توضیحات: قسمت چهارم


29 -  بالا خره روز دشوار قابل انتظارفرارسید. قوام السلطنه روز 21 نوامبر(30ابان) در دستور العملی که در روزنامه اطلاعات چاپ کرده بود اعلام کرد که برای تامین نظم هنگام برگزاری انتخابات مجلس پانزدهم( هفتم دسامبر 1946 (16اذر1325) ، نیروهای انتظامی در تمام نقاط کشور و بدون استثناء مستقر خواهند شد. در اعلامیه قید شده بود که او قصد دارد به تمام مناطق انتخاباتی ، نیروهای ژاندارمری و اگر ضروری بداند نیروهای ارتش اعزام دارد.در همین روزودرهمین رابطه تلگرافی برای سلام الله جاوید استاندار اذربایجان ارسال شد. روز سی‌ام آبان‌ ، که آخرین دسته فداییان حاضر در زنجان باید اسلحه خود را تحویل می‌دادند، سران نظامی و تشکیلات محلی،  آنها را در محل ستاد گرد آوردند و مراتب را به آنها یادآور شدند. ابتدا از طرف فداییان مخالفتی به عمل نیامد، اما بعدازظهر همان روز، (وبراثریک اتفاق وحبس یک فدائی فرقه دموکرات)فداییان درحالی‌که فریاد می‌زدند «ما را فروختند» محل سکونت هیات نظامی (مهمانخانه ایران، سبزه‌میدان، محل فعلی قنادی فرد) را به آتش گرفتند و اعلام کردند: «ما زنجان را تحویل نخواهیم داد و تا آخرین نفس خواهیم جنگید.» آنان در مقابل پند و اندرز مسوولان نظامی و سیاسی فرقه گفتند: «برادران اسلحه‌های ما را نگیرید. اینان (فرستادگان حکومت مرکزی) شرف و ناموس ندارند، جنایتکارند و به قول خود وفادار نیستند. ما را دست‌بسته تحویل این آدمکشان ندهید. بگذارید از شهر زیبای‌مان دفاع کنیم. در این راه می‌میریم یا یک‌بار آزاد می‌شویم.» عاقبت همه فداییان به دستور سران فرقه، اسلحه خود را تسلیم کرده و تنها افراد وابسته به «ایل اوصانلو به ریاست غلامحسینخان اصانلو» و «ایل جهانشاه‌لوافشار» مسلحانه وشبانه !! از زنجان خارج گردیدند

دررابطه با محاصره ی توقفگاه قوای دولتی اعزامی به زنجان ( اکیپ سرهنگ بواسحقی) ازسوی فدائیان ، ژنرال شوارتسکف امریکایی (رئیس سازمان نگهبانی کل کشور) طی یک گزارش محرمانه به وزارت کشور دولت ایران درتاریخ 11/9/25چنین می نویسد: موضوع تیراندازی فدائیان بطرف مهمانخانه) ، که محل توقف هیئت اعزامی بوده ، این می باشد که ، چون یک نفرازپاسبانهای فدایی به سرهنگ بواسحقی ، احترام نظامی ننموده است، سرهنگ مزبورازنامبرده مواخذه واورا تحویل شهربانی زنجان می دهد. بلافاصله ازطرف برادرپاسبان، عده ی زیادی ازفدائیان تجمع وشروع به تیراندازی ، بطرف مهمانخانه می نمایند. درنتیجه عزیزنگهبان، که مجاورمهمانخانه بوده، بشدت ازناحیه پا مجروح وتحت معالجه قرارگرفت. بعدن سرهنگ مرتضوی ازافسران فدائیان، با زحمت ازتیراندازی فدائیان جلوگیری وانان رامتفرق وسپس سلاح کلیه فدائیان وحتی انهایی که داخل نگهبانی شده بودند اخذ وبا خود وبا قطار بطرف میانج (میانه) حرکت می دهد!!

