میدان انقلاب (پهلوی سابق)
محمد شکوهی
امسال نماز ظهر عاشورا را در ميدان انقلاب زنجان (چهارراه سابق) برگزار كردند بسيار زيبا بود بطوريكه سيماي جمهوري اسلامي ايران فيلم و عكس آنرا در زمينه اخبارساعت 14 روز عاشورا قرار داد صداي الله اكبر مكبر عزيز آقاي بسيار دلنشين بود اگر ساير استانها به بنده ايراد نگيرند ميگويم جلوههاي ويژه اين نماز ظهر عاشورا در بين تمام استانها اول بود.
انشاء الله كه خداوند به همه نمازگزاران اجر دهد و آنها را در راه امام حسين عليه اسلام مستدام و رفتارشان و كردارشان را (البته رفتارمان و كردارمان) را به رفتار حسيني مشتبه سازد.
اين برنامه، اين نماز و اين جمعيت و نمادهاي ميدان انقلاب ما را بر آن داشت تا مختصري از گذشته تاريخي اين ميدان به يادماندني را براي عزيزان قلمي كنم .
در تاريخ آمده است زنجان در زمان ساسانيان بسيار آباد بود و جوي هاي آب از خيابان آن روان بود .حال اين خيابان كجا بوده و جوي هاي آتش به كدام سو روان بودند معلوم نيست اما وقتي اين ميدان انقلاب را به خاطر مي اورم بنظر مي رسد آن خيابان در محل همين خيابان امام قرار داشت و جوي آب آن هم به طرف غرب شهر در حركت بوده است.
تاريخ را ورق مي زنيم و كمي به جلومي آئيم. قرن پنجم هجري است و شيخ فرج زنجاني آن عارف بزرگ هنوز زنده است و مريدانش از اقطار عالم به زيارتش مي ايند نظامي گنجوي سراينده ليلي و مجنون ، خسرو و شيرين ، اسكندر نامه ، و ، از گنجه به زنجان آمده تا با مراد خود شيخ اخي فرج زنگاني ديدار كند و نور بگيرد و نيرو يابد ،خانقاه شيخ اخي فرج در نزديكي همين ميدان انقلاب يا در منتهي اليه شرقي آن قرار دارد و هر روز شيخ اخي در اينجا مي دهد مريدان زيادي در خانقاه حضور دارند يك در خانقاهش رو به بارگاه مقدس حضرت امام زاده سيد ابراهيم عليه السلام باز مي شود و هر روز عرفا و شاگردانشان سلامي به حضرت ابراهيم عليه السلام مي دهند و دست ادب بر سينه نهاده از وي ياري مي طلبند تا بتوانند سالك را ه حقيقت باشند و با لتبع در فرصتهاي مناسب به زيارتش هم مي آيند. يك در ديگر اين خانقاه كه در همين ميدان انقلاب قرار گرفته به طرف گاوازنگ و كوه چله خانه باز مي شود. كوه چله خانه و بلندي هاي آن در شب هنگام هم بسيار ديدني است و اگر در نقطه اي از اين كوه قرار داشته باشيد مي بينيد ميدان انقلاب و شهر زنجان درست در ميدان ديد شما قرار دارد.
و در قرن پنجم هجري شيخ اخي فرج و يارانش به اين كوه چله خانه مي آمدند و مراسم عرفاني خود كه نگهداشتن چله و چله نشيني بود به مدت چهل روز در اين كوه برگزار مي كردند در حاليكه نگاهشان به خانقاه شيخ اخي فرج در ميدان انقلاب آن زمان دوخته شده بود .
شيخ اخي فرج در پايان مراسم دست به دعا بر مي داشت و مي گفت : بار خدايا اين شهر زنجان رااز آسيب ها و حوادث مصون نگهدار و مردمانش را مردمان روشن و آگاه بگردان!
و به خاطر همين دعاست كه مي گويند شهر زنجان نظر كرده شيخ اخي فرج عارف قرن پنجم هجري است در اين شهر زلزله و سيل آسيب زيادي به مردم وارد نمي كند و مارو عقرب مردم را نمي گزد.
