهنمائي مي كرد و چون به علت ناشنوایی نمی توانست صحبت کند


با حركات دست و صورت و داد و بيداد نامفهوم جلو حركات وسايل حمل و نقل را مي گرفت و بسيار در اين كار سختگیر بوده كه اكثر همشهريان آن زمان خاطره خوشي از وي ندارند قابل ذكر است كه قسمت جنوبي اين ميدان در زمان حضور فرقه دموكرات و سالدات هاي روسي تبديل به مشروب خانه و بارورستوران هاي نيروهاي غير مسلمان و خارجي شده بود كه بد مستي آنها هم جزو داستانهاي آن روزگار به شمار مي رود . در سال 1332 مرحوم دكتر مصدق نخست وزير شد باز اين ميدان انقلاب بود كه محل تجمع طرفدران مصدق قرار گرفت، سخنراني ها ، پخش اطلاعيه ها و انتشار نشريات محلي در زنجان در همين مسير يعني از سبزه ميدان تا چهارراه صورت مي گرفت. شنيدني است اگر بگوييم مسير چهار راه تا سبزه ميدان محل قدم زني و تفريح جوانان شهر هم بوده است. دوست بازي ها، متلك پراني براي دختران توسط پسران و جوانان در اين مسير انجام مي شده است. ديدارها و محل ملاقات دوستان و جوانا ن در دو نقطه بود يكي سبزه ميدان و ديگري چهارراه. شايد امروزه هم يكي از نقاطي كه جوانان براي ديدن همديگر تعيين مي كنند همين ميدان انقلاب باشد و اين گونه نشانه مي دهند: عصر ساعت 4 ميدان انقلاب جلوي كفش ملي. اين نقطه مناسبترين محل براي ملاقات با دوستان بوده است .

خسته تان كردم بايد ببخشيد الكلام يجرالكلام ، حرف  حرف مي آورد. جهت رفع خستگي عرض مي كنم مي گويند معلمي به شاگرد مي گفت بنويس الف – و شاگرد دست به قلم نمي برد هر چقدر معلم اصرار مي كرد شاگرد هيچ عكس العملي از خودشان نشان نمي داد بالاخره علتش را جويا شد شاگرد گفته بود: من اگر بدانم مشكل يادگرفتن و نوشتن الف است اين كار را مي كنم ولي مي دانم كه بعداز الف ، ب خواهد بود و بعد از ب پ و ...

حالا نوشتار ما هم اينگونه شد نماز ظهر عاشورا و قصه شهر و تير اندازي به امام حسين (ع)  در روز عاشورا به پايان رسيد ولي داستان ميدان انقلاب زنجان همچنان ادامه دارد زيرا همين ميدان شاهد سالها مشق قمه زني  حسینيان زنجان بوده و از همين مسير به امازاده سيد ابراهيم مي رفتند و روز عاشورا در آنجا قمه مي زدند.

به نمادهاي ميدان انقلاب هم  فقط اشاره مي كنم زيرا موضوع محرم و ميدان انقلاب بسيار زيباتر از اينهاست. يك روز آوردند مجسمه محمدرضا شاه را در وسط حوْض ميدان قرار دادند شايد سالهاي 44- 43 باشد. صورت مجسمه را هم به طرف راه آهن و قبله قرار دادند و تعدادي از مردمان آن روز هم آمدند و در كنار مجسمه سخنراني كردند، مجسمه را ستودند و مردم را به ستوه "آوردند تا اينكه   ابراهیميان آمدند و با تبر بت بزرگ را شكستند وبه پايین آوردند سال 58-57 بود كه مجسمه را كه از برنز بود در پشت يك تريلر قرار دادند و جهت استفاده از برنز     و موادش آن را به پادگان زنجان حمل كردند بعد از انقلاب اسلامي به جاي مجسمه يك ساعت چهار طرفه بالاي پايه ي قبلي قرار دادند كه چند سالي بود ولي به تدريج ساعتهايش هر كدام وقت بخصوصي را نشان مي داد در نتيجه آن را هم برداشتند. ستون پابرجا بود تا اينكه برادران رحمتي كه هنرمند و مجسمه سازند و يكي از برادرانش معاون عمراني  استانداري بود با نظر مهندسين ديگر اين طرح امروزي را ارائه كردند مي گويند نماد امروزي در واقع دو دستي است كه براي دعا بلند شده در ضمن نقش واژه لااله اله الله را هم در درون خود دارد كه به سوي آسمان و به نهايت اوج مي گيرد و شايد تعبيرات ديگر هم داشته باشد كه بنده نمي دانم.

و امروزه اين نماد شايد به علت هماهنگي با مراسم عزاداري حسینيان و نمايش آن در تلویزيون و فيلمبرداريها كه در دنيا هم به نمايش در آمده است يك نماد مذهبي زنجانيها محسوب شود و به قول امروزيها يك نماد آييني شده است.

عزاداري حسينيه اعظم و زينبييه اعظم، و مسجد احمديه و ساير مساجد در كنار اين نماد و اين ميدان، توانسته است خاطره اين ميدان را علاوه بر يادها در نوشته هاي مكتوب و رسانه هاي گروهي و تصاوير ارسالي در ماهواره ها و اينترنت براي سالهاي طولاني ثبت و ضبط نمايد.


میدان انقلاب زنجان’ 


                                                             سید مرتضی ابطحی


میدانی به وسعت تاریخ


دسته عزاداری حسینیه اعظم در میدان انقلاب زنجان

 

امروز دیگر میدان انقلاب زنجان به واسطه نمایش مکرر آن در رسانه‌های مختلف، شهرت زیادی پیدا کرده و به نماد این شهر بدل شده است. بخش زیادی از این شهرت، مدیون طرح زیبایی است که در دهه هفتاد ساخته شد و در پخش زنده دسته عزاداری حسینیه اعظم زنجان، بارها نشان داده شده است. پیش از این در همین میدان ساعت‌هایی نصب شده بود که هر کدام یک زمان متفاوت را به رهگذران چهار خیابان منتهی به این میدان نشان می‌دادند! شاید جالب باشد بدانید که این میدان از هزار سال قبل تا همین یکی دو قرن پیش به عنوان یک مکان مقدس دینی و علمی شناخته می‌شده است.




میدان انقلاب زنجان


قبل از انقلاب و در اوایل دهه چهل نیز مجسمه رضاشاه در این میدان نصب شده بود که سال ۵۷ این مجسمه مثل بقیه مجسمه‌های پهلوی‌ها و باقی دیکتاتورها به زیر کشیده شد. در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد که آن چهار ساعت‌ نصب شده بود، نوشته‌ای هم روی آن نماد بود که نشان می‌داد که این میدان محل دفن بزرگانی همچون اخی ابوالفرج زنجانی، حافظ ابرو، میر نورالهدی قاضی جهان قزوینی (از علما و عرفای قرن دهم و وزیر اعظم شاه تهماسب صفوی)، استاد عبدالغفار سکاک و … بوده است. با تغییر شکل میدان و ساخت نماد کنونی، این نوشته هم برداشته شد و حالا دیگر کمتر کسی است که بداند هنگام گذر از این میدان اصلی شهر زنجان از محل سابق یک خانقاه مهم ایران و نیز مقبره تعدادی از بزرگان دین، شعر و تاریخ و عرفان و حتی صنعت عبور می‌کند.


میدان انقلاب زنجان در دهه‌های چهل و هشتاد

 

البته دیده‌ام که برخی وبلاگ‌ها مثل وبلاگ آقای شکوهی و وبلاگ دکتر خالقی مقدم به این مسأله پرداخته‌اند ولی قطعا این مقدار کافی نیست، به ویژه برای خانقاهی که از ابتدای قرن پنجم هجری تا چندین قرن محل حضور بسیاری از بزرگان بوده و حتی گفته شده که نظامی گنجوی از گنجه به زنجان می‌آمده و در این خانقاه حاضر می‌شده است. دفن حافظ ابرو (مورخ و جغرافی‌دان بزرگ قرن نهم) در این خانقاه و مقبره نشان می‌دهد که این مکان تا چندین قرن مورد توجه و اقبال اهل معنا و دانش بوده است. گویا ضربه کاری به این مجموعه تاریخی که شامل مسجد، مقبره، خانقاه و چندین حجره بوده است، در جریان سرکوب فتنه بابی‌ها در زنجان (دوران صدارت امیرکبیر) وارد شده که شهر زنجان هم آسیب‌های جدی دید و پس از آن نیز که شهر زنجان عملا با بی‌توجهی حاکمان قاجار مواجه شد این مکان تاریخی نیز از یادها رفت و به منزل مسکونی و سپس میدان بدل شد.






میدان اصلی شهرزنجان



در گفتگویی که اخیرا با آیت‌الله بیات زنجانی داشتیم، ایشان که انس خاصی با مرحوم آیت‌الله حاج آقا رضا زنجانی داشته‌اند خاطره‌ای جالب را از ایشان درباره این مکان نقل کرده و گفتند:

« آیت‌الله حاج سید رضا زنجانی به من گفت که مرحوم مدرس ۲۴ ساعتی را در زنجان بوده‌اند. وقتی برگشتند به آقا سید رضا گفته بودند که من یک خاطره‌ خوبی از زنجان دارم. من مهمان یک تاجر زنجانی بودم. شب در خواب هاتفی به من گفت که آقای مدرس! چرا روی قبر یکی از اولیای خدا خوابیده‌ای؟! مدرس از صاحب‌خانه پرسیده و او هم گفته که قبر اخی‌فرج زنجانی اینجاست.»

درباره اخی‌فرج گفته شده که نظامی از مریدان و شاگردان او بوده و در زنجان به محضر وی رسیده است، ولی با توجه به اینکه نظامی حدود هشتاد سال پس از مرگ اخی‌فرج زنجانی به دنیا آمده است، چنین امری بسیار بعید به نظر می‌رسد و گویا در اثر کثرت ارادت نظامی به اخی‌فرج چنین تصوری به وجود آمده است. همچنین می‌گویند اخی‌فرج گربه‌ای داشته که آوازه افسانه‌سازی درباره این گربه، سه قرن بعد به آثار جامی هم رسیده و در نفحات‌الانس ذکری از کرامات منسوب به این گربه هم میان آمده است! همچنین مشهور است که اخی‌فرج و یارانش به کوه چله‌خانه زنجان می‌آمدند و مراسم عرفانی چله‌نشینی را  به مدت چهل روز در این کوه برگزار می‌کردند آن هم در حالی که نگاهشان به خانقاه شیخ اخی‌فرج در محل کنونی میدان انقلاب دوخته شده بود. شیخ اخی‌فرج در پایان مراسم دست به دعا بر می‌داشت و می‌گفت: «بار خدایا! این شهر را از آسیب‌ها و حوادث مصون نگهدار و مردمانش را مردمان روشن و آگاه بگردان!» و به خاطر همین دعاست که می گویند شهر زنجان نظر کرده شیخ اخی‌فرج است.

به هر حال اکنون اگرچه با گسترش شهر زنجان، این میدان که از قدیم با عنوان «چهار راه» بین مردم شناخته می‌شده، از مرکزیت جغرافیایی شهر خارج شده و در انتهای نیمه جنوبی شهر قرار گرفته است، ولی هنوز هم به دلیل نزدیکی به بازار تاریخی زنجان، سبزه‌‌میدان، مسجد جامع و امام‌زاده سید ابراهیم از محوریت دیرین خود برخوردار است و امیدوارم مسؤولین و بزرگان شهر بنای یادبودی به احترام این بزرگان در کنار نماد زیبای کنونی نصب کنند.