 روح الله صفدری فدائی فرقه دمکرات زنجان در ارتباط با عقب نشینی فدائیان بسوی اذربایجان می گوید : مصیبت ما زیاد بود ما از این جا تا میانه پیاده رفتیم. یک عده ای هم به اندازه ی 14 واگن ، به سرهنگ بو اسحاقی که با ارتش امده بود به زنجان ، 17هزار تومان پولی که فرقه زنجان داشت را رشوه دادند و با واگن رفتند. از جمله حکیمه بلوری و شوهرش محمد باقر قنبری هم رفتند. من از میانه به تبریز رفتم. در تبریز یک جایی تعیین شده بود انجا می ماندم. 21 اذر انجا را غارت کردند و من بازداشت شدم. حدود 400نفر بودیم که قرار شد ما را به بدراباد (پادگان نظامی در حوالی همدان) تبعید کنند. بیشتر از این هم زن و بچه بودند ، بچه های کوچک از گرسنگی می مردند... از رهبران فرقه زنجان دکتر جهانشاهلو و غلام حسین خان اوصانلو و یک نفر ارمنی به نام وارطا نیان که زنجانی بود ، معاون فرقه هم بود بعد سرگرد و رئیس پلیس راه اهن هم شده بود به شوروی رفتند... هر کس که می خواست برود رفته بود و ما بی خبر بودیم....

اول و دوم آذرماه 1325ش،  یعنی دو روز به پایان یک سال تسلط و برگزاری مراسم سالگرد پیروزی دموکرات‌ها مانده بود که «ورق برگشته بود». با روانه شدن ارتش حکومت مرکزی به شهر زنجان، باقی‌مانده فداییان و سرکردگان دموکرات‌ها با هر وسیله‌ای که یافتند به طرف میانه حرکت کردند و به سوی سرنوشت نامعلوم خود رهسپار شدند، درحالی‌که یگان‌های ارتش با قطار و خودروهای ارتشی از نزدیک‌ترین روستاها به سوی زنجان و مرکز شهر در حرکت بودند، مردم زنجان از تخلیه زنجان از دموکرات‌ها و ورود عنقریب، ارتشیان خبردار شدند. بازاریان، علماء، کارمندان و اقشار مختلف مردم در سرتاسر خیابان‌های شهر منتظر و نگران حوادث غیرقابل پیش بینی،  آن‌روز بودند.

در پی فرمان شاه ، مبنی برضرورت اعزام قوای نظامی به خمسه و اذربایجان ، احمد قوام نخست وزیر، تحت عنوان مبارزه با انارشیسم و هرج و مرج طلبی ، اعلامیه ی اعزام نیرو به زنجان و خمسه را اول اذر ماه صادر کرد. قوام السلطنه درشرایطی که کارتخلیه زنجان ازنیروی فدائیان درروزاول اذرخاتمه یافته بود وشهرازقوای فدایی خالی بود !! و صورت مجلس رسمی تحویل شهروحومه نیز به امضای سرهنگ بواسحقی رئیس هیات نمایندگی تهران وسرهنگ مرتضوی نمانده اذربایجان رسیده بود،  با بهانه قرار دادن تاخیر شش ماهه دموکراتها درتخلیه زنجان – اهانت انان به گروه اعزامی تهران به سرپرستی سرهنگ بواسحقی – وبالاخره تجاوزبه نوامیس ازسوی فرقه چی ها درکرسف وزرین اباد (شهرستان قیدار) دستور حمله را درروز دوم اذر25به زنجان صادرکرد. نویسندگان کتاب گذشته چراغ راه اینده با استناد به موضعگیری احمد قوام ، عقیده دارند که : حکومت مرکزی در پی تحویل مسالمت امیز زنجان و اجرای موافقت نامه نبود ، بلکه می خواست ان را بصورت یک پیروزی نظامی جلوه گر ساخته ،زمینه روحی وروانی،  حمله به اذربایجان را فراهم نماید . لذا به شهر بیدفاعی که برابر صورت مجلس رسمی تحویل گرفته بود ،با توسل بیک حیله نظامی حمله کرد !!.

