بعداز مشروطه برزنگان چه گذشت؟!!
حوادث شهر زنجان پس از انقلاب مشروطه
رامین سلطانی
آنچه که در نوشتار حاضر خواهد آمد روایت حوادث زنجان پس از واقعهی ملا قربانعلی زنجانی و شکست و تبعید وی بهعراق و به حکومت رسیدن میرزا صالح خان آصف الدوله (امیر اکرم) تبریزی در زنجان است. وی به سال 1328 قمری و بهجای معینالدوله به حکومت زنجان رسید. این زمان هنگامی بود که محمد علی شاه قاجار از سلطنت مخلوع و بهصورت تبعید از کشور خارج شده بود ولی کماکان بهواسطه عوامل و افرادی که داعیه طرفداری از وی را داشتند در داخل کشور شورشها و نافرمانیهایی صورت گرفته و موجبات ضرر و زیان مردم عادی فراهم میگردید.
یکی از افرادی که در حمایت از محمد علی شاه اقدام بهشرارت و نافرمانی نمود دارابمیرزا نواده بهمن میرزا شاهزاده قاجار بود که از سالها قبل به روسیه مهاجرت کرده بود، در سلک نظامیان روسی درآمده و همراه با قزاقان روسی وارد ایران شده بود. وی که از صاحب منصبان قشون روس در قزوین بود بنابراین یک گزارش محرمانه وزارت خارجه بریتانیا درجریان انقلاب مشروطه، اجازه مرخصی گرفته و در قزوین اردوی سپاه روس را ترک نموده و با یک نفر از اجزای دربار محمد علی شاه (احمد خان میرشکار محمد علی شاه معزول) اقدام به حرکت به سمت آذربایجان نمود و در راه با جذب افرادی به دور خود، قشونی جمع و جور کرده و اقدام به حمله به شهر زنجان نمود. این وقایع در خرداد ماه سال 1289 شمسی مطابق با سال 1328 قمری بوده است.
در آن حین داراب میرزا مشغول جمع کردن افراد به دور خود بود، آصف الدوله امیر اکرم حکم حکومت ایالت خمسه (استان زنجان) را دریافت کرد. وی به سرعت رشید دیوان را که نوکر شخصی وی بود همراه با سپاهیان از سراب احضار کرده و خود از تهران با چاپاری حرکت نمود و شبانه به هیدج رسید که رشید دیوان تا آنجا به استقبال وی بیرون آمده بود.
در هیدج به وی اطلاع دادند داراب میرزا صاحب منصب روس همراه با احمدخان میرشکار به چرگر آمده و مشغول جمع کردن سوار هستند. در هیدج یک نفر به نام کربلایی نعمت از میرشکار به امیراکرم شکایت آورد و وی جهت تحقیق و فهمیدن قضایا، مرتض خان برادر رشید دیوان را با یک نفر سوار و یک نفر امنیه همراه با نامهای به چرگر فرستاد و در آن نامه ماجرا را از میرشکار جویا شد. در زنجان به او اطلاع دادند داراب میرزا مرتضی خان و همراهان وی را دستگیر کرده، اسب و تفنگ آنان را گرفته و خود با حدود دویست سوار رو به شهر زنجان در حال حرکت است. با انکه امیراکرم مطلقا احتمال نمیداد داراب میرزا جرات آمدن به زنجان را داشته باشد ولی فورا دستور داد دراطراف شهر و نیز دارالحکومه را سنگر بندی کردند. در این هنگام در زنجان نیروهای موجود عبارت بودند از سواران همراه رشید دیوان که با وی از سراب آمده بودند.
داراب میرزا زمانیکه درچرگر مشغول جمع آوری بود قشون به کرسف (روستایی درحوالی شهر قیدار استان زنجان) نزد جهانشاه خان امیر افشار رفته و دو شب مهمان وی شده بود از آنجا محمد خان اصانلو را با سی سوار، همراه خود به چرگر آورده بود. جمعی از خوانین چرگر از جمله احمد خان میرشکار، رحمت اله خان فرج اله خان، باباخان، قنبرخان، امیر خان و... هم به داراب میرزا ملحق شده بودند و تمام مخارج آن و دویست سوار دیگر را داراب میرزا تامین میکرد که به احتمال زیاد هزینه وی را نیز روسها متقبل شده بودند.