بالاخره شيخ اخي فرج در سال ۴۴۶ وفات يافت ولي خانقاهش تا سالها بعداز وي زيارتگه عارفان بود در همين نقطه كه امروز ميدان انقلاب مي خوانيم .
بعد ها اين ميدان علت حوادث تاريخي از مسير اصلي شهر كنار قرار گرفت زيرا وقتي در زمان قاجار بازار زنجان را بازسازي كردند ميدان انقلاب بالاتر از بازار قرار گرفت و سايت اصلي شهر و طرف بازار منظور شد ولي محله هاي اصلي شهر مثل محله عباسقليخان ، محله عليمردانخان ، محله مسجد يري بالا ، محله سرچشمه بوسيله كوچه ها با اين ميدان ختم مي شد زيرا اين ميدان متصل به آستانه امام زاده سيد ابراهيم (ع) بود.
تا اينكه آلماني ها بعد از جنگ جهاني اول امدند و اين ميدان را مجدداً به عنوان نماد اصلي شهر در دومين خيابان نوساز شهر باز آفريني كرد اولين خيابان زنجان خيابان مسگرها ي بالاست كه توسط احتشام السلطنه استاندار زمان ناصرالدين شاه احداث شده و هنگام آمدن ناصرالدين شاه به زنجان مورد بازديد وي نيز قرار گرفته است ( به كتاب خاطرات احتشام السلطنه مراجعه فرمائيد).
دومين خيابان زنجان همين خيابان امام فعلي است كه در زمان پهلوي اول توسط مهندسين آلماني و با استفاده از نظرات آيت الله ميرزا ابراهيم حكمي زنجاني پيشنماز مسجد يري بالا احداث شده و بسيار زيبا هم بوده است.

میدان انقلاب(پهلوی سابق)زنجان
در وسط ميدان ابتدا چمن و درخت وجودداشت بعدها حوض درست كردند و موتور آب هم گذاشتند كه چاه موجود آب را به حوض مي ريخت . رضاخان در سال 1316 هنگام آمدن به زنجان جهت افتتاح كارخانه كبريت از اين ميدان و خيابان هم ديدن كرد و با مردم شهر و دانش آموزاني كه در دو طرف خيابان ايستاده بودند روبرو شد بالتبع از ميدان و خيابان و حضور مردم خيلي خوشش آمده بود زيرا مدتي در مقابل مرحوم رازاني كه رئيس فرهنگ ان زمان بود و همراه دانش آموزان در كنار خيابان ايستاده بود ديدار و راجع به مسائل فرهنگي با وی گفتگو كرد .

اين ميدان در سال 1320 و جنگ جهاني دوم محل رژه سالداتهاي روسي گرديد آنها آلماني هاي ساكن زنجان را بيرون كردند و به جنگ آلمانها رفتند نوشته اند زنجان و خيابان و ميدان انقلاب فعلي كريدور حمل اسلحه و مهمات رساند ن به نيرو هاي متفقين و لشگريان روس بود كه اگر امروز ه بخواهند هزينه خسارتهائي كه در ان زمان به زنجان و خيابانهايش و مردمش وارد كردند بپردازند سهم زنجان شايد بيشترين را به خود اختصاص خواهد داد زنجان نه تنها خيابانهايش بلكه سراها و بيمارستانش و مدارس و دبيرستانهايش تحت اشتغال نيروهاي روسي قرار داشت و از جاده و خيابان و راه آهنش حمل مهمات صورت مي گرفت و گندمهاي روستاهايش را روس ها خريداري يا به زور تصاحب كرده و از منطقه خارج و به مصرف سربازانشان مي رساندند. بديهي است بعدها موجب قحطي و گراني در شهر و منطقه شد كه عامل اصلي روس ها بودند.