ارتش دولت ایران، پس ازیک ارایش نظامی درچهارچوب امادگی رزمی، دراول اذرماه سال1325درسه ستون مرکب از...... درجاده قزوین – زنجان بحرکت درامد . طرح اشغال ولایت زنگان که دراجرای ان، کلیه احتیاط های لازمه، اعم ازاصول غافلگیری ومخفیکاری و... رعایت شده بود، تمامی قوای مامور تصرف زنجان موظف شده بودند ....طبق دستور های صادره ستون جلودار در ساعت 23 روز اول اذر 1325 و ستون اتومبیلی رده دوم در ساعت 2 روز دوم اذرماه و ستون روی راه اهن در ساعت 30/3 دقیقه روز اول اذر حرکت کردند. پس از حرکت ستون ها ، چون فاصله ستون جلودار و ستون اتومبیلی رده دوم زیاد شد دستور رسید که ستون جلودار در خرم دره متوقف گردد. خیز دوم  یعنی حرکت جدید واحدها ار خرم دره در ساعت 3 روز دوم اذر اغاز گردید و ستون در حوالی ساعت 5 صبح روز دوم به قره بولاغ ودر ساعت 7صبح به دیزج واقع در 6 کیلومتری مشرف بر زنجان رسید. در مسیر حرکت تا این ناحیه تصادمی رخ نداد و فقط سرما و باد شدید افراد ستون را دچار زحمت می کرد.  جهش سوم واحد های ارتش، پس ازتوقف معنی داردر دیزج زنجان، ازهمین روستا شروع گردید. دردیزج ارابه های جلودار ازکامیونها پیاده شد وجلوداربا یک ارایش تقریبی نیمه باز بطرف زنجان نزدیک شد. ودرحالیکه ..... واهالی شهربکلی ..... اطلاع بودند وارد زنجان شد. این بی اطلاعی وغافلگیری!! به حدی بود که حتی تا عبورتمام ستون  .... .....ارتش‌ بدون‌ مقاومت‌ جدي‌ ودرشرایطی که حتی یک نفردموکرات مسلح درشهرباقی نمانده بود!! وارد زنجان‌ شد و به‌ سرعت‌ در تمامي‌ نقاط‌شهر مستقر گرديد. (واین درشرایطی بود که تجمع‌ اصلي‌ فدائيان‌ و نظاميان‌ فرقه‌ دموكرات‌، بعد ازتخلیه زنجان،  در قافلانکوه و ميانه‌ و روستاهاي‌ اطراف‌ آن‌ "رجين‌، نوروزآباد، آق‌ كند، سليمان‌ كندي‌و كاغذكنان‌ بود.)
.....در چهارراه (میدان انقلاب فعلی)،  که آن روزها محل تجمع، تظاهرات و صدور اعلامیه‌ها و قدرت‌نمایی فداییان وسربازان محلی فرقه دموکرات زنجان بود، سخنرانی هایی ازسوی برخی مخالفین دموکراتهای زنجان، صورت گرفت...... با اطمینان و آگاهی که مردم پیدا کردند جمعی کثیر با هلهله و هیجان به طرف شرکت نفت (بولوارازادی) و خیابان منتهی به جاده قدیم تهران (پرپی قدیم و خرمشهر فعلی)وجمعی حول وحوش معابر ایستگاه راه اهن !! ،  به حرکت درآمدند و در همان لحظات نیز خودروهای ارتش و تجهیزات جنگی وبه روایتی چریکهای کج کلاه خانها وملاکین بزرگ !! وارد شده بوند.!!!  وقایع توام با ...... و شور و هیجان البته با شورش و انقلاب و غائله‌آفرینی معدودی از افراد ناآگاه و تجاوز به اموال و مغازه‌ها و غارت و هتک حرمت خانواده‌های بازمانده فرقه دموکرات و ضرب و شتم و قلع و قمع بی‌گناهان و بی‌طرفان نیز همراه شد.!!! ادامه این ناآرامی، منجر به یک شورش ناخواسته شد. اولین یورش‌ها و کوفتن‌ها و روفتن‌ها متوجه مغازه‌ها و دکه‌هایی شد که در خیابان‌های آن روزگار بیشتر در تصرف اصحاب فرقه بودند.