سه شب از ورود امیراکرم به زنجان گذشته بود وی در خواب بود که با صدای شلیک تفنگ ازخواب پرید در همین زمان مدیرالایاله زنجان وارد اتاق حاکم شد و خبر داد که داراب میرزا به شهر حمله کرده و دارالحکومه را محاصره نموده است. حاکم به سرعت لباس جنگ پوشید و بیرون آمد. نیروهای داراب میرزا سبزه میدان را سنگر کرده بودند و نیروهای دولتی به سبب مهتابی که آن شب میتابید هوا روشن تر کرده بود در معرض دید آنان قرار داشتند. هنوز درگیری شروع شده بود که رئیس قشون زنجان یعنی انتظام الدوله هم با افراد خود رسید و به همراه رشید دیوان به پشت بام دارالحکومه رفتند. از مجاهدین شهری چند نفر در سنگرهای شهر کمین کرده بودند و پیشخدمتهای امیراکرم درخانه مشیرالممالک حاجی وزیر زنجانی سنگر گرفته بودند. رضا و چند نفر دیگر در خانه اسعدالدوله ذوالفقاری در سنگر جای گرفته بودند. همان وقت درگیری شروع شده بود که تا خود صبح با شدت هرچه تمام تر ادامه داشت. افرادو نیروهای داراب میرزا دو نفر سرباز قراول دارالحکومه و یک نفر سلطان را زدنددر مقابل چند تن از نیروهای دارابمیرزا نیز هدف گلولههای نیروهای حکومتی قرار گرفتند. هنگام طلوع آفتاب آثار شکست در میان نیروهای داراب میرزا آشکار شد و آنان به این دلیل فرار اختیار کرده و به حاشیه شهر رفتند و در خانه شخصی به نام حاج نصراله که یک جانب آن بیابان بود سنگر گرفتند و یک پرچم دولت روس را نیز بر بالای بام خانه برافراشتند. نیروهای حکومتی هم توپ اشنایدر آورده و با آن خانه را هدف گرفتند بعد از چند شلیک ابتدا بیرق دولت روسیه پایین افتاد و بعد از آن طبقه دوم خانه ویران شد و افرادی که در آن سنگر گرفته بودند از آنجا متواری شدند. در ضمن درگیری یک نفر از مجاهدین کشته و احمد میرزا، منشی دارابمیرزا گلوله به چشمش اصابت کرده بود، اسیر گردید بعد از متواری شدن مهاجمین مشخص گردید که داراب میرزا در روستای مهرین و خانه مظفرالدوله مانده و محمد خان اصانلو را برای گرفتن شهر فرستاده است. محمد خان هم شبانه وارد شهر شده بود و با نیروهای دولتی درگیر شده بود.
محمد خان اوصانلو شبانه نزد داراب میرزا پیام فرستاده بود که شهر را گرفته است و از وی خواسته بود هر چه زودتر به شهر بیاید. داراب میرزا نیز با اطمینان به پیام محمد خان صبح با جلال و شوکت و در حالی که پرچم دولت روسیه را در جلوی نیروهــای خودی به حرکت در آورده بود، به همراه احمد خان میرشکار و خوانین چرگر از سهرین به سمت زنجان به راه افتاده بود، با این اطمینان که شهر سقوط کرده و اهالی زنجان به پیشواز وی خواهند آمد و او را وارد دارلحکومه خواهند کرد پرچم دولت روسیه را بر بالای آن برخواهد افراشت. ولی همین که به نیم فرسخی شهر رسیدند ملاحظه کردند که محمد خان و نیروهایش شکست خورده و متواری شده اند. داراب میرزا که وضع را چنین دید با تمام نیرو به شهر هجوم آورد. مقاومت سنگین نیروهای دولتی موجب گردید نیروهای داراب میرزا به سمت قریه حسین آباد که در کنار شهر و جانب شمال غربی آن بود، بروند. خانه بزرگ مظفرالدوله در این قریه قرار داشت و گویا خود وی نیز باطنا با داراب میرزا همراه بود.