وقتي پهلوي دوم روي كار آمد باز ميدان انقلاب يا چهارراه وجو دداشت ومركز تجمعات و سان و رژه گرديد. اگر سربازان رژه مي رفتند مسير همين خيابان بودو محل سخنراني ميدان انقلاب، اگر دانش آموزان مراسمي داشتند باز اين ميدان محل تجمع آنها بود ولي سال 24 و 1325 كه فرقه دموكرات آذربايجان و زنجان رابه تصرف در آورده بود ديگر اين ميدان و اين چهار راه لحظه اي از حادثه و اتفاق خالی نبوده است ، وقتي به نمايش يا سينما احتياج بود يكي از چهار گوشه اين ميدان سينما مي شد ، وقتي مدرسه ملي تاسيس مي كردند در اين نقطه استقرار مي يافت ، وقتي روساي فرقه دموكرات مي خواستند سخنراني كنند يا متينيگ بدهند محل حضور مردم و نيروها همين ميدان بود.مي گويند يك نفر از نيروهاي فرقه دموكرات كه لال و ناشنوا بوده به عنوان مامور راهنما در اين ميدان گذاشته بودند كه تفنگ بر دوش رفت و آمد دوچرخه ، درشكه يا فايتونهاو گاري ها و بعضي وسايط نقليه موتوري موجود در آن زمان را راهنمائي مي كرد و چون به علت ناشنوایی نمی توانست صحبت کند
با حركات دست و صورت و داد و بيداد نامفهوم جلو حركات وسايل حمل و نقل را مي گرفت و بسيار در اين كار سختگیر بوده كه اكثر همشهريان آن زمان خاطره خوشي از وي ندارند قابل ذكر است كه قسمت جنوبي اين ميدان در زمان حضور فرقه دموكرات و سالدات هاي روسي تبديل به مشروب خانه و بارورستوران هاي نيروهاي غير مسلمان و خارجي شده بود كه بد مستي آنها هم جزو داستانهاي آن روزگار به شمار مي رود . در سال 1332 مرحوم دكتر مصدق نخست وزير شد باز اين ميدان انقلاب بود كه محل تجمع طرفدران مصدق قرار گرفت، سخنراني ها ، پخش اطلاعيه ها و انتشار نشريات محلي در زنجان در همين مسير يعني از سبزه ميدان تا چهارراه صورت مي گرفت. شنيدني است اگر بگوييم مسير چهار راه تا سبزه ميدان محل قدم زني و تفريح جوانان شهر هم بوده است. دوست بازي ها، متلك پراني براي دختران توسط پسران و جوانان در اين مسير انجام مي شده است. ديدارها و محل ملاقات دوستان و جوانا ن در دو نقطه بود يكي سبزه ميدان و ديگري چهارراه. شايد امروزه هم يكي از نقاطي كه جوانان براي ديدن همديگر تعيين مي كنند همين ميدان انقلاب باشد و اين گونه نشانه مي دهند: عصر ساعت 4 ميدان انقلاب جلوي كفش ملي. اين نقطه مناسبترين محل براي ملاقات با دوستان بوده است .
خسته تان كردم بايد ببخشيد الكلام يجرالكلام ، حرف حرف مي آورد. جهت رفع خستگي عرض مي كنم مي گويند معلمي به شاگرد مي گفت بنويس الف – و شاگرد دست به قلم نمي برد هر چقدر معلم اصرار مي كرد شاگرد هيچ عكس العملي از خودشان نشان نمي داد بالاخره علتش را جويا شد شاگرد گفته بود: من اگر بدانم مشكل يادگرفتن و نوشتن الف است اين كار را مي كنم ولي مي دانم كه بعداز الف ، ب خواهد بود و بعد از ب پ و ...
حالا نوشتار ما هم اينگونه شد نماز ظهر عاشورا و قصه شهر و تير اندازي به امام حسين (ع) در روز عاشورا به پايان رسيد ولي داستان ميدان انقلاب زنجان همچنان ادامه دارد زيرا همين ميدان شاهد سالها مشق قمه زني حسینيان زنجان بوده و از همين مسير به امازاده سيد ابراهيم مي رفتند و روز عاشورا در آنجا قمه مي زدند.