سید حمید صدیقییان در این مورد ودرنشریه امیدزنجان می نویسد : .... در کنار افراد خان ذوالفقاری بیکاران ولاتهای معروفی از زنجان بودند که انتظار می کشیدند  که روزی به شهر برگردند وانتقام اوارگی های خود را با شکستن هر نوع حریمی بستانند .و عاقبت فاجعه فرا رسید ... وقوام ارتش شاه را به فرماندهی سر لشگر رزم ارا روانه زنجان و اذربایجان کرد..... تا ارتش به زنجان برسد نیروهای مسلح ذوالفقاری که اکنون نیروهای سازمان یافته فدایی نیز چون سابق در برابر انها وجود نداشت به زنجان ریختند وتا جائیکه در توان داشتند به خشونت وغارت وشکستن حریمها پرداختند.....

دکتر جاوید می نویسد : ما سعی داشتیم تخلیه زنجان به موقع انجام شود (جاوید موعد تخلیه را 30ابان و قوام السلطنه 23ابان ذکرکرده اند) تا بهانه به دست دولت نیفتد. شهر در حال تخلیه بود و صورت جلسات تخلیه هم به امضاءمرتضوی و بواسحقی رسیده بود ، اما با حبس یک فدائی و اعتراض هم قطاران او کار شروع شد و احمد قوام به اخرین حربه دست زد و تلفن های من به سرهنگ بواسحقی تاثیر نکرده و هجوم به شهر بی دفاع زنجان با خدعه شروع گردید.  سرهنگ مرتضوی (نماینده اول فرقه دمکرات در تحویل شهر زنجان) می گوید: روز اول اذر کار تحویل زنجان تمام شده بود و من برای پاکنویس صورت جلسه مجبور شدم در زنجان بمانم ، ساعت 7صبح دوم اذر ستون اعزامی به فرماندهی سرهنگ هاشمی و سرهنگ قشقاقی وارد زنجان شده و تمام مراکز و ادارات و تلفنخانه و راه اهن شهر را تسخیر کرده و بعد از صحبت های  سرهنگ هاشمی (داماد باقر خان _سالار ملی)، اغتشاشات در شهر شروع گردید و اولین قربانی شیخ محمد علی ال اسحق (ملامردعلی ) بود که وابستگی به فرقه نداشت ولی علیه ذوالفقاری ها صحبت کرده بود. اغتشاشات تا ساعت یک بعد از نصف شب ادامه داشت و سپس حکومت نظامی اعلام شد.

رحیم زهتاب فرد از مخالفین فرقه می نویسند: قشون در میان هیجان عمومی و استقبال مردم که تا چند فرسخی به پیشواز امده بودند!! وارد زنجان شد و با این که روز ورود قشون مواجه باماه محرم و عزای عمومی بود ، مردم زنجان چراغانی کرده و سقوط شهر را از برکات قیام امام حسین دانسته و ناطقین!! در شهر،  دستگاه پیشه وری را دستگاه یزید قلم داد می کردند. متاسفانه عده ای قلدر جاهل دست خود را به خون لغزش کاران فرقه الوده کردند ، اما مسئولین دولتی مانع نشدند. در امور مالی نیز برخی نظامیان در همان اول کار چند انبار اذوقه و پوشاک با ماشین های دولتی به تهران حمل کردند !!!