 

 

 

خلاصه تاریخ ایران تا1384ش

خلاصه تاریخ ایران

   تا۱۳۸۴شمسی         

 

 
زمان میلادی
زمان هجری
سلسله
پادشاه
رویدادها
پایتخت
حدود ٧٢٠ تا ٥٥٠ پیش از میلاد
 
مادها
دیا اکو
دیااکو هفت قبیله آریایی را در شهر هگمتانه متحد میکند.
هگمتانه
فره ورتیش
 
هوخشتره
 
آژی دهاگ
 
٦٧٥ تا ٣٣٠ قبل از میلاد
 
هخامنشیان
کورش
از بین بردن مادها - فتح بابل و دادن اجازه برای ساخت معبد به یهودیان - فتح لیدی – استقرار حکومت بزرگ پارسی – انتشار منشور حقوق بشر
شوش، هگمتانه، سارد، تخت جمشید
کمبوجیه
کمبوجیه پسر کورش به سلطنت می رسد، فتح مصر
گئومات
در نبود کمبوجیه، گئومات مغ خود را به جای بردیا برادر کمبوجیه معرفی می کند و به حکومت می رسد و کمبوجیه نیز دور از وطن می میرد. گئومات مردم را مجبور به پذیرفتن دین خودش می کند.
داریوش
فتنه گئومات توسط داریوش و متحدان خاموش می شود، شورش های مختلف در کشور فرو نشانده می شوند، ایرانیان در ماراتن از یونانیان شکست می خورند، داریوش دستور شروع به ساخت تخت جمشید را می دهد، ایران در زمان داریوش قدرتمند می شود و سیستم هایی مثل مثل تقسیم کشور به چند استان متفاوت و پست (چاپار) برای اولین بار به کار می افتند.
خشایارشاه
ایران به یونان حمله می کند و یونانیان برای به دست آوردن فرصت بیشتر برای ساخت یک نیروی دریایی بزرگ، سپاهی را به تنگه ترموفیل می فرستند تا سپاه بزرگ خشایارشاه را معطل کند. سپاه خشایار شاه پس از صرف وقت برای شکست دادن آن سپاه در کنار جزیره سالامیس به جنگ یونانیان می رود اما در جنگ دریایی سالامیس شکست سختی از یونانیان میخورد.
اردشیر درازدست، خشایارشاه دوم، سغدیان، داریوش دوم، اردشیر دوم، اردشیر سوم، ارشک
هخامنشیان به تدریج ضعیف می شوند
داریوش سوم
علی رغم مقاومت هایی مانند مقاومت آریوبرزن در نقاط مختلف کشور، سرانجام اسکندر مقدونی به کمک یونانی ها و مقدونی ها ایران را فتح می کند و تخت جمشید را آتش می زند، پایان کار هخامنشیان
٣٣٤ تا ١٢٦ قبل از میلاد
 
سلوکیان
سلوکوس اول، دوم و...، آنتیوخوس اول، دوم و... و...
سلوکیان، یونانیان جانشین اسکندر بودند که مردم ایران را وادار به قبول فرهنگ یونانی و استفاده از زبان یونانی می کردند.
سلوکیه
٢٤٨ قبل از میلاد تا ٢٢٦ میلادی
 
اشکانیان
اشک اول
پارت ها به رهبری اشک اول حکومت کوچکی را در مقابل سلوکیان یونانی تشکیل می دهند .
نیسا، صد دروازه
اشک دوم، سوم و...
بالاخره به همت اشکهای بعدی سلوکیان به طور کامل از ایران پاک می شوند - در این دوران جنگ هایی میان ایران و روم صورت می گیرد که اکثرا به سود ایران به پایان می رسند. در یکی از معروف ترین این جنگ ها کراسوس سردار رومی که برای فتح کل ایران به راه افتاده بود، شکست سختی از سورنا سردار ایرانی می خورد. مرزهای ایران در زمان اشک نهم به بیشترین حدود خود در طول تاریخ اشکانی رسیدند. سواران پارتی در تیراندازی مشهور بودند و می توانستند بر روی اسب، به هر جهتی تیراندازی کنند.
 
 
 
اردشیر بابکان
اردشیر از نوادگان ساسان بر پایه ی تعالیم زردشتی در ایران شورش می کند و آخرین اشک را از پا در می آورد و سلسله ساسانی را تشکیل می دهد. ساسانیان خود را جانشینان هخامنشیان معرفی می کردند.
 
 
 
 
شاپور اول
شاپور اول، در مقابل والریانوس امپراتور روم به پیروزی بزرگی می رسد. والریان اسیر می شود و شاپور برای تحقیر او، از او به عنوان چهارپایه ای برای سوار شدن بر اسبش استفاده می کند.
 
 
 
 
هرمز اول، بهرام اول، بهرام دوم، بهرام سوم، نرسی، هرمز دوم
 
 
 
 
 
شاپور دوم (ذوالاکتاف)
در حمله ای سخت اعراب را شکست می دهد و به روایتی کتف آنان را سوراخ می کند.
 
٢٢٦ تا ٦٤٢ میلادی
 
ساسانیان
اردشیر دوم، شاپور سوم، بهرام چهارم، یزدگرد، بهرام پنجم (بهرام گور)، یزدگرد دوم، هرمز سوم، پیروز، بلاش
انقراض روم غربی بر اثر حمله قبایل وحشی
تیسفون
 
 
 
قباد اول      (دوره اول)
در زمان قباد آیین مزدک گسترش زیادی پیدا می کند. تا جایی که خود قباد نیز به آیین مزدکی در می آید و مزدکی را آیین کشور اعلام می کند. آیین مزدکی توسط مزدک پسر بامداد گسترش پیدا می کند. تعالیم مزدکی آیین ها و دستورات مشکلی داشته اند و شبیه به تعالیم کمونیستی بوده اند.
 
زاماسب
برای مدتی سلطنت از دست قباد به زامسب منتقل می شود. گفته می شود که زاماسب مرد عادلی بوده است.
 
قباد اول      (دوره دوم)
در این دوران وقتی قباد دوباره به سلطنت رسید به خاطر ترس از قدرت موبدان علاقه چندانی به آیین مزدکی نشان نداد
 
خسرواول (انوشیروان)
پس از قباد، انوشیروان، معروف به انوشیروان دادگر که وزیر دانایش بوزرجمهر (بوذرجمهر) یا بزرگمهر نام داشت به سلطنت رسید. در زمان انوشیروان کتاب کلیله و دمنه از هند به ایران آورده و ترجمه شد. انوشیروان همچنین مزدکیان را قلع و قمع کرد و آنان را اعدام و یا زندانی کرد. پیامبر اسلام(ص) در این دوران متولد می شود.
 
هرمز چهارم
 
 
خسروپرویز
باربد موسیقیدان ایرانی در این دوره زندگی می کرد. هجرت پیامبر از مکه به مدینه در دوران خسروپرویز بود. خسروپرویز نامه پیامبر به او برای دعوت به اسلام را پاره کرد. در دوران خسرو بهرام ششم یا بهرام چوبین که یک ژنرال ارتش بود حکومت را از شاه گرفت و خسروپرویز به روم شرقی گریخت و امپراتور روم، به او کمک کرد و حکومت را از بهرام باز پس گرفت و به او داد. پس از این که شاه جدید روم شاه قبلی را کشت وبه حکومت رسید،خسروپرویز به خونخواهی از امپراتوری که به او کمک کرده بود، قسمتهایی از روم را اشغال کرد اما دوباره آنها را از دست داد.
 
 
 
 
 
قباد دوم، اردشیر سوم، شیرویه، ملکه پوراندخت، هرمز پنجم
 
 
 
 
 
یزدگرد سوم
یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی بود که در سن جوانی به حکومت رسید. زمانی که او به حکومت رسید، ایران در وضعیت آشفته ای قرار داشت. اعراب نیز پس از مدتی حمله به ایران را شروع کردند. بین یزدگرد و عمر در این دوران نامه هایی نیز رد و بدل شد و سرانجام سپاه ایران به فرماندهی رستم فرخزاد در محل قادسیه از سپاه اعراب مسلمان شکست خورد. به زودی تیسفون توسط اعراب فتح شد و ایرانیان به تدریج به اسلام گرویدند. یزدگرد که فراری شده بود به دست فردی ناشناس در نواحی مرو کشته شد.
 
 
قرن اول و دوم هجری قمری
امویان و عباسیان
خلفای اموی و عباسی
پس از خلافت عمر، عثمان و حضرت علی (ع)، امویان حکومت کرده و پس از چندی ضعیف شدند، عباسیان به کمک ابومسلم خراسانی (بهزادان) و ایرانیان همیار او (سیاه جامگان)، خلافت را به دست آوردند اما بعد ابومسلم را کشتند و حکومتی ظالم تر از امویان به وجود آوردند. بعدها قیام هایی از جمله قیام المقنع نیز علیه عباسیان صورت گرفت که سرکوب شد.
دمشق، بغداد
 
نیمه اول قرن سوم هجری
طاهریان
طاهر ذوالیمینین
طاهر از سرداران مامون بود که در خراسان حکومتی مستقل تشکیل داد. طاهر در چند جنگ خوارج را شکست داد. طاهر به تدریج سیستان و ماورا النهر را نیز تصرف کرد و آن مناطق را امن و آرام کرد. قیام سرخ جامگان به رهبری بابک خرمدین در آذربایجان علیه خلافت عباسی در همان زمان صورت گرفت. هنچنین مازیار نیز در این دوران در طبرستان قیام کرد که توسط طاهریان سرکوب شد.
نیشابور
امیران دیگر تا محمدبن طاهر
حکومت طاهریان در زمان محمد بن طاهر توسط یعقوب لیث صفاری سرکوب شد.
 
اواسط قرن سوم هجری
علویان
داعی کبیر
علویان از نسل امام حسن (ع) بودند و در طبرستان و دیلم  حکومت تشکیل دادند. علویان به دست سامانیان نابود می شوند
آمل
ناصر کبیر
 
نیمه دوم قرن سوم هجری
صفاریان
یعقوب لیث صفاری
انقراض طاهریان توسط یعقوب- سرکوب خوارج – جنگ یعقوب با خلیفه عباسی و شکست از او
زرنگ
عمرولیث
جنگ با امیر اسماعیل سامانی بر اثر توطئه خلیفه – اسارت عمرولیث توسط خلیفه و قتل او در زندان بغداد – پس از او صفاریان به طور ضعیفی حکومت کوچکی در اختیار داشتند.
 