آصف الدوله امیر اکرم حــاکم شهر به تلگراف خانه رفته بود که توسط نوکر مظفرالدوله پیامی از جانب داراب میرزا به وی رسید مبنی بر اینکه بیجهت خود را دچار مخمصه نکند و شهر را تسلیم نماید زیراوضعیت تمام شهرهای ایران آشفته است و محمد علی شاه خلع شده وارد رشت شده است. امیراکرم اعتنایی به پیغام داراب میرزا نکرد و از مقابل به تجهیز و محکم کردن سنگرهای نیروها دولتی پرداخت. در این هنگام ذخیره فشنگ نیروهای دولتی تحت امر آصف ادوله بیش از چهارصد پانصد عدد بیشتر نبود ولی تعدادی از مردم شهر در بازار و خانهها فشنگ تهیه کرده و به نیروهای آصف الدوله میرساندند درگیری و زدوخورد حدود چهار روز به طول انجامید. در طول این مدت حاکم بیش از 15 ساعت نتوانست بخوابد و کسانی همچون انتظام الدوله، حاجی معتمد عدالت الملک، نصراله خان میرپنج قزاقخانه، مشیرالممالک حاجی وزیر و منیع الدوله نیز همواره در کنار آصف الدوله بودند واز هیچ امداد و مساعدتی مضایقه نمیکردند.
تماس با تهران از طریق تلگراف بهصورت دائم برقرار بود زیرا نیروهای داراب میرزا که تا حدود زیادی از تصرف شهر مایوس شده بودند و به اتفاق اطرافیان و نیروهای خود به روستای سارمساقلو رفتندکه در چهار فرسخی غرب شهر زنجان واقع است. در تهران رایزنیهایی با سفارت روسیه در جریان بود تا اینکه مقرر گردید یک کلنل ارتش روسیه در ایران به نام راکوزا که از ابواب جمعی نیروهای روسیه در قزوین بود همراه با شصت نفر قزاق روسی برای بردن داراب میرزا به زنجان بروند. نیروهای روسیه یک فرسخی زنجان رسیده و ورود خود را اعلام کردند ولی آصف الدوله مانع ورود آنان به شهر شد و مقرر گردید نیروهای همراه کلنل روسی در کاروانسرایی متعلق به شخصی به نام حاجی سید محمد امین الرعایاکه بیرون از شهر زنجان بود، منزل نمایند. کلنل راکوزا با دو سه نفر از صاحب منصبان روس برای دیدار با حاکم وارد شهر شدند و کلنل روسی به آصف الدوله اظهارداشت که آمده است تا ایالت نا آرام خمسه را آرام نماید. آصف الدوله نپذیرفت و در مقابل و بدید ترتیب اجازه نداد قزاق های روسی وارد شهر شوند و حتی غذا و آذوقه تهیه نمایند، بلکه یک نفر از افراد خود را به همراه یکی از اهالی شهر فرستاد تا از بازار برای روسها آذوقه خرید کنند. به هرحال کلنل روسی با ناراحتی شهر را ترک کرد و به نیروهای خود که بیرون از شهر بودند پیوست.
کلنل یاکوزا یک شب را در کنار افراد خود و یک شب را نیز در اردوی داراب میرزا به سر برد ولی چند روز بعد بههمراه چند صاحب منصب روس نزد آصف الدوله رفت با این عنوان که میخواهد بین وی و افرادی که دور و بر داراب میرزا هستند، صلح و آشتی برقرار نماید. آصف الدوله البته هیچ پیشنهادی و صحبتی را از کلنل یاکوزا نپذیرفت و صاحب منصب روس در نهایت عصبانیت و ناراحتی زنجان را ترک کرده و به روستای ساریمساقلو رفت و داراب میرزا و نیروهای وی را به همراه خود به سمت چرگر به حرکت درآورد.
بدینگونه بود که با استقامت و پایداری آصف الدوله حاکم شهر زنجان و نیز نیروهای دولتی و کمک و همیاری اهالی شهر، ایالت خمسه که دراوج درگیریهای پس از انقلاب مشروطه و شورشهایی که به جانبداران محمد علی شاه قاجار صورت میگرفت کاملا شلوغ و ناامن شده بود تا حدود زیادی به آرامش رسید، گرچه چند ماه بعد محمد خان اصانلو دوباره بنای نافرمانی و شرارت گذاشت ولی با رسیدن نیروهای کمکی اردبیل و سراب، وی نیز مجددا سر کار خود گرفت و شهر و ایالت تا حدود زیادی سر و سامان یافت و به نظم و آرامش در آمد.
منبع : فصلنامه فرهنگی، هنری، اجتماعی انجمن زنجانیها / بهار 1385، شماره یک