ناآرامی‌ها تا پاسی از شب ادامه یافت و زنجان را در‌هاله‌ای از ابهام و تیر‌گی فرو برد...... تااینکه به دستور سرهنگ هاشمی و بواسحقی اعلام حکومت نظامی شد!!! ......اولین اقدام در شهر برای جلوگیری از هرج و مرج اگر چه با ورود شاهسون ها و.... بی اثر بود تشکیل هیئت امنیت شهر بود که عبارت بودند از : ....... و کمیسیون تصفیه که مسوول رسیدگی به اتهامات وارد افرادی بود که در زندان بلاتکلیف مانده بود و اعضای کمیسیون عبارت بودند از: ...... اگر چه در این رسیدگی اتهامات،  بیشتر به اتهامات کسانی رسیدگی کردند که اکثراً از قشر پایین جامعه بود و تنها گناه آنها عضویت در فرقه بود. . اهالی شهرخوستاراطلاعاتی دررابطه باوضعیت سران فرقه دمکرات زنجان : علیزاده ، قنبری ، رئوفی ، برهان السلطنه، یدالله میرزاده ، ید الله داودی ، جواهری ، هادی وزیری ، مرندی اوحدی ، جهانگیر دارایی و حبیب الله ریحانی و......بودند و رسیدگی به امور مالی شهرداری و پخش اسلحه در ایام فرقه از سوی خسرو خان دارایی!! در میان  مردم صحبت می کردند. آن روز زنجان شاهد قتل فردی معمم،  به نام شیخ محمد آل اسحاق (سردفتر، دفاتررسمی ثبت اسناد زنجان) بود که بیشتر به نام شیخ محمد خوئینی شهرت داشت. او در مدت فعالیت دموکرات‌ها در زنجان به نفع دموکرات‌ها در ساختمان بانک صادرات فعلی واقع در سبزه‌میدان و علیه چریک‌های ملاکین و ذوالفقاریها،  سخنرانی می‌کرد وبه زعم گروهی،  همکاری نزدیکش !!! با دموکرات‌ها برای مردم مسجل بود. (مرحوم ال اسحق، هیچگاه عضورسمی ویاغیررسمی فرقه دموکرات نبوده است) دفتر کار شیخ در طبقه دوم مغازه‌های سبزه‌میدان جنب مسجد سید قرار داشت. در همان‌جا بود که مورد ضرب و شتم مهاجمان قرار گرفت و پس از مضروب شدن با ضربات چاقو، جنازه‌اش را از پنجره دفتر کارش به خیابان انداختند. جنازه وی تمام شب در وسط خیابان باقی مانده بود.


اما داستان کشته شدن شیخ محمد علی آل اسحاق خوئینی را، ایت الله طالقانی، چنین نگارش کرده است : "در ضمن مذاکره با بعضی آقایان زنجان صحبت شیخ خوئینی مقتول میان آمد. من گفتم او را چند سال قبل در تهران دیده ام. در محضر حضرت آقای امام بودم. چند نفر شیخ دهاتی با ذوالفقاریها گفتگو داشتند. معلوم شد اینها خوئی هستند و با ذوالفقاریها گفتگوی ملکی داشته!!!. گویا به آنها تعدی شده بود و طرفداری این شیخ از دمکراتها از اول روی همین زمینه بود!!!. آنها هم او را تقویت کردند. چند مرتبه آنجا سخنرانی کرده می گفتند: گفته بود لنین هم مانند پیغمبر است و گفته بود: سید جعفر پیشه وری مثل امام حسین(ع) برای نجات جامعه قیام کرده!! . به هر حال وضع کشتنش را این طور گفته که صبح قوای دولت وارد زنجان شده، مردم اول باور نداشتند و جرات تظاهر به احساسات نمی کردند. یکی صدا زد : زنده باد ارتش ایران! مردم از هر طرف جمع شده اظهار احساسات کردند. فرماندار نظامی سران فدایی ها را گرفت، آنها از مردم محفوظ ماندند. این شیخ اجل برگشته با خاطر جمع بالای بالاخانه دفتر ایستاده بود. مردم هجوم کردند او را زدند. بعضیها خواستند او را نجات دهند نتوانستند. پس از زدن زیاد شاید هم بعد از مردن او را از بالاخانه به زیر انداختند، ولی از قرار تحقیق، اذیت و آزاری جز طرفداری از انقلابیون به مردم نرسانده، بیشتر مردم به واسطه کینه­ای که از دمکراتهای آذربایجان داشتند و گویا برای خاطر ذوالفقاریها که این شیخ با آنها طرف بود او را کشته­اند!!!."