قرن چهارم هجری
سامانیان
امیران سامانی
وزیرانی چون جیهانی و بلعمی – بزرگانی چون رودکی، ابوعلی سینا، ابوریحان بیرونی – قدرت گرفتن تدریجی سپهسالاران
بخارا
اسماعیل
امیران سامانی
 
قرن چهارم هجری
آل زیار
مرداویج
 
اصفهان
وشمگیر
حمله سامانیان به آل زیار – آل زیار به جز گرگان همه متصرفات خود را از دست می دهند.
آل بویه
علی، حسن، احمد
شکست دادن خلیفه عباسی و به زندان افکندن او
 
عضد الدوله
کمک به عمران و آبادانی کشور و ساخت و ساز و کمک به کشاورزان
سایر امیران آل بویه
تجزیه و ضعف حکومت آل بویه
 
اواسط قرن چهارم تا اواسط قرن پنجم هجری
غزنویان
آلپتکین
 
غزنین
سبکتکین
گسترش حکومت غزنوی – زندگی بابا طاهر عریان
سلطان محمود غزنوی
فتح سرزمین های بازماندگان صفاریان – تصرف قسمتی از قلمرو آل بویه – حمله محمود به هند – وزارت حسنک وزیر – زندگی ابوالقاسم فردوسی طوسی سراینده شاهنامه
سلطان مسعود
قتل حسنک وزیر – شکست از سلجوقیان در جنگ دندانقان
١٠٥٥ تا ١١٩٤ میلادی
اواسط قرن پنجم تا اواخر قرن ششم هجری
سلجوقیان
طغرل
پیروزی بر مسعود غزنوی در جنگ دندانقان - براندازی بقایای آل زیار - براندازی آل بویه - تایید توسط خلیفه بغداد – وزارت عمید الملک و ابوالقاسم جوینی – زندگی ناصرخسرو قبادیانی
نیشابور، اصفهان، بغداد
آلب ارسلان
پیروزی بر روم شرقی (بیزانس) در جنگ ملازگرد و اسیر کردن امپراتور روم – وزارت خواجه نظام الملک
ملکشاه
مرزهای سلجوقی از چین تا ترکیه امروزی پیش می رود - وزارت خواجه نظام الملک – تاسیس مدارس نظامیه – دوران قدرت حسن صباح سردسته اسماعیلیان آن زمان در غرب در قلعه الموت – تهیه تقویم جلالی توسط خیام و رسمی شدن تاریخ هجری شمسی در کشور در کنار تاریخ هجری قمری که بعدها دوباره تا زمان رضاخان فراموش شد
سلطان سنجر
سرکوب سرکشی های داخلی
شاهان دیگر سلجوقی
قدرت گرفتن اتابکان – تجزیه حکومت سلجوقیان – تهاجم قراختاییان، غزها و خوارزمشاهیان – زندگی شهاب الدین سهروردی، شیخ اشراق
١٠٩٤ تا ١٢٣١ میلادی
قرن ششم و اوایل قرن هفتم
خوارزمشاهیان
قطب الدین محمد
 
سمرقند، گرگانج
اتسز، ارسلان، سلطانشاه،
تکش
زندگی نظامی گنجوی (گنجه ای)
سلطان محمد
تصرف سرزمین قراختاییان و همسایه شدن با مغولان – غارت کاروان مغول در شهر مرزی اترار، مطالبه قاتلین از طرف چنگیز، مخالفت سلطان محمد به خواست ترکان خاتون مادرش – حمله مغولان به ایران، فرار سلطان محمد به جزیره آبسکون در دریای مازندران – زندگی عطار نیشابوری
جلال الدین
جنگ ها و تعقیب و گریز های طولانی جلال الدین با سپاهیان مغول و مقاومت در برابر چنگیز در شهرهای مختلف
١٢٥٩ تا ١٣٣٥ میلادی
نیمه اول قرن هفتم تا نیمه اول قرن هشتم
اشغال مغولان
چنگیز خان
حمله به نواحی مختلف ایران و قتل و کشتار فراوان و آتش زدن کتابخانه ها و... – چنگیز در پایان عمر متصرفاتش را به فرزندانش جوچی، تولوی، اکتای و جغتای می سپارد
تبریز، سلطانیه
ایلخانان
هلاکو
سرکوب اسماعیلیان، انقراض عباسیان، ساخت رصدخانه مراغه
اباقا، تکودار، ارغون، گیخاتو، بایدو
زندگی سعدی – زندگی مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی مشهور به مولوی
غازان
مسلمان شدن غازان– وزارت خواجه رشید الدین فضل الله همدانی در دربار غازان
الجایتو (محمد خدابنده)
گرایش مغولان به تشیع – زندگی عبید زاکانی
ابوسعید
قتل خواجه رشید الدین فضل الله – سقوط ایلخانیان
 
اواسط قرن هشتم
دولت های محلی و هرج و مرج
حکام محلی
حکومت سربداران در این دوره بود که تعالیم اولیه آن به وسیله شیخ خلیفه گسترش یافت و پس از آن که او را به دار آویختند و گفتند او خود، خود را به دار آویخته، شیخ حسن جوری، شاگردش، راهش را ادامه داد. پس از آن، قیام مردم باشتین رخ داد و مردم به رهبری وجیه الدین مسعود و عبدالرزاق، شیخ حسن جوری را از زندان آزاد و حکومت سربداران را تشکیل دادند. سربداران بعدا به دست تیمور از بین رفتند.
 
 
١٣٨٤ تا ١٥٠٠ میلادی
اواخر قرن هشتم و قرن نهم هجری
تیموریان
تیمور لنگ
تیمور که خود را از بستگان چنگیز معرفی می کرد، در سه یورش سه ساله و پنج ساله و هفت ساله به ایران حمله کرد و ایران را تصرف کرد – زندگی حافظ شیرازی
هرات    (از زمان شاهرخ)
شاهرخ
بنای مسجد گوهرشاد به سفارش همسر شاهرخ، گوهرشاد آغا – زندگی بایسنقر فرزند شاهرخ
الغ بیک
ساخت رصدخانه سمرقند – زندگی عبدالرحمان جامی شاعر فارسی گوی – قیام مارتین لوتر و رنسانس و به وجود آمدن فرقه پروتستان در مسیحیت و آغاز قرون جدید – زندگی افرادی چون لئوناردو داوینچی، نیوتون و پاسکال در اروپا
سلطان حسین بایقرا
اضمحلال تیموریان
١٥٠١ تا ١٧٢٢ میلادی
٩٠٧ تا ١١٣٥ هجری قمری
صفویان
اسماعیل
سلطنت شاه اسماعیل صفوی از نوادگان شیخ صفی اردبیلی با پشتیبانی ترکان قزلباش در تبریز- اعلام شیعه به عنوان مذهب رسمی – پایتختی تبریز -  پیروزی بر آق قویونلو ها که خود قبلا قراقویونلو ها را نابود کرده بودند – پیروزی بر ازبکان – جنگ چالدران با عثمانی و شکست ایران در آن به خاطر نداشتن توپ – مرگ اسماعیل بر اثر بیماری حصبه– اوج قدرت اسپانیا در اروپا
تبریز، قزوین، اصفهان
تهماسب اول
پیروزی بر ازبکان – جنگ با عثمانی و سرانجام انعقاد قرارداد صلح آماسیه – گسترش مذهب پروتستان در اروپا
اسماعیل دوم
هرج و مرج در حکومت – سلطنت اسماعیل دوم پسر طهماسب و محمد خدابنده برادر اسماعیل دوم – زندگی محتشم کاشانی – حکومت اکبر شاه گورکانی در هند
محمد خدابنده
شاه عباس
سفر برادران شرلی به ایران و تاسیس کارخانه های توپ سازی به کمک آنها – پیروزی بر ازبکان – انتقال پایتخت ایران از قزوین به اصفهان - جنگهای بیست و سه ساله ایران و عثمانی و پیروزی ایران– رهایی بحرین و هرمز و گمبرون(بندرعباس) از دست پرتغال– ساخت عالی قاپو و سی و سه پل و...- زندگی میرعماد، کمال الدین بهزاد، رضا عباسی، شیخ بهایی، میرداماد، ملاصدرا، علامه مجلسی –تاسیس کمپانی هند شرقی
شاه صفی، شاه عباس دوم، شاه سلیمان
کشفیات علمی گالیله – حکومت لوئی چهاردم و اوج اقتدار فرانسه – کشف قانون جاذبه توسط نیوتون در انگلستان – جنگ داخلی انگلستان و پیروزی الیور کرامول و تاسیس جمهوری که تنها تا زمان مرگ او پایدار بود – حکومت پتر کبیر در روسیه – آغاز به ساخت بنای تاج محل در هند به دستور شاه جهان
شاه سلطان حسین
شورش افغانها در هرات – حمله محمود افغان به ایران – شکست سپاه صفوی از افغانها – محاصره اصفهان و قحطی شدید در اصفهان – تسلیم تاج سلطنت به محمود توسط شاه سلطان حسین و غارت اصفهان- صفویان سالها بعد تنها اسما حکومت می کردند یا نایب السلطنه بودند. شاههای بعدی صفوی، شاه تهماسب دوم، شاه عباس سوم، میر سید محمد و شاه اسماعیل سوم هستند
١٧٢٢ تا
١٧٢٩ میلادی
١١٣٥ تا ١١٤٢ هجری
افغان ها
محمود افغان
غارت کشور – تصرف قسمت های شمالی ایران توسط روس ها
اصفهان
اشرف افغان
قتل محمود توسط اشرف پسرعمویش- شکست اشرف از نادر و کشته شدن در راه فرار در بلوچستان
١٧٣٦ تا ١٧٥٠ میلادی
١١٤٨ تا ١١٦١ هجری قمری
افشاریان
نادر شاه افشار و جانشینانش
قدرت گرفتن نادر به عنوان سردار سپاه تهماسب دوم صفوی-بیرون راندن افغان ها- عزل حکومت از تهماسب دوم و دادن آن به پسرش شاه عباس سوم به بهانه جنگ خودسرانه تهماسب با عثمانی و شکست در آن- نیابت سلطنت نادر و شکست عثمانی – خروج روسها از ایران –سلطنت نادر در شورای دشت مغان- فتح قندهار و خوارزم و بخارا –جنگ کرنال با محمد شاه گورکانی هند به بهانه تحویل ندادن افغانیان فراری و گرفتن کوه نور و دریای نور از هندیان - قتل نادر توسط سپاهیانش به خاطر تندخوییش -
حکومت کوتاه علیقلی خان عادلشاه، ابراهیم خان و شاهرخ که در دوران قدرت نابینا نیز شد در مشهد
مشهد
١٧٥٠  تا ١٧٩٥ میلادی
١١٧١ تا ١٢٠٩ هجری قمری
زندیه
کریم خان زند
غلبه کریم خان از سران سپاه نادر بر مدعیان دیگر مانند آزاد خان افغان در جنگ خشت و محمدحسن خان قاجار – به اسارت بردن آقا محمد خان – قدرت کریم خان تحت نام وکیل الرعایا و دادن نام پادشاه به اسماعیل سوم – جنگ با عثمانی و فتح بصره– سرکوب میر مهنا که در منطقه خارک با اخراج هلندی ها به قدرت رسیده بود - اختراع ماشین بخار و انقلاب صنعتی در انگلستان و اروپا– استقلال آمریکا - ادامه حکومت کوچک شاهرخ در مشهد
شیراز
لطفعلی خان زند
انقلاب کبیر فرانسه علیه لوئی شانزدهم - حکومت کوتاه لطفعلی  پس از ادعای سلطنت توسط عموهایش، صادق خان و زکی خان
١٧٩٥ تا ١٧٩٧
١١٧٤ تا ١١٧٦
قاجاریه
آقا محمد خان
فرار آفا محمد خان که پس از شکست پدرش محمدحسن خان از کریم خان در قلعه کریم خان زندانی شده بود– پیوستن به قومش در استرآباد (گرگان) و غلبه بر برادرانش – غلبه بر لطفعلی خان به خاطر خیانت حاج ابراهیم خان کلانتر به لطفعلی – تعقیب لطفعلی در کرمان و بم و محاصره این دو شهر و قتل عام فجیع مردم کرمان و سرانجام قتل لطفعلی – جنگ با حاکم گرجستان و قتل عام در تفلیس – کشته شدن به دست دو تن از خدمتکارانش که قرار بود فردا کشته شوند در راه دومین سفرش به تفلیس
 