به نمادهاي ميدان انقلاب هم فقط اشاره مي كنم زيرا موضوع محرم و ميدان انقلاب بسيار زيباتر از اينهاست. يك روز آوردند مجسمه محمدرضا شاه را در وسط حوْض ميدان قرار دادند شايد سالهاي 44- 43 باشد. صورت مجسمه را هم به طرف راه آهن و قبله قرار دادند و تعدادي از مردمان آن روز هم آمدند و در كنار مجسمه سخنراني كردند، مجسمه را ستودند و مردم را به ستوه "آوردند تا اينكه ابراهیميان آمدند و با تبر بت بزرگ را شكستند وبه پايین آوردند سال 58-57 بود كه مجسمه را كه از برنز بود در پشت يك تريلر قرار دادند و جهت استفاده از برنز و موادش آن را به پادگان زنجان حمل كردند بعد از انقلاب اسلامي به جاي مجسمه يك ساعت چهار طرفه بالاي پايه ي قبلي قرار دادند كه چند سالي بود ولي به تدريج ساعتهايش هر كدام وقت بخصوصي را نشان مي داد در نتيجه آن را هم برداشتند. ستون پابرجا بود تا اينكه برادران رحمتي كه هنرمند و مجسمه سازند و يكي از برادرانش معاون عمراني استانداري بود با نظر مهندسين ديگر اين طرح امروزي را ارائه كردند مي گويند نماد امروزي در واقع دو دستي است كه براي دعا بلند شده در ضمن نقش واژه لااله اله الله را هم در درون خود دارد كه به سوي آسمان و به نهايت اوج مي گيرد و شايد تعبيرات ديگر هم داشته باشد كه بنده نمي دانم.
و امروزه اين نماد شايد به علت هماهنگي با مراسم عزاداري حسینيان و نمايش آن در تلویزيون و فيلمبرداريها كه در دنيا هم به نمايش در آمده است يك نماد مذهبي زنجانيها محسوب شود و به قول امروزيها يك نماد آييني شده است.
عزاداري حسينيه اعظم و زينبييه اعظم، و مسجد احمديه و ساير مساجد در كنار اين نماد و اين ميدان، توانسته است خاطره اين ميدان را علاوه بر يادها در نوشته هاي مكتوب و رسانه هاي گروهي و تصاوير ارسالي در ماهواره ها و اينترنت براي سالهاي طولاني ثبت و ضبط نمايد.
‘میدان انقلاب زنجان’
سید مرتضی ابطحی
دسته عزاداری حسینیه اعظم در میدان انقلاب زنجان
امروز دیگر میدان انقلاب زنجان به واسطه نمایش مکرر آن در رسانههای مختلف، شهرت زیادی پیدا کرده و به نماد این شهر بدل شده است. بخش زیادی از این شهرت، مدیون طرح زیبایی است که در دهه هفتاد ساخته شد و در پخش زنده دسته عزاداری حسینیه اعظم زنجان، بارها نشان داده شده است. پیش از این در همین میدان ساعتهایی نصب شده بود که هر کدام یک زمان متفاوت را به رهگذران چهار خیابان منتهی به این میدان نشان میدادند! شاید جالب باشد بدانید که این میدان از هزار سال قبل تا همین یکی دو قرن پیش به عنوان یک مکان مقدس دینی و علمی شناخته میشده است.
میدان انقلاب زنجان
قبل از انقلاب و در اوایل دهه چهل نیز مجسمه رضاشاه در این میدان نصب شده بود که سال ۵۷ این مجسمه مثل بقیه مجسمههای پهلویها و باقی دیکتاتورها به زیر کشیده شد. در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد که آن چهار ساعت نصب شده بود، نوشتهای هم روی آن نماد بود که نشان میداد که این میدان محل دفن بزرگانی همچون اخی ابوالفرج زنجانی، حافظ ابرو، میر نورالهدی قاضی جهان قزوینی (از علما و عرفای قرن دهم و وزیر اعظم شاه تهماسب صفوی)، استاد عبدالغفار سکاک و … بوده است. با تغییر شکل میدان و ساخت نماد کنونی، این نوشته هم برداشته شد و حالا دیگر کمتر کسی است که بداند هنگام گذر از این میدان اصلی شهر زنجان از محل سابق یک خانقاه مهم ایران و نیز مقبره تعدادی از بزرگان دین، شعر و تاریخ و عرفان و حتی صنعت عبور میکند.