بااین تفاسیر به افراد هوادارباقی مانده فرقه دمکرات درزنجان تعرضاتی صورت گرفت ودر جوی ازبی ثباتی وناامیدی،حکومت مرکزی متهم گردید که شهررابرپایه موافقت نامه رسمی مابین تهران وتبریز تصرف کرده وحال ،جهت جنگ روانی سعی می کند این امر را یک پیروزی نظامی جلوه بدهد!! درخلال تصرف زنجان ، اوراقی توسط هواپیمای های دولتی در شهر زنجان و حومه پخش شد. با ورود نیروهای دولتی به امور،  امنیت نسبی بر شهر حاکم شد اگر چه زمان زیادی می خواست تا شهر به حالت اولیه خود برگردد و اولین اقدام در ادارات،  سر برگهای رسمی که به زبان ترکی نوشته شده بود به زبان فارسی تغییر دادند. وبرگرداندن اسامی دوایردولتی ودکاکین و..... ازترکی به فارسی بود......دوم آذرماه 1325، شهر روزی پرغصه وپرقصه ای را پشت سر گذاشت و فردای آن‌روز با سربازانی که به دستور فرماندهان نظامی در خیابان‌های خالی از بازماندگان فرقه دموکرات آذربایجان، زنجان گردش می‌کردند......و برگی دیگر از تاریخ پرفراز و نشیب زنجان خمسه پشت سر گذاشته شد.

روزسوم اذرازطریق ستاد ارتش با فرمانده چریکهای مردمی!! تماس برقرارشد، تابا تمام افراد تحت امر خود وضمن تماس دائمی با تهران به طرف زنجان حرکت نماید ونقاط اشغالی را پاکسازی کند!! دراجرای این دستور،نیروی چریکی دوهزارنفری خمسه، دردوجبهه :1 -  جبهه ینگی کند وحلب به سرپرستی سلطان محمود خان ذوالفقاری2-جبهه قیداروکرسف به فرماندهی ومرکزیت یدالله خان یمینی، محمد حسن خان امیرافشا رویدالله خان بیگدلی که به سوی کوسه لروپاپائی حرکت کردند و روز پنجم اذر نیز ، سواران محلی (گروه مقاومت مردمی) به 24کیلومتری زنجان و اوغول بیگ رسیدند و محمود ذوالفقاری دسته های تفنگدار را در ان جان مستقر نمود و خود جهت مذاکره با فرماندهان ارتش شاهنشاهی عازم زنجان گردید...... همچنین زنجان بعد از 367روز ، از دست فدائیان فرقه دمکرات ، پس گرفته شد ومحمدرضا شاه نیز،  بدون خبر و با یک هواپیمای شخصی تک موتوره به همراه رزم ارا جهت برسی حمله  به میانه و اذربایجان، وارد فرودگاه کوچک بناب در شرق زنجان شد و در حضور تیمور بختیار ، با سلطان محمود خان ذوالفقاری و افسران ارتش به گفتگو پرداخت.