١٧٩٧ تا ١٨٣٤
١١٧٦ تا ١٢١٣
فتحعلی شاه
رفتن فتحعلی برادرزاده آقامحمدخان از شیراز به تهران و سلطنتش به کمک حاج ابراهیم خان کلانتر – غلبه بر علی قلی خان عمویش و سایر مخالفان – در آب جوش انداختن و قتل حاج ابراهیم خان کلانتر – سفارت سر جان ملکم انگلیسی در ایران – قرارداد دوستی ایران با انگلیس – عمل نکردن انگلیس به قول هایش پس از حمله روسیه – کمک جستن ایران از ناپلئون بناپارت در فرانسه - قرارداد فین کن اشتاین با فرانسه که طبق آن فرانسه بتواند از راه ایران به هند نیرو بفرستد و ایران از فرانسه اسلحه و کمک در برابر روسیه دریافت کند و فرستادن ژنرال گاردان به ایران در همین راستا  - عمل نکردن فرانسه به عهدش به خاطر بستن عهدنامه دوستی تیلسیت با روسیه و بازگشت ژنرال گاردان در میان جنگ ایران و روسیه – دوستی دوباره ایران و انگلیس با فرستادن سر هارفوردجونز به ایران و بسته شدن عهدنامه مجمل که به موجب یک بند آن انگلستان در مقابل حمله کشورهای اروپایی به ایران، ایران را پشتیبانی می کند- آمدن سر گور اوزلی همراه میرزا بوالحسن خان ایلچی که نماینده ایران در انگلستان بود به ایران و عدم همکاری انگلیس و معطل کردن ایرانی ها تا زمان پایان جنگ اول ایران و روسیه و سپس امضای قرارداد جدیدی به نام عهدنامه ی مفصل با انگلیس که طبق آن ایران در حفظ هند و انگلیس در تسلیحات یکدیگر را یاری کنند – عمل نکردن انگلیس به عهدنامه به خاطر دوستی با روسیه -  حمله روسیه به ایران در راستای عمل به وصیت پطر کبیر برای رسیدن به آبهای گرم – شکست سخت سپاه ایران به سرکردگی عباس میرزا در اصلاندوز و  نبردهای دیگر و فتح تبریز توسط روسها و قرارداد گلستان و ا زدست دادن گرجستان و گنجه و شیروان و باکو و... – جنگ دوم ایران و روس به تحریک روسیه از یک سو و فتوای علما از سوی دیگر و علی رغم مخالفت قائم مقام، وزیر شاه با جنگ – شکست سپاه ایران به فرماندهی عباس میرزای ولیعهد در اثر کمی قوا و نبود امکانات و دسیسه های انگلیسی ها و شکست در جنگ مهم اصلاندوز علی رغم پیروزی های اولیه و امضای قرارداد ترکمانچای و از دست دادن ارمنستان و آذربایجان و ...  – قرارداد آخال با دولت روسیه که به موجب آن قسمت هایی از شمال خراسان و ترکمنستان به روسیه واگذار می شد -ماجرای زورگویی گریبادوف روسی در ایران و ریختن مردم به خیمه اش و قتل او – اعتراض روسها به قتل گریبادف و عذرخواهی هیئت ایرانی به ریاست خسرومیرزا - مرگ عباس میرزا، ولیعهد فتحعلی شاه قبل از رسیدن به پادشاهی
تهران
 
١٨٣٤ تا ١٨٤٨
١٢١٣ تا ١٢٢٦
 
محمد شاه
سلطنت محمد شاه فرزند عباس میرزا به کمک میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی و سرکوب و کور کردن علی شاه عمویش که در تهران مدعی سلطنت بود - قتل  قائم مقام، صدر اعظم،  توسط محمد شاه علی رغم سوگندی که در حرم امام رضا برای عباس میرزا پدرش خورده بود – صدر اعظمی میرزا آغاسی ( آقاسی ) - امضای قرارداد ارزنه الروم با عثمانی و تعیین مرزهای دو کشور پس از تلاش های سه ساله میرزا تقی خان امیرکبیر به عنوان نماینده ایران– کور کردن خسرو میرزا برادر شاه - طغیان کامران میرزا والی هرات – محاصره هرات توسط محمدشاه و ترک محاصره تحت فشار انگلیسی ها
 
١٨٤٨ تا ١٨٩٦
١٢٢٦ تا ١٢٧٥
ناصرالدین شاه
سلطنت ناصرالدین شاه فرزند محمدشاه – صدارت اعظمی میرزا تقی خان فراهانی (امیر کبیر)، فرزند آبدارچی قائم مقام – وقوع فتنه سید علی محمد باب و سرانجام تیرباران او به دستور امیرکبیر – ظهور میرزا حسینعلی نوری ملقب به بهاء در ادامه فتنه بابیه و به وجود آمدن مذهب دروغین بهاییت - تاسیس مدرسه دارالفنون توسط امیرکبیر – انتشار روزنامه وقایع اتفاقیه توسط امیرکبیر که بعدها به دولت علییه تغییر نام یافت – اصلاحات اقتصادی و سیاسی امیرکبیر – خلع صدارت امیرکبیر به تحریک مادر شاه جهان خانم مهد علیا (در واقع مهد علیای دوم، چون مهد علیای اول ماه رخسار خانم مادر فتحعلی شاه بود)، میرزا آقاخان نوری و انگلیسی ها – گرفتن حکم قتل امیرکبیر از ناصرالدین شاه در حال مستی و قتل امیر کبیر با زدن رگ او پس از دو سال صدارت اعظمی در حمام فین کاشان – صدارت میرزا آقاخان نوری– ظهور سید جمال الدین اسدآبادی و تعالیم ضد استعماری او در هند، ایران، مصر و غیره و سرانجام تبعیدش به عثمانی - تصرف هرات توسط ایران و اشغال خارک و بوشهر و خرمشهر توسط انگلیسی ها در اعتراص به این کار به خاطر منافعشان در هند – امضای قرارداد پاریس میان ایران و انگلستان که افغانستان را مستقل می شناخت – جدایی منطقه ترکمنستان از ایران – جدایی قسمت پاکستان از ایران – جنگ داخلی آمریکا میان ایالات شمالی و جنوبی بر سر الغای بردگی که سرانجام به پیروزی شمالی ها و الغای برده داری انجامید - اعطای امتیاز رویتر که به موجب آن راه آهن و معادن و جنگل ها و گمرک ایران و چند چیز دیگر به انحصار رویتر یهودی انگلیسی در می آمد و لغو قرارداد بر اثر مخالفت های روحانیون و مردم – قرارداد توتون و تنباکو میان ایران و تالبوت انگلیسی که تنباکوی ایران را برای تالبوت منحصر می کرد و در مقابل پانزده هزار لیر انگلیس و یک چهارم سود سالانه از سوی تالبوت به ایران داده می شد، مخالفت مردم و میرزا حسن شیرازی و میرزا حسن آشتیانی و  فتوای تحریم توتون و تنباکو توسط میرزای شیرازی و اطاعت مردم و سرانجام لغو قرارداد – قتل ناصرالدین شاه توسط میرزا رضای کرمانی شاگرد سید جمال الدین اسدآبادی
١٨٩٦ تا ١٩٠٦
١٢٧٥ تا ١٢٨٥
مظفرالدین شاه
سلطنت مظفرالدین شاه بیمار پس از مدتی طولانی ولایت عهدی – مسموم شدن سید جمال الدین اسدآبادی در استانبول عثمانی و شهادت او – انعقاد قرارداد نفت دارسی که نفت آینده ایران را برای شصت سال به دارسی انگلیسی می داد - به چوب بستن عده ای از بازرگانان به خاطر گرانی قند – اعتراض مردم و تحصن در حرم شاه عبدالعظیم معروف به مهاجرت صغری و طلب ساخت عدالتخانه و عزل عین الدوله و مسیو نوز بلژیکی و اجرای احکام اسلام– تسلیم دولت و پایان تحصن – قیام دوباره مردم و قتل طلبه ای به نام سید عبدالحمید و مهاجرت عده ای از روحانیون به قم معروف به مهاجرت کبری – فشار مردم و سرانجام صدور فرمان مشروطیت در ١٤ مرداد  ه.ش١٢٨٥ مصادف با ١٤ جمادی الثانی ١٣٢٤ ه.ق و عزل عین الدوله– صدراعظمی نصرالله خان مشیرالدوله به جای صدر اعظم قبلی –مرگ مظفرالدین شاه ده روز پس از امضای قانون اساسی
١٩٠٦ تا ١٩٠٩
١٢٨٥ تا ١٢٨٧
 
محمدعلی شاه
تدوین متمم قانون اساسی و بند نظارت پنج مجتهد بر مصوبات مجلس که پیشنهاد شیخ فضل الله نوری بود–  چاپ  صور اسرافیل توسط میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل و چاپ مقالات علامه دهخدا در آن -امتناع شاه از امضای متمم و سرانجام امضای آن پس از اعتراضات فراوان – سوء قصد نافرجام به جان شاه - به توپ بستن مجلس توسط لیاخوف و انحلال مجلس و تبعید آیت الله طباطبایی و بهبهانی و غارت مشروطه خواهان و قتل میرزا جهانگیر خان صور اسرافیل و ملک المتکلمین در باغشاه و تبعید دهخدا و آغاز استبداد صغیر – قیام ستارخان و باقرخان در تبریز– محاصره تبریز توسط سپاه عین الدوله و ترک محاصره پس از چند ماه – فتح تهران و شورای بهارستان و جایگزینی احمدشاه به جای پدرش – تبعید محمدعلی شاه به روسیه با مقرری  سالی صدهزار تومان (این مقرری پس از آن که مدتی بعد محمدعلی شاه با کمک ترکمن ها برای پس گرفتن سلطنت به ایران بازگشت و شکست خورد قطع شد) – به نفت رسیدن نخستین چاه نفت ایران در مسجدسلیمان در ٥ خرداد ١٢٨٧
 