میدان انقلاب زنجان در دهههای چهل و هشتاد
البته دیدهام که برخی وبلاگها مثل وبلاگ آقای شکوهی و وبلاگ دکتر خالقی مقدم به این مسأله پرداختهاند ولی قطعا این مقدار کافی نیست، به ویژه برای خانقاهی که از ابتدای قرن پنجم هجری تا چندین قرن محل حضور بسیاری از بزرگان بوده و حتی گفته شده که نظامی گنجوی از گنجه به زنجان میآمده و در این خانقاه حاضر میشده است. دفن حافظ ابرو (مورخ و جغرافیدان بزرگ قرن نهم) در این خانقاه و مقبره نشان میدهد که این مکان تا چندین قرن مورد توجه و اقبال اهل معنا و دانش بوده است. گویا ضربه کاری به این مجموعه تاریخی که شامل مسجد، مقبره، خانقاه و چندین حجره بوده است، در جریان سرکوب فتنه بابیها در زنجان (دوران صدارت امیرکبیر) وارد شده که شهر زنجان هم آسیبهای جدی دید و پس از آن نیز که شهر زنجان عملا با بیتوجهی حاکمان قاجار مواجه شد این مکان تاریخی نیز از یادها رفت و به منزل مسکونی و سپس میدان بدل شد.

میدان اصلی شهرزنجان
در گفتگویی که اخیرا با آیتالله بیات زنجانی داشتیم، ایشان که انس خاصی با مرحوم آیتالله حاج آقا رضا زنجانی داشتهاند خاطرهای جالب را از ایشان درباره این مکان نقل کرده و گفتند:
« آیتالله حاج سید رضا زنجانی به من گفت که مرحوم مدرس ۲۴ ساعتی را در زنجان بودهاند. وقتی برگشتند به آقا سید رضا گفته بودند که من یک خاطره خوبی از زنجان دارم. من مهمان یک تاجر زنجانی بودم. شب در خواب هاتفی به من گفت که آقای مدرس! چرا روی قبر یکی از اولیای خدا خوابیدهای؟! مدرس از صاحبخانه پرسیده و او هم گفته که قبر اخیفرج زنجانی اینجاست.»
درباره اخیفرج گفته شده که نظامی از مریدان و شاگردان او بوده و در زنجان به محضر وی رسیده است، ولی با توجه به اینکه نظامی حدود هشتاد سال پس از مرگ اخیفرج زنجانی به دنیا آمده است، چنین امری بسیار بعید به نظر میرسد و گویا در اثر کثرت ارادت نظامی به اخیفرج چنین تصوری به وجود آمده است. همچنین میگویند اخیفرج گربهای داشته که آوازه افسانهسازی درباره این گربه، سه قرن بعد به آثار جامی هم رسیده و در نفحاتالانس ذکری از کرامات منسوب به این گربه هم میان آمده است! همچنین مشهور است که اخیفرج و یارانش به کوه چلهخانه زنجان میآمدند و مراسم عرفانی چلهنشینی را به مدت چهل روز در این کوه برگزار میکردند آن هم در حالی که نگاهشان به خانقاه شیخ اخیفرج در محل کنونی میدان انقلاب دوخته شده بود. شیخ اخیفرج در پایان مراسم دست به دعا بر میداشت و میگفت: «بار خدایا! این شهر را از آسیبها و حوادث مصون نگهدار و مردمانش را مردمان روشن و آگاه بگردان!» و به خاطر همین دعاست که می گویند شهر زنجان نظر کرده شیخ اخیفرج است.
به هر حال اکنون اگرچه با گسترش شهر زنجان، این میدان که از قدیم با عنوان «چهار راه» بین مردم شناخته میشده، از مرکزیت جغرافیایی شهر خارج شده و در انتهای نیمه جنوبی شهر قرار گرفته است، ولی هنوز هم به دلیل نزدیکی به بازار تاریخی زنجان، سبزهمیدان، مسجد جامع و امامزاده سید ابراهیم از محوریت دیرین خود برخوردار است و امیدوارم مسؤولین و بزرگان شهر بنای یادبودی به احترام این بزرگان در کنار نماد زیبای کنونی نصب کنند.