30 - بعد ازگشایش زنجان ازسوی قشون مرکزی، درنوزدهم وبیستم آذرماه 1325 عمليات‌ نظامي‌ براي‌ تسخيرمیانه و...... تبريز بوسيله‌ سه‌ ستون‌ اصلي‌ از یکان های رزمی ارتش ایران توأم‌ با عمليات‌ عشايري‌ بشرح‌ زير انجام‌ شد : يك‌ ستون‌ در محور زنجان‌ ـ تبريز كه‌ مأموريت‌ داشت‌ ميانه‌، تبريز و مراغه‌ را متصرف‌ شود و ستون‌ ديگري‌ از محور تكاب‌ ـ شاهين‌دژ و مياندوآب‌ وارد عمليات‌ مي‌شد و اين‌ ستون‌ مؤظف‌ بود ارتباط‌ كمك‌ رساني‌ كردستان‌ و آذربايجان‌ را قطع‌ نمايد و ستون‌ سوم‌ كه‌ از رشت‌ رهسپار آستارا شده‌ بودوظيفه‌ داشت‌ از رفت‌ و آمد دموكراتها در مناطق‌ مرزي‌ جلوگيري‌ نمايد. درتشكيلات و سازمان ستون‌هاي مأمور حمله به قافلانكوه، سواران عشایروابسته به خوانین خمسه، درستون باختری سازماندهی شده بودند...... ستون باختری : تحت فرماندهي سرهنگ نصرت‌الله بايندر و به معاونت سرگرد بختيار و تحت نظر مستقيم سرهنگ هاشمي مركب از: هنگ سوار فوزيه منهاي يك اسواران، يك اسواران بيجار (اسب‌هاي فرسوده)، يك دسته توپخانه 75 كوهستاني، يك گروهان خمپاره. سواران محلي به شرح زير: سواران محلي ذوالفقاري و اميرافشار 400 نفر، اسلحه‌دارباشي و بيگدلي 110 نفر، يميني 50 نفر، مقدم طاهري 50 نفر، اشتري 140 نفر، متفرقه 50 نفر. جمعاً 800 سوارمحلي دولتخواه مرکزی.... دستور عملیات ستون اعزامی صادر، و به کلیه ی فرماندهان ابلاغ گردید..... دمکرات ها پس از عقب نشینی در زنجان در منطقه قافلان کوه به تقویت مواضع نظامی خود پرداخته و ژنرال غلام یحیی دانشیان فرماندهی قوا را در جبهه قافلان کوه بر عهده داشت....... ارتش تهران به همراه عشایروچریکهای محلی بعد از فتح قافلان کوه به طرف میانه پیشروی نموده و روز 20اذر وارد این شهر شدند......

31 - .....وحرکت ستونهای نظامی به طرف شهرهای اذربایجان وتبریز اغازشد.... بيش‌ از 50 هزار مهاجر، فدايي‌ و طرفدار فرقه‌ دموكرات‌ آذربايجان‌ كه‌ از ورود ارتش‌ به‌ زنجان و تبريز احساس‌ خطرکرده بودند، در روزهای 21و22و23 آذرماه‌ 1325 از مرز ايران‌ و آذربايجان‌ شوروي‌ گذشتند و در اردوگاهي‌ در نخجوان‌ ساكن‌ شدند. ......درتبریز برخلاف زنجان،  در طول‌ چند روز (این شهر)، به‌ قتلگاه‌ انسانهاي بي گناهي تبديل شد كه يا بدست ارتش و يا بدست عده اي اوباش وابسته به ..... كشته مي شدند. هركس‌ برچسب‌ فدايي‌ و فرقه‌اي‌ مي‌خورد، در دم‌ كشته‌ مي‌شد. عده‌ كثيري‌ از طرفداران‌ فرقه‌ كه‌ قصد فرار به‌ شوروي‌ را نداشتند، در شهرهاي‌ ديگر ايران‌ سكني‌ گزيدند. در هر حال‌ تبريز ، بسان زنجان از فدائي‌ و طرفدار فرقه‌ خالي‌ شد.

ارتشبد فردوست می گوید : "وارد فرودگاه تبریز که شدیم ساختمان آن هنوز می سوخت. با کامیون به شهر رفتیم. دائما تیرهوائی خالی می شد و هنوز بدنبال طرفداران پیشه وری بودند و آنها را از خانه هایشان بیرون آورده و اعدام می کردند.!! در کنار خیابان ها جسد اعدام شده ها زیاد دیده می شد و حدود 2 الی 3 هزار نفر را اعدام کرده بودند. تعدادی از فرقه ای ها با دسته های کوچک تفنگدار به کوه ها رفته بودند که توسط چریک های دولتی آذربایجان که تفنگچی های ذوالفقاری بودند دستگیر و زندانی و اعدام شدند. ذوالفقاری ها در زنجان متنفذ بودند و ایل ذوالفقاری تحت امرشان بود. آنها در واقعه آذربایجان در بیرون راندن طرفداران پیشه وری فعالیت بسزائی کردند. یکی از برادران ذوالفقاری بنام محمد که فرد رشید و بلند قدی بود، مدتی شهردار تهران شد. یک دوره هم سفیر ایران در افغانستان بود و بعدا سناتور شد. ذوالفقاری ها املاک زیادی در استان زنجان داشتند و شدیدا ضد کمونیست بودند." (توضیح نگارنده : میرقاسم چشم اذر تعداد کشته شدگان را، 25000نفرخلیل ملکی، 15000نفرابوالحسن تفرشیان، 20000نفرنوشته اند. برخی منابع نیمه رسمی همانند : بهروزحقی، تعداد مقتولین را، 25000نفر- خواندنیها، ش 36، 8000نفر- مسعودبهنود، نوشته است: حاصل کارفرقه دمکرات2500نفراعدام، 7000کشته، 8000زندانی، 36000تبعیدی و70000پناهنده به شوروی بود. برگرفته ازکتاب، اززندان رضاشاه تاصدرفرقه دموکرات اذربایجان)