١٩٠٩ تا ١٩٢٥
١٢٨٧ تا ١٣٠٤
احمد شاه
انتخاب احمدشاه برای سلطنت و اعدام شیخ فضل الله در دادگاه محاکمه مخالفان مشروطه  - امضای قرارداد ١٩٠٧ که طبق آن شمال ایران به روسیه و جنوب به انگلیس داده می شد و مرکز بی طرف می ماند -  نیابت سلطنت عضدالملک به سبب کمی سن احمدشاه – دعوت مورگان شوستر آمریکایی و یالمارسن سوئدی به ایران – نیابت سلطنت ناصرالملک – تعطیل و انحلال مجلس توسط ناصرالملک و اخراج مورگان شوستر – تجاوز روسیه و انگلیس به ایران و به گلوله بستن حرم امام رضا (ع) توسط روس ها و مقاومت های مردم در جنوب در مقابل انگلیسی ها از جمله مقاومت رئیسعلی دلواری در ناحیه تنگستان و دشتستان– سلطنت احمدشاه و ولایت عهدی محمد حسن میرزا– وقوع جنگ جهانی اول (١٩١٤ تا ١٩١٨) به بهانه قتل ولیعهد اتریش در بوسنی میان آلمان، اتریش مجارستان، ایتالیا به عنوان دول محور یا متحدین و انگلیس، فرانسه و روسیه به عنوان متفقین، یک سال پس از شروع جنگ ایتالیا به متفقین پیوست و عثمانی به متحدین پیوست، کشورهایی مانند رومانی و صربستان و یونان نیز با متفقین و بلغارستان نیز با متحدین بودند – اشغال ایران توسط انگلستان در جنوب و روسیه در شمال– وقوع انقلاب روسیه علیه تزار ها و خروج نیروهای روس از ایران – سلطه کامل انگلیس بر ایران - پیروزی پایانی متفقین و اجلاسی بین سران متفقین در ورسای برای تقسیم غنایم و تعیین آینده ی جهان – شکست مبارزه وثوق الدوله برای قرارداد ١٩١٩ که مبنی بر تحت الحمایه انگلستان شدن ایران بود و نخست وزیری مشیرالدوله پیرنیا – پایان جنبش دموکرات آذربایجان با قتل شیخ محمد خیابانی در تبریز - کودتای سید ضیاءالدین طباطبایی و رضاخان در ایران در سوم اسفند ( سه حوت ) ١٢٩٩ – نخست وزیری سیدضیاء و کابینه سیاه و فرماندهی کل قوای رضا خان میرپنج و وزارت جنگ او – حمایت عارف قزوینی و عشقی از سیدضیاء – ترک ایران توسط ژنرال آیرونساید انگلیسی – برکناری سید ضیاء توسط احمد شاه و به کمک رضاخان و دستور احمد شاه به تبعید سیدضیا به خارج از کشور - به دار آویخته شدن دکتر حشمت و تنهایی میرزا کوچک خان و تشکیل جمهوری سرخ گیلان تحت حمایت روسیه کمونیستی - پایان شورش ژاندارمری خراسان به رهبری کلنل محمد تقی خان پسیان در زمان دولت قوام السلطنه - نخست وزیری سردار سپه (رضاخان)- پایان قیام میرزا کوچک خان و بریدن سر او پس از مدتی تعقیب و گریز نیروهای دولتی و میرزا و یکی دو تن از یارانش – قتل اشتباهی واعظ قزوینی به جای ملک الشعرای بهار از طرف عوامل رضاخان سردارسپه– قتل میرزاده عشقی توسط رضاخان – نقشه رضاخان برای برقراری جمهوری و مخالفت مدرس و علما – سیلی بهرامی در جلسه علنی مجلس به مدرس- اعتراضات وسیع مردم و پایان داستان جمهوریت
 
زمان میلادی
زمان هجری
سلسله
شاه
نخست وزیر
رویدادها
١٩٢٥ تا ١٩٤١
٢٥ آذر ١٣٠٤ تا ٢٥ شهریور ١٣٢٠
پهلوی
رضا شاه
محمدعلی فروغی            ( ذکاءالملک ) – ١٣٠٤ تا ١٣٠٥
تاجگذاری رضا خان میرپنج بر تخت طاووس پس از رای مجلس موسسان که در تکیه دولت تشکیل شده بود و انتخاب نام پهلوی برای رضاشاه
حسن مستوفی       (مستوفی الممالک) – ١٣٠٥ تا ١٣٠٦
 
مهدیقلی هدایت      ( مخبر السلطنه ) – ١٣٠٦ تا ١٣١٢
زندانی شدن تیمورتاش وزیر دربار و قدرت دوم کشور و قتل او در زندان به وسیله ی آمپول هوای پزشک احمدی
ذکاء الملک فروغی – ١٣١٢ تا ١٣١٤
تاسیس دانشگاه تهران- تغییر نام بین الممللی کشور از پرشیا (Persia ) به ایران- قتل سردار اسعد بختیاری – سفر رضاشاه به ترکیه
محمود جم          ( مدیرالملک ) – ١٣١٤ تا ١٣١٨
اجرای قانون کشف حجاب که به موجب آن زنان ملزم به نداشتن حجاب بودند، در راستای محدودیت های قبلی که داشتن لباس متحدالشکل و کلاه پهلوی را برای مردان اجباری می کرد و داشتن لباس روحانی را منوط به داشتن مجوز از وزارت معارف و معرفی نامه از دو مرجع معتبر می نمود – تعقیب و گریز مردم و آژان ها و سرانجام عملی شدن کشف حجاب – فرار آیرم رئیس نظمیه  که پس از آن که فهمید که به زودی کشته خواهد شد، به آلمان گریخت و پس از آن اگرچه رضاخان تلاش ها کرد تا او را با طمع و وعده به ایران برگرداند تا نابودش کند، آیرم فریب نخورد و در آلمان باقی ماند – قلع و قمع گروه کمونیستی معروف به پنجاه و سه تن و محکوم کردن پنجاه و یک تن از آنان – ازدواج ولیعهد محمدرضا با فوزیه خواهر ملک فاروق مصری – قتل فرخی یزدی در زندان با آمپول هوا – فرستادن علیم الدوله برای قتل نصرت الدوله به وسیله قهوه قجری و جان سالم به در بردن نصرت الدوله – حبس نصرت الدوله در یک اتاق گل گرفته تا مرگ او – آغاز جنگ جهانی دوم با حمله آلمان به لهستان
احمد متین دفتری – ١٣١٨ تا ١٣١٩
تاسیس رادیو ملی – پایان کار تاسیس راه آهن شمال تا جنوب – آغاز نزدیکی روابط رضاخان با آلمان و نارضایتی انگلستان از این موضوع – سرانجام برکناری متین دفتری توسط رضاخان به سفارش انگلیسی ها و آمریکایی ها به خاطر همکاری با آلمان
منصور الملک – ١٣١٩ تا ١٣٢٠
فوت کمال الملک نقاش – فوت پروین اعتصامی – ضعف رضا خان به خاطر همراهی با آلمانی ها و از دست دادن پشتیبانی انگلیسی ها – حمله آلمان به شوروی  – اشغال ایران توسط متفقین و پایان سلطنت رضاخان – تبعید رضاخان به جزیره موریس و مدتی بعد ژوهانسبورگ
١٩٤١ تا ١٩٧٩
٢٥ شهریور ١٣٢٠ تا ٢٢ بهمن ١٣٥٧
 
محمد رضا شاه
ذکاء الملک فروغی - ١٣٢٠
وارد کار شدن فروغی به درخواست رضاخان برای به سلطنت رساندن محمدرضا فرزند رضاشاه
علی سهیلی – ١٣٢٠ تا ١٣٢١
 
احمد قوام         ( قوام السلطنه) - ١٣٢١
همکاری قوام با آمریکایی ها برای دور کردن انگلیس – بلوای نان در روز ١٧ آذر که به تحریک دربار صورت گرفت و با غارت شدن قصر قوام توسط مردم پایان یافت – برخورد تند قوام بعد از شلوغی نان و توقیف همه روزنامه های کشور
علی سهیلی – ١٣٢١ تا ١٣٢٣
 
محمد ساعد - ١٣٢٣
 
سهام السلطان بیات – ١٣٢٣ تا ١٣٢٤
 
حکیم الملک - ١٣٢٤
پایان جنگ جهانی دوم – تشکیل سازمان ملل متحد با پایان گرفتن جنگ توسط متفقین
صدرالاشراف - ١٣٢٤
تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان توسط سید جعفر پیشه وری و ایجاد خودمختار آذربایجان با عقاید شدید پان ترکیسم و با حمایت ضمنی توده ای ها و شوروی – اتحاد بین خودمختار آذربایجان و جمهوری کردستان که به دست کومله کردستان ساخته شده بود
حکیم الملک - ١٣٢٤
 
قوام السلطنه – ١٣٢٤ تا ١٣٢٦
قدرت گرفتن آمریکا در ایران با روی کار آمدن قوام – همکاری نزدیک مظفر فیروز فرزند نصرت الدوله با قوام– تشکیل حزب دموکرات توسط قوام برای به دست گرفتن بیشتر قدرت – سفر قوام به روسیه – گفتگوهای جناب اشرف (قوام السلطنه) با استالین و سرانجام توافق روسیه برای خروج نیروهای ارتش سرخ از ایران – ضعف خودمختار آذربایجان پس از خروج نیروهای ارتش سرخ و حمله ارتش به نیروهای فرقه دموکرات آذربایجان و انحلال خودمختار آذربایجان– پایان قائله کردستان و اعدام سران آنان - انتخابات فرمایشی مجلس پانزدهم و رای آوردن حزب دموکرات و یاران قوام السلطنه – وقوع جنگ میان هند و پاکستان
حکیم الملک – ١٣٢٦ تا ١٣٢٧
ترور مهاتما گاندی رهبر ملی هند - وقوع جنگ میان اعراب و اسرائیل به دلیل مخالفت اعراب با به رسمیت شناخته شدن کشور اسرائیل
عبد الحسین هژیر - ١٣٢٧
سفر شاه به لندن و ژنو – بازگشت آیت ا... کاشانی از تبعید
محمد ساعد – ١٣٢٧ تا ١٣٢٩
ترور نافرجام شاه به دست ناصر فخر آرایی و کشته شدن ضارب به دست محافظین  تاسیس ی توسطملی شدن و اعدام یجاانداند– رای نیاوردن قرارداد نفتی پیشنهادی گس گلشاییان میان ایران و انگلیس در مجلس – تاسیس جبهه ملی ایران توسط مصدق و یارانش - تبعید آیت ا... کاشانی به لبنان – انتخابات پرتقلب دوره شانزدهم – ترور عبدالحسین هژیر توسط حسن امامی از فداییان اسلام – اعدام حسن امامی – سفر شاه به آمریکا – تصمیم به برگزاری دوباره انتخابات در تهران به خاطر اعتراضات مردم و مصدق – سقوط دولت ساعد با قتل هژیر – افتتاح مجلس سنا
 
 
 
 
 
منصورالملک - ١٣٢٩
برگزاری دوباره انتخابات تهران – رای اول تهران به دکتر مصدق – رای نیاوردن دوباره قرارداد گس گلشاییان در مجلس- بازگشت آیت ا... کاشانی از تبعید لبنان و استقبال مردم – آوردن جنازه رضاخان به ایران
سرلشکر حاجعلی رزم آرا - ١٣٢٩
نخست وزیری رزم آرا به اصرار آمریکا و انگلیس و علی رغم مخالفت شاه – مخالفت مصدق و کاشانی با رزم آرا – اعتصاب عمومی علیه رزم آرا و تهدید رزم آرا به قتل توسط یک طلبه جوان – ترور رزم آرا توسط خلیل طهماسبی از یاران نواب صفوی و عضو فداییان اسلام
حسین علاء – ١٣٢٩ تا ١٣٣٠
اعلامیه معروف نواب صفوی خطاب به علاء: هوالعزیز، زمامداری ملت مسلمان در خور صلاحیت تو و امثال تو نیست. فورا برکناری خود را اعلام کن – تصویب ملی کردن صنعت نفت در کمیسیون نفت به ریاست مصدق
دکتر محمد مصدق – ١٣٣٠ تا ١٣٣١
رای شاه به نخست وزیری مصدق از روی اجبار – فوت محمدتقی بهار معروف به ملک الشعرا – رای اعتماد مجلس به مصدق – رای مجلس به ملی شدن صنعت نفت – خلع ید انگلیسی ها در پالایشگاه های نفتی ایران – تحریم جهانی نفت ایران تحت فشار انگلیس – سفر مصدق به نیویورک و دفاع از ایران و از ملی شدن نفت و بر علیه انگلستان در مجمع عمومی سازمان ملل – مذاکره مصدق و ترومن رئیس جمهور آمریکا در واشنگتن – مذاکره مصدق و مک گی معاون وزیر امور خارجه آمریکا و توافق آنها برای کمک مالی آمریکا به ایران – دیدار مصدق از مصر در راه بازگشت از آمریکا و استقبال مردم مصر از او - انتخاب چرچیل به نخست وزیری در انگلستان – عزل مک گی از مقامش در وزارت خارجه آمریکا – برگزاری انتخابات مجلس هفدهم همراه با تقلب و درگیری – سفر مصدق به لاهه و دفاع او در مقابل اتهامی که انگلستان به خاطر ملی کردن صنعت نفت به دولت زده بود – بازگشت مصدق به ایران - درخواست مصدق از شاه برای گرفتن اختیار وزارت جنگ برای دفع آشوب و مخالفت شاه – استعفای مصدق
قوام السلطنه - ١٣٣١
اعلامیه تند قوام در رادیو برای تهدید مخالفان – موج اعتراضات مردم – اعلامیه آیت ا... کاشانی در روز ٣٠ تیر و ریختن مردم به خیابان ها و پایان دولت سه روزه قوام – رای دادگاه لاهه به نفع مصدق در روز ٣٠ تیر
دکتر محمد مصدق – ١٣٣١ تا ١٣٣٢
نخست وزیری دوباره مصدق این بار با قدرت بیشتر و در اختیار داشتن وزارت جنگ – مرگ استالین در روسیه– اختلاف مصدق و کاشانی به خاطر چند انتخاب مصدق در کابینه که این اختلاف تا پایان باقی ماند – نامه مصدق به چرچیل برای پس گرفتن پولهای بلوکه شده ایران در بانک های انگلیس و دریافت خسارت به خاطر توقف فروش نفت– اخراج کارکنان سفارت انگلیس در ایران پس از بی جواب ماندن نامه مصدق به چرچیل – انتخاب آیزنهاور به ریاست جمهوری در آمریکا – کودتای علیه دولت مصدق در روز ٩ اسفند که با رسیدن افشارطوس رئیس شهربانی و افرادش نافرجام ماند – ربوده شدن افشارطوس و قتل او - اختلافات مصدق با مجلس – استعفای حدود ١٠٠ تن از نمایندگان طرفدار دولت یا بی طرف مجلس – رفراندوم مصدق در سطح کشور برای انحلال مجلس هفدهم علی رغم نظر آیت ا... کاشانی و سرانجام انحلال مجلس به رای اکثریت مردم با وجود ایراد هایی که بر این رفراندوم بود – دو کودتای نافرجام ٢٣ و ٢٥ مرداد که هردو توسط حزب توده شناخته شده و لو رفتند –فرار شاه به شهر رم ایتالیا – کودتای ٢٨ مرداد توسط زاهدی و افرادی مانند شعبان جعفری و همراهانش –  غارت خانه نخست وزیر و پایان کار
 
 
 
 
سرلشکر فضل ا... زاهدی – ١٣٣٢ تا ١٣٣٣
بازگشت شاه از فرار – محاکمه دکتر مصدق در دادگاه نظامی و محکومیت او به سه سال زندان و بعد از آن تبعید به ملک خانوادگی خود در احمد آباد – سفر ریچارد نیکسون معاون ریاست جمهوری آمریکا به ایران – درگیری در دانشگاه تهران و کشته شدن سه تن از دانشجویان معترض: شریعت رضوی، بزرگ نیا و قندچی – اعدام دکتر فاطمی وزیر امور خارجه تندروی دکتر مصدق که در روزهای فرار شاه بیشترین سخنان را علیه شاه می زد – امضای قرارداد نفتی کنسرسیوم که دست خارجی ها را بیش از هر زمان دیگری برای غارت کردن نفت ایران باز می گذاشت – توافق شوروی با ایران برای دادن بدهی هایش به ایران
حسین علا – ١٣٣٤ تا ١٣٣٦
ظهور جمال عبدالناصر در مصر و محبوبیت فراوان او در میان اعراب – تشکیل پیمان دفاعی بغداد زیر نظر انگلستان متشکل از ایران، عراق، پاکستان و ترکیه که در مقابل تهدید منافع انگلستان در منطقه توسط جمال عبدالناصر انجام می شد – تاسیس مدرسه علوی در همین دوران – شرکت علا در مجلس ختم مصطفی کاشانی فرزند آیت ا... کاشانی در مسجد سپهسالار برای جذب او و شلیک گلوله مظفر ذوالقدر از اعضای فدائیان اسلام که به او نخورد و تلاش ذوالقدر برای قتل او با چاقو نیز بی ثمر ماند –  ملی شدن کانال سوئز در مصر به رهبری جمال عبدالناصر و حمله اسرائیل و انگلستان و فرانسه به مصر - دستگیری نواب صفوی و سایر اعظای فداییان اسلام – دستگیری آیت ا... کاشانی و محکومیت او به حبس انفرادی  - اعدام نواب صفوی و یارانش – پایان دوره زندان مصدق و انتقال او به احمدآباد
دکتر منوچهر اقبال – ١٣٣٦ تا ١٣٣٩
قدرت گرفتن سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) به ریاست تیمور بختیار – خارج شدن عراق از پیمان نظامی بغداد پس از تبدیل رژیم سلطنتی این کشور به جمهوری و تغییر نام پیمان نظامی بغداد به پیمان سنتو و قرار گرفتن آمریکا در راس پیمان – دستگیری خسرو روزبه از آخرین کمونیست های فعال ایران در آن زمان – خرید اسلحه به مقدار زیاد از کشورهای خارجی توسط شاه – قرار گرفتن ایران در مقابل شوروی و مصر و به عنوان حافظ منافع آمریکا در منطقه –  ظهور پاتریس لومومبا در کنگو – مبارزه فیدل کاسترو و چه گوارا در کوبا - طلاق شاه از ثریا و ازدواج او با فرح دیبا – تلاش شاه برای "اصلاحات ارضی" که به سفارش آمریکا انجام می شد و چون آیت ا... بروجردی با آن مخالفت کرد، از مفاد آن به قدری کاسته شد و متنش به قدری تغییر کرد که به صورت قانونی بی اثر در آمد
جعفر شریف امامی – ١٣٣٩ تا ١٣٤٠
سفر ملکه الیزابت به ایران – فوت آیت ا... بروجردی و تشییع جنازه و سوگواری وسیع مردم برای او – نامه تسلیت شاه برای آیت ا... سید محسن حکیم در نجف که نشان دهنده تمایل شاه برای انتقال مرجعیت شیعه از قم به نجف و در کل به خارج از کشور بود – تشکیل نهضت آزادی توسط مهندس بازرگان و آیت ا... طالقانی و دکتر سحابی که در واقع انشعابی مذهبی از جبهه ملی بود
 
 
 
 
 
علی امینی – ١٣٤٠ تا ١٣٤١
نخست وزیری امینی به خواست آمریکایی ها و علی رغم مخالفت شاه – انحلال مجلس انتصابی بیستم– محاکمه و دستگیری بسیاری از عوامل دربار در حکومت و رسوایی های مالی دربار – میتینگ بزرگ جبهه ملی در جلالیه و سخنرانی سنجابی، شاپور بختیار، داریوش فوهر و حسیبی و در آخر یورش پلیس و درگیری – فوت آیت ا... کاشانی – فرار تیمور بختیار رئیس ساواک از کشور پس از آن که شاه تصمیم به برکناری او گرفت – سرانجام اجرای اصلاحات ارضی در ایران به شکلی که کندی رئیس جمهور آمریکا می خواست با وجود مخالفت ها
اسدا... علم – ١٣٤١ تا ١٣٤٢
وقوع زلزله سنگین در بوئین زهرا – تبلیغ لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی – تصمیم به برگزاری رفراندوم اصول ششگانه انقلاب شاه و ملت یا انقلاب سفید:اصلاحات ارضی، حق رای برای زنان، ملی کردن جنگلها، سهیم کردن کارگران در سود کارخانه ها و... – تحریم رفاندوم توسط حوزه علمیه قم– تحریم رفراندوم توسط نهضت آزادی و احزاب و اصناف مختلف – یورش پلیس به اجتماع مخالفان اصول ششگانه و ضرب و شتم آیت ا... خوانساری سخنران مراسم – سفر شاه به قم که با تدارکات نظامی شدید از ترس یورش مردم انجام شده بود. اما هنگام ورود شاه مردم به تدبیر امام خمینی و حوزه علمیه از خانه ها بیرون نیامدند – سخنرانی تند شاه در قم و حمله او به "ارتجاع سیاه" – برگزاری رفراندوم و تصویب اصول ششگانه – حمله مامورین ساواک به مدرسه فیضیه و درگیری شدید مامورین و طلاب در آنجا – حمله مامورین به مدرسه طالبیه تبریز – اعلامیه آیت ا... سید محسن حکیم در دعوت به علمای ایران برای مهاجرت به عراق – ابراز موافقت دربار با اعلامیه ی آیت ا... حکیم – مخالفت امام خمینی با مهاجرت و پخش اعلامیه ای با این مضمون که شاه اگر حسن نیت دارد، باید مسببین حادثه مدرسه فیضیه را دستگیر کند – وقوع چند مورد درگیری در محرم و سخنرانی معروف امام خمینی در روز عاشورا و نصیحت به شخص شاه – دستگیری چند تن از مخالفان و روحانیان – دستگیری امام خمینی در نیمه شب پانزدهم خرداد – تظاهرات شدید مردم در تهران و قم و سایر شهرها – اعلام حکومت نظامی - برخورد مسلحانه ماموران شاه و قتل عده زیادی از کفن پوشانی که خواستار آزادی امام خمینی بودند و از ورامین به سمت تهران حرکت کرده بودند در روز ١٥ خرداد ١٣٤٢ – دستگیری طیب حاج رضایی از دوستان شعبان جعفری و از دسته داران بزرگ جنوب شهر که به علت کمک به برگزاری تظاهرات ١٥ خرداد دستگیر شد و سرانجام در آبان ١٣٤٢ اعدام شد - ترور جان اف کندی رئیس جمهور آمریکا
حسنعلی منصور – ١٣٤٢ تا ١٣٤٣
بازگشت امام خمینی از خانه تحت نظر در تهران به قم – سخنرانی مشهور امام خمینی در قم  در روز چهارم آبان و اعلام خطر وی به مردم و ارتش و روحانیون و... و اعتراض به لایحه کاپیتولاسیون یا مصونیت قضایی آمریکاییان – دستگیری امام خمینی در روز ١٣ آبان و تبعید وی به خارج از کشور– ترور حسنعلی منصور توسط محمد بخارایی از اعضای جمعیت موتلفه اسلامی – پنهان داشتن خبر قتل او توسط شاه تا روز ششم بهمن که سالگرد انقلاب سفید بود
 
 
 