32 – موضوع ممانعت مسئولین دولتی، ازادامه همکاری چریکهای خوانین خمسه زنجان بعد ازازادسازی شهرمیانه باارتش ایران تابازپس گیری تبریزو چرائی ان !!؟ (بدون شرح به صدها دلیل)

33 -  برخی ازبازماندگان ونزدیکان چریکهای جانباخته ویاجانباز درجنگهای محلی خمسه، دریافت هرگونه کمک، چه ازسوی دولتیان ویاخوانین منطقه زنجان خمسه را تکذیب کرده اند!!


منابعی که دراستخراج توضیحات مقاله (ضمیمه)، به انها رجوع شده است :


1 – ایران بین دوانقلاب، یرواند ابراهامیان

2 - سرگذشت يك افسر ايراني ، سرهنگ سيداحمد جان پولاد ( با مقدمه كاوه بيات)

3 – www.irhistory.com   (دفترمطالعات وتدوین تاریخ ایران)

4 – کژراهه، احسان طبری

5 – خاطرات کیانوری

6 – کتاب، گذشته چراغ راه اینده

7 – خاطرات صفرخان، بکوشش درویشیان

8 – ماوبیگانگان، دکترجهانشاهلو

9 – بیگدلی، www.bigdeli.ir

10 – خاطرات تاج الملوک ایرملو

11 – انقلاب اسلامی درزنجان، مسعودبیات

12 – مرگ بود بازگشت هم بود، نجفقلی پسیان

13 – رازهای سربه مهر، حمیدملازاده

14 – خاطرات اردشیراوانسیان

15 – گماشتگی های بدفرجام، حسن نظری

16 – جستجو درگذشته، م . س . وزیری

17 – خاطرات غلام یحیی دانشیان، به کوشش علی مراد مراغه ای

18 – خاطرات دکترسلام الله جاوید، بی نا، بی تا

19 – بحران دموکراسی درایران، فخرالدین عظیمی

20 – اسنادجنک جهانی دوم درایران، بهروزقطبی

21 – رجال اذربایجان، مهدی مجتهدی

22 – خاطرات ایت الله طالقانی

23 – تاریخ ورزش زنجان، اسدالله جمالی

24 – خاطرات درخاطرات، رحیم زهتابفرد

25 – خاطرات ارتشبد فردوست

26 – غائله اذربایجان، خانبابابیانی

27 – کتاب رجال شناسی زنجان، کریم نیرومند

28 - ازتخلیه تبریز تامرگ پیشه وری، شاهرخ فرزاد

29 – خاطرات سیاسی سید مهدی فرخ

30 – اذربایجان درایران معاصر، تورج اتابکی

31 – تاریخ زنجان، سیدابراهیم زنجانی

32 – خاندانهای حکومتگرایران، دکترعاقلی

33 – وبسایت سازمان میراث فرهنگی استان زنجان

34 – فصلنامه فرهنگ رنجان (اداره ارشاد اسلامی)

نشریات : موج بیداری، امید زنجان، صدای زنحان، پیام زنجان، البرزخرم، همشهری ماه، جام جم .....