 
امیر عباس هویدا – ١٣٤٣ تا ١٣٥٦
ترور نافرجام شاه توسط رضا شمس آبادی – بازگشت دکتر علی شریعتی از پاریس و آغاز فعالیت های او در داخل کشور پس از یک دستگیری موقت در مرز ترکیه و ایران – فوت دکتر محمد مصدق – مرگ مرموز غلامرضا تختی کشتی گیر صاحب نام ایران - قدرت گرفتن تدریجی بهاییان و آزادی بیشتر آنها – دستگیری اعضای حزب ملل اسلامی که گروهی مسلح بودند و قصد ایجاد حکومت اسلامی داشتند – جدا شدن بحرین از ایران با موافقت شاه و در مقابل ضمیمه شدن دو تنب و ابوموسی به ایران که خود از قبل جزء خاک ایران محسوب می شدند –درگیری بین هند و پاکستان – جنگ شش روزه بین کشورهای عرب مصر و سوریه و اردن از یک سو و اسرائیل به پشتیبانی آمریکا از سوی دیگر که به شکست سنگین و پرتلفات نیروهای عرب انجامید - غرق شدن مشکوک صمد بهرنگی در رود ارس – فوت جلال آل احمد - برگزاری پرخرج جشن های دوهزار و پانصد سالگی رژیم شاهنشاهی در ایران – وقوع جنگ رمضان یا جنگ اکتبر ١٩٧٣ بین اعراب و اسرائیل که طی آن مصر قسمت هایی از صحرای سینا را باز پس گرفت و سپس انور سادات در جریان مصالحه خود با اسرائیل به وساطت جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا صحرای سینا را به طور کامل پس گرفت - به رسمیت شناخته شدن امارات متحده عربی –لشکرکشی های نیروهای ایرانی به ظفار در یمن و چند منطقه دیگر برای دفاع از حکومت های استبدادی تحت سلطه آمریکا – کودتای آمریکایی علیه سالوادور آلنده در شیلی و روی کار آمدن ژنرال پینوشه – مطلع شدن شاه از ابتلای او به بیماری سرطان لنف در اتریش - ادامه خریدهای نظامی سنگین شاه – قطع حمایت شاه از مصطفی بارزانی رهبر شورشیان کرد عراق و دوستی شاه با عراق – انحلال همه احزاب کشور و تشکیل حزب رستاخیز – دادگاه جنجالی خسرو گلسرخی و حاضر نشدن او به اظهار ندامت در تلویزیون و سرانجام اعدام او – دستگیری شریف واقفی و قتل او زیر شکنجه ساواک – گروگان گرفته شدن جمشید آموزگار و چند وزیر دیگر اوپک توسط چریکی به نام کارلوس که برای آزادی فلسطین می جنگید و سرانجام آزاد شدن آموزگار در الجزایر – تبدیل تاریخ ایران به تاریخ شاهنشاهی که بر اساس آن، مبدا تاریخ، سال به سلطنت رسیدن کورش بود به نحوی که دوهزار و پانصدمین سال آن مصادف با آغاز سلطنت شاه باشد – اعتراض علمای قم و رضایت ظاهری حکومت به این که هر دو تاریخ هجری شمسی و شاهنشاهی در کشور وجود داشته باشند – درگیری دانشجویان با ساواک و حمله شبانه ساواک به خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران و حمله به خانه افرادی که به مخالفت با حکومت مظنون بودند در روز ١٦ آذر سال ١٣٥٦ – مرگ ناگهانی و مشکوک دکتر علی شریعتی در لندن - ریاست جمهوری جیمی کارتر از حزب دموکرات در آمریکا به جای جرالد فورد و نرم تر شدن سیاست های شاه در اثر فشارهای دولت جدید آمریکا که سرانجام به عزل هویدا و نخست وزیری آموزگار انجامید – قطع پی در پی برق در کشور و کم شدن سهم برق صنایع – برکناری هویدا تحت فشار آمریکا به خاطر تظاهرات های پی در پی مردم
 
 
 
 
 
جمشید آموزگار- ١٣٥٦ تا ١٣٥٧
ماجرای جشن هنر شیراز و اعتراضات وسیع مردم– فوت ناگهانی سید مصطفی خمینی فرزند بزرگ امام خمینی و چاپ آگهی های تسلیت و برگزاری مجالس ترحیم در شهرهای مختلف – چاپ مقاله توهین آمیز روزنامه اطلاعات نسبت به امام خمینی – تظاهرات و درگیری های خونین روز ١٩ دی در قم و ٢٩ بهمن در تبریز که به مناسبت چهلمین روز درگذشت شهدای ١٩ دی بود –اعلام نوروز به عنوان عزای ملی از طرف مردم به پیروی از امام خمینی –شلوغی و تظاهرات در اصفهان و سپس در شهرهای دیگر و اعلام حکومت نظامی در اصفهان و چند شهر دیگر – آتش سوزی در سینما رکس آبادان و کشته شدن بیش از سیصد نفر – انداختن این حادثه به گردن گروه های مذهبی توسط حکومت و به گردن حکومت توسط مردم – سقوط دولت آموزگار
جعفر شریف امامی - ١٣٥٧
الغای تاریخ شاهنشاهی – دادن آزادی های سیاسی و بستن قمارخانه ها – دستگیری چند تن از سرمایه داران منسوب به دربار– ناپدید شدن مشکوک امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان در لیبی – راهپیمایی یک میلیونی در تهران در روز ١٣ شهریور، عید فطر – کشتار وسیع تظاهرکنندگان در میدان ژاله در روز ١٧ شهریور معروف به جمعه سیاه – زلزله ویرانگر در شهر طبس - پیام مخفیانه صدام برای شریف امامی که در آن گفته شده بود که اگر دولت ایران بخواهد صدام می تواند ترتیب کشته شدن امام خمینی در عراق را بدهد – ترک عراق توسط امام خمینی به مقصد پاریس و اسکان در نوفل لوشاتو – دادن مهلت یک هفته ای به دولت برای آزاد کردن مطبوعات توسط روزنامه نگاران و اعتصاب در پایان این مهلت – سرانجام عقب نشینی دولت و آزادی کامل مطبوعات – آزادی گسترده زندانیان سیاسی از جمله آیت ا... طالقانی – پیام شاه برای ملت مبنی بر این که  پیام انقلاب ملت ایران را شنیده است
ارتشبد غلامرضا ازهاری - ١٣٥٧
آغاز جدی شعارهای یکپارچه مردم بر روی بام ها بر علیه رژیم – تاکید ازهاری بر این که صداها از نوار بوده است – تظاهرات گسترده در روزهای تاسوعا و عاشورا
شاپور بختیار –١٣٥٧
طرد شدن بختیار از جبهه ملی– فرار شاه از ایران در روز ٢٦ دی و شادی مردم در خیابان ها – رد و بدل شدن پیام های متعدد میان شورای انقلاب و بختیار برای استعفای بختیار یا تسلیم حکومت به امام خمینی توسط او و بی نتیجه ماندن آنها – به تعویق انداخته شدن پی در پی بازگشت امام خمینی به کشور – خارج شدن آمریکایی ها از ایران به دستور کارتر در روز ١١ بهمن – بالاخره اجاره هواپیمای دربست ایرفرانس به ایران توسط فردی به نام دستمالچی و بازگشت امام خمینی به کشور و استقبال بی نظیر مردم از او – حرکت از فرودگاه به بهشت زهرا و سخنرانی در آنجا– استقرار امام خمینی در مدرسه علوی – استعفای شهردار تهران – حکم تشکیل دولت موقت بازرگان توسط امام خمینی در روز ١٥ بهمن – بیعت همافران نیروی هوایی با امام در روز ١٩ بهمن – درگیری های شدید نظامی میان همافران نیروی هوایی و مردم با گارد شاهنشاهی و فرمانداری نظامی و هوانیروز در روز های ٢٠ و ٢١ بهمن و مسلح شدن مردم – اعلامیه بیطرفی ارتش در روز ٢٢ بهمن – فتح رادیو و تلویزیون – سرانجام پیروزی انقلاب و پایان کار سلطنت پهلوی در روز ٢٢ بهمن ١٣٥٧
تاریخ میلادی
تاریخ هجری
رهبر
رئیس جمهور
نخست وزیر
رویدادها
١٩٧٩
بهمن ١٣٥٧ تا  آبان ١٣٥٨
امام خمینی
______
بازرگان
(دولت موقت)
تشکیل کمیته ی انقلاب – همه پرسی برای جمهوری اسلامی و رای ٩٨% مردم به جمهوری اسلامی در روز ١١ فروردین – تشکیل سپاه پاسداران - تشکیل کمیته ی امداد امام خمینی – برگزاری اولین نماز جمعه تهران به امامت آیت ا... طالقانی – شهادت استاد مرتضی مطهری – ریاست جمهوری صدام حسین در عراق پس از استعفای حسن البکر - همه پرسی برای قانون اساسی مصوب در مجلس خبرگان که بر پایه پیش نویس قانون اساسی بود که اندکی قبل نوشته شده بود و رای مردم به آن در ١٢ آذر سال ١٣٥٨ – فوت آیت ا... طالقانی –  درگیری در کردستان و جنگ سپاه با آنها و مقاومت دکتر چمران در پاوه و سرانجام شکست شورشیان– تسخیر سفارت آمریکا در ١٣ آبان توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و به گروگان گرفتن کارکنان سفارت و قرار دادن شرط تسلیم شاه توسط آمریکا به ایران برای محاکمه در مقابل آزادی گروگان ها – مخالفت دولت موقت با این اقدام علی رغم پشتیبانی امام خمینی از آن – استعفای دولت موقت
١٩٧٩ تا ١٩٨٠
آبان ١٣٥٨ تا  بهمن ١٣٥٨
شورای انقلاب
پس از استعفای دولت موقت، شورای انقلاب که تا آن زمان موضعی کلی تر از دولت داشت، رسما مشغول به اداره کشور شد – شهادت دکتر محمد مفتح – اغتشاش حزب خلق مسلمان در تبریز و سرکوب آنان
١٩٨٠ تا ١٩٨١
بهمن ١٣٥٨ تا خرداد ١٣٦٠
ابوالحسن بنی صدر
محمد علی رجایی
برگزاری انتخابات ریاست جمهوری که بنی صدر و جلال الدین فارسی رقبای اصلی آن بودند و احمد مدنی، حسن حبیبی، کاظم سامی، داریوش فروهر، صادق قطب زاده، صادق طباطبایی و محمد مکری نیز در آن حضور داشتند  – شایع شدن سخنانی مبنی بر ایرانی الاصل نبودن جلال الدین فارسی و افغانی بودن او و کناره گیری جلال الدین فارسی و رقابت حسن حبیبی با بنی صدر و سرانجام پیروزی قاطع بنی صدر در انتخابات – انتخاب رجائی به نخست وزیری به پیشنهاد حزب جمهوری اسلامی و پس از دو پیشنهاد ناپذیرفته بنی صدر(احمد خمینی و میرسلیم) – برگزاری انتخابات دوره اول مجلس در اسفند ١٣٥٨ و تشکیل مجلس در هفتم خرداد ١٣٥٩ - تعطیلی دانشگاه ها در بهار ١٣٥٩ و آغاز انقلاب فرهنگی– ناکامی آمریکا برای آزاد کردن گروگان ها با هواپیما و هلی کوپتر از راه کویر به علت وقوع طوفان شن – فوت شاه مخلوع در مصر – آغاز حمله نظامی عراق به ایران در روز ٣١ شهریور ١٣٥٩ که به هشت سال جنگ انجامید – میانجی گری الجزایر  برای حل مسئله ی گروگان ها و بالاخره آزادیشان پس از ٤٤٤ روز و تعهد آمریکا برای آزاد کردن پول های بلوکه شده ایران در بانکهای آمریکا – طرح عدم کفایت سیاسی رئیس جمهور در مجلس و رای نمایندگان به آن و برکناری بنی صدر پس از عزل رسمی وی توسط امام خمینی
١٩٨١
خرداد تا مرداد ١٣٦٠
شورای ریاست جمهوری
(محمد بهشتی، محمدعلی رجایی و اکبر هاشمی رفسنجانی)
انحلال رسمی جبهه ملی در کشور - شهادت مصطفی چمران در جبهه– سوء قصد به جان آیت ا... خامنه ای – شهادت دکتر بهشتی رئیس قوه قضاییه و ٧٢ تن دیگر در دفتر حزب جمهوری اسلامی بر اثر انفجار بمب توسط مجاهدین خلق و جایگزینی آیت ا... موسوی اردبیلی در شورای ریاست جمهوری به جای شهید بهشتی
١٩٨١
مرداد تا شهریور ١٣٦٠
محمد علی رجائی
محمد جواد باهنر
فرار بنی صدر با لباس زنانه از کشور به همراه چند تن از سران مجاهدین خلق – انفجار بمب در ساختمان نخست وزیری توسط منافقین و شهادت رجایی و باهنر
 
١٩٨١
شهریور تا مهر ١٣٦٠
 
______
آیت ا... محمدرضا مهدوی کنی
 
١٩٨١ تا ١٩٨٩
١٣٦٠ تا ١٣٦٨
آیت ا... سید علی خامنه ای
میرحسین موسوی
ندادن رای اعتماد به دکتر علی اکبر ولایتی توسط مجلس که پیشنهاد شخص رئیس جمهور بود و انتخاب میرحسین موسوی به نخست وزیری – ترور آیت ا... دستغیب – ترور آیت ا... اشرفی اصفهانی – فاش شدن طرح کودتایی علیه نظام جمهوری اسلامی توسط حزب خلق مسلمان در تبریز و با حمایت آیت ا... شریعتمداری و با همکاری صادق قطب زاده که با اعتراف آیت ا... شریعتمداری به آگاهی از وجود کودتا و اعتراف سایر اعضای کودتا در تلویزیون و اعدام صادق قطب زاده پایان گرفت –  فتح خرمشهر که توسط عراقی ها اشغال شده بود در روز ٣ خرداد ١٣٦١ طی عملیات بیت المقدس – ناآرامی در کردستان – انحلال رسمی حزب توده در کشور پس از یک سلسله دستگیری سران حزب توده و اعتراف بسیاری از آنان از جمله نورالدین کیانوری، محمدعلی عمویی، احسان طبری و ناخدا ابراهیم افضلی در تلویزیون به تلاش برای براندازی – بازگشایی دانشگاه ها در آذر ١٣٦٢ – انتخابات دور دوم مجلس در ١٣٦٣ – انتخاب دوباره آیت ا... خامنه ای به ریاست جمهوری در ١٣٦٤ – قرارداد مخفیانه برای خرید اسلحه میان ایران و آمریکا و آمدن مخفیانه مک فارلین از طرف ریگان به ایران در یک هواپیمای حمل اسلحه برای رساندن پیام هایی به حکومت ایران - افشای آمدن مک فارلین به ایران توسط مقامات ایرانی بر اثر بروز اختلافاتی میان دو طرف – حمله سربازان سعودی به حجاج ایرانی در هنگام مراسم برائت از مشرکین حج سال ١٣٦٦– پایان فعالیت حزب جمهوری اسلامی – ایجاد مجمع تشخیص مصلحت نظام به فرمان امام خمینی– انتخابات سومین دوره مجلس در ١٣٦٧ – نامه امام خمینی خطاب به گورباچف و هشدار به او از فروپاشی قریب الوقوع نظام کمونیستی – حکم ارتداد و واجب القتل بودن سلمان رشدی توسط امام خمینی به خاطر نوشتن کتاب آیات شیطانی که به اسلام و پیامبر اسلام اهانت کرده بود – پرتاب موشک توسط ناوهای آمریکایی در خلیج فارس به هواپیمای مسافربری ایرانی ایرباس و کشته شدن ٢٩٧ مسافر آن – قبول قطعنامه ٥٩٨ از جانب ایران در ٢٩ تیر ١٣٦٧ که به منزله پایان جنگ بود – اجرای عملیات فروغ جاویدان توسط مجاهدین خلق که طی عملیات مرصاد که توسط نیروهای ایران انجام گرفت با تلفات بسیار سنگین شکست خوردند – ایجاد آتش بس کامل میان ایران و عراق در ٢٩ مرداد ١٣٦٧ – وفات محمد حسین بهجت تبریزی مشهور به شهریار در شهریور ١٣٦٧ - تشکیل شورای بازنگری قانون اساسی – عزل آیت ا... منتظری از قائم مقامی رهبری – فوت امام خمینی در شب ١٤ خرداد ١٣٦٨ پس از یک بیماری کوتاه مدت در سن هشتاد و هفت سالگی و مراسم تشییع جنازه وسیع و بی سابقه وی در تهران – انتخاب آیت ا... خامنه ای به عنوان رهبر جدید توسط مجلس خبرگان رهبری – برگزاری همه پرسی اصلاح قانون اساسی و رای مردم به آن و حذف مقام نخست وزیری از سیستم حکومتی کشور – ضعف نظام کمونیسیتی در زمان گورباچف و ریزش دیوار برلین و سرانجام استعفای او و قدرت گرفتن یلتسین
تاریخ میلادی
تاریخ هجری
رهبر
رئیس جمهور
رویدادها
١٩٨٩ تا ١٩٩٧
١٣٦٨ تا ١٣٧٦
آیت ا... سید علی خامنه ای
اکبر هاشمی رفسنجانی
آزادی اولین گروه از اسیران ایرانی جنگ در عراق به کشور –فروپاشی نظام کمونیستی شوروی – سفر چاوشسکو دیکتاتور رومانی به ایران که پس از بازگشت از ایران به کشورش توسط مردم سرنگون و سپس اعدام شد - تصرف کویت توسط عراق و بازپس گرفته شدن آنجا توسط آمریکا– استیضاح و برکناری ایرج فاضل وزیر بهداشت – انتخابات مجلس چهارم – انتخابت ریاست جمهوری و انتخاب شدن هاشمی رفسنجانی برای دور دوم – انتخابات مجلس پنجم
١٩٩٧ تا ٢٠٠٥
١٣٧٦ تا ١٣٨٤
سید محمد خاتمی
پیروزی خاتمی در انتخابات روز ٢ خرداد ١٣٧٦ با بیش ازبیست میلیون رای در برابر رقیب اصلی خود علی اکبر ناطق نوری و رقبای دیگر، محمد محمدی ری شهری و رضا زواره ای – استیضاح عبدالله نوری وزیر کشور توسط مجلس پنجم و برکناری او در بهار ١٣٧٧ – ترور داریوش فروهر و همسرش پروانه فروهر در آذر ١٣٧٧ و چند قتل دیگر در همان دوره که به قتل های زنجیره ای شهرت یافتند – پخش مستقیم جلسه دادگاه غلامحسین کرباسچی شهردار تهران از تلویزیون که سرانجام به پنج سال حبس و چند جریمه دیگر محکوم شد – استیضاح عطاءالله مهاجرانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی توسط مجلس در اردیبهشت ١٣٧٨ و آوردن رای اعتماد توسط مهاجرانی و باقی ماندن وی در مسئولیتش – خودکشی سعید امامی (اسلامی) در دوران بازداشت به وسیله داروی نظافت، سعید امامی از معاونین وزارت اطلاعات بود که در پرونده قتل های زنجیره ای دست داشت – توقیف روزنامه پرتیراژ سلام که صاحب امتیاز آن محمد موسوی خوینی ها بود – تظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران که از قضیه تعطیلی روزنامه سلام شروع شد و به تدریج گسترده شد و حمله شبانه عده ای به کوی دانشگاه تهران و ضرب و شتم دانشجویان در خوابگاه ها در ١٨ تیر ١٣٧٨ – زندانی شدن عبدالله نوری وزیر سابق کشور – جنجال بر سر چاپ مقاله ای در نشریه موج که توهین به امام زمان (عج) محسوب شده بود – برگزاری انتخابات مجلس ششم و رای مردم به جناح اصلاح طلب و نزدیک تر به خاتمی – ترور سعید حجاریان از فعالان جناح اصلاح طلب توسط فردی به نام سعید عسگر و زنده ماندن سعید حجاریان – استعفای مهاجرانی وزیر ارشاد – برگزاری دادگاه و محاکمه افرادی از جمله اکبر گنجی به جرم شرکت در کنفرانسی در برلین که با نام کنفرانس برلین مشهور شد  –  سقوط هوماپیمای حامل رحمان دادمان و چند تن از نمایندگان مجلس  –  انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب دوباره خاتمی با بیش از بیست و یک میلیون رای در ١٨ خرداد ١٣٨٠ – حمله آمریکا به افغانستان و براندازی رژیم طالبان در مهر ١٣٨٠ و نشاندن حامد کرزای به عنوان رئیس دولت انتقالی افغانستان – انحلال رسمی حزب نهضت آزادی توسط حکومت – آغاز حمله آمریکا و انگلیس به عراق و براندازی رژیم صدام حسین و فتح این کشور در آخرین روز های سال ١٣٨١– اعطای جایزه صلح نوبل سال ٢٠٠٣ میلادی به شیرین عبادی – ادامه یافتن کار ساخت نیروگاه هسته ای بوشهر به کمک روسیه علی رغم مخالفت های آمریکا و و با وجود محدودتر کردن فعالیت ها – رد صلاحیت نامزدهای اصلاح طلب در انتخابات دور هفتم مجلس توسط شورای نگهبان و کاهش مشارکت مردم در انتخابات  و رای آوردن گروه های متمایل به جناح محافظه کار– استعفای برخی از نمایندگان مجلس ششم در فاصله بین انتخابات مجلس هفتم و شروع به کار آن
 
 
 
 
 
 
 

منبع مطلب: http://iranian-history.persianblog.com/

 

 

اولین عکس در زنجان

اولین عکس در زنجان



 پرتاپ شدن به خاطرات خیلی دوربادوربینهای بازنشسته ایکه که چهره های بیشماری را به تاریخ خاک خورده ولایت زنگان سنجاق کرده است ......




ادامه نوشته

اولین اپاراتچی زنجان

اولین اپاراتچی زنجان                                     مرتضی متین فر

 


پیرمرد آرام و بی حرکت به پشتی خانه اش تکیه کرده بود و دیگر انگشتهایش دانه های آبی رنگ تسبیح را به حرکت در نمی آورد چهره روشن و مهربانش را تبسمی ملیح آراسته بود . گویا بعد از نماز شب و ادا نمودن نماز صبح هنگام ملاقات فرشته مرگ کاملا" منتظر و آماده عروج و دیدار با معبود خویش بوده است و این بار نه عشق به فرزندانش و نه دل نگرانی برای همسر معلول ومادر تنهایش او را از سفر به سوی سرای جاوید باز نداشته بود.

 

 

ادامه نوشته

اولین روزنامه در زنجان

 

 

يادي از پروين خمسه

 


يادي از پروين خمسه

 


( اولين روزنامه زنجان)

 

 

 

 

اولين نشريه ي منتشر شده در زنجان « پروين خمسه » نام دارد كه توسط  میرزا عيسي قانونخواه زنجاني ( ناصر المله) در شهر زنجان تأسيس و منتشر گرديده است . عيسي قانونخواه كه ابتدا نامش عيسي خان زنجاني بوده است.، در سال 1309 ه .ش به مناسبت برقراري ثبت عمومي در زنجان در صدد تأسيس و انتشار روزنامه در زنجان بر آمد و به همين منظور پروين خمسه را منتشر ساخت . اولين شماره ي روزنامه در روز شنبه 19 اسفند ماه 1309 مطابق با شوال 1349 و 9 مارس 1931 منتشر گرديد.

 


ادامه نوشته